هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#65

james_potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۰ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 431
آفلاین
همون طور که غریبه عزیز هم گفتن اینایی که اینجا نوشته میشه فقط جنبه نمایش نامه داره و در هیچ جای دیگه قابل استفاده نمی باشد
و در صورت مشاهده تخلف طبق قوانین مولفین قابل پی گیری قانونی از طریق وزارت جادوگری میباشد
( به کسی بر نخوره و ضد کسی نشیم )
____________________________________________________
آرسی که این همه بد بختی سرش اومده بود به یه بهونه ای غریبه جونش رو میفرسته دنبال نخود سیاه که یه کار های میخواد بکنه!!!!
آرسی : اینی بیا . . . .
اینی : چی شده باز ؟
آرسی : هیششششششششششششششششششششش
اینی : باز چی کار میخوای بکنی ؟
آرسی : هیچی بابا !!!
اینی : سر قضیه چهار شنبه سوری و بازداشت شدنت آدم نشده ؟
آرسی : نه بابا !!
من ؟
من آدم بشم ؟
خواب دیدی خیر باشه
اینی : باز چی تو کله گندیدته؟؟
آرسی : چوبت اینجاست ؟
اینی : ؟؟؟؟
آرسی : فقط بگو اینجاست یا نه؟
اینی : مال خودت کجاست ؟
تا اونجا که من میدونم از تقویت خونه خیلی داری در میاری!!
چوبت هم از مال من بهتر بود!!!
آرسی : مال من مونده تو تقویت خونه !!!
اینی : آره فقط زیاد شر درست نکنی ها !!
غریبه پوست کلمونو میکنه
جادومون میکنه که دیگه نتونیم تکون بخوریم!!
یه هو بن از راه میرسه
بن : چی کار دارین میکنید؟
آرسی : هیچی اختلاط میکنیم . . . . خیلی وقته همدیگرو ندیدم !!
:bigkiss:
اینی : نه بابا . . . بن از خودمونه
آرسی: پس حل شد !!

چوبتو در آر
اینی : چوبشو در میاره و منتظره
آرسی سریع رو کاغذ یه چیزی مینویسه
آرسی : این ورد رو بخون و به یه جای خلوت تو اتاق رقص بزن!!
اینی : این دیگه چه وردیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آرسی: تو دانشگاه هوایی یاد گرفتم !!
بن : هومک
اینی : اوکی . . . میوزیکسیوس پلیرسیوس دیجیس
اینی :
بن :
آرسی: آخ جون!!!!!!!!!!! :banana: :banana:

Lets dance
که دستگاه دیجی(DJ ) شروع میکنه به نواختن آهنگ های تکنو
آرسی : که تازه سر حال اومده بود همه رو صدا میکنه بیان یه پک زده باشن
بقیش به دلیل های امنیتی ( پی جی 18 ) سانسور شد

وقتی غریبه میاد داخل هتل میبینه همه سر فرم اومدن و حالی به حولی!!!
وقتی تومی میره یه سری تو هتل بزنه ببینه دنیا دست کیه :
( به دلیل طولانی شدن نمایش همه هتل رو بیخیال میشم )
وقتی میرسه به اتاق رقص و برمیگرده به غریبه میگه :
تومی : بابا غریبه عجب سیستم دیجی خفنی خریدین!!
غریبه : بهت حق میدم خیلی خسته ای
برو بخواب
تومی : بابا چی میگی ؟ دستگاه خیلی خفنه!!
غریبه که شاکی میشه میره به اتق رقص :
غریبه :ایییییییییییییییییییییییین چیییییییییییهههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

آرسی: به اینی میگه مگه دیجی رو از اون منطقه حذف نکردی؟؟
اینی : مگه حذف هم میشه ؟ چطوری؟

