کمپانی حاجی نیو لاینز تقدیم می کند :انتظار به پایان رسید!!!
باج قسمت سوم...!کارگردان: داریوش فرهنگ - ویکتور کرام - حاجی دارک لرد
دستیار کارگردان: پیتر جکسون - جورج لوکاس - آلفرد هیچکاک
حراست: گراپی
واحد عقیدتی :نور ممد
گروه فیلم برداری: غضنفر- کل عباس - اوس جاسم
واحد تدارکات(همکاری جلوه های ویژه): رودی لسترج
خدمات پس از فروش: Mamad Electronics INC
بازیگران:
ویکتور کرام در نقش رام
ونوس در نقش دوس دختر رام
تانکس در نقش خواهر افسر انگلیسی
گیلدی در نقش مردی که میان جمعیت بود
چو در نقش زنی که همراه گیلدی در میان جمعیت بود
حاجی دارکی در نقش عابد ریش دار معبد
ابر فورس در نقش رامپال جی حاکم
پاتر در نقش دکور متحرک صحنه
مرلین در نقش کدخدا
سارا از دختری در برج در نقش افکت های صوتی و بصری
با حضور افتخار آمیز بیگانه در نقش افسر انگلیسی
بازیگران جدید:
نیما بلک در نقش کسی که ابرفورس را باد می زد
ممد بلک در نقش چش چرون کاخ بیگانه
وزیر شیکم: در نقش اون آقایی که سیاه پوست بود
آلبوس دامبلدور : در نقش مدیر تیم زوپیس و اون کسی که سایتش خیلی مهمان داشت...
====================
خلاصه ای از آنچه گذشت (دوستان جهت مطالعه قسمت های گذشته به شماره پست 100 و 104 مراجعه کنید....!)
====================
صدای کلاغ.... صدای باد..... صدای مشکوک! (دوربین از بالا یه نفر رو نشون میده که داره فکر می کنه که البته اونم از توی یه حباب که فکراش بالای سرش تویه اون دیده میشه مشخص میشه)
کرام(توی فکرش!) : هی هی ....! ونوس......
.... نهی نهی! چی می شد خونه ما در داشت اونوقت من با ونوس پشت درب های بسته صحبت می کردم!( کرام همچنان داره حرف می زده که ظاهرا دوبله با متن اصلی کمی تفاوت داره!)
...دوربین وارد فکر کرام میشه ... کرام در حالی که لباس رزم بر تن داره با یدونه بیل می زنه بیگانه از اسب می یوفته بعدا از پشت اسب در ها رو باز می کنه : ما آزاد شدیم! از ستم بیگانه آزاد شدیم!
کالین: برادر تو باعث افتخار مایی...!
حاجی: می دونستم تو آسلام رو سر بلند می کنی! اون دره که طرح چوبه رو برای من کنار می ذاری.....!
یه آهنگ هندی عاشقانه پخش میشه و کرام همینطور که داره درها رو بین مردم پخش می کنه از توی سوراخ یکی از درها که شکل قلبه ونوس رو می بینه
... به سمت خونش میره درو اینستال می کنه دوربین از توی سوراخ در وارد اتاق میشه...
مشترک گرامی بر اساس قوانین آسلام دسترسی به فکر مورد نظر مقدور نمی باشد!!!!ملت توی سینما: هووووووووووووووووء هوووووووووووووو!
.... دو تا اسب سوار وارد کادر میشن : آهای ملت جمع شوید! پیغامه شیخ ابرفوووورسه! جمع شوید!
کرام همچنان داره فکر می کنه که یکی از اسبا میاد از روش رد میشه!
مرلین: ها...... چیه ؟؟؟ چی شده؟!
کالین: کدخدا آفتابه دستته بذار بیا مهم از طرف ارباب ابرفووورسه!
کرام: آخ.....
حاجی از بالای معبد میاد: سلام برادران آسلامی ! برادر این اسبی که شما سوارید از خواهران اسب آسلامی هستش! شما صیغه محرمیت دارید؟!
