هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ یکشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۴
#11

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
از هاگزميد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
كلوپ خيلي بيشتر از حد معموليش خالي بود!كتي به بار تكيه داده بود و مگس مي پروند!
اووووووووووف!!!ديگه خسته شدم!چرا هيچكي نمياد!
ناگهان در باز شد و آمبريج(Oh My God!)وارد شد.
آمبريج:خب خب كتي بل چند سالته؟؟
كتي:ام...16 سالمه!
آمبريج:اهم اهم...16 سالته كلوپ زدي خجالت نميكشي؟؟؟؟آره!من مي دونم اين كلوپو واسه رقص و دوست يابي كه نزدين!دارين اينجا نقشه هاي پليدانه مي كشيد!كو اون هري پاتر معروف؟؟داره بهتون درس ميده؟؟
كتي بل در حاليكه دهانش از وراجي هاي آمبريج باز مونده بود بغضش تركيد وگفت:
اوووه خانم آمبريج دست روي دلم نگذار كه خيلي پره! .....هيچكي منو دوست نداره!!!
آمبريج:منظور؟
كتي:منظور؟منظورم اينه كه يه مقدار دوروبرتونو نگاه كنين دارم مگس مي پرونم.......
آمبريج:علارغم اين كه بچه اي اما حاضرم بهت ترفندامو بگم..حالا هم مثه بچه آدم دماغتو پاك كن و بشن ببين چي ميگم!


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۸:۲۵:۴۸

آن روز همايون كه به عالم قفسي نيست..
اي مرغ گرفتار بماني و ببيني...


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۳:۵۰ پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#10

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سيبل كه مي بينه انگار حال كتي خيلي خرابه مي كشدش كنار يه ليوان نوشيدني ديگه بهش مي ده ومي گه .
سيبل:فكر نمي كنم مامانت به اون بدي باشه كه فكر مي كني.
كتي:البته چون از اونم بد تره.
مرلين:بس كن كتي.من باهاش حرف مي زنم.
كتي:مامان من تو اين دنيا فقط حرف دو نفرو قبول دارد.يكي دامبلدور كه اصلا امكان نداره اينجا بياد و يكي وزير سحر و جادو .كه تازه اگر وزير دامبلدور باشه ...
سيبل:اين كه شد يكي.
در همين وقت پاتريشيا مي ياد .صورتش از ترس ابي اسماني شده.
پاتريشيا:كتي.مامان تو از اون دسته ادمهايي كه وقتي نامه رو مي فرستند خودشون دنبالش راه مي افتند.
كتي: نه !
پاتریشیا : آخیش
کتی:از اون آدماییه که قبل از اين كه نامه رو پست كند راه مي افتد.
مامان کتی در حالی که دست به کمر پشت سرشون واستاده میگه:كتي بل .مگه من و پدرت اكيدا ممنوع نكرده بوديم پاتو تو يه همچين جايي نذاري.
به نظر مي رسيد مادر كتي تو نامش از يه طلسم براي پايين اوردن صداش استفاده كرده. زمين شروع به لرزيدن كرد و قسمت بزرگ سقف خراب شد روي سر كتي و مامانش و دور و برياشون.
كتي:مامان..
مامانش:دارم بهت اخطار مي كنم كتي..
در همين وقت پيرمردي كه يه ريش مصنوعي گذاشته و يه عينك مخصوص كورها رو گذاشته بود و تا اون موقع داشت با جینی حرف میزد مي زنه پشت مامان كتي مامان كتي با غضب بر مي گرده
دامیلدور:خانوم بل .ما هر دو صني اذمون گزشته و بايد به اين جووونحا فرست بديم تا..
مامانش:آقا شما فکر کردی با یک ریش مصنوعی میتونی منو گول بزنی ؟ دیگه این قدر پرتم که دامبلدور قلابی را از اصلش تشخیص ندم؟
بعد ریش دامبلدور را میکشه که میبینه ریش مصنوعی نیست!
مامان كتيدست و پاشو گم میکنه :خدا رو شكر كه شما اينجاييد .اگر شما اينجا باشيد مطمئنم كه اين بچه ها كار بدي نمي كنند.كتي جان...
كتي خودشو تا جايي كه مي تونه جمع و جور مي كنه.
مامان كتي:مواظب خودت باش .شبها مسواك بزن زودم برو خونه.لباس مناسب فصلم بپوش.
كتي كه دهانش به اندازه يه غار كه يه تيرازاناروس و يه ماموت مي تونند به راحتي توش زندگي كنند باز شده.
كتي:چشم مامان.
مامان كتي غيب مي شه و همه بر مي گردند سر كارشون بن هم بر مي گرده سر دم و دستگاهش.ولي رون مستقيم مي ره طرف دامبلدور در حالي كه مثل يه ملخ عصبانيه.
رون:اقاي دامبلدور شما با جيني چي كار داشتيد.
دامبلدور:چيزه رون ...من داشتم ازش مي خواستم كه تو .....نه يعني تو اين مكانهايي كه براي جادوگرهاي زير 18 سال خوب نيست نياد.
رون با يه حركت چوبدستي كه پاتريشيا بهش داده رو در مي ياره و مي گيره سمت جيني و دامبلدور...
----------------------------
ادامه دارد
-----------------------