غریبه : میدونم این کار کی میتونه باشه!!!
هیچ کی مثل آرسی کله خراب نیست!!
آرسی که اونجا بود یه نگاه به غریبه میندازه و میگه :
آرسی : اینو کی خریدین ؟
من که داشتم میرفتم این اینجا نبود !
غریبه : آرسی دیگه بس کن
تو چقدر شرررررررررییی؟
آرسی : مگه چی شده ؟
غریبه : این چیه ؟
آرسی : من که رفته بودم هوایی ، میدونی که اونجا خیلی اشرافیه ، دیدم تمام هتل ها از این جور چیز ها دارن
غریبه : خوب !!!!!
آرسی: گفتم ما هم داشته باشیم!!
غریبه : برای اولین بار میبینم که شرری که ریختی به نفع مون تموم شد!!
آرسی داشت میرفت پی کارش که :
آرسی :
غریبه : چی شده ؟
آرسی : پشتتو نگاه !!!
غریبه :
آرسی : سیبل چرا خودتو شبیه اینی کردی ؟
سیبل : خوب دیگه ......... خواستم یه شوخی باهات کرده باشم !!
آرسی : واقعا گل کاشتی
که آرسی میره پی کارش


ادامه دارد . . .


ویرایش شده توسط آرسنیوس جیگر در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۱۲ ۲۰:۳۷:۴۶

از هری پاتریست بودن اعلام بازنشستگی می کنم
راه رو واسه جوونا باز کردم!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#64

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
غریبه:بحث نباشه.زود برو فلامل.
فلامل:چچچچچشم.
آرسنیوس:
فلامل:

بعد فلامل و داش تومی میرن.
آرسنیوس:غریبه جا.......غریبه میایی تو دفترم.

غریبه:
بن:
غریبه:بتوچه.
بن: شیشکی منو دوست نداره.
غریبه:اگه بفهمم اینی چیزی فهمیده اخراااااجیییییییی.
بن:شیشیشیشیشیشکی منو دوست ندا اا ا ا ا ره
پانسی:از کجا فهمیدی:
سیبل:بدبخت حقیر رو انقدر اذیت نکنید.
بن:شیشکی منو دوست نداره. (انقدر گفتم زبونم مو در آورد )
بن میره سراغ جن ها.

*** 10 مین بعد ***

غریبه از اتاق آرسنیوس میاد بیرون.بعد بع آرسنیوس میزنه.
آرسنیوس:
پانسی:
سیبل:
غریبه:به شماها چه؟اگه بفهمم اینی فهمیده اخراجیییییین.
پانسی و سیبل:شیشکی ما رو دوست نداره جز 2 نفر........
بن:اونا کین؟!!!!
پانسی و سیبل:به تو چه؟
بن:شیشکی منو دوست نداره. (موهای زبونم رو با تیغ زدم. )

*** 1 ساعت بعد ***

تومی و فلامل میان.
تومی:بابا آبجی غریبه حن پویدا نمیشه که.
فلامل:راست میگه.
غریبه: جن میخوااااااام.
فلامل و تومی:باشه. تا فردا گیر میاریم.
غریبه:
بن:شیشکی شما ها رو دوست نداره.
تومی و فلامل:
بن:شیشکی منو دوست نداره.

®©®©®©®©®
ادامه دارد...........
®©®©®©®©®

====================================
نچ من که ناراحت نمیشم. شما ناراحت نشین.
نمایشنامه=شوخی------------->


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۵:۵۸ یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#63

