هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#20

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
من: مرسي از اينكه مرا قبول كردي خيلي خوش حال شدم
فرد : خواهش ميكنم
من از جيبم چيزي را در اوردم و گفتم : اسم اين نارنجك
فرد : اين وسيله مو گلي
من : نه من اين يكي را جادو كردم
فرد : خب مثلا چه شكلي است
من: فقط دودش را دو برابر صداش را سه برابر و قدرتش هم دو برابر كردم مي خواهي تستش كنيم؟


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#19

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
نارسیسا میاد تو ...
فرد :چی میخوای؟؟
نارسیسا:سلامت کو؟؟مثلا صاب مغازه ای
فرد:سلام!!!
نارسیسا:الان؟؟
فرد: عجب گیریه ها
رون:آهان فهمیدم .... تو یه بار دیگه برو بیا تو بعد فرد بهت سلام میده
فرد:رون ...
نارسیسا:فکر خوبیه
------------------------
نارسیسا دوباره میاد تو...
فرد هیچ کاری نمیکنه
نارسیسا:
فرد:آهان ... سلام!!
نارسیسا:سلام!!
فرد :خوب؟؟
نارسییسا:خوب چی؟؟
فرد: چی میخوای؟؟
نارسیسا:
1-5 تا چوبدستی تقلبی
2-وسایل آتیش بازی دو سه کیلو
3-فشفه جادویی هم هرچی داری بده

فرد:اینا رو برای خودت میخوای؟؟؟
نارسیسا:نه دل انگیز جان ... تولد دراکوئه
فرد:به سلامتی ... ایشالا صد سال زنده میمونه.
آروم پیش خودش میگه:ایشالا همین فردا خفه بشه
نارسیسا:چیزی گفتی ؟؟
فرد :من ؟؟رون تو بودی؟؟
نارسیسا:سفارشهای من؟؟
فرد:الان میارم
یک ساعت بعد ...
نارسیسا:زود باش بچه من عجله دارم!!
فرد:بچه خودتی ...میشه هزارو ...
نارسیسا:خوب ... به حساب تولد دراکو ... بای


و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر کوچک شده


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۲:۳۸ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳
#18

فرد ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۳ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۱۲ یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
از کوچه دیاگون - مغازه جیب بر های جادویی ویزلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 185
آفلاین
نقل قول:

نیکلاس فلامل نوشته:
من : سلام فرد حالت چه طور؟
فرد : خوبم
من: فرد جان من داشتم از اينجا رد ميشدم كه اين اطلايه را ديدم
فرد : خب
من : اولا من يه 10 تايي فشفشه ي جادويي ميخوام
فرد :پولش را همين الان ميگيرم از صبح همه پولها را زدند به حساب
من : بله پولش را همين الان ميدهم
من :من ميخواستم كه شما وسايل چهار شنبه سوري را روي من تست كنيد ايا من را مي پذيريد؟


فردی : نیکلاس عزیز تو میتونی تو ساختن وسایل کمک کنی

در ضمن میتونه اگه من مردم ..... (قابل توجه مالی که یواش یواش داره یادش میره اگه من بمیرم بازم وجدان درد میگیره ) تو چند روزی مغازه رو اداره کنی

نیکلاس :

فردی : به زودی شاهد لوازم جدید و خیلی خفن ...........


مالی :


تصویر کوچک شده


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
#17

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
من : سلام فرد حالت چه طور؟
فرد : خوبم
من: فرد جان من داشتم از اينجا رد ميشدم كه اين اطلايه را ديدم
فرد : خب
من : اولا من يه 10 تايي فشفشه ي جادويي ميخوام
فرد :پولش را همين الان ميگيرم از صبح همه پولها را زدند به حساب
من : بله پولش را همين الان ميدهم
من :من ميخواستم كه شما وسايل چهار شنبه سوري را روي من تست كنيد ايا من را مي پذيريد؟


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
#16

رونالد ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۰ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۷ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
رون وارد مغازه میشه و رو به فرد می کنه و میگه:فرد برات چند نفر

جور کردم که رو اونا محصولات چهار شنبه سوری رو امتحان کنی

فرد رو به رون می کنه:دیر امدی داداشی!

خلاصه رون عصبانی میشه و به فرد میگه: پس بی خیال حالا این سفارش ما چی شد؟

فرد میگه:سفارشت فردا حاضره ;-)

رون : باشه پس من فردا میام راستی حالا رو کی می خواین امتحان کنین؟

فرد: رو زاخاریاس اسمیت

رون: این که شد یه نفر ؟

فرد:اون یکیشم تویی

رون : بابا فرد گیر نده من فردا میام که سفارشمو بگیرم

و میزنه به چاک


رون و هرمیون باید به هم برسن :bigkiss: :bigkiss:


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
#15



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۳ پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱
از ..
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
کیالین وارد مغازه میشه فرد میگه به به کیالین خانم چه خبر ؟
کیالین :هیچی هنوز نتونستم کاری بکنم که جن های خونگی حاضر بشن حقوق بگیرن اونها دیونن
فرد:بی خیال بابا بیا این چوبدستی های تقلبی رو نگا کن
کیالین رفت جلو و نگاهی انداخت: وای اینا چقدر واقعی به نظر میرسن
درررررررررررررینگ
این صدای موبایل کیالین بود:الو سلام خوبی نه نشد وینکی اصلا راضی نمیشه آره دابی رو میشه یه جوری راضی کرد ولی وینکی رو نه. خب ....خب باشه رستوران سه دسته جارو باشه بای

خب فردجان یکی از این چوبدستی های تقلبیرو میدی؟
فرد: بفرمایید
-مرسی راستی امشب با هرمیون تو رستنوران سه دسته جارو قرار دارم تو نمیای بریم؟
فرد خوشحال شد باشه میام ساعت چند؟
-9 فعلا بای فردجان
-خداحافظ


..


