هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
دیروز ۶:۲۶:۵۱
از جنگل بایر افکار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 308
آفلاین
درود بر ارباب تاریکی‌ها!

حقیقتش می‌خواستم بذارم چندتا پست بزنم تا بعد مدتها دستم راه بیافته و بعد درخواست نقد بدم اما حس می‌کنم برای زدن پست‌های بعدی احتیاج به نقد دارم!

پس بی زحمت با نقد این پست منو مستقیض کنین!

پ.ن: شما پیشکسوتین بهتر میدونین اگه لازمه برم چندتا پست دیگه بزنم بعد بیام، شنلم رو تازه اتو کردم! سریع راه میوفتم!



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۰:۰۷ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
اربابا!
خوبید؟
شاد و سرحال و سیاهید؟
دماغتون چاقـ... چیز... همیشه این اشتباهو می‌کنم. توطئه سفیداست تا منو از چشمتون بندازن.

براتون نامه سیاهی نوشتم که انقدر سیاه بود دستام سیاه شد و الان پاک نمیشه. البته که می‌دونیم شما سیاه‌ترین چیز این دنیایید.


پیت!

خوبیم!

شادیم. سرحال و سیاه نیز هم.

دماغمـ ... خجالت نمی کشی؟ شرم نمی کنی؟

نقد شما رو با جوهر نامرئی نوشته و ارسال کردیم. به ما هم ربطی نداره که چطوری قراره بخونیش!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۳ ۲۲:۱۴:۳۷



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۶:۴۲ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

تری بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۱ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۴:۰۸:۵۹ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از پشت ویترین
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
ناظر انجمن
پیام: 268
آفلاین
عه ارباب!
سلااام
حالتون چطوره؟
دلم براتون تنگ شده بود!
جدیدا جاتون تو پستام خیلی خالیه...
یه سری هم به اتاق محقر این حقیر اگه میشه بزنین و ایشونو نقد بفرمایین لطفا.
ببخشید اگه بد شده خیلی وقت بود که پست نزدم.



نقل قول:
عه ارباب!
عه تری!

نقل قول:
سلااام
سلام تری!

نقل قول:
حالتون چطوره؟
ما خوبیم تری!

نقل قول:
دلم براتون تنگ شده بود!
دل ما نیز هم. برای خودمون نه. برای شما.

نقل قول:
جدیدا جاتون تو پستام خیلی خالیه...
نباید باشه خب. جای ما رو با ما پر کن. همه جا باشیم. حضور داشته باشیم.

نقل قول:
یه سری هم به اتاق محقر این حقیر اگه میشه بزنین و ایشونو نقد بفرمایین لطفا.
الان ما قراره نقد کنیم. پاشیم بیایین اتاق شما؟ اون پست را برداشته و بیار خدمتمون!

آهان... آوردی.


نقل قول:
ببخشید اگه بد شده خیلی وقت بود که پست نزدم.
ما الان می خونیم ببینیم چی شده. اگه بد شده باشه نمی بخشیم!
نگران نباش. ما هم خیلی وقته نقد نکردیم. فقط یکی همین پایین انجام دادیم .

خوندیم. و بسی هم خوب شده بود. اشتباه کردی!


نقد شما رو در دورترین و غیر قابل دسترس ترین مکان قرار دادیم. خودت برو بردار.

ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۷ ۱۷:۵۱:۲۷



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام آلبوس سوروس کله زخمی زاده!

ارباب لرد دارک سیاه رو بسیار پسندیدیم. ازش استفاده خواهیم نمود.

کله زخمی پول داره. ولی دلش نمیاد خرج کنه. همه رو در گرینگوتز تلنبار کرده.


بعد از مدتی بسیار مدید، نقد می کنیم و از این بابت خوشحال می شویم.