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
سيبل : اِ اِ اِ اِ اِ ...من چرا ؟!!
غريبه : اي بابا ... پس يه دقيقه سکوت ... من زنگ بزنم به تومي ...!!
الو ... سلام تومي ...کجايي تو ؟!
تومي : اِ اِ اِ ... سولام آبجي غريبه ... راستش ووسم کار پيش اومده بود يه چند روزي درگير بودم ...!
غريبه : خوب ... پاشو بيا اينجا کارت دارم !!
تومي : چي کار ؟!
غريبه : بحث نکن ... زود بيا....
تومي : باشه ... حالا چرا ميزني ...؟! من تا 15 مين ديگه اونجام !
غريبه : اينم از اين ...! الان تومي مياد ميريم جن ميخريم !!
سيبل : مرسي ... !
غريبه : خواهش ... بعد موبايل غريبه زنگ ميزنه ...!!
الو .. بله ... الـــــــــــــــو ... صدات نمي ياد .... الــــــــــــــــــــو ... چرا حرف نميزني مرتيکه ( ببخشيدا ... ) ...
همه :
ايني : الو ... غريبه جان .. منم ايني ... خوبي ؟
غريبه : مااااااااااااااا ... تويي ايني ... رسيدي ؟!
همه :
غريبه : يه لحظه گوشي ... ( به بقيه ميگه ) اِي درد ... نيشتونو ببنديد !!
بعد ميره تو دفتر ...!!
همه :
بن : مووووهاهاهاهاها.... حال کردم ...! بيچاره ايني ...!!
پانسي : وااا... خوب حالا مثلآ چي شده ؟!
سيبل : راست ميگه اصلآ به تو چه ؟!
پانسي : به تو چي ميرسه ؟!
بن : هوم ... بابا حالا چرا ميزنيد ...!!
سيبل : بن .. اگه مي خواي به غريبه نگم ، بايد ظرفهارو جمع کني !
بن : مااااااااااااااا ... مگه من چي گفتم ..؟!
پانسي و سيبل : جمع نمي کني ؟! غــــــــــــــــــريـــــــــــبــــــــــــه !!!
بن : خوب بابا ... !! اِ اِ اِ اِ ... الان ميرم جمع ميکنم !!
بعد ميره تو آشپز خونه يه دونه ميزنه تو سر جنه بعد ميگه برو ميز رو جمع کن !!
جن :
بن : ببين من نمي فهمم چي ميگي ...!! برو ظرف هارو جمع کن...!!
فلامل مياد : آخه IQ تو نمي فهمي اينم زبونه تو رو نمي فهمه !!!
بن : هوم... راست ميگه ها ...! ( بعد واسه اينکه ضايع نشه ميگه ) پس واسه چي اومده اينجا ، وقتي نه ما زبونه اينو ميفهميم نه اين زبونه مارو ؟!
فلامل : هوم ...از بيکاري ...!!
بن : خوب پس چه جوري بهش بگم بره ظرف ها رو جمع کنه ؟!
فلامل : اينجوري ... بعد ميزنه تو سر جنه ... و ميز رو نشونش ميده !!!
بن : ماااااااااااااااااااااا ... خوب منم که همين کارو.....
فلامل : بحث نکن ... برو کمکش !!
بن : شيشکي منو دوست نداره !!
بعد تومي مياد ...!
تومي : سووووووووووووووولاممممممممممم به همه ...!
بعد غريبه از دفتر ايني مياد بيرون و ميگه : چه خبره ؟! کيه داره داد ميزنه ؟!
تومي: منم آبجي غريبه ... !! کارم داشتي ؟!
غريبه : هوم ... نبينم ديگه داد بزني ...! آره ... کارت داشتم ! بايد بريم يه چند تا جن بخريم !!
تومي : بهع ...! منم گوفتم حالا چي ميخواد بگه ...! خوب حالا چرا به من ميگي ؟!
غريبه : يعني چي ؟! خوب تو بايد بياي که حساب کني ..!
تومي : ميگم آبجي غريبه يه وقت دست به اون پولاي تو صندوق ايني نزني ها ...!
غريبه : بحث نکن ... اينجا باش تا من بيام !
بعد ميره تو دفتر آرسي
غريبه : آرسي حواست به هتل باشه ... من برم با تومي يه چند تا جن بخرم و بيام !
آرسي : تو چرا ميري ؟!
غريبه : يعني چي ؟! پس کي بره ؟!
آرسي : خوب نيست شما با تومي بري ... به بن بگو باهاش بره !!
غريبه : هوم.... !
بعد مياد بيرون و ميره که به بن بگه ... ميبينه بن با اين جن و ظرف ها درگيره و بيخيال ميشه و ميره به تومي ميگه ... :
تومي خودت با فلامل برو و بخر و بيا ...!
تومي : چشم ...! فلامل بيا بريم ...!
فلامل :
بعد ميرن ...!

