هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲

Aminthelord


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۲ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
نام کامل:
سوروس اسنیپ
نام مستعار:
شاهزاده دورگه
استاد معجون‌ها
نژاد:
دورگه
جنسیت:
مرد
پیشه:
استاد درس معجون‌ها (۱۹۹۶–۱۹۸۰)
استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه (۱۹۹۷–۱۹۹۶)
مدیر هاگوارتز (۱۹۹۸–۱۹۹۷)
وابستگی:
مرگخواران (۱۹۸۰–۱۹۷۸)
محفل ققنوس (۱۹۹۷–۱۹۸۱)
جنگ‌افزار
معجون سازی
چفت شدگی یا دفاع ذهنی
تسلط بر هنرها و جادوهای سیاه
پرواز بدون بهره از جاروی پرواز
خانواده:
توبیاس اسنیپ (پدر)
آیلین پرنس (مادر)
افراد مهم:
لی‌لی‌ پاتر
ملیت:
بریتانیایی
مدرسه:
هاگوارتز
گروه:
اسلایترین
تولد
۹ ژانویه ۱۹۶۰
مرگ
۲ مه ۱۹۹۸ (۳۸ سال)



لطفا یکم بیشتر درمورد خود شخصیت و دوران زندگیش توضیح بده.
سوروس اسنیپ یه شخصیت شناخته شده‌ست، پس چیزای بیشتری هم برای توضیح دادن درموردش هست.

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۲ ۱۶:۱۹:۳۲


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲

دورا ویلیامزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۳:۴۵ جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 13
آفلاین
نام : دورا ویلیامز
جنسیت: دختر
ملیت: بریتانیایی
خون: ماگل زاده
گروه:هافلپاف
پاترونوس: سنجاب
سن: 16سال
چوبدستی:
نوع چوب: توسکا
مغز: موی اسب تک شاخ
اندازه: 25 سانت

ویژگی های ظاهری :
موهای تقریبا بلند
پوست روشن
چشم های قهوه ای شکلاتی

درباره من:
سلام من دورا هستم.
خیلی ماجراجو و اهل خطر کردن و همینطور عاشق معما حل کردن...
من تمام زندگیم به جادو اعتقاد داشتم و روز تولد یازده سالگیم نامه هاگوارتز رو گرفتم و خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم که واقعا جادو وجود داره.
خیلی درسخونم و ارشد هستم و همینطور توی کوییدیچ در نقش مهاجم خیلی حرفه ایم.
همیشه سرحال و سرزنده ام و حتی مریضی هم نمیتونه جلومو بگیره.
خیلی رنگ زرد دوست دارم و عاشق پرواز با جارو ام.
توی چفت شدگی و جادو های غیرکلامی خیلی مهارت دارم چون تمرکزم بالاست .
عاشققققق کتاب خوندنم و میشه گفت کتاب تاریخ جادوگری رو از برم.
عاشق حیواناتم و با جون و دل ازشون مراقبت میکنم.
از معجون سازی خیلی خوشم نمیاد ولی معجون های کاربردی رو خوب بلدم.
از نوشتن هم خیلی خوشم میاد و دوست دارم در آینده نویسنده بشم.
همیشه خیلی به خودم میرسم و عاشق مهمونی رفتنم.
وقتی عصبانی میشم پرخوری عصبی میگیرم.
عاشق درس دفاع در برابر جادوی سیاهم.
از دیدن خون و بوی خون حالم بد میشه و بالا میارم.
تایپ شخصیتیم ENFP هست.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۱ ۲۲:۳۴:۲۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۵۱:۳۴
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
سلام!
اگه میشه اینو جایگزین کنین. قبلیه خیلی یه جوریه...

......................

نام:
آیلین پرینس

القاب:
لین، آی( )، آیلی...

گروه:
ریونکلاو

چوبدستی:
پر ققنوس با چوب درخت افرا که انعطاف پذیری نسبتا کمی داره.

