هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#57

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
من از رودی متنفرم.
من از مانیاحمایت میکنم.

من به عنوان یک جادوگر حمایت خودم رو اعلام میکنم از تمام ساحره ها.
در همین لحظه دو نفر یه لباس سفید تنم کردند و منو فرستادند سنت مانگو بخش روان.
(از شوخی گذشته من با دفاع از حقوق ساحره ها موافقم و اعلام موجودیت کرده از ساحره ها حمایت میکنم.)


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#56

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
خوب کریچر ممنون از شما به خاطر لیست پر محتواتون ولی یکی دیگه هم بش اضافه کنید اون هم برای زن هایی که شوهر دارن.
حتی به اون هایی که شوهر مناسب هم دارن به خاطر تحمل چنین موجوداتی باید وام داده بشه.
ماذمول من با تو موافقم . چه دلیل داره این جادوگرا محفل و چیو چیو هی بهونه می کنن از خونه می رن بیروون و............
پرمیس خبر هایی به گوشم رسیده . رودی در یک محفل با یک دختر مو مشکی دیده شده . این رو گفتم که دیگه تا اخرش برید.


THe return of ADAS


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۷:۳۶ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#55

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
به نام او که اول ساحره را آفرید و پس از آن جادوگر را برای خدمت به او خلق کرد
آداس تقدیم میکند:
از انجایی که اسلام نیز گفته ما تساوی حقوق زن و مرد را میپذیریم اما تشابه آن را نه یک سری مزایا و تسهیلات برای بر قراری هر چه بیشتر تساوی برای ساحره های عزیز تدارک دیده شده که شرح آن در جدول زیر مندرج گشته است
برای گرفتن وام با مدارک نزد ما بیایید

تصویر کوچک شده [/img]


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۰:۰۸ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#54

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
هوم! نمیدونم مادام ماکسیم بلاخره چه بلایی سر بابایی اورده!!ولی من موفق شده بودم که بیارمش به جمع خودمون!
مادام با لباس صورتی رنگی جلوی من نشسته بود وهم چنان لبخند کج ومعوجش روی لباش نقش میزد
پاش رو روی اون یکی پاش انداخته بود!
و پرمیس سمت چپش نشسته بود و نوشیدنی کره ای شو که شیرین کرده بود هم میزد (نوعی اب قند در دنیای جادوگری)
مادام برای ساحره ها یه فاکتور فوق العاده ارزشی بود!
"مادام:خوب؟"

صدای شنیدن قورت دادن آب دهن های پرمیس و مانیا به خوبی مشهود بود
مادام نگاهی به مانیا و پرمیس کرد پرمیس صندلشو چنگ زده بود
"شما دوتا به نسبت قبل خیلی پیشرفت کردین ولی هنوز جای پیشرفت هست"
مانیا سمت چپش نشسته بود و هر 5 دقیقه یک بار یه نفس عمیق میکشید

"به هر حال این موذمال منو به زور اورده این جا که به شماها بگم چی کار کنین تا بتونبن یه ساحره ی موفق باشین"
مادام نوشیدنیشو برداشت ونگاه فوق العاده خطرناکی به بقیه کرد بقیه هم پشت سرشون نوشیدنی هاشونو برداشتن!
مادام:اولا کارهای خونه همش به عهدهی جادوگرای عزیزتون باید باشه! اما امر مهمی که هست اینه که با خواهش و عزیزم جادوگرای عزیز دست به کار نمی زنن!
اولین قدم یاد گرفتن حرکات رزمی!دومین قدم همیشه وندتون همراهتون باشه
….روز اول با کفگیر روز دوم با یه چیز محکم تر روز سوم صندلی روز چهارم یه طلسم درست حسابی!اگه بازم نشد ستاد دفاع از ساحره ها !
مادام مقداری از نوشیدنیشو خورد و ادامه داد:نکته ی دیگه این که هیچ جادوگری حق نداره به شما بگه کجا میرید و هیچ جادوگری حق نداره بی اجازه ی شما از خونه بر ه برون شما این جادوگرای عزیزتونو خیلی آزاد گذاشتین!
ونوس تند تند گفته های مادام رو یادداشت میکرد
" ودر آخر شما در صورتی یه زن موفق میشین که جادوگر مورد علاقتون با میل و رقبت کار هاتونو انجام بده و در آخر هر کلمش چشم عزیزمش فراموش نشه!"
تقریبا همه ی ساحره ها به جلو متمایل شده بودن در این که مادام یه نموره خشن بود شکی نبود اما خشونت برای هر کار لازمه!
ونوس::ببخشید این شایعه هایی که در مورد مادام رزمارتا میگن تا چه قدر صحت داره
مادام رنگ صورتش به سرخی میزد! بند انگشتشو فشار داد طوری که صدا بده!
"دفعه ی دیگه ای که میام این جا این خانوم باید این جا باشه!"
همهی ساحره ها با هم دیگه نوشیدنی شیرین شدشونو هم میزدید!