جارچی : بر اساس حکم ارباب رامپال جی ابرفوررسس امسال مالیات در دوبرابر باید پرداخت کنید!
ملت : ماااااااااااااااااااااااااا
مرلین: صاحب جارچی ما یک برابرش رو هم نمی تونیم بدیم چه برسه به دوبرابر!
جارچی: به من مربوط نیست بریم!...
کرام: آخ موهام خراب شد!! (همراه یه حرکت گردن):جریان چیه!
اسب سوارها از روی کرام به طرف قصر بر می گردند!
مرلین: نه بیچاره شدیم! دیگه حتی در دستشویی ها رو هم رحم نکردن امسال!
حاجی: ای بی آسلام ها! هر چی می کشید از دست این جوان جاهل کرامه! همین الان همراه من راهی بشین تا بریم زیارت شیخ عبدلی و اونجا دعا کنیم! بریم....
کرام: اوخ...
(ملت به سمت کاخ آبرفوررسسس میرن!)
.......... منم میام!
دوربین بر میگرده روی کرام! منتهی چون کرام ظاهرا کمی له شده دوربین دوباره یه دور می زنه و روی صورت گیلدی متوقف میشه!
پاتر اینجا در نقش یه بک گراند خورشید توی آب وارد صحنه میشه!
ملت:
ملت به سمت کاخ ابرفورسسس میرن در کنار کاخ یک بازی عجیب در حال جریانه که ملت مثل کلنگ اونجا وای می ایستن اون رو نگا می کنن...
شیخ ابرفوررس مشغول خوردن چای با تانکس می باشند و بیگانه در حالی انجام آن بازی عجیب!
تانکس: تنکس فور د تی!
ابرفورسسسس: یس! ای آم ا گود من! ........ هوووووم شماها.... ها شماها ... آره شماها بیایین اینجا ....
مرلین: عرض ادب ارباب...
ملت: عرض ادب ارباب...
مرلین: ارباب حاکم شما که این همه پیری می دونی ما نمی تونیم مالیات در دو برابر بدیم! یه کاریش بکن به جان ریش همین حاجی جبران می کنم!
حاجی: از ماله خودت مایه بذار!
( در همین لحظه کرام که مقدار زیادی گرد و خاکی شده وارد میشه)
حاجی: بازم این جووان جاهل اومد! این اسب سوارا هم بلد نیستن چطوری له کنن!
ابرفووووورس : من تلاشم رو کردم! فایده ای نداشت!
کرام: ای دست نشانده استکبار! مزدور نامرد! ما خودمون را از دست این استکبار رها می کنیم!
(در همین موقع کاخ ناگهان کج میشه و یهو می یوفته روی زمین!)
دوربین آسمون رو نشون میده ...!
... من به تو پس برای چی پول میدم آخه!
... بابا این دکور کاخ خیلی سنگیه من چی کاره بیدم!
دوربین بر میگرده روی زمین...!
بیگانه که توجه هش جلب شده از روی چوب جاروش پیاده میشه میاد سمت ملت
بیگانه: :ylash:
ملت: عرض ادب ارباب!
حاجی: این چرا همچین نگا می کنه؟
بیگانه: :ylash:
مرلین: ارباب بیگانه خواهش می کنم مالیات مارو ببخش! امسال بارون نیومده! ما بیچاره هستیم! واحد های بهداشتی خشک کن الکتریک ندارن بهمون رحم کن!!
بیگانه: یه شرط داره! :ylash: می پذیرین؟!
ملت : ...........
کرام : می پذیریم! آخ اوخ وای............(مورد لطف و مرحمت ملت قرار می گیره!)
بیگانه: پس قبوله! :ylash:
مرلین: یعنی چی قبوله! این جوان خنگه ! احمقه! مرفه بی درده! این حالیش نیست!
