هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#25

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
بن:بیا نزدیک تر تا ولش کنم
پانسی: بیا اودم
بن غریبه رو ول میکنه و دست پانسی رو میگیره میبره توی یکی از اتاق ها
تریمبل:اینی جلوشو بگیر الان اونو میکشه
اینی: ا...ا..ا... چرا من؟
غریبه:این ....خواهش میکنم برو...عزیزم.....
اینی: باشه....باشه.. .....میرم
غریبه:
اینی:منو حلالم کنید....
غریبه: :bigkiss:
تریمبل:بابا...الان هم وقتشه؟الان میکشه اونو
--------------------
توی اتاق:
بن:
پانسی چوب جادوشو در میاره و میگه
بن:
پانسی:ببین.....برای بار آخر میگم.... بن به خدا تقصیر من نبود......اون دو تا جوون منو اغفال کردن......منم گول خوردم.....آخه دلم پاکه.....قلبمم صافه.....بن....خواهش مینم منو ببخش....
بن:واقعا؟؟

بن:
پانسی:
بن:باشه.....من میبخشمت
پانسی:
بن:حالا چرا گریه میکنی؟
بن:اشک شوقه!
بن:
پانسی:
------------------------

در همین هنگام بود که اینی از در میپره تو و با یه طلسم بن رو بیهوش میکنه.....

http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4028b6d60c370.gif
http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4028b6d60c370.gif


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۷:۵۹ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#24

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
غريبه و تريمبل و پانسي :
غريبه : تـــــــــــــريـــــــــــمبـــــل ، بابا چرا وايسادي مي خواي بياد نصفت کنه ؟! خوب برو ديگه تا ما رو نديده !!
تريمبل : خوب بابا چرا ميزني ؟!
پانسي :
غريبه : پانسي قبل از اينکه بن بکشتت خودم مي کشمت بعد جنازتو ميدم بهش ، اه ، هر چي ميکشيم از دسته تو ه ... !
تريمبل ماشين رو ميبره پشت هتل و همون جا وايميستن ... !
تريمبل : حالا چي کار کنيم ؟!
غريبه : ايــــــــــــــــنــــــــــــــــي ... نکنه کشتتش ؟
تريمبل : نه بابا ساتورش خوني نبود
غريبه : من بايد برم پيش ايني ... !
تريمبل : بابا بري ميگيره ميکشتت ... !
پانسي :
غريبه : نه من بايد برم !! از پنجره ميرم تو !!!
بعد ميدوه ميره !!
تريمبل : اي بابا ... !منم ميرم دنبالش ( به پانسي ميگه ) تو همين جا بمون !!
غريبه تا مياد از پنجره بپره تو هتل بن ميفهمه و مياد ميگيرتش !!
غريبه : اِ اِ اِ اِ ... بني ، بابا بيخيال شو ، آخه من مگه چي کار کردم ؟!
بن : پانسي کجاست؟
غريبه : بابا ، با دختر مردم چي کار داري ؟!
تريمبل يواشکي از در مياد و تا اونا رو ميبينه سريع ميدوه ميره پيش ايني و پيتر و ...
بن : ميگم پانسي کجاست ؟!
غريبه : بني جان ، پانسي گول ظاهر اونا رو خورده ... ! بابا اصلآ بيا من GF تو ميشم !!!
بن : جدي ؟
غريبه : :no:
بن : پـــــــــــــــــــــانـــــــــــسي کجاست ؟
غريبه : بابا من از کجا بدونم اِ اِ اِ اِ اِ ...
بن :... !
ايني و پيتر و تريمبل ميان ... !
ايني : بن ؟! غريبه رو واسه چي گرفتي ؟
بن : تو جلو نيا ...
پيتر و تريمبل و ايني :
غريبه :
پانسي مياد تو هتل ... !
پانسي : بن ، من اينجام ، غريبه رو ولش کن !!

=.=.=.=.=.=
ادامه دارد ... !
=.=.=.=.=.=

خوب حالا اگه دقت کرده باشين اينجا يه پيام اخلاقي هم داره ، اونم اينه که لطفآ عاشق هاي دلدادتون رو ول نکنيد و برين دنبال يکي ديگه !!
من منظورم همه هستن نه تنها شخص خاصي
مثل بن که تو عشقش شکست خورده !! ( البته جدا از اين نمايش ها تو واقعيت رو من ميگم ، تا اونجايي که من فهميدم اينجوري بوده و با توجه به گفته ي خودش ) !!
با تشکر ... !!!