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#53

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
اینجور که معلومه اوضاع وخیمه
اولا مانیا ناراحت نباش من شنیدم که رودی یک هوا زن داره!
مانیا: نه ترو خدا
پرمیس: حالا بدون من چی می کشم!
مانیا: تو بی خود می کنی رودی فقط منو دوست داره نه هیچ دختر دیگه ای رو
پرمیس: وقتی می خواستی ازدواج کنی باید می دونستی!
مانیا گریه کنان می ره سالن بیرون بعد از مدتی دوباره می یاد تو!
تمام خانم ها با می نگرند!
فلور: اهم اینجا انجمن نه جایه دعوایه خانوادگی!
ونوس: بله همینی که فلور می گه
خانم برلتی خودشو می ندازه وسط که یکم صحبت کنه
خانم برلتی: دوستان ساحره ی من من همینجا می گم که حقوق ما فقط ضایع شدن حقمون تو دوتا زن نیست! ما می تونیم تمام ملت جادوگر رو بگیریم البته من جادوگر نیستم ولی به هر حال دوست عزیزم فلور منو اورد تا کمکتون کنم
ملت: باریکلا ماشالله
برلتی: خب دوستان کمیته ها که تشکیل شد ولی انگار کاری پیش نرفته ولی از امروز کارمونو شروع می کنم!
ناگهان جادوگران مرد در سالن طاهر می شن
حاجی - رودی - آبرفورث - هاگرید- شیکم - گیلدی- هری
ساحره ها:
فلور بد بدو می ره طرف مردها با قیافه ی این مدلی
حاجی: ای فلور این چه قیافه ای؟ مگه تو نبودی که ....
فلور: حاجی ساکت ببینم اینجا چی کار دارید؟
هری: امدم نمید رو ببرم!
رودی: امدم زنامو ببرم!
مانیا: :bigkiss:
پرمیس آتنیشی می شه :bigkiss:
رودی:
فلور:
حاجی:
برلتی: این چه وضعیشه شورشو در اوردین!
هری: کو کو نمید!
فلور: تو همچین حقی نداره و می پره رو هری!
هری: آی هوار کمک فلور ول کن خفه شدم
آبر: دست فلور رو می کشه می ندازتش کنار
هری با گلویه کبود بلند می شه و می گه تا حالا ساحره ای به خشنیه فلور ندیده بودم!
فلور : اینجا انجمن دفاع از حقوق ساحره هاست!منم دفاع کردم!
آبر: فلور ببینم قیافه اتو!
فلور:
آبر: فکر کنم رگ اسکتکبار داره تو خونت جریان پیدا می کنه!
فلور: انجمن حقوق ساحره ها همینه
و ناگهان می رپره رو آبر
آبر: آی کمک مردم خفه شدم
گیلدی: من از همچین جذبه ای خوشم می یاد
شیکم:" اگه بیل بفهمه دو روزه طلاقش می ده
فلور »: کی گفت بیل هان شیکم توی! بگو طلاق بده! این همه مرد!
و با دست به مردها اشاره می کنه
هاگرید: اگه مادام ماکسیم نبود می یومدم می گرفتمت!
فلور: به مدیر چیزی نگو که آتیشی می شما!
هاگرید: من گفتم اگر واگرنه من قربونشم بشم!
گیلدی: خانما تنفس مصنوعی نمی خوایید!
خانما:
فلور:
مانیا و رودی و پرمیس :bigkiss:
فلور: ول کنید ببینم اعصابم بهم ریخت
هری می یاد می گه برات یکی پیدا می کنیم!
فلور: نخواستم
حاجی: خوبه انگار مدتی کار و کاسبی خوب رونق داره!
فلور: بیرون بیرون! سریع!
و با پاش با یک لگد جانانه همه شوت می شن بیرون!
فلور دستاشو به هم می ماله و می گه: آخیش راحت شدم!
ونوس که آروم از در رفته بود بیرون و حالا امد تو می گه
ونوس: فلور این آقاها اینجا چی کار دارن؟
فلور: هیچی دلشون هوایه کتک کرده بود!
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
خوشم می یاد جادوگران مرد ضایع می شن!
اگه مردان نشتابند به زودی می بینند که دیگر جز گفتن چشم کاره دیگه ندارن!
به عنوان فلور می گم حالتونو می گیرم!
خانما حرکت! از فلور برکت!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#52