پاترونوس:
عقاب

جبهه:
تاریکی...

ظاهر:
موهای طلایی رنگ کوتاه و کمی فر داره و همیشه یه گل سر خاص رو تو موهاش میزنه. چشمای قرمز رنگی داره که خطرناک بنظر می رسن. قد متوسطی داره و لاغره. اکثرا لباس هایی به رنگ قرمز تیره، آبی یا بنفش رو با سیاه ست میکنه.

توانایی ها:
اون یه جانورنما به شکل عقابه که موقعی که وارد شکل عقابیش میشه این شکلی میشه. موقعی که به عقاب تبدیل میشه همچنان چشماش قرمزه. پر های سیاه رنگی داره که بینشون پر های قرمز درخشانی هم به چشم میخوره.

ویژگی های اخلاقی:
یه ENTJ بالفطره ست. میشه گفت زود عصبانی میشه، ولی خودشو کنترل میکنه. چون اگه این کارو نکنه، کل محیط با خاک یکسان میشه. چشماش از انسان های عادی چند برابر قوی ترن و میتونه فاصله های خیلی دور رو خیلی دقیق ببینه. خیلی به مردم گیر میده و این یکم براشون آزاردهنده ست، چون یه نقطه ی کثیفی یا پارگی رو روی لباسشون تشخیص میده و بهشون میگه. بازی شطرنج رو خیلی دوست داره و زیاد بازی میکنه. بازیش هم خوبه، ولی اگه ببازه به خاطر تمرکز زیاد روی حمله ست و دفاع رو یادش میره.
عاشق نویسندگی و رول زدنه و زیاد داستان مینویسه. روانشناسی رو هم دوست داره، ولی اگه روانپزشک بشه بیمار هاش خودکشی می کنن.


انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۱ ۲۲:۳۳:۱۴

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۱:۵۲ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
سلام.. اينو تو شخصیت ها دیدم که کسی نگرفتتش ولی شک دارم.. اگه اشتباه کردم اطلاع بدین عوض کنم..
نام و نام خانوادگی: هلگا هافلپاف :)
تاریخ تولد: پنچاه سال بعد از میلاد مسیح :)
خانواده: لوکی هافلپاف = پدر.. میرا آلیماس= مادر.. خواهر= کارمن هافلپاف :)
دوستان صمیمی: گودریک گریفندور،، روونا ریونکلاو،، سالازار اسلیترین :)
زندگی نامه: اون در بچگی جادو کردن رو از پدرش یاد گرفته و در سن دوازده سالگی با روونا و گودریک آشنا میشه و به تدریج با هم دوست میشن! بعد از مدتی گودریک دوستش سالازار رو میاره و با اونم دوست میشن.. بعد از حدود پانزده سال اونا تصمیم میگیرن یه مدرسه به اسم هاگوارتز بسازن و اسم خودشونو بذارن رو گروه هاش..
ویژگی های شخصیتی: مهربون،، وفادار،، دل رحم :)
علایق: چای خوردن با لیوان مخصوص خودش (فنجان هافلپاف) یاد دادن جادو به بچه های جادویی :)



معرفی شخصیتت یه کوچولو کوتاهه. لطفا بعدا برگرد و کامل‌ترش کن.

تایید شد.
خیلی خوش اومدی!


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۹ ۱:۰۸:۱۴

سکوتی مثل پرایوت درایو و جنب و جوشی مثل گازمید :)


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۵۵ جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۱:۱۴:۲۶ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از ◝ 𖥻 In The Moon ぃ ˑ ִ
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 66
آفلاین
نام :
لیلی لونا پاتر
گروه:
گریفیندور
پاترونوس :
وال

★ - ویژگی های ظاهری و اخلاقی:
موهای کوتاهی که تا پایین گردنش میرسد.
رنگ پوست سفید , چشم های قهوه ای‌ و بدن لاغر و کوچیکی که به سنش میخورد.
با کتاب و بازی های ویدیویی بیشتر وقتش را پر میکند , سعی می‌کند آرام و بی حاشیه باشد.

