هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ پنجشنبه ۹ تیر ۱۴۰۱

دیانا کارتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۰ یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱:۱۱:۰۸ دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
از خونت خوشم میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 59
آفلاین

نام:
دیانا

نام خانوادگی:
کارتر

لقب:
Fiery storm

گروه:
اسلیترین

جبهه:
فعلا نامعلوم

تاریخ تولد:
۸اوت۲۰۰۶

جنسیت:
دختر

چوبدستی:
35 سانتی متر، چوب درخت سرخدار با ریسه قلب اژدها

جارو:
Firebolt Supreme

علاقمندی ها:
کوویدیچ، نویسندگی، ریاضی، برنامه نویسی، الکترونیک

سپر مدافع:
اژدهای شاخدار و خفاش

حیوان درونی:
عقاب طلایی و خفاش

شغل:
جادوآموز،جست وجوگر تیم ملی کوویدیچ ایرلند

ملیت:
ایرلندی

نماد خاندان:
عقاب طلایی

پدر و مادر:
سیریوس کارتر، مینروا کارتر (نام خانوادگی نامعلوم)

ویژگی های ظاهری:
موهام بلنده و رنگش سیاهه. رنگ چشمام هم خاکستریه. در کل هم یک سفید پوست و یک دگرگون نما هستم.اما تنها تغییری که دوست دارم تغییر رنگ موهام از سیاه به سفیده.

ویژگی های اخلاقی:
همیشه آرام، صبور، قوی، مهربان، خیال پرداز و زیرک هستم و به حل کردن معما های سخت و چالش برانگیز علاقه خاصی دارم.اعتماد به نفس بالایی دارم و همه ی کارهایی که شروع می کنم رو با موفقیت کامل به پایان می رسونم.جاه طلب و مغرورم.حافظه ی خیلی قوی دارم در حدی که با اولین برخورد با چیزی، می تونم تا ابد اونو به خاطر داشته باشم.در اجرای طلسم ها و وردهای جادویی، چه ممنوعه و چه غیر ممنوعه مهارت خاصی دارم.فقط با یک بار دیدن یک ورد اونو تا ابد به خاطر میسپارم و می تونم اونو به نحو احسن انجام بدم.از داشتن اطلاعات درمورد جادوی سیاه هم بی نهایت خوشم میاد.دوست دارم تمام وقت خالی که دارم رو با کتاب خوندن و نوشتن داستان پر کنم.

توانمندی ها:
من یک جانورنمای قوی هستم و به دست فردی نامعلوم به خون‌آشام تبدیل شدم و حالا به این شکل زندگی میکنم. بعضی اوقات به شکل عقاب و در حال پرواز دیده می‌شم و بعضی اوقات به حالت خفاشم بر می گردم. در هاگوارتز که هستم، بیشتر شب ها به شکل خفاش برای گردش و خوردن خون بیرون میرم. در اجرای طلسم ها و حتی طلسم های ممنوعه مهارت دارم.جست وجوگر تیم کوویدیچ ایرلند هستم و پیروزی های زیادی براشون به ارمغان آوردم.لقب Fiery storm رو به خاطر اینکه سریع می تونم گوی زرین رو پیداکنم و در همون ثانیه های اول بازی اونو بگیرم بهم دادن.

توضیحات:
بزرگترین فرزند سیریوس کاتر، تاریخ تولد 8 آگوست سال 2006 ، همانند پدرم یک اسلیترینی باوقار، مغرور و جاه طلب، در هاگزمید زندگی می کنم. از نظر ظاهر و اخلاقم بیشتر به خاندان کاتر شبیهم تا مادرم. می خواستم یکی از اعضای محفل ققنوس باشم(مثل پدربزرگم و پدرم)ولی وقتی خودم رو شناختم برگشتم و سمت لرد سیاه رفتم، ازطرف پدرم به خاندان کاتر و ازطرف مادرم به خاندان گانت وصل هستم(ولی دقیقا معلوم نیست چه نسبتی باهاشون دارم).
در مدرسه به دروس ریاضیات جادویی، دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی علاقه مندم. جست وجوگر تیم ملی کوویدیچ ایرلند هستم و در هاگوارتز هم جست وجوگر تیم اسلیترینم. درضمن هیچ وقت به کلاس حیوانات جادویی نمیرم چون صبح ها نمیتونم از ساختمان هاگوارتز خارج بشم.