بیگانه: مهم نیست یکی از شماست! اینم شرط من! شما باید تیم زوپیس رو توی مسابقه کوییدیچ که سه ماه بعد برگزار میشه شکست بدید! در این صورت از مالیات در معاف میشین! ولی اگه نشید باید چهار برابر بپردازید!
یه آهنگ بسیار سوزناک هندی پخش میشه.... دوربین روی تمام آفراد می چرخه.... صدا فید میشه ...
حاجی داره یه ذکر می خونه زیر لب...
مرلین با ناراحتی دنبال دستشویی می گرده...
کرام در حال کتک خوردنه...
کالین مشغول هک کردن نرم افزار دوربین دیجیتالشه...!
بیگانه نگاهی پیروزمندانه به همه می اندازه و دست آخر دوربین میاد روی تانکس که داره نگاهی حاجیانه به کرام می اندازه!
از پشت عکس یه تپه که پاتر اون رو نگه داشته یه کله سیاه اسموت مشکوکانه این وقایع رو داره نگا می کنه....
==================
تصویر فید میشه میاد توی دهات....
همه یاس فلسفی گرفتن و ناراحت هستن... کرام وسط ده نشسته روی زمین و با یه چندین عدد گردن رو به دوربین میگه: من دهکده رو سربلند می کنم و بعدش به خونه ونوس اینا نگا می کنه و یه چیزایی میگه که جاش موسیقی فیلم میژن امپاسیبل پخش میشه!
کرام مرتبا میره و بازی کوییدیچ تیم زوپیس رو تماشا می کنه ولی چیزی سر درنمیاره!
..... من موفق نمی شم... ما حتی وسایلش رو هم نداریم.....
کالین: نا امید نشو برادر راحش رو پیدا می کنیم!
کرام چشمش به یه تیکه چوب بلند می یوفته و اونو ور میداره! اورکا اورکا! (زمین شروع می کنه به لرزیدن!....)
کرام: ای وای چه خبره!
(دستشویی شروع می کنه به ریزش!)
مرلین: اون بیرون چه خبره؟!
شپلخ! بادامبومب ! تلنگ!حاجی: اینجا چه خبره؟! ببینم اون صدای آخری هم ماله ریزش دیوار بود!؟ ای جوان جاهل! آدم تیر داربست دستشویی رو از جا می کنه! ای .....( صدای حاجی فید میشه!)
دوربین زوم می کنه روی کرام که داره چوب رو بررسی می کنه!
کرام: اورکا اورکا! خودشه! کدخدا یه لحظه بیا...!
مرلین: هووووووم؟ چیه جوان کرام!
کرام: کدخدا من ریشت رو نگه میدارم تو یه گردن بیا!
مرلین: کرتاهه؟! بیا......! ای هواااررررررررررررررر( ریشش کنده میشه!)
کرام: اینم می بندم ته این چوب! همدهاتی های من گوش کنین! ما وسایل اون بازی عجیب کله پیچ رو ساختیم! مستقل شدیم!
(آهنگ هندی با زمینه تکنو)
... یه چمنزار یا تن درخت ...
کرام( به صورت رگباری گردن میاد!) : کیا تری نهی بابوچی رامبی نصفته دستشویی!
زیر نویس فیلم : می سازیم با هم زین دستشویی ها چوب می کنیم میهن خویش را آباد!
(... ونوس از پشت درخت میاد بیرون این در حال هستش که درختی که ونوس از اون گرفته بنا به دلایلی هی جابه جا میشه!...)
ونوس: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ(جیغ هندی با فرکانس 88 KHZ خارج از فرکانس صوتی گوش انسان!) : کرامی... قلبی کبکبی رامبانی! لا و یو کرامی! ساختی چوبی رامپا کنی ریشی!
زیرنویس: ای کرام ! قلب من درد می کند! با ریش مرلین آن را مداوا کن!
ملت توی سینما: هووووووووووووووووووء! زیرنویسش عوض شده!!!!!!
کرام و ونوس به سمت هم حرکت می کنند که فیلم یهویی از وسط مسابقه کوییدیچ تمرینی تیم زوپیس در میاره...