★ - خلاصه ی کوتاهی از زندگی:
باد با خشونت خودش را به پنجره ها میکوبید و باعث رقاصی پرده های سفید رنگ در اتاق میشد. دخترک در آغوش پر مهر پدرش می‌خندید. این اولین خنده‌ای او بود. هری سر دختر کوچکش را نوازش میکرد. کمی خم شد حالا کاملا به چشمان او نگاه میکرد. بعد با صدای بلندی رو به تمام اعضای حاظر در سالن گفت : " این لیلی‌ئه! چیزی جز این نمیتونم صداش کنم."
این آغاز بود. نقطه‌ای در زندگی لیلی که زندگیش را شروع کرد. شاید مقداری از سرشت او با نامش پیوند خورده بود. کسی نمی‌دانست.
اما نقطه‌ی دوم او در سه سالگیش رقم خورد. نقطه‌ای شاید شوم , شاید شگفت انگیز؟
عصر چهارشنبه , درحالی که بوی پای‌سیب مادرش کل خانه را پر کرده بود , برادرانش او را آزار میدادند. لیلی سعی کرد آرام باشد ولی آنها به این کار ادامه می‌دادند. عروسک دوست داشتنی او را وسط اتاق به طرف یکدیگر پرت میکردند. لیلی آنقدر عصبانی شد که بدون آنکه حتی تکان بخورد تمام پتو و بالشت ها را روی سر دو برادرش ریخت.
نقطه‌ی سوم وقتی بود که شمع های کیک یازده سالگیش را فوت میکرد. لبخند پدرش , نگاه برادرانش , دستپخت مادرش و حتی کادوی دایی و زن‌داییش جلوی چشمانش بود. کوله‌باری از جنس خاطره بر دوشش انداخته بود و آنها را در پشت قرنیه‌ی چشمش مخفی کرده بود. تا وقتی حالش خوب نبود به آنها نگاه کند.
آن‌شب همه چیز عالی بود نقطه‌ی سوم زندگیش شیرین ترین روز زندگیش بود. نامه‌ی هاگوارتز را جلوی خودش گذاشت. هیجان وصف ناپذیری کل وجودش را پر کرده بود. او حالا در هاگوارتز درس میخواند و زندگی میکند. رابطه‌ی تقریبا خوبی با خانواده‌اش دارد , دوستان خودش را دارد و از هم‌نشینی با جانوران شگفت انگیز لذت میبرد. با برادرانش حرف میزند و از صحبت با زن‌داییش , خانم گرنجر خوشنود میشود , همه چیز خوب است. البته فعلا!
نقطه‌ی مقصد معلوم نیست ولی بقیه‌ی نقاط هم درحال پیدا کردن جای خود هستند. این نقطه‌های شرور قرار است به بازی خود تا زمان مرگ منِ لیلی هم ادامه بدهند.


ویرایش بشه لطفا -


انجام شد.


ویرایش شده توسط لیلی لونا پاتر در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۲ ۲:۲۷:۲۹
ویرایش شده توسط لیلی لونا پاتر در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۲ ۲:۳۲:۵۲
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۲ ۱۵:۲۱:۴۶

◟·˚ᨳ 𝗍𝗁𝖾 𝗆𝗈𝗈𝗇 𝗂𝗌 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅, 𝗂𝗌𝗇'𝗍 𝗂𝗍


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲

جیمز پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۴ سه شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۰:۳۰ شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲
از انگلستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
جیمز پاتر