جایگزین شد!


ویرایش شده توسط کتی بل در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۰ ۱۴:۳۰:۰۴

بی صبرانه منتظر قربانی بعدی ام


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۵ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱

رامودا سامرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۵ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۳:۵۴ یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲
از قلب شکننده تر توی دنیا نیس!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 56
آفلاین
اسم:
رامودا سامرز

گروه:
هافلپاف!

ویژگیهای ظاهری:
موهای صورتی رنگی داره که به نوع خودشون غیر طبیعی هستن، با این حال به نظر خودش رنگ موهاش کاملاً به شخصیتی که داره می خوره. لباس دو تکّه ای می پوشه که نصفش آبی و نصف دیگه اش زرده. چشمای آبی و نافذی داره که گفته شده سنگ ترین دل ها رو به رحم آورده حتی!
شایعه شده که توی چشماش آسمون وجود داره و این آسمون دائما بارونی می شه و بعضاً باعثِ سیل!

ویژگیهای اخلاقی:
رامودا، بیشتر از اون چیزی که فکرشو می کنین احساساتی هست و به راحتی اشکش در میاد؛ احتمالاً روز و شب دیدنِ فیلم هندی این بلا رو سرش در آورده!

یکی دیگه از چیزایی که اون رو متفاوت می کنه، اینه که رامودا تحت هیچ شرایطی دروغ نمی گه! همیشه صادقانه کل حقایق رو صاف می ذاره کف دست ملّت، شاید علت این کارش اینه که از دردسر متنفره و راستگویی باعث میشه که بعداً بخاطر دروغایی که گفته به دردسر نیفته، به هر حال ماه پشت ابر نمی مونه!

از دیگر خصوصیات این دوست عزیز، جوگیر بودنشه؛ مثلاً یه روز که داشت توی خیابون راه می رفت ، یه مرگخوار و اُبهتش رو دید و با تمام وجودش تصمیم گرفت که مرگخوار بشه. آخه آدم عاقل، تو با این روحیه لطیفت می خوای چوبدستی بگیری دستت به مردم آواداکدورا بزنی؟!
همچنین رامودا خیلی پر رمز و راز و شهودی هست و همواره در تلاش هست که معانی پشت حرکات ملّت و حرفاشون رو کشف کنه؛ که خب معمولاً این کارو اشتباه انجام می ده و حتی اگه شما قصدتون از کار یا حرفتون خیرم باشه، ایشون اشتباه برداشت می کنه.
به علّت اینکه دائما نگرانِ اینه بلایی پیش بیاد یا اینکه همیشه سنگِ بقیه رو به سینه می زنه، دائما مشکلات گوارشی داره و معمولاً بالا میاره.

لازم به ذکره که حتی بالا آوردنِ ایشونم به یه انسانِ معمولی نرفته! چون روح و جسم انسان شدیداً به هم وابسته ان، روحیه لطیفش باعث شده که استفراغش رنگین کمونی بشه!

لقب:
نازک صورتی! یه چیزی از نازک نارنجی بدتر و داغون تر!