دوربین در حالی که داره پروازهای فوق العاده بیگانه رو با در پرنده خودش دنبال می کنه یهویی از اون بالا پرت میشه می یوفته روی زمین لنزش می شکنه!...
.... اااا
... سیس صدا وصله!
.... کات بدم؟!
.... نه بابا خرج این صحنه زیاده بعدا اونا دو کادرن دیگه!
.... سیس........!
ملت:
دوربین همچنان از کرام اینا فیلمبرداری می کنه! کرام و کالین نشستن دارن بازی رو نگا می کنن...
کرام : بازی اینطوریه... اون سه تا حلقه که هستن باید سعی کنی از توشون رد بشی هر کی بیشتر رد بشه بیشتر امتیاز می گیره!
مرلین در حالی که آفتابش رو می ذاره زمین: پس چرا هیچ کس از توش رد نمیشه!
کرام: ها! آهان .... چون اون توپای دیگه هواسشونو پرت کرده!
حاجی: یعنی اونا دکورن؟
کرام: یحتمل از کوچه افتادن تو حیاط اینا وسط بازی اینا!
کالین: از اون لحاظ؟
یه مرد سیاه پوست کچل از پشت بوته ها داره کرام اینا رو نگا می کنه که یهو بوته ها جابه جا میشه و فیلم سریعا فید میشه!
فیلم فید اوت میشه...
همینطور که کرام داره بازی رو برای ملت توضیح میده دوربین به جایگاه تماشاچی ها میره... تانکس با یه دوربین شکاری با زوم 600 ایکس اوپتیکال داره جوش های روی صورت کرام رو آنالیز می کنه و بهش نگاه پروانه ای می کنه
: هی ایز سو نایس!
زیرنویس: خوب است او قدری کرم ضد آفتاب استفاده کند!
دوربین میره سمت بالا : دو نفر ردیف بعدی نشستن سرشون رو انداختن پایینن میارن بالا معلوم یشه چو و گیلدی هستن!
گیلدی: عزیزم برای اینکه پوست صورتت نسوزه از کرم بس!(دوربین یه زوم بسیار بزرگ از کرم میگیره!) استفاده کن! و بعد به صورت چو کرم می زنه
ملت:
:
love:
:bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
فید اوت..................
فید این از توی دماغ کرام..... (آهنگ کوهستان وحشی روی فیلمه همه دارن حرکات موزون از خوشحالی انجام میدن و یه چیزایی میگن ولی موسیقی متن ادامه داره!)
کرام: حالا که تمام قوانین بازی رو یاد گرفتیم باید شروع کنیم! اول برای اینکه گرم بشین با این چوبا بزنین تو سر و کله همدیگه این مدلی!
یکی از ملت دهات: کدخدا مرلین! یکی داره با اسب میاد!
ونوس: همون خانم خارجیس! خواهر ارباب بیگانه!
حاجی: عجب ارزشمنده!
همه ملت :
حاجی: منظور ما اسبش بود!
تانکس: تو بلد بود زبون ما؟
کرام: تو که داری به زبون ما حرف می زنی! ایول بابا دمت گرم! (یدونه می زنه پشت تانکس!)
تانکس: هو! چایی نخورده پسر خاله شدی؟! ... آها! یو لسن کرد تو می! من داشت با تو کار؟
کرام: چی رفت تو می؟!
.... آخ ملاجم!
حاجی: ای بی آسلام! جوان جاهل!
تانکس: من کرد به شما کمک در برابر تیم زوپیس!
حاجی: شما تونست کرد کمک به من هم؟!
کالین: برادر این خانم چی میگه؟! چرا می خواد به ما کمک کنه نقشه نباشه!
کرام:نهی بابا اتفاقا اونقدر خوبه به ما کمک کنه!
ونوس با نگاه بدی به تانکس نگا می کنه...
دوربین میره بالا و پاتر در نقش بک گراند تقویم دیده میشه که نشان از گذشت روز ها داره و ملت همینطور تمرین می کنند. یه روز به مسابقه مونده
تانکس: شما کم داشت یک نفر!