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
ونوس جان
خیلی ببخشید حضار
رودی غلط کرد...رودی....رودی خیلی خیلی بیجا نمود
خودم آدمش میکنم
صبر کنین


تصویر کوچک شده


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#51

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
جا داره که از سخنرانی پربار مازامولای عزیز تشکر کنم!فوق العاده بود!یاد جوونی های خودم افتادم!
فقط یه مشکل کوچیک داشت:
نقل قول:

مازامولا نوشت:
ببینم اصلا تو کدوم کتابی به این جادوگرا اجازه داده دو تا زن داشته باشن که این رودی داره؟

عزیزم فکر می کنم در شمارش زن های رودی اشتباه شده!رودی فقط دوتا زن نداره!من آمارشو گرفتم...برادر رودی از جایی که علاقه ی شدیدی به رکورد زدن داره...سعی کرده رکورد مودی رو در این امر بشکنه...و موفق هم شده!اگه تعداد زن های مودی رو می دونید برای به دست آوردن تعداد زن های رودی به فرمول زیر مراجعه کنید!:
تعداد دقیق زن های مودی ×طول ریش مری لین +1 = تعداد زن های رودی!

(من نمی دونم چرا هر کاری می کنم حوصله ی نمایشنامه نوشتنو ندارم!به گمونم به یه شوک حسابی احتیاج دارم که از بی خیالی دربیام شبیه خودم بشم!)