تولد : ۲۷ مارچ ۱۹۶۰ انگلستان، بریتانیا
مرگ:۳۱ اکتبر ۱۹۸۱ (۲۱ سالگی) گودریک هالو، وست کانتری، انگلستان
وضعیت خونی:خون خالص
نام مستعار:Prongs
عنوان:چیسر (کوییدیچ) هد بوی
نژاد:انسان
جنسیت:مذکر
خانواده:فلیمونت پاتر (پدر) یوفمیا پاتر (مادر) لیلی ایوانز (همسر) هری پاتر (پسر) جیمز پاتر دوم (نوه)
آلبوس پاتر (نوه) لیلی پاتر (نوه)

انیماگوس:گوزن (ثبت نشده)
چوبدستی:چوب ماهون، هسته نامشخص
پاترونوس:گوزن
گروه مدرسه:گریفیندور
وفاداری: خانواده پاتر خانواده ایوانز محفل ققنوس
مدرسه :[color=00CC00]هاگوارتز
[/color]




جیمز پاتر اول (James Potter I) یک جادوگر اصیل انگلیسی و تنها پسر فلیمونت و یوفمیا پاتر بود. او از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ در مدرسه جادوگری هاگوارتز تحصیل کرد و در گروه گریفیندور طبقه‌بندی شد. جیمز در زمان حضورش در هاگوارتز، با سه دانشجوی گریفیندور یعنی ریموس لوپین، سیریوس بلک و پیتر پتی‌گرو آشنا شد و آن‌ها به بهترین دوستان هم تبدیل شدند. او همچنین با سوروس اسنیت، دانش آموز گروه اسلیترین آشنا شد که این دو به رقبای سرسخت هم تبدیل شدند. او در طول هفتمین سال تحصیل خود، به عنوان هد بوی منصوب شد و با لیلی ایوانز آشنا شد.

جیمز پس از فارغ‌التحصیلی از هاگوارتز با لیلی ازدواج کرد و آن‌ها صاحب پسری به نام هری جیمز پاتر شدند، و سیریوس بلک را پدرخوانده او نامیدند. جیمز، لیلی و دوستانشان همه در جنگ جادوگری اول به عنوان اعضای محفل ققنوس جنگیدند. او و همسرش سه بار در مقابل لرد ولدمورت ایستادند. با این حال، جیمز و لیلی پس از آگاه شدن از پیشگویی که در مورد ولدمورت و پسر نوزادشان انجام شده بود، مجبور شدند تا مخفی شوند. جیمز و لیلی در نهایت توسط یکی از دوستان نزدیک‌شان (پیتر پتی‌گرو) مورد خیانت قرار گرفتند.

در نتیجه‌ی این اتفاق، جیمز در سال ۱۹۸۱ به همراه همسرش، در حالی که از هری محافظت می‌کردند، به طرز فجیعی توسط ولدمورت در هالووین به قتل رسیدند.

جیمز بعدها برای مدت کوتاهی در ماه می سال ۱۹۹۸ از طریق سنگ رستاخیر احیا شد. پس از جنگ جادوگری دوم، هری اسم فرزندانش را به یاد عزیزان و دوستانش جیمز سیریوس، آلبوس سیوروس، و لیلی لونا پاتر گذاشت.





تایید شد!
خیلی خوش اومدی.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۲ ۱۵:۱۷:۴۶

از اونجا که نترسیدیم دیگه بازی شروع شد ...

سریوس من


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

ماندانگاس فلچر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۰۵:۵۲ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲
از مرگ برگشتم! :|
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
سلاملکم

والا ما هم اومدیم ببینیم میشه برگشت یا نه!

اگه امکان داره این دسترسی ما رو به هافلپاف بدین ببینیم چه میشه کرد!

ضمناً اون یکی شناسه رو هم اگه لطف کنین ببندین ممنان میشم!


دسترسی شناسه برودیک گرفته شد و دسترسی هافلپاف به ماندانگاس داده شد. خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۹ ۱۲:۵۳:۲۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
شلام

اون بالا نوشته که: «شخصیت خودتون رو معرفی کنید.» ولی من قبلا شخصیت خودمون رو معرفی کردم و الان باشخصیتم. بی شخصیت خودتی!