بررسی پست شماره 431 اتاق تسترال ها، آلبوس سوروس کله زخمی زاده:


نقل قول:
مرگخواران باز هم نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
مرگخواران خیلی بیشتر نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
مرگخواران میخواستند که نگاهشان را تا منتهی الیه جایی که می توانستند با هم رد و بدل کنند که ارباب تسترال و لرد در کمال تعجب با هم عر زدند و خواستار توقف این نگاه ها شدند.
شروع خوب و بامزه ای بود. آخر پست قبلی ایده ای برای ادامه داستان داده شده. این کار شما یه مکث کوچیکی ایجاد می کنه که توی خود داستان هم وجود داره. این مکث برای هضم و فکر کردن درباره ایده خوبه. همونطور که شخصیت های داستان بعد از شنیدن اون نظر سکوت می کنن و به فکر فرو می رن، این فرصت رو به خواننده هم دادین که مکثی داشته باشه.
طنزش ساده و قشنگ بود.


نقل قول:
- بدون چوبدستی جادو میکنی؟!
ضرب المثل جادویی اختراع کردین. جالب بود! از اینم استفاده می کنیم.


شما به قسمت مهمی از داستان رسیدین. جایی که ایده ای داده شده و باید براش نقشه بکشین و حداقل مقدمات اجراش رو فراهم کنین. این کار رو با استفاده از شخصیت ها به خوبی انجام دادین:
نقل قول:
- من یه ایده دارم. ایوان! میتونی وقتی که دستت از بدنت جدا شده کنترلش کنی؟

نگاه مرگخواران اینبار به جای رد و بدل شدن بین یکدیگر به ایوان روزیه دوخته شد!
ایوان درحالی که استخوان لگنش را که تازه سرجایش گذاشته بود، تمیز می کرد سرش را با بی میلی به نشانه تایید تکان داد.
فکر خوب و جالبی بود. این که این فکر رو سریع و مستقیم مطرح نکردین و برای رسیدن بهش از شخصیت ایوان استفاده کردین هم خیلی خوب بود. استفاده درست و بجا از شخصیت ها و ویژگی هاشون شاید مهمترین بخش ایفای نقش باشه.


نقل قول:
- ایوان! آماده ای؟
- فکر میکنم باشم!
- پیش به سوی گرینگوتز...
این که لرد رو با خودشون نبردن فکر بسیار خوبی بود. حضور لرد مزاحم سوژه می شد.
اینجا می شد همشون با هم نرن و فقط دست ایوان رو بفرستن. نوشتن ماجراهای دست ایوان هم می تونست جالب باشه ولی کمی هم سخت می شد.
این که خود ایوان بره و از یه جایی به بعد از این ایده جدا کردن دست استفاده کنن، این سختی رو کمتر می کنه و باعث می شه بتونیم از قسمت "جالب" این سوژه هم استفاده کنیم.


سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. با وجود این که مسیر داستان رو تعیین کردین، عجله ای برای ورود به اون مسیر نداشتین و همین باعث شده ایده ها خوب جا بیفتن.

طنزتون خوب و کافی بود.

از شخصیت ها خوب استفاده کردین. ایده خوبی هم برای ادامه داستان دادین و جای خوبی رهاش کردین. این نوع نوشتن برای ایفای نقش خیلی مفیده چون پست های این سبک رو می شه خیلی راحت ادامه داد و ازش لذت برد.


یه روز بیا با هم نقشه ای کشیده، صندوق گرینگوتز بابایتان را خالی کنیم بخندیم.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
سلام ارباب لرد دارک سیاه!
بعد نمیدونم چند وقت که کله زخمی پول اینترنت نمیداد اومدم یه پست زدم.
اینو لطفا نقد بفرمایید.


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۰:۱۶:۲۰
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
سلام به اربااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب!
منو به یاد دارین ؟ مرگخوار مقیمتون؟ منو که فراموش نکردین؟ فقط دو سال نبودم ها!
خوبین؟
مرگخوارا خوبن؟
خانواده خوبن؟
اینو برام نقد می کنین؟


سلام. نه. فراموش نکردیم.
ممنون. خوبیم.