=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=

$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
من منظوري نداشتم ، لطفآ به کسي برنخوره ...! چون همش نمايشه !!
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$


ویرایش شده توسط غریبه در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۱۱ ۶:۴۲:۵۹

تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#62

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سیبل به زحمت در حالی که تلو تلو می خوره خودشو به اتاق ارسنیوس می رسونه.
فلامل:ااا.تو خوب شدی.
سیبل:پانسی جان عزیزم ما 37 کیلو شکر وقند داشتیم چرا برای من اب نمک اوردی؟
پانسی:
سیبل:بعدشم یه چیز دیگه هم جن ها الان برشته شدن جز یه دونشون که چینی حرف می زنه و من نمی فهمم چی می گه .
بن:مترجمی چیزی...
سیبل:گفتم که همه شون برشته شدن.اونم برای این زنده موند که داشتش سوپ جو رو می برد بیرون.غریبه اگه به وعده غذای بعدیت علاقه داری پاشو بریم چهار تا جن بخریم.
غریبه: سیبل.راستش ما به بحران اقتصادی بر خوردیم و....
بن:خب حالا سوپ جو به اندازه همه هست؟
سیبل:البته.اصولا از اونجا که سوپ تمام موادی رو که بدن لازم دارد در خودش دارد من به جن ها گفتم خیلی زیاد درستش کنن.
فلامل:خب بریم بخوریم دیگه
سیبل:راستی این مامورهای اتشنشانی چی شدند؟
پانسی:یکم بگذره بهشون عادت می کنی.
10 مین بعد سر میز غذا .
سیبل اولین قاشق رو می خوره :وای چه دسپختم خوبه خودم خبر نداشتم.
همه خیالشون راحت می شه ولی همین که اولین قاشق رو می خورند جملگی جز ارسنیوس
همه:وای چه شوره
ارسنیوس:وای چه خوب...
همهه می دوند تا نزدیکترین دستشویی را اشغال کنند.ده مین بعد
ارسنیوس::sick:
سیبل نه....یعنی من دستپختم بده؟
بن:نه...
سیبل:پس بخورید دیگه.
همه زورکی می خورند.اخرش
غریبه:فقط از این به بعد لطفا یکم کم نمک تر.
سیبل:باشه از این به بعد هر چه قدر تو کتاب اشپزی نوشته نمک می ریزم.
پانسی:افرین .مام به جاش برای تولدت چند تا جن می گیریم.
سیبل:نههههه تا تولد من 6 ماه مونده.
غریبه:خب تو این مدت تو می تونی خودت غذا بپزی.
سیبل:
ادامه دارد
--------------------



Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#61

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
همه میرن اتاق آرسنیوس.
آرسنیوس بیهوش افتاده و میزش برگشته.
مثل اینکه صدای میز بوده که افتاده.
همه: چی شده؟!!!!!!
بن:تو دلش( آخ جون)
غریبه:یکیتون بره آب قند بیاره.بی زحمت پانسی نره. اصلا بن تو برو.
بن:چرا من؟!!!!!این همه آدم اینجاس.
غریبه:بهت میگم تو برو.
بن:شیشکی منو دوست نداره.
پانسی:الان وقت روانپزشک میگیرم.
بن:شیشکی منو دوست نداره.
غریبه:زور باااااااااااااااش.
بن:باباباباباشه.
فلامل:دیوونس.
بن با آب قند میاد.
غریبه میخواد آب قند رو بده آرسنیوس که بن میگه:ااااااااااا......چرا تو میخوایی آب قند رو بدی بهش؟!!!!!!!
غریبه:چرا میزنی؟!!!!!!
بن:ببخشید من کی زدم؟!!
فلامل:خدایا من از دست اینا چیکار کنم؟!!!
بن:گریه کن.
بن آب قند رو میده به آرسنیوس.
آرسنیوس یهو میپره و تف میکنه.
آرسنیوس:این چی بود؟!!!!!!!تلخه.
بن:چیزه.قند و شکر و نمک نداشتیم منم (البته از قصد )........ آوردم.(سانسور)(راهنمایی:به جای سوپ آب بزارید==> سوپ جو )
آرسنیوس:
بن:

~:~:~:~:~:~
ادامه دارد......
~:~:~:~:~:~

----------------------------------------------------------------------
ببخشیدا.من منظوری ندارم.فقط طنزه.