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۸:۱۳:۳۴
ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۸:۲۷:۴۷


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#9

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
از هاگزميد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
كتي با دهان باز و دستها ي لرزان به نامه نگاه مي كرد.در حاليكه به سختي آب دهانش را قورت داد گفت:يا ريش مرلين اين از طرف مامانمه!!!
دورو بري ها:
نويل:زود بازش كن..مامان بزرگ منم يه بار از اين نامه ها برام فرستاد و من بازش نكردم و بعد...
نويل به سختي آب دهانش را قورت داد و به نامه زل زد.
فلور:چيه كوچولو مامانت برات نامه فرستاده؟؟؟
كتي در حاليكه سعي كرد به طرف دفترش بدود نامه را باز كرد.متاسفانه صداي مادرش آنقدر بلند بود كه ديگران نيازي به گوش ايستادن و شنيدن حرف هاي او نداشتند!


چشمم روشن كلوپ باز كردي..!6 سال تو اونخراب شده چي يادت دادن!اينكه بري و شبا كلوپ راه بندازي!خيال كردي من ميذارم!آبروتو مي برم!

كتي با دهان باز به چند كلمه آخري كه شنيده بود فكر مي كرد
بعد طرف در رفت و دستگيره در را فشرد..در را كه باز كرد سيل عظيمي از جادوگران و ساحره هاي خوشتيپي را ديد كه فقط به عشق اونا كلوپ رو باز كرده بود..
فلور:چيه كوچولو نكنه ماماني دعوات كرد؟؟؟
لاوندر:قول مي دم اين دفعه خبر گذاري نكنم..
مرلين:به ريشم قسم متاسفم..
هاگريد:حالا يه وقت كار و بار اينجا رو كساد نكني!!!جاي باحاليه..شباش خوش مي گذره....باهاس قوي باشي..

كتي كه سعي در كنترل كردن اشك هايش داشت به بن گفت :بن لطفا شروع كن..
و بعد كلوپ به حال و هواي عاديش بازگشت..كتي رفت كه چند ليوان بالا بزنه و در همون موقع چشمش به جرج افتاد
جرج:متاسفم مامانت دعوات كرد..غم آخرت باشه...
كتي ليوان را لاجرعه سر كشيد...و بعد دومي را پر كرد...
رودي با خنده:از دوشنبه ها متنفرم(مي دونين كه اين جمله گربه در كارتون شرك 2 بود وقتي شراب مي خورد)
كتي ليوان ديگري را پر كرد و گفت:
خب من فقط به پول احتياج داشتم..واسه همينم كلوپو زدم...هيچ قصد ديگه اي هم نداشتم.
جرج:حالا مامانت راستي راستي مياد ؟؟؟
كتي كه تقريبا گيج شده بود تنها كاري كه مي توانست بكند زل زدن به ليوان خالي و فكر كردن به حرفاي جرج بود...حالا مامانت مياد!!!