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۷:۰۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#23

رون ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۲۰ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۲ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶
از آيزن گارد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 313
آفلاین
من به طرف مهد كورك در حر كت بودم كه يهو بن رو غمگينانه ديدم و

بچه ها هم كه اين چيزا حاليشون نبود داشتن از سر و كولش بالا

مبرفتن...

من: بن عزيز بيا غصه نخور چيزي كه زياده دختر اين نشد يكي ديگه..

بن: چي؟ ميخواي من فراموشش كنم؟! عشق ثمره ي

وجودي انسانه عشق چيزي نيست كه....

من:خيلي خوب بسه ديگه حالا ميخوار برا من رمان بخونه

من: خيلي خوب برم ببينم چيكار ميتونم واست بكنم...

من تو راه كه داشتم ميرفتم تا پانسي رو پيدا كنم غريبه رو هم

ديدم و با هم حرف زديم:

من: چه دوره زمونه اي شده... يارو نامزدش ميره با يه نفر غريبه

ميرقصه بع هنوزم ميخوادش

غريبه: بابا با من كه نرقصيده..

من: با تو كه نه با اون سازمانيه

غريبه: آها ببخشيد..

تو همين بحث بوديم كه يهو پانسي رو پشت باغ وحش پيدا كرديم..

من: اينجا چيكار ميكني؟!!!!

پانسي: از ترس بن اومدم اينجا

من: به نظر تو خرس و اژدها خطر ناكتره يا بن؟

پانسي: چي شده مگه؟!

من: آخه يه خرس و اژدها رو ول كردم تو محوطه بگردن

پانسي: ممممن مممنن.... منو ببر بيرون

باشه تا منو داري غم نداري حالا بيا بريم پيش بن از دلش بدر(در بيار)

همه با هم به طرف مهد كودك حركت كرديم(البته با بنز من )

دم در مهد كه رسيديم بن رو ديدم با صورتي: ويك ساتور به

دستش :bat:

بعد متوجه شدم كه قرص x مصرف كرده...

====================

ادامه توسط دوستان


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#22

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
بن: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
پانسی: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
خودم:(بابا اینجا هتله نه ....)(بسه انقدر عقشولی بازی در نیارین.)
(اگه هم عقشولی بازی در بیارین هم اشگالی نداره)(حال میده )

اینی:غررررررررررررررررررررررررررریبه.اگه من تو رو گیرت بیارم.
غریبه از دور داد میزنه:به خدا دروغ میگه.
اینی:
غریبه:
-------------------------------------------------------------------
******30 مین بعد*******
غریبه یواشکی میاد پیشه بن:بن تو رو خدا کمکم کن. به خدا چانسی دروغ گفت.به کی قسم بخورم که باورت شه؟!!!
بن:هووووم؟.....جون اینی رو.
غریبه:به جون اینی پانسی دروغ میگه.
بن:هووووووووم.باشه من پا در میونی میکنم.

بن:ایییییییینیییییییییی.
اینی: هااااااااااااا؟!!!!!!!!!
بن:چرا سر من داد میزنی؟!!!میگم پانسی دروغ گفته بود .
اینی:ها؟!!! چه خوب.

اینی:غریبه.عزیزم بیا اینجا.
غریبه: امدم.
اینی: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
غریبه: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:

بن:ها؟!!!!!!!!!!!!!!!!!واستا ببینم اگه پانسی دروغ گفته بود پس.........
بن:پانسی کجایی که میخوام خونت رو بریززززززززززززززززززززززم.
غریبه:نه نرووووووو.اینی جلوشو بگیر.
اینی:بن وایسا ببینم.کجا میری؟!!!!!!!!

فلامل میره به پانسی میگه.
پانسی:فرااااااااااااااااااااار.

بن: چرا باید عاقبت من این باشه؟!!!!چرا باید با احساسات من بازی کنک؟!!!!! (تو واقعیت هم همین بوده )
اینی:حالا گریه نکن درست میشه.


ادامه دارد....................................