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱:۳۹ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
#14

فرد ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۳ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۱۲ یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
از کوچه دیاگون - مغازه جیب بر های جادویی ویزلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 185
آفلاین
فرد در حالی که خیلی از دست سیریوس ناراحته به فکرش میزنه که بره به کریچر بگه که سیریوس میخواد چیکار کنه باهاش

ولی با خودش میگه که اگه تا 2 روز پولمو نداد میرم سیریوس رو به کریچر رو میدم

رون : فرد .... هی فرد .... آهای فرررر

فردی : چیه داداشی ؟

رون : میگم سفارش ما چی شد ؟

فردی : چون تو تخفیف میخوای باید تا شب صبر کنی تا سفارش همه رو بدم بعد نوبت تو ......

رون

رون در حالی که از عصبانیت داره منفجر میشه یه اعلانیه میبینه که فرد چسبونده به شیشه مغازش

رون : هی فردی این چیه دیگه ؟

فرد : سواد که داری بخون دیگه

رون : میره بیرون و اعلانیه رو میخونه :

توجه توجه :

مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها به 2 جادوگر برای امتحان کردن محصولات ویژه چهارشنبه سوری این سال نیاز مند است

جهت همکاری داخل شوید ..... (پیغام شخصی)

رون : محصولات چهارشنبه سوری دیگه چه کوفتیه ؟

فردی : به موقش میبینی داداشی نکنه میخوای امتحانشون کنی ؟

رون تا این حرف رو میشنوه :


تصویر کوچک شده


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#13

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس از شومینه وارد مغازه میشه
فرد:سلام سیریوس خوبی چی شده به مغازه ی ما سر زدی
سیریوس هیچی کمی از این وسایل شوخی میخوام
فرد:حالا جی میخوای؟؟
سیریوس:چند تا از تاول های خونی پاتلاق سیار یه چیزیم بده که بوی تعفن داشته باشه
فرد:برای چی میخوای
سیریوس:میخوام کریچر رو اذیت کنم
رون:هرمیون چیکار میخوای کنی اگه بفهمه حتما قشقرق به پا میکونه
سیریوس:اون با من راستی شما نمیخواد تو این مهمونی شرکت کنید خوش میگذره ها
فرد:خیلی دوست داشتیم اما فعلا مشغول فروش اجناسمون هستیم وقت نداریم بیا میشه 2 گالیون 27 سیکل
سیریوس:باشه فقط بزن به حساب
فرد :سیریو...
شپلخ !
رون:این سیریوس از اون بپیچونهاست ها حواست باشه


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۸:۵۲ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#12

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
از قاتی اشباح تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
کتی:سلام
فرد:به به سلام علیکم خانم کتی بل چطوری ؟
کتی: بد نیستم.ببینم می خوای یه فروش خوب بکنی؟
-چرا که نه؟!
-من از اون اب نباتهای خون دماغ تون 1بسته میخوام از اون وسایل اتش بازی تون جدیدترین را بدین
-ولی پولش خیلی زیاد میشه.
-بی خیال بده.
- خوب پس می شه..
- بیا اینم پولت اگر وسیله تازه ای درست کردید ما راهم بی خبر نگذارید
-باشه .حتما برات یه نامه می فرستیم
-خوب فعلا
-بازم از این طرف ها بیا.خداحافظ
-خداحافظ


فقط گریفندور !!!


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۳
#11

james_potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۰ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 431
آفلاین
بعد از اینکه فردی به خودش اومد یه چیزی یادش اومد :

فردی : راستی کی گفته بود من مردم؟؟

آرسنیوس : ( با موزیگریه زیاد ) اینجانب!!!

فردی: چی؟؟؟

آرسنیوس: مگه قرار نبود با هم بریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فردی: وای باز یادم رفت!!!!

آرسنیوس : عیب نداره عادت تو اینه دیگه

فردی : خوب به خاطر این چو انداختی که من مردم؟؟؟؟

آرسنیوس : نه این طوری هم نبود

فردی: پس چی؟

آرسنیوس : از من پرسیدن که تو که این قدر با فرد دوستی نمیدونی کجاست؟؟

فردی: خوب؟

آرسنیوس : من هم گفتم رفته سر قبر بابام

فردی :

آرسنیوس: راستی صداشو در نیار خودم رفته بودم برج العرب

فردی: خوش گذشت ؟

آرسنیوس : نمیدونی چه خوش گذشت جات خالی

ولی تو نبودی که مردم رو اذیت کنیم!!! :grin:

فردی : چی کارا کردین ؟

آرسنیوس : هیچی با اون 2 تا مشنگ ( آندره آغاسی و راجر فدرر) بالا رو گرفته بودیم اون بالا داشتیم تنیس بازس میکردیم

فردی: ای ول پس تو هم خوش گذروندی!!!

آرسنیوس : بد فرم !!

آرسنیوس : پس منتظر پیامت هستم دیگه

فردی: باشه حتما

آرسنیوس : مرسی

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط آرسنیوس جیگر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۱۰ ۸:۲۸:۲۶
ویرایش شده توسط آرسنیوس جیگر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۱۰ ۸:۳۱:۳۸
ویرایش شده توسط آرسنیوس جیگر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۱۰ ۸:۳۸:۰۱
ویرایش شده توسط آرسنیوس جیگر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۱۰ ۸:۴۰:۳۲

از هری پاتریست بودن اعلام بازنشستگی می کنم
راه رو واسه جوونا باز کردم!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.