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۸:۰۴:۱۸

آن روز همايون كه به عالم قفسي نيست..
اي مرغ گرفتار بماني و ببيني...


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#8

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۸ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۴
از بلندي هاي بادگير
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
در همين موقع صداي داد و فر ياد هري بلند مي شه: فكر كردي من مي ذارم ! از كي تا حالا جيني ؟؟؟
كتي خودشو به اونجا میرسونه : معلوم هست چه خبره اينجا؟؟؟
جيني: تقصير خودته چرا گفتي مرلين بخونه؟
هري: نه بابا ازش طرفداري هم مي كنه. بهش مي گم با من برقص مي گه وقت ندارم. بذار صداي مرلين رو گوش بدم.
مرلين : ببين اق كوچولو ! اين جيني مثه بچه خواهرمه! ما كه منظوري نداشتيم!
كتي : تو رو خدا بس كنين! بابا هري كوتاه بيا!
در اين گير و دار لاوندر خودش و مي ندازه وسط: ا چي شده؟ دعوا؟؟؟ حيثيتي ؟؟؟؟ چه جالب! اين طوري خوش نمي گذره ! كتي برم فرد و جورج و رون رو هم خبر كنم؟؟؟
جيني نگاه بدي به لاوندر مي ندازه و شروع مي كنه به غر زدن.

كتي: تو ديگه چي ميگي؟؟يا تمومش مي كنين يا كلوپ تعطيل....
هنوز خطابه كتي تموم نشده كه يه نامه عربده كش مي رسه به دستش.
___ يا ريش مرلين. نه!!!!


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۸:۰۰:۳۷


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۵:۱۳ پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#7

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سيبل حسابي سرش شلوغه .چون با يه گروه بزرگ از طرفدارانش محاصره شده.وقتي مي فهمه مانيا حالش بد شده هم شون رو كنار مي زنه تا به اون كمك كنه.
سيبل:بريد كنار...من تخصص تنفس مصنوعي مو از هاگوارتزز گرفتم.( دانشگاه جادوگري)
رون:جدي؟اي ول!
رودي:مااا
پرميس:رودي!حال مانيا هنوز خوب نشده ها.
بن هم وارد معركه مي شه : كلاس خصوصي هم مي گذاري؟
سيبل مانيا رو معاينه مي كنه.
سيبل:اي رودي...اين طفلكي قلبش شكسته.
همه:اخي...
سيبل: وضعش بحراننيه.
همه:اخي
سيبل:احتمالش هست بميره.
رودي:اخيش...
سيبل:يكي بره كيف منو بياره.
پاتريشيا:كيفت كجاست.
سيبل:اوا تويي.كيفم ...فكر كنم نياوردمش. يه سر برو خونموون ببين هست يا نه.
پاتريشيا:اتيش...اتيش من بايد برم.
10 دقيقه بعد.سيبل داره با انواع وسايل عجيبا غريبا ور مي ره.اخرش
سيبل:فعلا قلبشو بخيه زدم.ببريد ش خونه و غير از كاهو و كتلت و پ...................... همه چي مي تونه بخوره.
پاتريشيا:خب پس چي بخوره؟
سيبل:هوممممممم.اهان اب پرتقال!
پاتريشيا :چه خوب.
بعد از اونجا دو رمي شه!
كتي:اي واي رونو توي جيبش گذاشته بود داشت مي برد.
سيبل:نترس كتي.من و پاتريشيا با هم توافق كرديم.
كتي:اخه كلين هم تو يه جيب ديگش بود.
سيبل:چي؟
------------------------------------------
ادامه دارد...



Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#6

پاتریشیا وینتربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴
از ارتش سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 170
آفلاین
پاتریشیا که داره قدم می زنه تا یه اشنا ببینه چشمش به مانیا میافته بعد هم به رودی پرمیس تا ته خطا می ره . خودشا کشان کشان به مانیا می رسونه :
پاتریشیا: اااا سلام مانیا
مانیا:؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاتريشیا : ناراحت نباش من و سیبل هم همین مشکل را داشتیم ولس با هم کنار اومدیم
و به رون و سیبل که با هم می رقصن اشاره می کنه!!!
مانیا که چون دم و دستگاه دی جی ایش را ول کرده کسانی که تویه کلوپ بودن توجه نم کنند و فکر می کنند این یه موسیقی جدید از گروه kiss .
همون موقع سیبل که دیگه نمی رقصه به طرف مانیا می یاد بعد با داد از این وره سالن به اون ور داد می زنه و می گه :هی ی ی ی ی کتییییییییییییی اگه هر کی می خواد می یاد اینجا کار می کنه منم خواننده
کتی : هنوز زوده
پاتریشیا : کتی من و رو.ن هم گروه رقص
سیبل:
پاتریشیا: به دل نگیر
سیبل : کتی در هر حال من می یام اینجا فعلا باید برم به طرفدارام امضا بدم
کتی:.................. یه شبه دیگه با سیبل
پاتریشیا : ااااااااااااااا راستی مانیا..............
کتی : مانیا کووووووووووو؟
پاتریشیا : نمی دونم................اونجا را !!!!
مانیا به طرف پرمیس و رودی میره ولی رودی حواسش پرته
کتی:نه ه ه ه ه .............دوباره خراب شد و غش می کنه
و بن برای اینکه گند بالا نیاد می ره سراغ یه آهنگ جدید
پاتریشیا کتی را بلند میکنه و می گه پس من و سیبل فردا می یایم دوباره می خونیم
کتی دوباره غش می کنه در همون لحظه پرمیس و رودی دارن صحنه های عاطفی به وقوع می پیونونن :bigkiss:
و صدای تالاپ مانیا کنار رودی غش می کنه
رودی: ااااااااااااااااااووووووووووووو ......... احتیاج به تنفس مصنوعی داره :bigkiss:
پرمیس با حالت قهر گونه می ره بیرون و رودی نمی دونه چی کار کنه......................
-------------------------------------------------
ادامه دارد....


[b


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#5

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
همه در حال رقصیدن و چرخیدن فکر نمیکنید جای یه نفر خالیه؟
مانیا در حالی که یه لباس خاکستری با آخرین مد خودش رو پوشیده وارد جمعیت میشه و یه شیش هفت تا جیغ نثار همه میکنه ولی نه !!کسی محلش نمیذاره ناگهان چشمش به بن میفته که حسابی سرگرم DJ خودشه مانیا به سرعت به طرفش رفت و گفت:ای بی عرضه همچین داره دی جی میکنه فکر کنه DJ Ali Gator شده
و میره پیش کتی
کتی:ااا سلام مانیا این جا چی کار میکنی؟
مانیا:از دست رودی عصبانی بودم اومدم اینجا یه خورده دلم باز بشه
کتی: آها
مانیا:خب ببین من این دی جی تو رو میشناسم با هم فامیلیم
کتی:ااااا راست میگی؟
مانیا: دروغم چیه؟
کتی:خب حالا من چی کار کنم؟
مانیا:این بی عرضه رو بنداز کنار
کتی: اونوقت دی جی رو چیکار کنیم؟
مانیا:خودم
کتی:پس بن رو چیکار کنم؟
مانیا:اونم بذار کار خودش رو بکنه ما در کنار هم موفق میشیم
کتی:باشه
مانیا که حسابی جو گرفتش شروع میکنه به دی جی
بقیه هم که دیگه بیشتر جو گرفتشون شروع میکنن به رقص اونم چه رقصی همه تو مایه ها تکنو و از اینا دیگه...
مانیا هم که خودش سرگرمه به شدت یهو چشمش میفته به رودی و پرمیس که دارن با هم میرقصن
مانیا:
رودی:
پرمیس:


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۷:۵۳:۲۸

تصویر کوچک شده


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#4

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
از هاگزميد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
كتي بعد از به هوش اومدن مي بينه سيبل زياد هم بد نكاشته..ميره به سمتش و مي گه :
سيبل جان دستت درد نكنه ..مثه اينكه درباره صدات اشتباه فكر ميكردم
سيبل:قابل تو رو نداشت ..اگه خواستي يه آهنگ ديگه ام اجرا كنم..
كتي:آره آره حتما من بايد با دي جي هم هماهنگ كنم!!!!
بعد كتي به سمت بن ميره ..بن كه از آخرين مد مردانه سالن جادوگري كتي بل لباس مدي رو پوشيده بود با خنده به كتي ميگه:
عجب جاي باحاليه ..حسابي مي رقصيم..اونم بعد امتحاناي هاگوارتز....
كتي:راستي بن ..تو گفتي مي خواي توي قسمت دي جي همكاري كني؟؟
بن:آره آره..من بودم..
كتي:پس سريع خودتو به سن برسون...
----------------------------------------------
چند دقيقه بعد كتي روي سن وايستاده و پس از دعوت كردن جمعيت به سكوت گفت:
LADIES AND GENTELMEN
جمعيت:
كتي:شديدا به چند نفر براي همكاري پشت بار -براي بازرسي جلوي درب كلوپ-به گشت در بين كلوپ براي جلوگيري از خشونت احتياج داريم..لطفا آدرس اينجا روبه دوستانتون هم بگين!


همه جادوگرا دو نفر دو نفر شروع كردن به رقصيدن ...سيبل هم داره آخرين ترانه شو رو اجرا مي كنه و هنوز خبري از خواننده بعدي نيست!
كتي با نگراني دنبال خواننده بعدي مي گرده اما كسي رو پيدا نمي كنه!!!
بعد چشمش به مرلين و جيني ميفته كه مشغوله به رقصند..كتي با خوشحالي به سمت مرلين مي ره..
"مرلين جان عجب كار باحالي كردي اومدي اينها فقط تو رو كم داشتند...
مرلين:اگه به خاطر جيني نبود نميومدم ..جيني جان اصرار كردن كه دوست صميميش يه كلوپ زده ..شب اوله بگذار ناراحت نشه
جيني: به خدا اگه من گفته باشم....
كتي در حاليكه سعي مي كرد خودشو كنترل كنه به مرلين گفت حالا كه اومدي ميشه لطف كني و با اون صداي قشنگت يه دهن آواز بخوني؟؟
جيني:اوااا مگه جواد يساريه؟؟؟؟

********************************
چند دقيقه يعد مرلين مياد رو صحنه و جمعيت شوكه مي شن!!
دامبلدور زير شنل نامرئي:يا ريش مرلين اين كه مرلينه!!!!!
مرلين:ladies and gentlemen!
آبرفورث:باز اين مرلين جو گير شد!!
ليلا:بالاخره يه نفر انگليسي صحبت كرد!!!


She isn't too superstitious
Black cats and woolen dolls
I feel....
و حسابي مجلس گرم ميشه ...كتي كه خيالش راحت شده بود رفت تا يه نوشيدني بخوره از اونطرف جيني مياد دنبالش و با چشم غره مي گه:
چشم نداشتي ببيني دو دقيقه با هاش مي رقصم؟؟؟حالا تا آخر شب از اون بالا پايين نمياد!