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#60

پانسی پارکینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۴۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹
از برج تاریکی _طبقه ی 13 _واحد نفرین شدگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
غریبه:یک یکی اینو به هوش بیاره من هم می رم ببینم این امبولانسیه چرا اینقدر دیر اومد
بن:شیشکی منو دوست نداره
پانسی:با اینکه خیلی ...........(سانسور) دارم ولی یک کاری نکن که کاری کنم این جمله از یادت بره
فلامل : خوبه که تومی اینجا نیست
پانسی میره اب قند بیاره
بن
فلامل :چرا آه میکشی
بن :چون شیشکی منو.........
فلامل
بن
پانسی با اب قند بر میگرده
پانسی : سیبل اب قند اوردم
فلامل اب قند رو به سیبل میده
سیبل
بن سیبل این چه کاریه
سیبل شوره!!
ملت
بن یک سوال دارم پانسی ! تو این اب قند چی ریختی
پانسی خوب اگه دقت کنید قندمون + شکر=تموم شده بعدشم نمک با شکر چه فرقی داره دیدی که به هوش امد فوقش یک کمی خیلی کم شوره
بن
غریبه :با عصبانیت: هنوز نیومده پول میخواد چی شد حال سیبل چه طوره؟؟
بن عالیه مخصوصا با کار پانسی
پانسی مر30 بن
بن شیشکی منو دوست نداره
پانسی من یک فکری دارم بیا فردا من برات وقت بگیرم بریم پیش روانشناس چطوره؟؟؟
ملت
بن
پانسی
غریبه اگه دعواتون تموم شد بیرد سر کارتون
ناگهان صدای عجیبی از طرف اتاق (دفتر)ارسینیوس میاد
غریبه باز چی شد؟؟ ای خدا
***************************************
ادامه دارد$$$
************************************
اگه به کسی برخورد معذرت میخوام



زندگي باور لحظه هاست
زندگي غØ


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#59

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
بعد که غریبه گوشی رو قطع میکنه پیش خودش میگه:بابا مدیر بودن عجب حالی دلره ها .اینی بد جنس عجب حالی میکرده.
بعد از چند دقیقه استراحت یه دفعه ==> بومببببببببببببب.
یه صدای بلندی میاد.
همه از سر کاراشون دست میکشن و میرن طرف صدا.
اول ار همه فلامل که نزدیکتر به صدا بوده میرسه.
فلامل:کممممممممک.....کمممممممممک....آشپزخونه منفجر شده و آتیش گرفته.
بعد غریبه میرسه.
غریبه:فلامل برو زنگ بزن آتش نشانی.بچه ها بیایید کممممممک.
بعد با یه طلسم یک عالمه آب میاره تا آتیش رو خاموش کنه.ولی آتیش خاموش نمیشه.
در این موقع تریمبل میرسه و اونم کمک میکنه.
فلامل بر میگرده و میگه:زنگ زدم آتش نشانی.ولی تا وقتی که آتش نشانی بیاد چه جوری جن ها و سیبل رو نجات بدیم؟!!!!
در همون موقع بن میرسه.
غریبه:معلومه کجایی.....(یه فحش رکیک میده. )
بن: بابا داشتم اون بچه هرو میبردم تو مهد کودک.
غریبه:حالا بدو کمک کن.
بن:شیشکی منو دوست نداره.اصلا منم میرم تو آتیش بمیرم.
بن میدوه میره تو آتیش.
غریبه:حق دارن که دوست نداشته باشن با این کارات. .
پانسی هم میاد و با طلسم یه خورده از آتیش رو خاموش میکنه.

*** 2 مین بعد ***

غریبه:پس چرا آتش نشانی نمیاد؟!!!!!!!!! حالا یه روز مدیریما باید اولین کسی که استخدام کردیم بسوزه.
تریمبل: الان میان بابا.
یه دفعه بن که رو کولش سیبله سرفه کنان میاد بیرون و میفته رو زمین.
همه:
غریبه:عجب کاره شجاعانه ای. نه چیز.... چرا سیبلو بیهوش آورده؟!!!!!چقدر بی عرضس.
پانسی:اینکه چیزی نیست اگه داش تومی بود یک کارایی میکرد.
فلامل:به جای این کارا کمک کنید بهوش بیاد.