نقد شما رو فرستادم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۱۳ ۱۵:۵۲:۳۶

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۹:۴۴ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، مرگخواران

تری بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۱ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۴:۰۸:۵۹ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از پشت ویترین
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
ناظر انجمن
پیام: 268
آفلاین
سلام اربااااب.
گفتم یه دقیقه از تو ویترین بیام بیرون، الان دوباره می رم تو.
دلم واستون تنگ شده بود ارباب.
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
هورکراکساتون سالمن؟
خودتون خوبین؟
سیاهیتون همچنان بالاست؟
ارباب بذارین پاتونو ماچ کنم.

میشه یه نقد روی این پستم لطف کنین؟

دیگه دیدم دو تا پست قبلش مال خودتونه واسه همین خلاصه نزدم.




نقل قول:
سلام اربااااب.
سلام تری قابل فروش!


نقل قول:
گفتم یه دقیقه از تو ویترین بیام بیرون، الان دوباره می رم تو.
و فکر نکردی شاید درست توی همین دو دقیقه مشتری ای پیدا بشه؟


نقل قول:
دلم واستون تنگ شده بود ارباب.
دل تنگ خوب نیست. مشتری نمی پسنده. یا خودت سایزش رو به حالت قبل برگردون یا رو قفسه سینت آب جوش بریزیم کش بیایی.


نقل قول:
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
اگه فروش بری بهتر، خوش تر، و سلامت تر خواهیم بود.


نقل قول:
هورکراکساتون سالمن؟
بهشون واکسن کرونا و آنفلوانزا زدیم. در اوج سلامت به سر می برن.


نقل قول:
خودتون خوبین؟
الان "خوبین" بالایی رو از کی پرسیده بودی که الان دوباره می پرسی؟ اون ما نبودیم که این یکی خودمون هستیم؟ اونجا بیخودی امیدوار شدیم که ازمون احوالپرسی شده؟


نقل قول:
سیاهیتون همچنان بالاست؟
همواره و تا ابد!


نقل قول:
ارباب بذارین پاتونو ماچ کنم.
خواهش می کنیم. این چه حرفیه. شما مشتری پسند باش. برای ما کافیه.


نقل قول:
میشه یه نقد روی این پستم لطف کنین؟
البته که می شه. با خوشحالی!


نقل قول:
دیگه دیدم دو تا پست قبلش مال خودتونه واسه همین خلاصه نزدم.
آفرین. کار خوبی کردی. یک ارباب باید بلد باشه بره دو تا پست رو بخونه.


نقد شما رو با مشتری جدیدی فرستادیم. رفتاری شایسته داشته باش.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۲۶ ۱:۱۴:۲۷



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام جیمز خالی!

ما خوبیم جیمز خالی!

چرا ویبره اضافه می زنی جیمز خالی!


بررسی پست شماره 429 اتاق تسترال ها، جیمز خالی!


نقل قول:
- عرررررر!

لرد ولدمورت، ارباب شرارت و سیاهی، حال تسترال شده‌بود.
مرگ!
ما با این ابهت، مسخره شماییم؟

شروع، خوب و خنده دار بود. برای خنده دار بودن همیشه لازم نیست خیلی پیچیده باشیم و جمله ها رو پیچ و تاب بدیم. گاهی فقط کافیه که توی زمان مناسب، عکس العمل مناسب رو نشون بدیم. اینجاست که شخصیت ها مهمن. این صدا برای یه شخصیت معمولی شاید معمولی می شد؛ ولی برای لرد، همین هم خنده داره.


نقل قول:
می‌دانید، تسترال بودن چیز بدی نیست،
مواظب این "می دانید" ها باشین. گاهی حالت تاکیدی خوبی به جمله می دن، ولی یه مدت خیلی مرسوم شده بودن و ازشون زیاد استفاده می شد و تاثیرشون منفی شده بود. یه حالت "من همه چیز رو می دونم و شما نمی دونین" پیدا کرده بود.


نقل قول:
می‌دانید، تسترال بودن چیز بدی نیست، فقط درک نشده‌است.
مفهوم جمله خوبه، ولی می تونست کمی کامل تر و تاثیر گذارتر باشه. مثلا:
می‌دانید... تسترال بودن به خودی خود، چیز بدی نیست، فقط این موجودات جادویی هنوز از طرف انسان ها کاملا درک نشده‌اند.