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#50

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
آرتور هم اومد داخل
مانیا که دیگه خیلی خیلی کفری شده اول از همه میره سراغ رودی.رودی که با خیال راحت نشسته بود پیش پرمیس و داشت گپ میزد که با دیدن قیافه مانیا سر جاش خشک شد مانیا با عصبانیت ردای(از همون ردا ها که دادیم به روینا)رودی رو میگیره و سه چهار تا چرخش میده تو هوا و بعد پرتش میکنه بیرون
پرمیس:ایول...خوشم اومد
ونوس:آفرین
مالی:آرتور بدو برو بیرون این الان میاد تو رو هم اینطوری میکنه
آرتور بلافاصله در میره
مانیا:نبود....؟
کاری:چی نبود؟
پرمیس:
ایندفعه پرمیس عصبانی بلند شد و به همون روشی که رودی افتاد بیرون کاری رو هم بیرون کرد
مازامولا:آخیش خوب شد رفتن اینجا فقط ساحره ها باید باشن
مانیا:درسته
میلی:چی درسته خاله مانیا؟
مانیا با تعجب برگشت و به میلی نگاه کرد و گفت:همین که مازا گفت
میلی:خاله مازامولا چی گفت؟
مانیا:...
فلور:کی میخواین تمومش کنین؟
ونوس:ما کارای مهم تری داریم
پرمیس که جو گرفتش:درسته ما باید از حقوق خودمون دفاع کنیم
حاجی:مگه شما هم حقوق دارین؟
همه:
پرمیس که دارکی شده:شما هنوز اینجایین؟
حاجی:والا عرضم به حضورتون که...
پرمیس:بيرون
حاجی فرار میکنه
نارسیسا:چی داشتیم میگفتیم؟
مانیا:نمیدونم نارسی
نارسیسا:به من نگو نارسی
مانیا:پس چی بگم نارسی؟
نارسیسا:بگو نارسیسا مانی جون
مانیا:من مانی نیستم نارسی جون
نارسیسا:منم که گفتم نارسی نیستم مانی جون
مانیا:خب من هم مانی نیستم
نارسیسا:...
ونوس:بسه
مانیا:خب اذیت میکنه بهم میگه مانی مانی اسم بابامه نه خودم
نارسیسا:خب منم آخه نارسی نیستم که
پرمیس:خیلی خب حالا ولش کنین هر چی که هستین
ونوس:راستی مانیا رفتی دنبال مردا؟
مانیا:آها راستی یادم اومد من که به تنهایی نمیتونم همشون رو زیر نظر بگیرم مثلا کمیته اس ها
ونوس:اونم یه کاریش میکنیم میلی تو وام گرفتی؟
میلی:نه
ونوس:اااااااااااا
میلی:خب نشد(زیر لب داره بد و بیراه میگه)
کاری:خانم اون بد و بیراه ها رو نباید بگی
همه:
پرمیس و ونوس و نارسیسا و مازامولا خیلی خشبناک میرن سراغ کاری و میگیرنش و سر و تهش میکنن
پرمیس:خب مانیا جون خودت زحمت بقیه اش رو بکش
مانیا:سیریش د وال
کاری همون جور سر و ته میچسبه به دیوار
ونوس:خب فلور جان شما تونستی مشکلات ساحره ها رو پیدا کنی؟
فلور:بله
مازامولا:خب چرا نمیگی؟
فلور:باید بگم؟
ونوس:آره دیگه
فلور که ترسیده:آهان یکی از مشکلات عمده در دنیای ساحری وجود داره...
نارسیسا:زود باش بگو
مانیا:الان میگه نارسی جون
نارسیسا:باز به من گفت نارسی بابا من نارسیسام نه نارسی...مانی جون
مانیا:خب تو به من میگی ما...
مازامولا یه جیغ از اون جیغای که وقتی به دنیا اومد ازش استفاده بهینه برد رو زد و گفت:فلور میخواد حرف بزنه
ونوس:میندازمتون بیرون ها
مانیا:باشه
میلی:داشتی میگفتی فلور جان