چوب دستی:
چوب درخت هلو، مغز پر فلامینگو به طول 26 سانتی متر، انعطاف پذیر

توضیحات بیشتر:
رامودا یه جادوگر اصیل هستش که در سن یازده سالگی، بیش از صد بار براش نامه هاگوارتز اومد، ولی ایشون هر بار فکر می کرد که این یه شوخی بی رحمانه از طرف دوستای قدیمیش هست و گریه کنان تک تک نامه ها رو پاره می کرد؛ به طوری که توی این کار رکورد زد .
نهایتا یه دسته جغد از توی پنجره خونه شون اومدن داخل و هر کدوم گوشه ای از لباسش رو گرفتن و پرتش کردن توی کوچه ی دیاگون !
حالا که دیگه راه برگشتی وجود نداشت، ایشون با ترس و لرز یه چوبدستی گرفت و رفت هاگوارتز.

از وقتی رفت هاگوارتز، اوضاع تغییر کرد؛ رامودا که با کوچکترین بهونه ای اشکش در میومد، گاهاً از آسمونِ توی چشماش رعد و برق یا سیلی ایجاد می شد و دردسر درست می کرد!

به نظرش لرد و مرگخوارا خیلی احساساتی، مهربون و خوش قلب هستن و براشون احترام خیلی زیادی قائله!

اوضاع همینطور گذشت و الان رامودا زیر سایه ننه هلگا و ارباب به زندگی کردن ادامه می ده.
---
گورکنمو گم کردم. یه گورکن می دین ببرم ازش نگهداری کنم؟
خوش برگشتی!


ویرایش شده توسط کتی بل در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۷ ۱۳:۰۲:۳۷

پسره ی خاله زنک!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ دوشنبه ۶ تیر ۱۴۰۱

پیوز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۱۱ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۰:۱۹ یکشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۲
از شکاف های تنهایی هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
تنها راه نجات خودش را فرار از تنهایی کذایی خودش میدید. چیزی که سالیان سال است گریبانش را گرفته و روحش را به صلابه کشیده است. او از کودک هنگامی تنها بود و ناچیز شمرده میشد. در خانواده، همیشه حرف او حرف آخر بود، طبیعیست که در یک خانواده ی شش نفره تماما نسبت به او بی توجهی نشان میدادند. قد کوتاهش و ظاهر خشنش همیشه برای او دردسر ساز بود و باعث میشد کسی نخواهد با او ارتباط صحیحی برقرار کند. چرا که در دوران کودکستان نه تنها ظاهر او، بلکه صدای خشن و دورگه اش و همچنین ذات درونگرایش را مورد تمسخر قرار میدادند. او به هر دری برای دوست پیدا کردن میزد، تلاش میکرد همه را بخنداند و خوشحالشان کند؛ حتی حاضر میشد برای جلب توجه دیگران به خودش آسیب برساند ولی همین موضوع افزون بر اذیت و آزار های اطرافیان نسبت به او میشد. تا جایی که به او لقب "دلقک" را دادند و بر او لباس دلقک هارا میپوشاندند. او هرگز در جامعه پذیرفته نبود و هر شخصی که به او میرسید اورا آزار میداد.

زمانی که نامه ی هاگوارتز برای او ارسال شد گویی دروازه ای نورانی در برابرش گشوده شده بود، پس با خوشحالی تمام این نامه را پذیرفته و به سمت هاگوارتز عازم شد. در آنجا کلاه گروهبندی بر حسب آنکه شاید این انسان بیگناه بتواند دوستانی خوب بیابد او را به گروه گریفیندور فرستاد، اما در همان ابتدا از سوی افرادی که سر میز گریفیندور نشسته بودند واکنش غم انگیزی دریافت کرد. او توسط تمامی آنها "هو" شد و از همان ابتدا به او نشان دادند که گویی ظاهرش اینجا هم پذیرفته نیست. کمی که گذشت، وقتی که او نتوانست حتی در درس هایش نمره های مناسب دریافت کند، در اوج ناامدی اش از ادامه ی مسیرش دختری به سمت او آمد که مدت ها بود پیوز به او علاقه مند شده بود. اما او نیز صرفا برای تمسخر بیشتر او نزدیک پیوز شده بود. پیوز، همیشه محکوم به تنهایی بود. تنها سرگرمی وی نشستن بر روی تپه ای در جنگل ممنوعه شده بود و تنها لذتی که در زندگی میبرد، از آزار عنکبوت ها میبرد!