ویرایش شده توسط بن در تاریخ ۱۳۸۴/۱/۲۳ ۱۶:۱۷:۳۰

::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#21

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
بن : اِ اِ اِ اِ اِ ... ايني !!! ( داد ميزنه ) مگه خودت نديدي ! خجالت نمي کشن !! دارن با پانسي ميرقصن ؟! منه بدبخت نشستم نگران پانسي ام !!! اون وقت خانم داره اونجا با اون دو تا بيريخت ميرقصه !!!
** غريبه و پانسي تو يکي از اتاق ها نشستن و پانسي داره گريه ميکنه !! **
پانسي :
غريبه : خوب حالا ... ! گريه نکن ! بيا بريم با بن صحبت کن از دلش درار !!
پانسي : ديوونه شدي ؟
غريبه : چرا ؟!
پانسي : من بيام اونجا ميگيره منو ميکشه !!
غريبه : اااااااااااااه ... خوب تقصير خودته ديگه ! من هي ميگم بهت بيخيال بيا بريم ...!
پانسي :
غريبه دست پانسي رو ميگيره و ميبرتش پيش بن !!
پانسي : اِ اِ اِ اِ ... غريبه !! نکن بابا بيخيال !!
غريبه : بازم ميگه بيخيال !! خودم بهش ميگما !! برو بگو !!
پانسي : آخه ...
ايني : اِ اِ اِ اِ ... بن ، پانسي اومدش !
بن : بيخود اومدش
غريبه : اي بابا ! بن شما هم سخت نگير ديگه !! اومده باهات صحبت کنه !! بذار بگه ديگه ... !
ايني ميره پيش غريبه و پانسي وايميسته بعد به پانسي ميگه خوب برو ديگه ... !
پانسي :
خوب ... راستش ... ! من .... !!
ايني :
غريبه : بابا اين که چيزي نگفته هنوز !!
ايني : هوم ... !
بن : خوب ؟؟؟
پانسي : راستش ... ! چيزه ... ! آخه بن جون من که نمي خواستم با اينا برقصم !! همش تقصير اين غريبست !!
غريبه : چي داري ميگي ؟!؟!
پانسي : ما تو سالن رقص نشسته بوديم بعد که اونا اومدن غريبه گفت بيا با اينا بريم برقصيم !! بعد داشتيم ميرفتيم پيششون ، غريبه هم پشت من بود !! بعد که برگشتم ديدم نيست !! داشت از در سالن ميومد بيرون بعد من گفتم کجا ميري گفت ميرم دستشويي ! الان ميام !!
غريبه : ماااااااااااااااااااااااااااااا...
ايني :
بن :
غريبه: ايني ... ! به جونه خودم داره دروغ ميگه !!
غريبه عقب عقبي ميره بعد ميدوه ميره ، ايني هم دنبالش ميوفته !!
ايني : غريــــــــــــــــــــــــــبه واستا ...
بن : پانسي ... !
پانسي : /
=.=.=.=.=.=
ادامه دارد ... !
=.=.=.=.=.=


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#20

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
جناب لاوگود:

دکراسیون هتل ما که خوبه ولی حالا فعلا شما رو میزارن ببینم چی کار میکنی.

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-


نیم ساعت بعد

اینی:چیه بن.....چرا این قدر نگرانی؟
بن: نگران پانسیم
تریمبل:ول کن بابا....
غریبه:چیزه....الان میاد دیگه
فلامل: خب...بزار بره....
میلی: آره....با پانسی بیشتر خوش میگذره
اینی:باشه.....برو
غریبه : نه....خواهش میکنم نرو!!!!
اینی: عزیزم چرا گریه میکنی؟
:bigkiss: :bigkiss:
غریبه در گوش اینی
غریبه:تو رو خدا اینی جون...بزار من برم..
اینی:چرا
غریبه:
بن:خب...اینی من الان میرم دنبال پانسی
اینی: نه...نمیخواد تو بری.....غریبه میره
بن:چرا.....؟؟
اینی:چون....خوبیت نداره یه پسر بره دنبال یه دختر
بن با خودش میگه : خوش رو که نمیگه
اینی:غریبه...عزیزم،پاشو برو قوربونت برم :bigkiss:
غریبه:باشه من رفتم...
**
اینی: هی....بن کجا میری؟
ابن:اِاِاِاِ.....چیزه.....میرم دستشویی حالم بده
اینی:خب..برو
**
غریبه،پانسی رو صدا میکنه
غریبه:پانسی....بسه....بن نگرانت شده....ممکنه بیاد اینجا...
پانسی:باشه باشه.....من 5 مین دیگه میام
غریبه:خود دانی
پانسی میره با اون دو نفر میرقصه
در همین حال بن از راه میرسه
بن:
****1 یک ساعت بعد*****

اینی:چرا زدی اون دو نفر رو لتو پار کردی؟
بن: :
اینی:آخه....خنگه اونا رفتن شکایت کنند.....
بن:
اینی:با تو دارم چرا جوابم رو نمیدی؟


-_-_-_-_-_-_-_-_
ادامه دارد
-_-_-_-_-_-_-_-_


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۷:۴۱ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#19

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
بن ، من يه چيزه باحالتر تو ذهنم بود !! ولي خوب حالا اکشال نداره ...!!! بعدشم من نگفتم 123 تا !! ولي حالش به همين زياد بودنشه !!