فلور:خب داشتم میگفتم که یکی از بزرگترین و عمده ترین...
پرمیس:نمیشه یه راست حرفت رو بزنی؟
فلور خیلی سریع گفت:یکی از بزرگترین و عمده ترین مشکلات ساحره ها وجود کاریه
بعد یه نفس عمیق کشید و نشست
ونوس:کاری؟
مانیا:
میلی:حالا باید چی کارش کنیم؟
ونوس:اصلا این کاری از کجا پیداش شد؟
مانیا:دوست رودیه یعنی بود
مازامولا:
نارسیسا:رودی؟
مانیا:آره اون موقع که رودی میخواست ازم خواستگاری کنه به بهانه های مختلف میفرستادش تا دل منو به دست بیاره
پرمیس:واه واه
فلور:حالا باید یه کاری کنیم که نابود بشه
همه:
ونوس:پس همه کاراتون رو ول کنید دنبال یه راه برای از بین بردن این کاری پیدا کنید...
ادامه دارد


تصویر کوچک شده


Re: انجمن دفاع از ساحره ها(آداس)
پیام زده شده در: ۰:۴۳ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#49

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
س ا ح ر ه
به نام آن که سا حره را آفرید!
خدا بر عکس این که اول آدم و آفرید و بعد حوا!
اول ساحره رو آفرید بعد جادوگر!
خدا جادوگر رو برای ساحره آفرید تا ساحره بتونه قدرتش و نشون بده! خدا جادوگر رو برای ساحره آفرید که آشپز خونش خالی نباشه!
خدا جادوگر را آفرید تا لقب زن ذلیل رو بش تقدیم کنه
!----
نمیدونم ما ساحره ها چشمامونو بستیم؟ یا خوابیم؟شایدم یه معجونی بهمون دادن!
ساحره هایی که یه روزی همهی دنیا رو چوب دستی شون بود! ساحره هایی که با شنل های سیاهشون میتونستن هر کسیو نیست و نابود کنن!
تا حالا تاپیک زن ذلیل ها رو دیدی؟ جادوگران مستکبر!
تا حالا دقت کردین که چه قد سعی کردن ساحره ای با این لطافت و چه شخصیت خشنی جلوه بدن!؟
اصلا تاحالا فکر کردین که چرا اسم سایت باید جادوگران باشه؟
اصلا ببینم همین پاتر! بله همین همسایمون چه معنی داره وقتی زنی شجاع به نام نمید داره در مورده پرواز پرمیس نظر بده؟
ساحره ها جایگاهتونو یادتو ن رفته؟
یادتونه ما با جاروهای آذزخشمون میرفتیم دور میزدیم! و این جادوگرا با همون جارو ها آشپزخونه رو تمیز میکردن؟
حالا چی شده که یه جادوگر به یه ساحره میگه بلد نیستی پرواز کنی؟
ببینم اصلا تو کدوم کتابی به این جادوگرا اجازه داده دو تا زن داشته باشن که این رودی داره؟اما ساحره !!!!!!!!!
یکی از این ساحره های قهرمان **پرمیس دورانین**سنت شکنی کرد !! این جاست که مغز متفکر ساحره ها به کار میفته طی عمل زیرکانه هم رودی رو داره هم جرج! مگه اشکالی داره رودی هم هوو داشته باشه؟
من این ساحره ی جوان زن رو تقدیر میکنم!و الگوی برای همهی ساحره ها میدونم!
تاپیک زن ذلیل ها جایست برای رشد استکبار !البته نه استکبار مملی! استکبار جادوگران!!
جادوگرایی که قدرت مقابله به مثل ندارن!
الان وقت اون رسیده که ما با جاروهامون گشت بزنیم و جادوگران جارو بزنین!
من چوب دستیمو از رو بستم شما رو نیمدونم!
آداس میخواد نشون بده س ا ح ر ه یعنی چی!