همین سلسله اتفاقات باعث شدند تا پیوز تبدیل به موجودی وحشتناک شود، موجودی که دیگر نه برای تایید دیگران، بلکه برای لذت های شخصی اش به آزار بقیه میپرداخت. او تبدیل به یک هیولا شده بود، به گونه ای که صبح ها در لباس پسر ها مواد آتش زا قرار میداد و شب ها با صدای ترسناکش دختران را در راهرو ها از وجود موجودی ترسناک وحشت زده میکرد. در آن دوران که دیری نپاییده بود از تشکیل هاگوارتز توسط چهار مدیر ارشد، شخصی با توانایی های فراوان در زمینه جادوهای سیاه او را نفرین کرد و در حالی که به زور به او لباس دلقک پوشانده بود، با ایجاد چندین زخم روی صورت و تن پیوز، به سمت مرگ هدایتش کرد و با نفرینش محکوم به ادامه زندگی خفت بار ابدی اش نمود. وقتی روحش از تن بی جانش خارج شد، قسم خورد به هیچ انسانی که او را به عنوان دوست نمیشناسد رحم نکند... از آن روز او دشمن قسم خورده ی دانش آموزان رو مخ شده بود.

مدت ها بعد در عصر حاضری که همچنان پیوز در میان دیوار های هاگوارتز زندگی میکند، اخلاقش تغییراتی داشته ولی همچنان قسمش را زیر پا نگذاشته است. او هم اکنون ارتباط میگیرد، زیرا دانش آموزان با آنکه مورد آزارش قرار میگیرند ولی دوست دارند با او وقت بگذرانند و او را در جمع هایشان میپذیرند. با این حال پیوز روحی سردتر از آن شده است که با این چیز ها بتواند تفکراتش را ارضا کند. برای همین همیشه در ساز مخالف به سر میبرد! او سخنان کسی را نمیپذیرد و کسی را جدی نمیگیرد، عصبیست، ولی همیشه بر لبش پوزخند نقش بسته است. در عصبانی کردن اطرافیانش توانایی بسیاری دارد و همچنان از آزار اشخاص دیگر لذت میبرد.

او تجسمی از مرگ برای زنده ها گشته است، او هرروز دردناک بودن مرگ در تنهایی را با چشمانش انتقال میدهد...

او با آنکه در اطرافش افراد بسیاری حضور دارند، اما هنوز تنها ترین موجود شاد دنیاست...


لطفا ادیت بشه مرسی.

جایگزین شد!


ویرایش شده توسط کتی بل در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۷ ۱۲:۵۸:۴۶

برخاسته از دوران رماتیسم!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۳۹ شنبه ۴ تیر ۱۴۰۱

گریفیندور

آستریکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۴:۲۹:۱۹
از شبانگاه توی سایه ها.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گریفیندور
پیام: 275
آفلاین
نام: آستریکس.

سن: نا معلوم {صد و خورده ای}.

گروه: گریفیندور.

نژاد:خون آشام.

سپر مدافع: خفاش شاخ دار با بال های کشیده.

چوب دستی: 21 سانت , چوب درخت گردو , وفادار, ترکیب شده با ریسه قلب اژدها و پر ققنوس , انعطاف پذیری مناسب. دارای کنده کاری و طرح بخصوص.

وفاداری: نژاد خون آشام. اتحاد گریفیندور.

ویژگی های ظاهری:
قد تقریبا 185, موهای سیاه لخت و نسبتا بلند , چشم های قهوه ای تیره که تنها قسمت قابل مشاهده وی از ماسک بر روی صورتش هست.
یک عدد ماسک فلزی بدون جای دهان با جای دو چشم و دو شاخ کوچیک که بالای ماسک قرار گرفته { طبق تصویر آواتار} به صورت دارد و تا الان هیچ موجود زنده ای در هاگوارتز صورت وی رو ندیده. قابل توجه که در مواقع خاصی ام از عصبانیت یا موقع احساس خطر و... مردمک و چشم های وی کاملا به رنگ تیره رفته و کاملا دارک میشوند.
هیکل نرمال ولی رو فرم. همراه نیم بوت و لباس های تیره در سبک گوتیک.