ببو..ببو..ببو..یه دفعه یه صدای انفحار و ترمز خفنی میاد.

غریبه:بازم که آتش نشانی اینجوری اومد.


~:~:~:~:~:~:~
ادامه دارد.........
~:~:~:~:~:~:~
------------------------------------------------------------------------
من نمیدونستم 3 تامون 15 هستیم.چه جالب.
آرسنیوس جان اگه دوست نداری یا فکر میکنی ما بچه ایم خودت بزرگی یا فکر میکنی نمایشنامه ها بچه گونس زودتر اعلام استفا بده که غریبه یکی دیگرو به جات بیاره. ممنون میشم.
------------------------------------------------------------------------
راستی این عکس امضای من میاد یا نه؟
اگه نمیاد یکی با پیام شخصی به من یاد بده که چجوری میاد؟!!!!

خیلی متشکرم


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#58

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
سيبل ، به نظر من شما مسئول آشپزخونه باش ... ! کار خاصي نميکني فقط به جن ها دستور ميدي که چي کار کنن !!
اگه موافقي نمايش هاي قبلي رو يه نگاه بنداز و بعد ادامه ي آخرين نمايش رو بنويس ...!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
غريبه : مااااااااااااااا ...! بن ... آخه چرا ميذاري اينا از مهد بيان بيرون ؟!
بن : ............................. ( مي خواست صحبت کنه اما ...) !
بعد غريبه چوب دستيشو درمياره و بن رو به حالت اولش برميگردونه ...!
بن : آخيش ... ! آدم اينجا امنيت نداره ... ! اينا از اون 123 تا بچه هم بدترن ...! خوبه حالا 5 نفرن !
غريبه : ببين من امروز اصلآ اعصاب ندارم ... جمع کن اينارو ببر تو مهد کودک ...
بعد ميره و چوب دستي هارو از بچه ها ميگيره ...
بن سعي ميکنه که بچه هارو ببره تو مهد ولي نمي تونه ...
غريبه : دِ بــــــــريــــــــــــــد ديـــــــــــــــگـــــــــــه
5 تا بچه : يکيشون---> :no:
بن اون 4 تا رو ميندازه تو مهد و در رو ميبنده ... !
غريبه : تو هم برو تو مهد
بچهه : :no:
غريبه : اااااااااااااااااااه
بچهه : بعد ميدوه ميره ...
بن :
غريبه : مرض ... برو بگيرش ...
بن :
غريبه : وايستادي که ... بــــــــــرو ... اه
بن : خوب بابا ... چرا ميزني ...
بعد ميره دونبال بچهه ... !
غريبه هم ميره دفتر ايني ... !
بعد سيبل مياد تو دفتر ...
سيبل : سلام غريبه ، خوبي ؟
غريبه : مرسي ... خوب چه کارا ميکني ؟ ناهار آمادست ؟
سيبل : هوم... جن ها دارن درست ميکنن ...!
غريبه : خوب تو هم برو وايستا بالا سرشون که يه وقت خراب کاري نکنن !!
سيبل : باشه ...!!!!
بعد موبايل غريبه زنگ ميزنه ...
غريبه : بله ...؟!
ايني : سلام غريبه جان ... خوبي؟
غريبه : مرسي ...کجايي ؟!
ايني : هوم ... راستش يه کاري واسم پيش اومده ...! بايد برم اينتالينا !!
غريبه : کــــجـــا ؟!
ايني : اينتالينا ديگه ...!!
غريبه : خوب حالا کي برميگردي ؟!
ايني : نمي دونم ، يه هفته ديگه ... دو هفته ديگه ...! معلوم نيست !
غريبه : تنهايي ميري ؟!
ايني : هوم ... خيلي دوست داشتم تو هم بياي ولي پيتر که نيست ... يکي بايد مراقب هتل باشه ...!
غريبه : باشه ...! پس مراقب خودت باش !!
ايني : باشه ... از طرف من از همه خداحافظي کن ...
غريبه : حتمآ ...!
ايني : رسيدم دوباره زنگ ميزنم ! خداحافظ..
غريبه : باشه ... خداحافظ