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از ساحره ها(آداس)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ دوشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#48

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
وسط جلسه و همین طور سخنرانی ونوس:
پرمیس که کم کم داشت خوابش میبرد(و البته برده بود!)یهو از خواب میپره!
پرمیس:مانیا!الان رودی اومده بود به خوابم!
مانیا:ااااا٬جدا؟!خوب چی میگفت؟
پرمیس یه کش و قوسی به بدنش میده.
بعد در حالی که همچنان داره کش و قوس میده(آدم یاد سریالای کشدار همون چیز ویزیون! میوفته! ) به بدنش میگه:هیچی٬میگفت مگه منو دوست نداری که میخوای مانیا رو طلاق بدم؟
مانیا با قیافه ی اینطوری!:خوب!تو چی گفتی؟!
پرمیس:هیچی!گفتم آره!
مانیا:منو جون به سر کردی!خوب؟!
پرمیس:هیچی دیگه!گفت پس حالا که منو دوست داری٬چون منم مانیا رو دوست دارم٬تو هم باید مانیا رو دوست داشته باشی.
مانیا:ا٬چه خوب گفت!
پرمیسم میخواد دوباره بخوابه! که ونوس از پشت تريبون ميگه:و اينک از پرميس ميخوام که بياد و ما رو با سخنان خودش مستفيض! کنه!
الله اکبر!مگه اين پرميسم از اين کارا بلده؟!
پرميس به سان همان چهار ريال های با کش! خود را به پای تریبون رسانیده و....
و حالا میره که همه رو به فیض برسونه!
پرمیس:سلام به خواهران همیشه در صحنه!
جمعیت:یوهو!پرمیس!پرمیس!پرمیس!
پرمیس:بله دوستان!شرمندم نکنین!میدونم که ونی جون!...
ونوس از اون طرف سالن!(الله اکبر!این دختر چه سرعتی داره!طول سالن ۱کیلومتر و ۳۲۳ متره!چه زود رسید!):ونی عمته!
(چته!سالنو گذاشتی رو سرت! )
پرمیس:بله حضار محترم!میدونم که عمه جونم!(شما اصلا به اینکه بعدا ونوس پرمیس رو زنده میذاره یا نه فکر نکنین!زمان حال را غنیمت شمارید فرزندانم که...زندگی کوتاه است! )یعنی عمه ونی گلم! چون از تجربه ی من در پایمال شدن حقوقم آگاه بود! از من دعوت کرد که بیام!
ونوس مجددا از همون مکان مجهول الهویه!:آره٬همچین حمایتت کنم که تو کفش بمونی!
(داد زدن نداره که! )
پرمیس که احساس میکنه از خودش دارکی ترم تو این دنیای بزرگ پیدا میشه! :بله!حتما!حالا ازتون میخوام که سوالاتونو بپرسین چون من الان خوابم میاد و حوصله سخنرانی ندارم!
فلور:راسته که میخوای رودی مانیا رو طلاق بده؟!
پرمیس:کدوم بی مغزی همچین حرفی زده؟!
مانیا که داره خمیازه میکشه میگه:خودت عزیزم!
پرمیس:آهان!نه چیزه!احتمالا من خواب بودم!وگرنه من کی همچین حرفی زدم که این دفعه ی دومم باشه؟!
میلی:خاله جون!اون اوایل که فهمیدین هوو دارین یادتونه؟
پرمیس:کی گفته آدم بی اجازه بپره وسط حرف دیگران؟!
مازامولا:حالا تو ادامه بده!
پرمیس که همچین سرخ شده که نگو!:نه نمیشه!من باید بفهمم!
در این حال مانیا خودشو به اون میرسونه و در گوشش زمزمه میکنه:به نفع خودته که ولش کنی!
پرمیس رو به جمعیت:یه تنفس ۱ دقیقه ای! اعلام میشه!
پرمیس از پشت تریبون میره کنار تا صداشو نشنون:چرا مانیا؟!
ماینا:چون اون وقت میلی بحث اینکه یه زمانی با من چه جوری بودی رو پیش میکشه!
پرمیس:آهان!گرفتم!
دوباره میره پشت تریبون و:بله دوستان!نفستونو حبس کنین چون تنفس تموم شد و حالا میخوام حسابی به فیض برسین!
یکی از حضار محترم که ناشناسه:پس بالاخره طلاق نمیخوای؟
پرمیس:کی؟من؟آهان!که رودی مانیا رو طلاق بده؟نه به هیچ وجه!وای خواهرا!الان یاد خوابی افتادم که موقع سخنرانی عمه جونم!نه چیزه!نه عمه جون!نه یعنی چیزه!نه ونی جون!اااا!نه...آهان!نه ونوس جون!آخیش!بله میگفتم!نه ونوس جون!من که نمیگم خسته کننده بود!والا من خیلی خوابم میومد!این بود که نتونستم بیدار بمونم گوش بدم!وگرنه خیلی شیرین بود!
رومیانس:نه بابا!خودت گفتی دیشب ساعت ۸ خوابیدم صبح ساعت ۱۰ پاشدم!اونوقت بازم خوابت میومد؟!
پرمیس:خوب بابا من خوابم با شماها فرق میکنه!مانیا میدونه!مگه نه مانیا؟!
مانیا:نه!چه فرقی؟!
پرمیس:منظورم اینه من ۲ ساعت که میخوابم عین یه ساعت میمونه!خوابم سبکه!
هرمیون:اینطوری میشه ۱۲ ساعت تا ۸ صبح با ۲ ساعت۱۴٬ساعت که تقسیم بر ۲ میشه ۷.یعنی ۷ ساعت.خوب بابا بنده خدا راست میگه!۷ ساعت که بیشتر نخوابیده!
پرمیس:آره دیگه! تازه خسته هم بودم خیلی.
ونوس هم با صورتی که فوق دکترای دارکی گری داره!با سرعت خودشو میرسونه به پرمیس و داد میزنه:تو با اجازه ی کی خوابیدی؟!هان؟!جواب بده ببینم!
