خلاصه:
ایوا به دلیل دو تابعیتی(بلغاری - انگلیسی) بودن از وزارتخونه اخراج شده و الان می خواد حقشو بگیره. به شکل دختر زیبایی به وزارتخونه برگشته ولی اونا مجبورش کردن که مدل نقاشی بشه.
یه زنبور وارد شکم ایوا و زنبور دیگه ای وارد بدن نگهبانی که به دلیل زیبایی ایوا سعی کرده کمکش کنه می شه.
.......................................
داخل بدن نگهبان:-اینجا چه خبره؟ این بود وعده هایی که به من داده شد؟ جلوی در گفتن داخل بدن این آقا گلستانه. گفتن گل های معطر داره. زیبا و رنگارنگه. منو از این تو بیارین بیرون.
و خودش را بیشتر از قبل به در و دیوار کوبید.
همین حرکات باعث شد نگهبان هم به در و دیوار کوبیده شود. بالا و پایین شود. درب و داغون شود و افکار چند دقیقه قبلش را هم فراموش کند.
زنبور درون ایوا هم بیکار ننشست. او هم برای پیدا کردن راه خروج شروع به پرواز های کورکورانه کرد و در اثر ضرباتش، ایوا کم کم کج و کوله شد.
نگهبان در حالی که به سقف کوبیده می شد با ناباوری گفت:
- وزیر مخلوع! ایوانوا!
و بیش از پیش کوبیده شد.
ولی وزارتخانه قبلا اسم الکساندرا ایوانوا را تبدیل به رمز مکان یاب کرده بودند و فورا در آن مکان حاضر شدند.
یکی از آن ها با دیدن ایوایی که ویز ویز کنان در سطح اتاق حرکت می کرد، طنابی در آورده، دور سر چرخانده و به طرف ایوا پرتاب کرد.
ایوا دستگیر شد.
- ایول! عجب طناب اندازی هستم.
شخصی یک پس گردنی نثار گوینده کرد.
- طناب تو رفت پیچید دور نگهبان خودمون. طلسم ما بود که گرفتش. مشنگ پرست بی خرد! اون وزیر تقلبی رو بگیرین. باید محاکمه و اعدام بشه.
ایوا غمگین شد. او نمی خواست محاکمه و اعدام شود. نمی فهمید چرا حکمش از همین حالا مشخص است.