کرام: می دونم ما یه بار نداریم
نمی تونیم بازی کنیم!
(آهنگ هیجانی پخش میشه... ماله فیلم Speed!)
یه گردباد سیاه از دور دیده میشه... گرد باده از دور میاد وسط جمعیت می چرخه و یه ضربه می خواد به یکی از بلوجرها بزنه که خطا میره ! گرد باد می ایسته و معلوم میشه که شیکمه که داره هلی کوپتری می زنه!
شیکم:
Call me Smooth!
کرام: هوووووووم؟
شیکم : ا ببخشید ماله این فیلم نبود! عرض ادب صاحب کرام!
کرام: تو کی هستی؟! چقدر کلت صافه!
شیکم: من پیا کی جی کی رو شیکمکا از دهات همسایه هستم!
کرام: خوب به من چه!
شیکم: هووووو درس صحبت کن! اهان یعنی نه! ارباب من این بازی رو بلدم! تو محل به من شیکم کله بلوجر شکون می گفتن!
تانکس: ای میشناسم این اسموت رو!
کرام: پس تیم ما تکمیل شد!روبه رو آماده باش!
(آهنگ پیروزی با تم هندی پخش میشه و فیلم فید اوت میشه!)
صدای راوی: روز مسابقه ......................... مسابقه................. مسابقه! مسابقه! مسابقه! حالا آ آ آ مسابقه!
ملت: هوووووووووووو بسه دیگه!!!!!
دوربین توی آفتاب فید اوت میشه و بعد پایین رو نشون میده میدون کوییدیچ هستش تیم کرام با حاجی و شیکم و کالین و مرلین در یک سمت و در سمت دیگه بیگانه و بروبچز استکباریش قرار دارن!
بیگانه: :ylash:
مرلین:
حاجی:
کرام:
شیکم:
کالین:
دوربین بین تماشاچیا می چرخه و هی روی گیلدی و چو که بین جمعیتن عمدا سرعتش رو کم می کنه! ولی کسی متوجه نمیشه! بعد میاد پایین یه کسی با یه عالمه درجه و نشان نشسته و رو لباسش نوشته: زوپیس قحرمانه!
مرلین: اون رو می بینی؟ استکبار اصلی اونه!
حاجی: مواظب باش جوون جاهل! دست کمش نگیر من شنیدم یه جایی داره که نصف شبم هم کلی مهمان داره!
بیگانه: خوب شروع می کنیم!!!!
درب پرنده به پیش!
کالین: این ماله کارتون ماسک نبود! آخ ملاجم!!!! پس تو چی کاره ای شیکم بلوجر خفه کن؟!
بیگانه با حرکات آکروباتیک خودش با در پرنده دنبال گوی زرینه... کرام هم به دنبالش!
در طرف دیگه زمین حاجی سوار بر 110 نسخه کتاب تذکرالگراپی که بهم لینک شدن در حال تعقیب سرخگون هستش!
در پشت اون مرلین سوار بر آفتابه پرنده خودش از دروازه دفاع می کنه و کالین هم با هک کردن یک عدد کلنگ موفق به به پرواز درآوردن اون شده و با اون با حاجی پاس کاری می کنند....!
کرام و بیگانه به سختی با هم مبارزه می کنن و بازی ادامه داره!!!
سووووووووووتتتتتتتت
ملت:
داور: نیمه اول به پایان رسید!
کرام: این بازی که نیمه نداره!
بیگانه: :ylash:
تعدادی خانم مهربان با توپ هایی از پرهای رنگی میان وسط زمین! و تصویر به قدری کش میاد که کرام به یک خط تبدیل میشه!
تیم کرام: مااااااااااا
کالین: من شنیده بودم وسط بازی بسکت از این کارا می کنن ولی مثل اینکه اینجا امکاناتش بهتره!
