هیچوقت بدون اطلاعات کافی به سفر نروید.
این روزها در مدارس تعلیم و تربیت جادوگری، متاسفانه علم جای تربیت را گرفته است و هدف اصلی که آماده شدن جادوگر برای رویارویی با مخاطرات زندگی در اجتماع است نادیده گرفته میشود. این نکته دربارهی سفر هم از آن نکاتی است که هیچگاه در مدارس جادوگری تدریس و تفهیم نمیشود، اما بس مهم است.
صد البته که جادوگران بدون اطلاعات به سفر نیامده بودند. تام از هفتهها پیش دربارهی مقصدشان، شرایط آبوهواییاش، فرهنگ مردمان و تاریخش پژوهش کرده بود. اما با دو مشکل نسبتاً عمده روبرو بودند: 1- موقعیت زمانی متفاوتی نسبت به زمان شروع سفر داشتند؛ 2- تام فعلاً کتلت شده و در کولهپشتی نگهداری میشد!
جادوگران و ساحرگان لندنی هم که از همهجا بیخبر بودند، با همان سر و وضع به دنبال یک آدم دارای شعور و عقلی که بتواند برای بازگشت به خانه راهنماییشان کند، از فرودگاه بیرون زدند و به سمت مرکز شهر به راه افتادند.
مرکز شهر تهرانهر کجا را که نگاه میکردند، شخصی پلاکاردی به دست داشت و شعاری میداد. عدهای روزنامههایی به سرهایشان بسته بودند، عدهای دیگر حرکات ناموزون میرفتند و فضایی بود خلاصه.
سدریک به عنوان نمایندهی جادوگران حاضر در جمع، عزمش را جزم کرد و رفت تا از یکی از عابران انقلابی سوالی بپرسد.
- میشه انقدر سر و صدا نکنید؟ میخوایم بخوابیم.
ولی ای کاش دهانش بسته میماند و هیچگاه نمیپرسید. چون با فریاد «
منافق»ـی که شخص سر داد، انگشتهایی که به سویشان خیره شد و نگاههایی که به سرهای بیحجاب ساحرگان روانه شد، دریافتند که افراد در حال انقلاب شوخی سرشان نمیشود.