----------------
غريبه و پانسي تو سالن رقص داشتن با هم صحبت مي کردن که يه دفعه اي اون دو تا جينگولا پيداشون ميشه !!!!!
غريبه :
پانسي :
غريبه : پانسي بيا بريم ديگه !!
پانسي : واسه چي ؟ مگه نمي بيني ، بعد از عمري تازه دو نفر اومدن اينجا !! بذارم برم ؟!
غريبه : بابا بيخيال ، ميرم به بن ميگما !!
پانسي : اِ اِ اِ اِ ... غريبه !!! تو ديروز با ايني رفتيو راحت ...!! من و بن بيچاره که همش جون کنديم !!
غريبه : بابا ما رفتيم خوابيديم !!
پانسي : ديگه بدتر ، ديدي ... خودت اعتراف کردي !!
غريبه : پــــــــــــــــانســــــــــــــــي ، ميزنم لهت ميکنما ! تو که چيزي نمي دوني چرا الکي تهمت ميزني ؟!
پانسي : باشه بابا ... ! اينا دو نفرن ! ما هم دو نفريم !
غريبه : الان ميرم به ايني ميگم هردوشون و شپلخ کنه !!
پانسي : تو اين کارو نمي کني !!
غريبه : چرا ؟!
پانسي : واسه اينکه اون روز که حالت بد شدش و غش کردي من مردم تا واست آب قند بيارم !!
غريبه : ايييييي خدا ... ! اصلآ من ميرم
پانسي : هر جور راحتي !!
-----------------
ايني و بن و پيتر تريمبل تو سالن دارن با هم صحبت ميکنن و ميخندن و ... !!
غريبه : سلام بچه ها ... !
ايني : سلام غريبه جونم ، حالت خوبه ؟
پيتر و بن و تريمبل : سلام غريبه !!
غريبه : مرسي عزيزم خوبم ... !
بن : اِ اِ ... غريبه ... ! پس پانسي کو ؟!!؟
غريبه : هوم ... ! نمي دونم !!
بن : وا ... مگه با هم نبودين ؟!
غريبه : چرا ... ! ولي 20 مين پيش با هم بوديم بعد من رفتم تو اتاقم !! الانم نمي دونم ديگه کجاست ... !!!
بن : اِ اِ اِ ... ! پس من برم دنبالش !
غريبه : نــــــه ... ! چيزه ... ! الان مياد ديگه !!
ايني : بشين بابا بن ، الان مياد ديگه خودش ... !
غريبه :
ايني و تريمبل و پيتر دوباره شروع ميکنن به صحبت کردن ، ولي بن حواسش پيش پانسي بود !!
=.=.=.=.=
ادامه دارد ... !


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۴
#18

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
اینی:حالا من شبا تو کارتن میخوابیدم دیگه.
پیتر:تتپت.....(یعنی به تتپت میفته)
اینی:پس ببین 500 گالیون از حقوقت کم میکنم تا بفهمی من چیکاره ام.

پیتر:
اینی:هااااااااااااااااا
پیتر:
غریبه:عزیزم نمیایی؟!!!
بن:مممماااااااااااااااااااااااا
غریبه:چیه حسودی میکنی؟!!!!!!!!!
تریمبل:پیتر حالا گریه نکن.

اینی:اومدم عزیزم.
---------------------------------------------------------------------
بن:اااااااااااااااااااااااه.بعد از این همه جون کندن(آشپزخونرو جمع کردیم)باید برم به این بچه های کله شق برسم.(غریبه تو هم مجبور بودی بگی 123 تا؟)

تریمبل:تقصیر خودته که خواستی مسئول مهد کودک شی.
بن:

پانسی یه دفعه میاد.
پانسی:اوه عزیزم چرا گریه میکنی؟!!!!
بن:آخه کارم خیلی سخته.
پانسی:من مگه مردم عزیزم؟!!!!!
بن: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss

تریمبل:مااااااااااااااااااااااااا بابا تو دیگه چرا عقشولی بازی؟!!!!!!!!!!!!!
بن: ما اینیم دیگه.
-------------------------------------------------------------------
روز بعد

2تا جوون جینگول میان تو هتل.