نقل قول:
تسترال بودن، به‌سان یک پیتزایی‌ست که درونش به‌جای سس، کمی جلبک آسپیرولینای مانده را قرار بدهند،
"یک" قبل از پیتزا اضافه اس. اینا موقع خوندن کمی آزاردهنده می شن. خیلی کم.


نقل قول:
تسترال بودن، به‌سان یک پیتزایی‌ست که درونش به‌جای سس، کمی جلبک آسپیرولینای مانده را قرار بدهند، و یا به‌جای ماهی در سوشی، از گوشت کف‌پای گربه استفاده‌کنند، در واقع شاید آن‌ها خوش‌مزه باشند و از حالت عادی غذا‌ها نیز بهتر باشند، ولی تا زمانی که انسان آنها را نخورد، نخواهد فهمید که چه مزه‌ای‌ست و ترس انسان نیز از ناشناخته‌هاست.
توضیح خیلی خوب بود. موضع خوندن داشتم فکر می کردم حالا جلبک فلان و گوشت فلان حیوان شاید خوشمزه باشه... که آخرش متوجه شدم قضیه کلا همینه که نمی دونیم.


نقل قول:
بلاتریکس از روی ایوانی که حال تبدیل به پودر استخوان شده‌بود، بلند شد و به سمت اربابش رسید تا مطلع از دستوراتش شود.
بعضی از جمله های شما با تغییرات خیلی کوچیک، قشنگ تر می شن. مثلا این جا هم " از دستوراتش مطلع شود" خیلی بهتر می شد.


نقل قول:
- سرورم، همون‌طور که به سمع و بصرتون رسوندم، متاسفانه شما... تسترال شدین و ما زبونتون رو متوجه نمی‌شیم، اگر می‌شه، با زبون اشاره دستورتون رو بفرمایید.
- عرررررررررررررررر!
خنده دار بود. صحنه خوب و خنده دار بود. خوب هم نوشته شده.


لرد ولدمورت، عَرَش را به سمت تسترال دیگری زد. او همان لرد تسترال بود.
البته منظور من توی پست قبلی این بود که این تسترالا نیان اینجا و داستان با تسترال شدن لرد کمی ساده تر بشه. چون تسترالا کمی مانع پیش رفتن سوژه می شدن. ولی اینم یه انتخابه. برای سوژه یه مسیر درست نداریم. مسیرای مختلف داریم که هر کدوم به یه شکلی می تونن جالب باشن. حضور اینا هم می تونه به شکل دیگه ای سوژه رو جالب کنه.

نقل قول:
لرد ولدمورت، بیش از پیش عصبانی بود. او قصد داشت جمله‌ی معروف «نجینی، شام» را به زبان بیاورد، اما همان موقع عر کوتاه و ریزی کرد.
توی یه پست خیلی توهین شد به لرد!
ولی چه کنیم که سوژه مساعد بود و خوب هم شده.


نقل قول:
لرد پیش از آنکه بزند شاخ و شانه‌ی لرد تسترال را بشکند و راهی برای دوباره انسان شدن بیابد، باید فکری به حال مثانه‌ی پرش می‌کرد.
لرد بیچاره تسترال شده رو دچار چالش های پیچیده می کنین!


پست خوب بود. طنزش خوب بود.

احتیاج زیادی به شکلک ها نداشتین. این جالبه. چون کمبودشون هم احساس نمی شد و جمله های شما برای توصیف حالت ها و احساسات کافی بودن.

شخصیت ها(بلاتریکس و لرد) خیلی خوب بودن. موقعیت های زیادی پیش نمیاد که بتونیم توشون لرد رو مسخره کنیم. ولی وقتی پیش میاد باید استفاده کرد دیگه.