من 6سال پیش خواستم یه چای نبات درست کنم دیدم نبات آشپزخونه اسلیترین تموم شده. گفتم برم از هاگزمید نیم کیلو نبات جادویی بخرم و زودی برگردم. وسط راه یادم اومد یه بسته قره قروتم رو میز تالار نشیمن جا مونده، ممکنه بچه های سال پایین اسلی بردارن بخورن رودل کنن. این شد که برگشتم تو دخمه ها و یهو دیدم ای دل غافل! هر چی به مجسمه ی بابابزرگ سالازار میگم: باسیلیسک خون لجنی خور! میگه رمز ورود اشتباه است، دوباره سعی کنید! هر چی هم دوباره سعی می کردم باز می گفت اشتباه است، دوباره سعی کنید! بعدشم عکس چندتا خیابون و دوچرخه و چراغ سبز و زرد و قرمز مشنگی بهم نشون داد و گفت برای اینکه ثابت کنید کله زخمی معجون مرکب خورده نیستید بگویید چند وزغ شاخدار در تصویر می بینید. منم گفتم عینکم تو تالار جامونده الان هیچی نمی بینم، درو باز کن برم بیارمش بهت میگم. اونم چوبدستیمو گرفت, قورت داد و گفت متاسفانه تلاش های ناموفق برای ورود شما بیش از حد مجاز است، لطفا جهت دریافت چوبدستی خود به مدیر گروه مراجعه کنید. منم چون با کله چرب قهرم بهش مراجعه نکردم. همونجا نشستم تا بالاخره یه حشره ی پشه مانند مجهول الحال و معلوم الهویه که از اونجا رد میشد نامه ی زیر رو انداخت رو سرم:

نقل قول:

لینی.وارنر نوشته:
سلام.

ازونجایی که مدت زیادی از آخرین حضور و فعالیت شما تو سایت می‌گذره، طبق قوانین سایت دسترسی گروه خصوصیتون گرفته شد.
اما به پاس فعالیت خوبی که در زمان حضورتون تو سایت داشتین، دسترسی ایفای نقشتون باقی مونده تا بتونین به هر بخشی از ایفای نقش سایت که خواستین برین.
اگه هر زمان دوباره به سایت برگشتین و قصد فعالیت داشتین، بدونین که فقط زدن یک پست تو تاپیک معرفی شخصیت و مشخص کردن گروه ایفای نقشتون، برای برگشتن دسترسی گروه و از سر گرفتن فعالیت‌هاتون کفایت می‌کنه.

بی‌صبرانه منتظر بازگشتتون خواهیم بود.


آقا من قصد و جون فعالیت ندارم به سالازار. قره قروت و عینکم جامونده تو تالار. درو باز کنین برم بردارم، برگردم هاگزمید تا نبات جادویی فروشا نبستن.

***

اینم یه رولک به افتخار بچه های فعال سایت و تقدیم به همه اونایی که تا امروز چراغ سایتو روشن نگه داشتن!

از همینجا سلام می کنم خدمت همه ی بچه های قدیمی و جدید، خصوصا ارباب قدرقدرت قوی شوکت که همچنان افتخار مرگخواریت رو از بنده دریغ نکردن و سایه ی علامت شوم رو بر سر این حقیر مستدام نگه داشتند. جان نثارم ارباب!
متاسفانه علاوه بر تالار رمز چت باکسو هم ندارم و البته حوصله ی ثبت نام مجدد هم ندارم. تو همین پست چتامو می کنم دیگه. تعداد پستامم میره بالا خوبه. جاشه یه همر هم بزنم تو دلم نمونه:

خب... چه خبر؟... آقا این تعداد کلمات چیه زیر این کادر تایپ؟!... چرا هر چی تایپ می کنم هی از عدداش کم میشه؟ یعنی من فقط 500 کلمه دیگه اجازه دارم حرف بزنم؟! یا نه... اشتباه دیدم. ... داره زیاد میشه... یعنی همچنان اجازه دارم حرف بزنم.... خب... دیگه چه خبر؟...