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

از اونجايي که ايني گفت کمتر ميتونه بياد ، به خاطر همين مجبور شدم نمايش رو اينجوري بنويسم !!
آرسي نمايش هاي ما اگه بچه گونه بود عوضش يه حالت طنز داشت !! بيشتر هم من و بن و ايني مينوشتيم که هر سه تامون 15 سالمونه ...! فکر نمي کنم کسي که 15 سالشه بچه باشه !
در ضمن ، شما نمي توني معترض باشي ... ( چرا ) ؟!! چون اولين نفري که اومد اينجا و مسئوليتي رو قبول کرد خودت بودي ... ميتونستي نمايشي رو بنويسي که ما کوچولوها هم از شما ياد بگيريم ،بعدشم ما نمايش هايي که مينويسيم به هم مربوطه ...! يعني هر کسي ادامه ي نمايش نفر قبليش رو مينويسه ...! ولي شما اومدي و يه موضوع جديد رو راه انداختي ... ! پس حق ما اين نيست که بهمون بگي شير تو شير مينويسيم و همه چي قاطي پاتيه !!


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۵۰ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#57

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سيبل مثل هميشه وسط دعوا نرخ تعيين مي كنه
سيبل:من رسما حاضر به انجام هر كاري هستم جز شست و شو.ارسنيوس و بن بد جور بهش چشم غره مي رند.
سيبل: من برم؟
سكوت.
سيبل:خب فقط همين رو مي خواستم بگم.
دست بن مي ره طرف لنگه كفشش ولي سيبل قبل از اون دسته جاروي دوستشو ظاهر كرده .پريده روش و رفته.(همه اين كارها رو به اين سرعت انجام داده؟)



Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#56

james_potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۰ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 431
آفلاین
آرسنیوس بعد از کلی تحقیق و تحصیل در مدرسه جادوگری اشرافی در جزائر هاوایی بر میگرده به هتل ملوون زبل خودشون تا ببینه هتل در چه وضعیه!!

نگهبان هتل تو آسمون یه جارو پرنه از نوعه نیمبوس 2002 میبینه که با سرعت تمام داره به هتل نزدیک میشه که فوق العاده مشکوکه

نگهبان : STOOOOOOOOOOOOOOP
Who are you , strange
(ایییییییییست!!
تو کی هستی غریبه ؟)

آرسی : hey!! hey !! this is me
Arsenios jager!!!!!! Do you foget me
( هی ... هی ... من ام
آرسنیس جیگر . . .. منو فراموش کردی؟؟

نگهبان : Arsenios Jager

آرسی میخواد بره تو هتل که :

نگهبان : Do not Move

آرسی : OK OK . . . be relax

که غریبه از راه میرسه و منو از این بد بختی نجات میده

غریبه : کی رسیدی ؟

آرسی : نوش جان !!!!

غریبه : مثل اینکه نبودی حال به مرحله حادش رسیده

آرسی : منظورم سلام بود

نوش جون

غریبه : مرد حسابی کجا بودی این همه مدت!!

آرسی : مگه واسه استخدامم مدرک نخواستین؟

اول که مدرک جادویی آوردم دستم رو کردین

رفتم خود مدرک رو بیارم

غریبه : الحق که یه سفید بی مزه ایی

آرسی : حالا ولش اوضاع هتل در چه وضعیه ؟

غریبه : بیا تو بیبین!!!!

آرسی : راستی داشت یادم میرف نگهبانتون که زبون مشنگ هارو بلده!!

غریبه : آره ، مثلا هتل بین المللیه!!

آرسی و غریبه میرن تو هتل

آرسی : ایییییییییییییییییییییییییین چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا این بچه ها دارن با چوب جادویی بازی میکنن ؟

یه دفعه یه صدایی میاد :

ریدیکلس ( به لحن بچه ها )

آرسی :


غریبه :

آرسی : بن رو نگاه شده یه اسباب بازی

؛ریبه : خوب برو سر کارت

آرسی : اوکی....... هر کی مشکل داشت خواست مشاوره بشه بفرستش دفترم


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۱۰ ۶:۱۳:۵۱

از هری پاتریست بودن اعلام بازنشستگی می کنم
راه رو واسه جوونا باز کردم!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.