پرمیس:عمـ...نه یعنی ونیـ...نه همون یعنی ونوس جان!من که گفتم!خیلی خسته بودم!وگرنه من خیلی به صحبتات علاقه مندم!
ونوس:آره جون عمه ات!
پرمیس که دیگه در معرض انقراض قرار داره!:عمه جون!آدم که خودشو...
به جان خودم این دختر دلش لک زده واسه یه کتک درست و حسابی!صد بار به این رودی گفتم:مرد که نباید انقدر زن ذلیل باشه!یه بار که کتکش بزنی دیگه حساب کار خودشو میکنه!مگه حرف تو گوشش رفت؟!
و اینک بینندگان محترم!شاهد رقابت تنگاتنگ ونوس و پرمیس هستیم از سری مسابقات...
کاری:خانوم!مگه بچه بازیه؟!این همه خرج کردیم که بریزن هم دیگه رو بکشن؟!بابا جون!برنامه رو آنتنه!ببین ببین!شلوغش کردن بیخود!
چی چیو واسه خودت حرف میزنی؟بیخود چیه؟مسئله حیثیتیه!
و بالاخره حاضران عزیز به زور این دو تا رو از هم جدا میکنن!
ونوس:مگه دستم بهت نرسه!میدونم چی کارت کنم!
چو:بابا یکی ببرتش بیرون.
ونوس رو که داد میزنه میبرن بیرون که ساکتش کنن!
مانیا به نارسیسا!:از مانیا به نارسیسا!از مانیا به نارسیسا!صدامو میشنوی نارسی!
نارسیسا به مانیا!:از نارسیسا به مانیا!از نارسیسا به مانیا!اسم من نارسی نیست!آره صداتو میشنوم مانی!
مانیا به نارسیسا!:از مانیا به...
نارسیسا جوش میاره و:تو بلد نیستی مثل بچه ی آدم حرف بزنی؟!
مانیا:چرا بابا!منم مانی نیستم!
نارسیسا:خوب!فرمایش؟!
مانیا:میگم خیلی خر تو خره ها!
نارسیسا:آره!ااااا!تو یه کلمه میخواستی همینو بگی که این همه...
ببینید و لذت ببرید!نارسیسا عصبانی میشود!فیلمی به کارگردانی همه!
در همین زمان:
پرمیس:خانوما!ساحره های محترم!ساااااااااااااااااااااااااااااااااککککککککککککککککککت!
همه ساکت میشن!
پرمیس:آخیش! اینجا که حموم عمومی نیست که سنگ پا گم کرده باشین این همه شلوغ میکنین!ناسلامتی اومدیم از حقوق خودمون در برابر جادوگرا دفاع کنیم!شما که بدترش کردین!بسه دیگه!پانسی!لاوندر رو ولش کن بینم!بلا!چرا چسبیدی به کتی!تو رو خدا نگا کن!همه شون افتادن به جون هم!ولم کن مازا!تو دیگه چی میگی؟!
مازامولا در گوش پرمیس:رودی دم دره!چی کارش کنم؟!
پرمیس که تو فکر آروم کردن این جماعت از خدا بی خبره!:بگو بیاد تو!
و مازامولا هم میره که رودی رو را بده داخل!
پرمیس که یه نفس راحتی از دست اینا میکشه!:ببینین!داشتم میگفتم!خب!کجا بودم؟
تانکس:سر خوابی که دیده بودی!
صدایی از دور دست ها به گوش میرسد! که ندا میدهد:پرمیس!مگه دستم بهت نرسه!میدونم چی کارت کنم!حالا وسط سخنرانی من میخوابی هان؟!نشونت میدم!فقط اگه مردی وایستا!
پرمیس:مرد کیه بابا!میگفتم!شیخ رودولفس علیه الرحمه ـکه درود خدا بر ایشان باد!ـ به خواب من درآمدندی و بفرمودندی:مگر تو مهر مرا در دل نداری؟عرض بکردم:یا شیخنا!این چگونه سخنی است که میگویی؟!بر همگان آشکار است که وجودم مالامال از مهر توست! بفرمود:پس حال که مهر من در دل توست٬واجب است که مانیا را نیز چون من دوست بداری چرا که من او را دوست میدارم!
صدایی آشنا از آن دور دست ها میرسد که ندا میدهد:جدی پرمیس؟!من انقدر ادبی حرف میزدمو خودم خبر نداشتم عزیزم؟!
دلوروس:تو با اجازه ی کی اومدی تو؟!
رودی که لبخند شیرینی بر لب داره!:با اجازه ی پرمیس!
پرمیس که داره فکر میکنه کی همچین دستور جالبی داده!:کی من؟نه بابا!مجلس زنونه است!من کی همچین حرفی زدم؟بد میگم مازا؟
مازامولا:آره٬بد میگی!یادته گفتم چی کارش کنم گفتی راش بده تو؟!
پرمیس:هان؟!آهان!نه چیزه!من مشغولیت ذهنی داشتم!نه!مالی جون!به جان تو...
سلام بر همه ی خواهران آسلامی!
پرمیس:آخیش سلام حاجی!یه دفعه به نفع من کار کردی!اوا خواهرا!حیاتون کجا رفته؟نا محرم اینجاستا!حجاب کنید!
رودی:پس چرا من محرم بودم؟!
مانیا:راست میگه ها!
پرمیس:جریان چیه؟!
رودی که آثار ترس کاملا در چهره اش مشهوده! :نه نه!اونطور که فکر میکنی نیست!مگه من مودیم که...
مازامولا:مالی!آرتور دم دره!چی کارش کنم؟!
مالی:بگو بیاد تو.

----------------------------------------------
ادامه بدین خواهران و صد البته برادران!
----------------------------------------------
یکی به داد من برسه ضمنا!این پاتر میگه پروازم بده!چشم نداره ببینه از خودش بهتر میرم!از اون موقع که اون عکس منحوسو دیده زده به سرش!اینم شکایت!حالا یکی از حقوقم دفاع کنه!من باید به این پاتر حالی کنم!یعنی چی که هر چی میخواد میگه؟!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.