فلامل:میتونم کمکتون کنم؟
جینگولا:آره.ما یه سوئیت میخواستیم رو به هوا
فلامل:بفرمایید.اطاق 133-طبقه اول.
جینگولا:اینجا دیسکو میسکو دارررین؟
فلامل:دیسکو که نمیشه گفت.ولی جایی برای آهنگ و رقص و اینجور حرفا داریم.

ادامه دارد.................................


ویرایش شده توسط بن در تاریخ ۱۳۸۴/۱/۲۳ ۵:۵۶:۱۷

::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۴
#17

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
**خب از اونجایی شروع میکنیم که غریبه داره غش میکنه**

تریمبل:ای وای........بد بخت شدیم.....
**بعد از 1 دقیقه بقیه میریزن تو آشپزخونه**
اینی:ای وای........غریبم از دستم رفت....ای وای
تریمبل:بابا یکی اینو ببره بیرون.....پیتر....
**پیتر اینی رو میبره بیریون دلداریش میده**
بن:این چش شده؟ این جا چه وضعشه
تریمبل:از خودت بپرس که بلد نیستی دو تا بچه رو نگه داری
بن: تقصیر من چیه؟
تریمبل:خب....تمام این کارا زیر سر اون بچه هاست که الان خوابن
**در همین لحظه اینی میاد تو اتاق و تریپ ماتریکس 1 میاد همون جایی که....یارویه میمیره....بعدش.. :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: **

غریبه که بهوش اومد
اینی:چیزی نیست عزیزم ...به بچه ها میگم اینجا رو تمیز کنند....بیا بریم بخوابیم.....بیا بریم
بن و تریمبل و....:



اینی:من وقتی غریبه خوابش برد میام اینجا رو نگاه میکنم....اگه عین دسته گل نشده بود.....120 گالیون از حقوق تکتکتون کم میکنم بجاش 12000 گالیون به حقوق غریبه اضافه میکنم!
بن:
تریمبل:
میلی:
غریبه:
پیتر:
بن:خوش به حال غریبه
تریمبل :بیاین زود باشین اینجا رو تمیز کنیم
پیتر:از حقوق من یکی که نمیتونه کم کنه آخه من شریکشم
**یه دفعه اینی پشت سر پیتر ظاهر میشه و پیتر همین طور به حرفاش ادامه میده**
پیتر:یه آدمه مذخرفیه این اینی
پیتر:1 سال پیش که شبا تو کارتون میخوابید
** بن و تریمبل با اشاره میکنند به اینی**
پیتر:چتونه چرا ادا در میارین....آره داداش میگفتم.....یک آدمیه این اینی.....
******یه دفعه دیگه خوتون باید حدس بزنید******


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۴
#16

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
میلی که ردای فوق الاده تنگی پوشیده بود با کفش هایی به پاشنه ی حدود 50سانت به سمت غریبه اومد
میلی :چه کار می کنی ؟!

- غش با اجازتون. بلند شو برو باسه ی من اب قند درست کن.
- اخه؟!
میلی با سرعت از پله ها پایین رفت پاش لای ردای تنگش گیر کرد و از پله ها شپلخ پرت شد پایین

و دید جو کمی شلوغه خودشو زد به اون راه رفت پایین پله ها پاشنه ی کفش شکستشو جا انراخت

خلاصه در راه رساندن اب قند به غریبه تمام اعضان سالم بدنشو از دست داد و با سر و صورتی کبود

به سمت سالن رقص رفت تا قند پیدا کنه

نهایت عشوه ی خود را به کار برد ولی با این حال وقتی وارد اشپزخانه شد همه زدند زیر خنده

-من تمام سالن را دیدم همه چیز کامل بود فقط باید بگم موسیقی ها اسلامی هست نا قندی نه هیچی.
- ایمی: حالا اسلامی هست؟
-اره به خدا همشون برای مجتبی کبیری هستند
-بذار
ناگهان صدای dj alligator زد بالا میلی از ترس داشت بندری می ز د ولی غریبه اومد وسط تکنو زد.

با صدای خندان گقت این اخر آسلامیه

اینی: مرسی تو اون و زنده کردی
بن: اوه چندتا باسه من رایت کن .
میلی:


ویرایش شده توسط ميلي سنت بالسترود در تاریخ ۱۳۸۴/۱/۲۲ ۱۷:۰۱:۲۱

THe return of ADAS







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.