.... در همین موقع صدای ندای قلبی کرام میاد: نه اینا نقشس نباید گول بخوریم! به ونوس فکر کن! ( در همین لحظه چشمش به دامبل می یوفته که داره حریصانه درهای دهات رو نگاه می کنه در مورد اینکه چطور از این فاصله می دیده هم چون فیلم علمی - تخیلی هستش نیاز به توضیح نیستش!)
کرام: نهههههههههههههه! گول اینا رو نخورید!
تصویر از حالت کشی درمیادو به اندازه طبیعی بر میرگرده!
سوووووووووووتتتتتت!
کرام: به خاطر دهاتمون! به خاطر سرزمین آزاد! به خاطر امکانات! به خاطر اینکه من خوشتیپم! حمله!!!!!!!
( آهنگ انقلاب ماتریکس صحنه مبارزه اسمیت و نیو با خواننده هندی ! پخش میشه!)
شیکم با دو تا کله قوی بلوجر ها رو دور می کنه! حاجی در یک اقدام شهادت طلبانه میره توی دل مدافعان تیم دشمن و سه تایی سقوط می کنن!
دوربین بر می گیرده طرف کرام و بیگانه...
چیزی نمونده دست بیگانه برسه به گوی زرین! کرام از پایین دنبالش می کنه! دست بیگانه همینطور نزدیکتر و نزدیکتر میشه و هی نزدیکتر میشه .... کرام هنوز زیر بیگانه دار پرواز می کنه!
فیلم سفیدو سیاه میشه و برمی گرده اهد شاه وزو!
ملت: هوووووووووووووو! مگه فوتبالیستاست فلش بک می زنین؟!
پدربزرگ کرام که هنرپیشش خود کرامه فقط یه تار موش سفید شده داره به دوربین یعنی کرام میگه: پسرم ام ام ام (اکوی مدل فیلم تاریخی!) از مغزت استفاده کن!
فیلم رنگی میشه!
کرام : چشم پدر بزرگ! کرام یدونه کله می زنه به دری که بیگانه سوارشه در باز میشه بیگانه پرت میشه پایین!
و کرام گوی زرین رو می گیره!
( آهنگ کوهستان برفی پخش میشه! و ملت هی بالا و پایین می پرن و بی صدا آواز می خونن!)
========
یه فید طولانی.........
فید اوت.......
راوی: بعد از آن بازی دهات جادوگرکیاچی مستقل شده و دیگر هیچ گاه مالیات در پرداخت نکرد...
حاجی این مرد خدا به معبد شیخ دومبول رفته و در آنجا در یک پارتی شرکت کرده و موفق شد سارای دختری در برج را معتاد کرده و باعث آمادن مقدار متناومبی باران شود...
مرلین شعب توالت های زنجیره ای خود را با نام توالت های آزاد آسلامی در سرتاسر دنیا افتتاح کرد...
پاچاچی دامبل در اثر از دست دادن مهمانان خود سکته کرده و دار فانی رو وداع گفت...
دوربین بیگانه رو نشون میده: بازم همدیگه رو می بینیم گجت!!! ا یعنی کرام!
فیلم می پره داخل دهات...
تانکس داره با کرام حرف می زنه که یهو فیلم می پره و ونوس یهو توی صحنه بعدی ظاهر میشه که بهت زدس!
تانکس: من کرد اشتباه! من فکر کرد یو لا می!
کرام:
هر چی تو بگی!
تانکس: امیدوارم دارک بخت بشین به پای هم!
کرام: چاکرم!
داره تعریف می کنه ازمون!
دوربین تانکس رو نشون میده که داره سوار بر کالسکه دور میشه! ....
کرام ونوس رو نگا می کنه: کاپی کیا تر هی قلبی!
زیرنویس: بالاخره برای مریضی قلبت یه چیزی پیدا می کنم!
فیلم می پره! ونوس و کرام رو نشون میده و وارد خونه میشن و دوباره می پره و یهو یدونه The End که تصویر تو تصویره کجو و کله میاد روی تصویر !!!!