ویژگی های اخلاقی:
غیر قابل پیشبینی. سرد و محتاط درمقابل غریبه ها ولی گرم و صمیمی با دوستان و افراد قابل اعتماد خود.
دارای یکسری قوانین و قواعد خاص برای خود که همیشه پیرو آنها بوده و به هیچ عنوان حاضر به زیرپا گذاشتن آنها نخواهد بود. مغرور نبوده ولی بی احترامی را تحمل نمی کند. کمک کننده ولی نه درصورتی که باعث بوجود آمدن انتظارات بی جا در افراد شود. مسئولیت پذیر و حساس در بحث اعتماد دو طرفه. در درگیری ها و بحث ها اولویت او راه حل های مسالمت آمیز و گفت و گو می باشد ولی درصورت تحمیل شدن درگیری به او میتوان مطمعن بود برای مدتی خون گرم مورد نیازش را تامین می کند.

زندگی نامه:
آستریکس در یک قلعه و قصری خیلی قدیمی {حال متروکه} با معماری سبک گوتیک که در یکی از مناطق دور افتاده نزدیک دریا در انگلیس قرار دارد و در یک خانواده نجیب با نژاد خونآشام بدنیا آمد. در همان سال های ابتدایی، خانواده آستریکس دچار بحرانی شده و خانواده وی بصورت کامل به تاریخ نانوشته سپرده میشود هرچند اطلاعات دقیق و جامعی از آن حادثه دردسترس نیست ولی شایعاتی درمورد نبردی که بین خاندان وی با جادوگران وجود داشت حکایت میکند.
وی خاطرات چندانی از آن دوران به یاد ندارد اما تا آنجایی که بخاطر دارد وی توسط پروفسور پرسیوال دامبلدور به هاگوارتز اورده شده و زیر نظر و مراقبت های ایشان بزرگ شده است. با این وجود او همچنان بدنبال دلایل و مسببین اتفاق بچگی خود میگردد و خواهد گشت.
آستریکس علاقع شدید به خون تازه و گرم انسان مونث دارد و قدم زنی زیر نور ماه در کنار دریاچه هاگوارتز همزمان با لب خوانی آهنگ های مورد علاقع خود از جمله تفریحات وی محسوب میشوند. در هاگوارتز انسان های زیادی از اطلاعات خصوصی وی اطلاع چندانی ندارند ولی چیزی که همه ملت هاگوارتز بر آن تفاهم نظر دارند مطمعنن اخلاق و فانتزی های خاص و عجیب او محسوب میشود.

توانایی های فراطبیعی:
قدرت بدنی , سرعت , بینایی وشنوایی , هوش , ذهن خوانی و هیپنوتیزم و کنترل انرژی بدن.

لطفا این معرفی شخصیتم جایگزین بشه. ممنون.

جایگزین شد.


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۴ ۱۵:۰۰:۵۵

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۰۰ جمعه ۳ تیر ۱۴۰۱

آماندا ویلیامز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۰:۵۹ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
از وسط خواب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 27
آفلاین
نقل قول:

سلام
گروهتون تو قسمت معرفی شخصیت تو پروفایلتون ذکر شده!
هرچند که به دلیل غیرفعال بودن دسترسیش ازتون گرفته شده و الان بی گروه محسوب میشید.
پس میشه بهم دسترسیمو برش گردونید؟! •-•

با ناظر گروه ریونکلاو صحبت کنید درصورت تایید ایشون، دسترسیتون برگردونده میشه.
سوال یا مشکل دیگه ای هم بود بلیت بزنید، اینجا تاپیک معرفی شخصیته.

