من خیلی منتظر بودم نقل قول های خنده دار رو یه جایی بگم. دیگه شرمنده ضایع بازی رو. :دی
نقل قول:
آشاold نوشته:
- شنیدی لودو زن گرفته؟
- نــــه بابا!
... چی میگی؟ کی به لودو زن میده؟
- کراب!
- کراب؟ مگه کراب دختر داره؟
- نه!
- هی وای من! زن خودشو داده؟
- نه! خودش زن لودو شده!
- چی میگی؟ یعنی چی؟ مگه میشه؟
- نمی دونم والا! شده دیگه! ... اول یه عده اومدن شکایت کردن خواستن به خاطر تشویش اذهان عمومی وفساد فی العرض از هاگورتز بیرونشون کنه ولی دامبلدور نذاشت. گفت من مثل یه مرد پشتشونم.
این عـــالی بود. مخصوصا اون یه تیکه ی "من مثل یه مرد پشتشونم."

نقل قول:
جیمز سیریوس پاتر نوشته:
جمله اش را که تمام کرد، ریشش را فرو کرد توی یقه ردایش و همانجا نشست. زانوانش را بغل گرفت و شروع به گریه کرد.
ویزلی ها که همگی دست یکدیگر را گرفته بودند، از سمت چپ صحنه وارد شدند و زنجیر وار دور دامبلدور حلقه بستند در حالیکه می خواندند:
- این تام ریییدل، اینجا نشسته، گریـــه میکنه، زاری میکنه، از برای مـــن، پرتقال من، یکی رو بزن!
تصور کنین دامبلدور رو درحالی که خیلی عادی اون همه ریش و پشم رو می کنه تو یقه ی رداش. من دیگه حرفی ندارم.

و آها! من اصلا این شعره رو یادم نبود. یه حس نوستالژیک خاصی بم دست داد. :دی
اینم
لینکش.
نقل قول:
دوباره جیمز سیریوس پاتر نوشته:
رون با ابروهای درهم کشیده زمزمه کرد:
- از مردهت هم خیری به ما نمیرسه دامبلدور. چرا همیشه معما میگی جای جواب آخه.
هرمیون با چشمهایی تنگ به جیمز نگاه میکرد اما او را نمیدید.
- تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی.. گوش نامحرم..تا نگردی آشنا..رمز..نامحرم.. هری!!
هری و رون از جا پریدند. جیمز هیجانزده به زندایی اش نگاه میکرد.
هرمیون برای یک لحظه با ناباوری به هری نگاه کرد، بعد بدون اینکه چیزی بگوید از دفتر هری بیرون دوید.
جیمز مات و مبهوت به در باز پشت سر زنداییاش نگاه کرد، پرسید:
- کجا رفت!؟
هری و رون که به نظر نمیرسید خیلی تعجب کرده باشند، یکصدا جواب دادند:
- کتابخونه وزارت.
طولانی ترین
پست جدی و احتمالا طولانی ترین پستی بود که خونده بودم. برای چنین تیکه ای حاضرم حتی دوباره هم بشینم بخونمش. منم همیشه برام سوال بود که چرا این جا همه فکر می کنن پست جدی پست گریه داره. اگه این جوری باشه کوچیک ترین لطیفه ای نباید تو کتابایی که می خونیم باشه و جیمز اینجا قشنگ این موضوع رو نشون داده. نیشم الآنم که دارم می نویسم بازه.

نقل قول:
یه بنده خدایی نوشته:
- هـــــــوشـــــ ... نچ نچ نچ ... کیش کیش کیش ... هـــــــــوی ... پیشته عجب گوسفند گاویه ها
ماجرا اینه که یه جوونی داره یه جورایی یه گوسفند رو رام می کنه و به گوسفند می گه گاو. تو رول اگه ببینین بامزه تر می شه.
لینک؟ عاه عاه! :دی
نقل قول:
رودولف لسترنج نوشته:
ماندانگاس دزد بود،دست کج بود،قالتاق بود،آب زیرکاه بود،شرخر بود،ولی خب شریف هم بود!
یک استفاده خیلی جالب از سوژه ی برون و درون سایتی که بعضیا ممکنه متوجه نشن ولی من به شخصه خیلی باهاش حال کردم. :دی
لینک پست.
و آها، مهلت ویرایشم تموم شده باری پست قبل ولی می تونین حتی جمله های باحال چتر رو این جا نقل قول کنین یا جمله های باحال پخ و تالار خصوصی هاتون رو.

(ترجیحا چیزای کم اهمیت که مختص به تالار یا خصوصی نیست وگرنه جزایر بلاک در انتظارتونه. :دی)
روایت است لوک آنقدر خفن است که نیاز به امضا ندارد.