بله دیگه. خلاصه که باز یاد گذشته افتادم و گفتم بیام پستای قدیمو بخونم یکم تجدید خاطرات کنم. یکم بخندم. اگه حسش بود یه رولکی بزنم که خب حسشم نباشه با این بگیر ببندا آدمو مجبور میکنین بیاد پست بزنه دیگه. مادر سیریوسا! دسترسی تالارمو چرا گرفتین؟!... هر چند من که می دونم اینجور آتیشا از گور اون دلوی چمبه ی بی خاصیت کودتاچی بیرون میاد! ولی به هر حال قوانین سایته دیگه. حالا اگه بند پ قانون اجازه میده و برنامه و آمار مدیران گروه و سایت به هم نمیخوره، که خب دسترسی بدین یه چرخی هم تو اسلی بزنم. اگر هم نمیده که بنده با رضایت و فروتنی تمام، در برابر قانون تسلیمم و کروشیو سند تو ال مادر سیریوسا! خلاصه که نیومدم فعالیت کنم و بمانم و بترکونم. دسترسی هم بدین، میرم تو قره قروتمو برمیدارم، برمی گردم هاگزمید، بعد از خرید نبات میام.

پ.ن: اون تاپیک جدید لوموس ماکسیما که سیریوس بلک تو قدح اندیشه زده و الان تو بلاک تازه های انجمن دیده میشه خلاف قانون و بدون مجوزه. حذفش کنید! (شکلک قاضی کو پس؟!) ولی ایده ش خوبه. مثلا همین پست فعلی من جاش بیشتر اونجاست تا اینجا. ولی خب چون اون پشه ی مجهول الحال آدرس اینجا رو برای من توی نامه ش نوشته بود، مجبورم کرد بیام اینجا. در کل اگه بند پ قانون اجازه داد، بذارید بمونه. تاپیک خوبی میشه.


درست می‌بینم... وزیر گانت؟
پشه‌ی مجهول‌الحال تاییدتون می‌کنه.
خوش برگشتی و باشد که هی حس رولیدن در تو دمیده بشه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۳ ۱:۱۱:۱۳


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۸ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

ریونکلاو

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۴۲:۱۵ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از اون جا که زیبا او ابی رنگه
گروه:
ریونکلاو
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 24
آفلاین
نام : رونا ریونکلاو

سن : بیشتر از هزار سال

ویژگی های ظاهری : قد تقریبا بلند که با کفش های پاشنه دارش حتی بلند تر هم میشه . موهای بند و موج دار با پوست سفید و رنگ پریده و چشماس قهوهای که به روونا زیبایی خاصی میبخشه . اون همیشه با لباس ابی بلند و نیم تاج دیهیم جلوی دیگران ظاهر میشد که ظاهرشو زیبا ولی یخورده ترسناک میکنه

چوبدستی : چوبدستی روونا از چوب چنار و هسته ای ناشناخته درست شده که بسیار انعطاف پذیر و خوشدسته .

