مروپ به طور ناگهانی ساکت شد. آناناس راست می گفت. مروپ باید چاره ای پیدا می کرد.
آناناس در حالی که خربزه ای تو دستش گرفته بود و بالا و پایین می انداختش نگاهی از گوشه چشمش به ایوا که منتظرشون بود انداخت.
- بانو به نظرم شما برین جلو با زبون خوش و دوز و کلک بدین این برگه رو امضا کنه ولی بهش نگین مال واگذاری وزارته.
آناناس برگه ای رو از جیبش در آورد و به مروپ داد ولی مروپ نظر دیگه ای داشت.
- نه آناناس مامان باید باهاش روراست باشیم.
مروپ به سمت ایوا به راه افتاد.
- وزیر مامان من با آناناس به این نتیجه رسیدم که بهتره وزارتو بهش بدیم.
ایوا زد زیر گریه.
- نه من وزارتمو دوست دارم نمی خوام بدمش به این...
- شلیل مام...
- آناناس بدجنس میوه پراکن وزارت...
- شلیل م...
- دوست سیب دزد...
این بار مروپ کنترلش رو از دست داد و فریاد بلندی کشید.
- شلــــــیــــــــل مامان.
لرد که دوباره با شنیدن صدای شلیل مامان فکر کرده بود که خطاب قرار داده شده سرش رو از یکی دیگه از پنجره های خونه ریدل بیرون آورد.
درست تو همون لحظه آناناس که با شنیدن صدای فریاد مروپ فکر کرده بود که مشکلی پیش اومده خربزه رو به سمت ایوا پرتاب کرد.
ولی درست توی لحظه پرتاب مچ دستش پیچ خورد و خربزه به جای ایوا به سمت خونه ریدل رفت.
خربزه همینطور به خونه ریدل نزدیک تر می شد.
لرد هم که از دیدن مروپ ناامید شده بود می خواست برگرده که یکدفعه جسمی سخت از پشت خورد توی سرش و باعث بیهوش شدنش شد.
ولی هنوز هم با وجود این همه اتفاق مروپ هنوز هم موفق که گرفتن وزارت نشده بود.