این پست تا ۲۴ ساعت آینده حذف می شود.


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۴ ۱۴:۵۷:۴۴
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۴ ۱۴:۵۸:۱۶

You forget what you want to remember
You remember what you want to forget


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱

آندرومدا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۳ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۸:۰۷ شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲
از عمارت خاندان اصیل بلک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 34
آفلاین
نام :آندرومدا
فامیلی :بلک (تانکس)
فرزند :نیمفادورا تانکس
رده خونی : اصیل زادگان
علایق:ماجراجویی،گردش،معما و راز ها

خصوصیات
اخلاقی:مهربون.فداکار.لجبازویه دنده..یه مقداری عجول امابه وقتش صبور

خصوصیات ظاهری:قدبلند..چشمای به رنگ قهوه تیره.پوست روشن.موهای بلندوخرمایی روشن

درباره : آندرومدا بلک دختر دایی سیریوس بلک
آندرومدا بلک با مردی مشنگ زاده به نام تد (ادوارد)تانکس ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیمفادورا بود.
بر خلاف تصور همه که تانکس عاشق سیریوس بلک بود از ابتدا عاشق ریموس لوپین بود و در نهایت ریموس لوپین ازدواج کرد.
حاصل ازدواج آن‌ها یک پسر به نام تدی است هرچند هر دو در نبرد هاگوارتز کشته شدند و نتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. پدرخوانده فرزند آن‌ها هری پاتر است. مادر نیمفادورا تانکس اندرومیدا است که خواهر بلاتریکس لسترنج و نارسیسا مالفوی می‌باشد.
پس از مرگ نیمفادورا تانکس
و لوپین فرزند آنها توسط آندرومدا بلک (مادر ) او بزرگ شد .
همسر آندرامدا بلک تد تانکس
توسط مرگ خواران کشته شد.

تانکس نام یک خاندان است که در اصل ماگل بودند، تد تانکس یکی از اعضای این خانواده گرچه یک مشنگ زاده بود، او با یک ساحره اصیل به نام آندرومدا بلک ازدواج کرد(به همین دلیل آندرومدا از خانواده اش طرد شد) و تد از آندورمدا یک فرزند_نیمفادورا تانکس_دارد.

خانواده تانکس با خانواده های مالفوی، لسترنج، بلک و لوپن مرتبط است و اعضای این خانواده از اقوام دور خاندان های ویزلی، پاتر، رایدل، کراب، اسلیترین، کراوچ و گانت به حساب می آیند.شجره نامه این خانواده از طریق ادوارد ریموس لوپن ادامه می یابد. خاندان تانکس در نبرد دوم دنیای جادوگری در جبهه آلبوس دامبلدور و هری پاتر می جنگیدند.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی آندرومدا.


ویرایش شده توسط Rosha در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۸:۳۸:۴۱
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۹:۵۵:۳۶

Never take a dragon that is asleep
Not tickle 🐉
هیچ وقت اژدهایی که خفته است را
قلقلک نده 🐉


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱

آندرومدا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۳ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۸:۰۷ شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲
از عمارت خاندان اصیل بلک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 34
آفلاین
سلام

نام :آندرومدا
فامیلی :بلک (تانکس)
فرزند :نیمفادورا تانکس
رده خونی : اصیل زادگان
درباره : آندرومدا بلک دختر دایی سیریوس بلک
آندرومدا بلک با مردی مشنگ زاده به نام تد (ادوارد)تانکس ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیمفادورا بود.
بر خلاف تصور همه که تانکس عاشق سیریوس بلک بود از ابتدا عاشق ریموس لوپین بود و در نهایت ریموس لوپین ازدواج کرد.
حاصل ازدواج آن‌ها یک پسر به نام تدی است هرچند هر دو در نبرد هاگوارتز کشته شدند و نتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. پدرخوانده فرزند آن‌ها هری پاتر است. مادر نیمفادورا تانکس اندرومیدا است که خواهر بلاتریکس لسترنج و نارسیسا مالفوی می‌باشد.