ویژگی های اخلاقی : از اونجایی که روونا از یه خانواده ی سلطنتی اومده بود خیلی روی نظم و انظباط حساسه و همیشه همه چیز باید سرجای خودش باشه . به ظاهرخیلی اهمیت میده و همیشه اراسته و تمیز بین مرئدم ظاهر میشه .
عطر های روونا عطر تند بو هستن که وقتی از کنارت رد میشه تو دماغت بوش میمونه روونا خیلی باهوش و خلاقه این رو از اونجایی که طاحی پله های هاگوارتز با روونا بود میشه فهمید .
روونا خیلی ادم جدی ایه و باهیچکس شوخی نداره اما در مواقع مورد نیاز خیلی دلرحم ومهربون میشه و این شخصیتش روی علاقهی بچه ها نسبت بهش تاثیر خوبی داشت. (روونا الان دیگه تدریس نمیکنه و داره استراحت میکنه اما گاهی به هاگوارتز سر میزنه )
دوست خیلی صمیمی روونا هلگا هافلپافه و اون رو خیلی نزدیک خودش میدونه .روونا یخورده ناخن خشکه و هرچیزی رو به هرکسی قرض نمیده . همیشه سعی داره تو مصرف پول صرفه جویی کنه ولی امان از وقتی که لباس ها یا کفشایی که یذره یه کوچولو حتی اندازه ی یه نقطه ی ابی هم توش داسته باشه نممیتونه جلو خودشو بگیره .
بهترین قشمت شخصیت روونا این بود که خیلی سنجیده و مادرانه سخت گیر ما بسیار مهربون و دلسوزه .
روونا همیشه سعی داشت طوری رفتار کنه که دانش اموزا در عین حال که ازش حساب میبرن و دوستش هم باشن و خودشون رو نزدیک بهش بدونن . بعضی از ادما روونا از رو دخترش یعنی بانوی خاکستر ی هلنا ریونکلاو قضاوت میکردن اما روونا دوست نداشت نه خودشو و. نه دخترشو قضاوت کنن چون تو اون سال هایی که روونا و هلنا باهم زندگی میکردن هلنا بزرگترین دلخوشی روونا بود و اما هلن همونطور که هممون میئونیم دیهیم رو دزدید و با اینکه خب دیهیم دوباره به دست صاحبش رسیده اما روونا تصمیم گرفت دخترش رو برای همیسشه گوشه ای از قلبش نگه داره .
روونا الان توقلعه ی ابی رنگش در یکی از دره های دور افتاده ی اسکاتلند ینی زادگاهش جایی که رود ها از کنار قلعه میگذرن و درختان حتی در پاییز و زمستانبسیار سرحال هستند جایی که ابر ها اسمان جدیدی برای قلعه ساختند و خوردشید جدید بر فراز این قلعه می تابد . روونا هنوزم گاهی اوقات با دوستاش توی هاگوارتز قرار میزاره میبینتشون و یه نوشیدنی باهم میزنن.


تایید شد!
خیلی خوش اومدی.



ویرایش شده توسط نازنین1 در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۴ ۲۱:۰۶:۱۴
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۵ ۴:۵۰:۵۹

سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۰ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۳:۱۶ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
نام :لونا لاوگود

گروه :ریونکلا

جنسیت : دختر

نام پدر:زنوفیلیوس لاوگود

نام مادر :پاندورا لاوگود

پاترونوس :خرگوش

علاقه مندی ها : جانور شناسی

معرفی شخصیت : مهربون و باهوشم معمولا خلاقم
موهای ترکیبی از زرد و سفید دارم . چشم های خاکستری دارم و پوستم سفیده
عجیب و غریبم ودوست خوبی هستم بیشتر وقتا به یه جا خیره میشم و متوجه اطرافم نیستم
تصوراتم قویه عاشق چیزهای عجیبم و تو یه خونه شبیه رخ شطرنج با پدرم زندگی میکنم .
مادرم رو در ۹ سالگی از دست دادم اما اعتقاد دارم بعد از مرگ اونو میبینم
به مد اهمیت نمیدم لباس هایی میپوشم که راحت باشم و معمولا هم لباس هام عجیب و غریبه اتاقم رو هم با نقاشی ها وچیزهای بانمک و عجیب تزیین میکنم . رنگ مورد علاقم زرد و ابی اسمونی هست .
معمولا به من میگن لاوگود دیوونه اما من اهل کینه دوزی نیستم و ناراحت نمیشم .


تایید شد!
به ایفای نقش خوش اومدی!


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۳ ۱۱:۲۸:۱۷







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.