كتي:راست مي گي؟؟خدا رو شكر!!!!!!!
ناگهان در باز ميشه و ايگور كاركاروف وارد مي شه..
كاركاروف:كتي بل!!مگه بهت نگفتم بايد حالت نمايشنامه اي بنويسي؟
- داريم هيمينكارو مي كنيم....در ضمن اينجا كه ديگه دياگون نيست!!!اگه به اطرا ف يه نگاهي بياندازيد چشم انداز دهكده هاگزميد را مي بينيد
كاركاروف كه تازه داشت دورو برشو مي ديد گفت:آره آره...و بعد ناگهان چشمش به مرلين ميفته..زير لب مي گه:گيرت آوردم....
دوباره به كتي بل كه حسابي خوشتيپ كرده بود يه نگاهي مياندازه و مي گه:ميشه يه ليوان نوشيدني برام بياري؟؟؟
كتي مي ره كه نوشيدني بياره و زير لب مي گه:مي خواستي اينجا رو ببندي!!!!!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۱۵ ۱۲:۲۷:۰۳
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۱۵ ۱۲:۲۹:۱۳

آن روز همايون كه به عالم قفسي نيست..
اي مرغ گرفتار بماني و ببيني...


Re: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#3

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
روز افتتاحییه کلوپ:

کتی بل:پاتریشیا تو که به سیبل نگفتی بیاد ؟گفتی؟
پاتریشیا:من و سیبل؟
در همین وقت سیبل جلوی روی کتی سبز می شه
کتی: تو که هنوز هیجده سالت نشده چه طوری ظاهر شدی ؟ کی بهت گفت بیای؟
سیبل:من...راستش پاتریشیا بهم گفت دیر که نکردم؟
کتی:الان قصد تو در حضورت اینجا چیه؟
سیبل:من می خوام بخونم دیگه.
کتی غش می کند.پاتریشیا نگاهی به ساعتش می کنه و می گه :سیبل یا تا ده دقیقه دیگه کتی رو به هوش می یاری یا این که خودت می ری بالا.
سیبل یه لبخند می زنه و جای کتی می ره اون بالا و بی مقدمه می زنه زیر اواز

Cool blue reason empties on the page
Your colleagues are in prison and your enemies enraged
Cool blue reason comes into your world
There's two more dead in Texas and it's probably your girls
Cool blue reason wraps around your throat
The minutes change like seasons
Only 8 more hours to go
جمعیت: :
کتی به هوش می یاد یه نگاهی به وضع موجود می ندازه و میگه:کیک نه
بعد دوباره بیهوش میشه



كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#2

پاتریشیا وینتربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴
از ارتش سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 170
آفلاین
هوا گرگ و میش کتی بل در حال تبلیغ کردن کلوپ جدیدشه کتی داره می گه:
اره کلوپ زیر 18 سالم را ایراد گرفتن!! بستنش
بن:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
کتی نمی دونم حالا بیاین تو کلوپ جدیدا ببینین
بن:باشه کی بیام
کتی :اهم اهم یعنی هنوز راه اندازی نشده
یه سری خواننده و dj میخوایم
کین:من که صدام بده.
کتی (اروم) چه دعوت می کنه خودشا
همون موقع پاتریشیا می یاد.........
پاتریشیا: سلام کتی ااااا .........کلوپ زدی . از خواهران عجیب دعوت کن بیان تازه سیبل ایزابلم صداش خوبه....
کتی بل:سلام
پاتریشیا:.............
کتی:همون یه بار که سیبل اومد سالن مدا پکوند بسه حالا بیاد اینجا را هم بپکونه
پاتریشیا:مهم نیس بی خیال
کتی: حالا باید ببینم خواهران عجیب می یان یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟ در ضمن سیبل را اینجا ببینم...................
پاتریشیا : باشه باشه حله.................
پس به سیبل بگم بیاد دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟/
کتی.................


[b







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.