سلام بر تو
معرفیت خیلی کوتاهه، لطفا اطلاعات بیشتری درمورد علایق یا شخصیت نیمفادورا بهش اضافه کن و برگرد تا تایید بشی.


ویرایش شده توسط Rosha در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۱:۰۳:۱۹
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۲:۰۸:۴۱
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۲:۰۹:۰۸

Never take a dragon that is asleep
Not tickle 🐉
هیچ وقت اژدهایی که خفته است را
قلقلک نده 🐉


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۵۰ پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱

آماندا ویلیامز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۰:۵۹ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
از وسط خواب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 27
آفلاین
سلام! آماندا هستم.. منو یادتونه؟! البته من شما رو یادم نیست!
چیشده که منو تو تالارم راه نمیـ.. ایح... ببخشید، مثل اینکه رفته بودم دنبال هافلی‌ها! ._.
حالا میشه شما بهم بگین من برای کدوم تالار بودم؟! چرا یادم نیست... :(

سلام
گروهتون تو قسمت معرفی شخصیت تو پروفایلتون ذکر شده!
هرچند که به دلیل غیرفعال بودن دسترسیش ازتون گرفته شده و الان بی گروه محسوب میشید.


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲ ۱۹:۳۹:۲۲

You forget what you want to remember
You remember what you want to forget


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۱ سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
از شوشتر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
سلام
من اسکورپیوس مالفوی هستم و مدتی هست که در سایت نبودم
الآن برگشتم

سلام
متاسفانه تو این مدتی که نبودید شخصیت اسکورپیوس مالفوی توسط شخص دیگری گرفته شده.
لطفا شخصیت دیگری رو از لیست شخصیت ها انتخاب کنید و معرفی شخصیت رو اینجا بفرستید تا دسترسی تون به ایفای نقش دوباره داده بشه.


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۱۹ ۱۱:۴۲:۴۱

هری پاتر


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۵۶ دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱

ویکتوریا ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۵ دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۱۴:۵۸ شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱
از خانه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
سلام.حساب قبلیم لیلی.لونا. بوده.برای تغییر شخصیت با حساب جدید پست کردم.

نام و نام خانوادگی
ویکتوریا ویزلی

جنسیت:
مونث

گروه :
اسلایترین

نژاد :
نیمه انسان[نیمه پری]

پاترونوس:
خرگوش

خانواده:
بیل ویزلی (پدر)، فلور دلاکور (مادر)، لویی ویزلی(برادر کوچک) ، دومینیک ویزلی(خواهر کوچک) و هزاران ویزلی دیگه

ویژگی های ظاهری
ویکتوریا مو های زرد (بلوند) تقریبا بلندی داره،تقریبا میشه گفت آدمه،چون نیمه پریه. قد تقریبا بلندی داره.

ویژگی های فردی:
بخاطر اینکه روز تولدش رو پیروزی هاگوارتر بود،اسمش رو ویکتوریا، که به فرانسوی به معنی پیروزییه، گذاشتن. همیشه دلش میخواد برنده باشه و از همه جلو باشه.خودش رو از همه نظر، خاص و برتر می‌دونه. دوست داره همیشه سربه سر بقیه بزاره.

به خاطر تعداد زیاد بچه ویزلی ها، عذاب زیادی برای خوردن ندارن، اما چون نوه اوله، مالی و آرتور همیشه براش پارتی دارن. برای همین غذای بقیه رو میدن این بخوره. خیلی مغروره.

تفریحات:
نگاه کردن به آینه، تعریف از خود،کتک زدن کسی که چپ بهش نگاه کنه یا ازش جلو بزنه، خرید کردن.

تایید شد.
خوش برگشتی


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۹ ۷:۴۸:۴۱

کی از همه قشنگ تره؟

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.