یک نفر از آخرای انبوه جمعیت فریاد زد:
- باید بنر درست کنیم. با اسپری رو دیوارا شعار بنویسیم. خودمونم تازه باید شعار بدیم و اعلامیه پخش کنیم.
هاگرید که از این همه پیشنهاد باهم تعجب کرده بود فقط گفت:
- چیزه! باشه باشه همین کار ها رو می کنیم. فقط بنر و اسپری و اعلامیه و اینجور چیزا از کجا بیاریم؟
کتی که هنوز کامل نرفته بود با شنیدن این حرف هاگرید برگشت.
- پلاکس کاغذ و اسپری و بنر و اینجور چیزا زیاد داره ها!
هاگرید با خوشحالی به سمت جمعیت برگشت.
- حالا می تونیم انقلابمونو شروع کنیم.
- هـــــــورا!
- حالا می تونیم این وزیر رو سرنگون کنیم.
- هـــــــورا!
- باید حکومت جدیدی رو شروع کنیم.
- هـــــــورا!
- ما می تونیم!
- هـــــــورا!
-اهـــم.
صدای کتی بود.
هاگرید دست از شعار دادن برداشت تا به کتی نگاه کنه.
- البته که تو رو فراموش نکردیم کتی جون. تو حکومت جدید رو نجات دادی نقش مهمی تو نابودی حکومت ظالمین داشتی. تو هم باید بشی معاون وزیر.
البته که کتی مقام و معاونت رو دوس داشت. هرچند که اصلا نمی دونست چی هست ولی اسمش که به نظر خوب می اومد.
ولی منظور کتی این نبود.
- من که منظورم این نیست منظورم اینه که اگه اینجور چیزا رو می خواین باید برین از پلاکس بگیرین! خودش که نمیاد دو دستی تقدیمتون کنه!