سوژه خوب پیش رفته، از این به بعدش هم می تونه خوب پیش بره، به این شرط که تسترالا مزاحم لرد و مرگخوارا نشن و قضیه رو پیچیده نکنن. چون همین تسترال بودن لرد و این که چطوری قراره زندگی کنه و چطوری به حالت عادی برگرده به اندازه کافی جالبه. حتی می شه سوژه های فرعی براش ایجاد کرد که مثلا دامبلدور یا نماینده محفل برای مذاکره بیاد یا ماموری از وزارتخونه یا هر شخصیت مهم دیگه ای. یا لرد با همین حالت تسترالیش بره گم بشه.


خوب و جالب و سرگرم کننده بود. بعدی رو پخته شده می خواهیم.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۰:۵۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۱

هافلپاف، مرگخواران

جیمز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۶ جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۴۵ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 14
آفلاین
هلو ملیکم لرد.

احوال شما؟

بی‌زحمت یه نقد نیم‌پز با کمی مخلفات می‌خواستم.


او نیست با خودش،

او رفته با صدایش اما،

خواندن نمی تواند.


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، مرگخواران

دیزی کران


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۴۳:۵۶
از کنار خیابون رد شو. ಠ_ಠ
گروه:
مرگخوار
ریونکلاو
کاربران عضو
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 236
آفلاین
سلام اربابا!
خوبید؟
با گرما چه می کنید ارباب؟

ارباب میشه لطفا این رول نسبتا کوچولو رو نقد بفرمایید.

خلاصه:
شونۀ موی لرد سیاه گم شده! لرد به مرگخوارا ماموریت میده تا شونه ش رو پیدا کنن و تا زمانی که پیدا نکردن به خانۀ ریدل بر نگردن. مرگخوارا متوجه میشن که شونه لرد دست محفلیاست و سر همین قضیه بین محفلی ها و مرگخوارها دعوا میشه. حالا این دو گروه باید به خواسته های شونه گوش بدن و هر گروهی بتونه خواست هاش رو برآورده کنه، شونه مال اون گروه میشه.


بنظرتون خوب شده؟ خودم حس میکنم افت کردم! دیالوگه ها خوبه بنظرتون؟

پیشاپیش ممنونم.
با اجازتون روونافظ!


دیزی!

عینکشو! خیلی جدی به نظر می رسی!

نقل قول:
سلام اربابا!
سلام دیزیا!

نقل قول:
خوبید؟
خوبیم!


نقل قول:
با گرما چه می کنید ارباب؟
در حال جنگیم. زورش زیاده! از گرما متنفریم. با این وجود تصمیم می گیریم شهروند نمونه ای بوده و در مصرف برق صرفه جویی کنیم. کولر رو خاموش می کنیم و با چهره ای مصمم بر می گردیم بشینیم سر جامون.
ولی هنوز به محل نشستن نرسیده، دوان دوان و بر سر زنان به سمت کولر می شتابیم!
ما ذوب می شیم. بخار می شیم. بعد بیا و ذرات ما رو پیدا کن و دوباره به حالت جامد در بیار.


خیلی خیلی ممنون که خلاصه کردی. دیزی خوب.
ولی چرا ریزش کردی؟
آزار داری؟
با چشمان ما دشمنی داری؟

ما فهمیدیم. ریزش کردی که کسی جز ما نخونه و این خلاصه بین خودمون بمونه.
از این لحظه به بعد، این یک رازه بینمون.


نقل قول:
ارباب میشه لطفا این رول نسبتا کوچولو رو نقد بفرمایید.
کوچولو نبود که. خوب بود قد و قوارش. ما پسندیدیم.


نقل قول:
بنظرتون خوب شده؟ خودم حس میکنم افت کردم! دیالوگه ها خوبه بنظرتون؟
بسی در اشتباهی خب. بسیار هم خوب بود.


نقد شما رو در تکه ای روزنامه(دارای آگهی های بسیار) پیچیده و به سمتتون پرتاب کردیم. بگیرینش.


روونا حافظ!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۸ ۱۶:۱۷:۳۹

تصویر کوچک شده

بیکار ترین مرگخوار اربــــــــــــــاب

~ only Raven ~







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.