هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۷ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#9

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
هري كاغذي كه دورنگه و يه طرفش صورتيه ور گفته دستش
هري: اِ اِ اِ بچه ها اينجارو نگاه كنين!
رون: چيه بابا كاغد نديده كه نيستيم!
هري: اين كاغد مد 2013 هست!
هرمي: بذار ببينم برا چي اينو فرستادن برات؟؟؟؟
هري: حتما هاگريد فرستاده!
رون: وا مگه هاگريد از اينده اومده!
هرمي: بذار ببينم بايد مثل نقشه غارتگر باشه!
هري: من رسما قسم ميخورم كه كار بدي انجام بدم!
يه خطايي روي كاغذ ظاهر ميشن
كاغد منفجر ميشه و صداي يه زن ميپيچه تو سرسرا!و با يه كم دقت متوجه ميشيم كه اين صداي امبريجه!
امبريج: اي پاتر خنگ بلاخره رمز نقشتو گفتي!!!!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۰ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#8

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
هري: واي بچه ها اينجا رو ببينيد.
رون با قيافه درهم : چيه باز جاروي جديد برات اومده
هري: نه
هرميون: نكنه يه كاري كردي دوباره اخطاريه فرستادن برات؟
هري: نه باب
رون: بايد خودتو به ازكابان تسليم كني؟
هري: اي بابا نه اين گواهي عدم اعتيادمه كه سازمان منكرات جادويي تاييدش كرده

هرميون و رون هر دو با هم يهو جيغ زدن: مگه تو معتاد بودي؟

هري: نه باب فقط چون بايد ازدواجمو قانوني ميكردم نياز بود بهش

هريمون و رون يه جيغ بلندتر كشيدن : هي مگه تو زن داشتي؟

هري: زن زن كه نه يه جورايي با هم بوديم البته از وقتي كه آواتار فروشي رو از دست دادم با هم زياد خوب نيستيم اونم پيله كرده كه بايد ازدواج قانوني بكنيم

رون يقه هري رو گرفت هرمايني يه لگد از زير ميز زد به پاش : لعنتي تو مغازم داشتي مگه ما نميدونستيم پس بگو زن ... زندگي ...مغازه.
بعدش دو نفري شروع به داد زدن كردن:
آهاي بچه ها گريفيندوريا اسليترينيا دامبلدور پروفسور مك گونگال زود باشيد بيايد اينجا


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#7

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
هری رون و هرمیون در حال خوردن صبحانه

هری : شنیدین یه جارو اومده تو دیاگون که قدرش 2 برابر آذرخشه ؟
رون : واااااااای جدی میگی ؟! حالا چقدر هست ؟

هری :700 گالیون !

هرمیون : بهتره به این چیز ها فکر نکنید ! به فکر درس و مقشتون باشین !!

رون : باز این گیزر شروع کرد ... ا ... جغده صاف داره میاد تو دهنت هری!!!

هررمیون در حالی که داره به نامه ی تو دست هری نگاه میکنه:

زود باش بخون ببین چی نوشته

هری:

رون : یعنی چی؟

هری : نمیگم تو خماریش بمونی

رون : یا می خونی چی نوشته یا می زنم همین جا شل و پلت می کنم !!

هری : نوشته ت وقرعه کشی بانک یه دونه از اونو جارو ها برنده شدم !!

رون :!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هرمیون :!!!!!!!!!!!!!!!

هری : میرم تو یه نامه به سیریوس بگم

هری : امروز که مست مستم ... امروز که مست مستم ...


___________________________________

این تایپک خوبی میشه ... فقط زنندش یک کم باید توش دقت کنه که خراب نشه


ویرایش شده توسط همزاد هری در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۴ ۱۵:۱۹:۴۴

شک نکن!


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#6

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
هری مشغول خوردن صبحانه بود که صدای ناهنجار ورود بیش از 1000 تا جغد آرامش سالن اصلی رو به هم میزنه
هدویگ با یک چرخ بسته ی کوچیکی که به پاش بود رو از پاش جدا میکنه و روی میز جلوی هری میندازه
هری بالافاصله بسته رو نگاه میکنه
هری: از طرف رولینگه
هرمیون: هری چی نوشته؟ جون من بخون , نوشته کی به کی میرسه؟ وای هول کردم
هری: اینجا نوشته من تو کتاب 6 کاپیتان کوئیدیچ میشم
رون: ها؟ .. پس من چی؟


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#5

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
هری و رون و هرمیون نشسته بودند که جغدای نامه رسان از راه رسیدند...

- باورتون میشه؟وای فوق العادس...
هرمیون همونطور که کتابشو میخونده میگه : چی نوشته؟
- رون بیا اینجا رو ببین...جان من بیا...
رون : اه...اگه گذاشتی ما این تیکه نونو کوفت کنیم...چی میگی؟
هری نامه رو جلوی رون و هرمیون میگیره :

با سلام جناب هری پاتر!
با آرزوی موفقیت و کامیابی برای شما و دوستانتان ، نظر به اینکه شما به عنوان یکی از سه کاندیدای بهترین جادوگر جوان سال از طرف سازمان " جادوگران جوان " انتخاب شدید از شما به خاطر حضور در جشن انتخاب بهترین جادوگر جوان سال واقع در دهکده هاگزمید - آنفی تئاتر هاگزمید در روز دوشنبه 20 :3 دعوت بعمل می آوریم!
* توجه داشته باشید حتما باید یکی از سرپرستانتان با شما در این جلسه همراه باشد.
با تشکر - جاناتان تئودرا ( مدیر اجرایی "جادوگران جوان" )

هرمیون نامه رو میگیره : حالا میخوای چیکار کنی؟ سیریوس که نمیتونه آفتابی بشه...
رون : هری؟...میری؟
هری دستشو زیر چونش ستون میکنه : نه! انتظار داری با دادلی و خاله پتونیا برم به جشن جادوگرا؟ نمیتونم برم...برای خودم متاسفم!


ویرایش شده توسط پروفسور گودریک گریفندور در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۴ ۱۵:۳۵:۲۶

وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#4

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
هری:اااااااا ایجارو ببین چی نوشته؟!!!!!!
رون:هوووووم!!چی نوشته؟!
هرمی:هووم!
هری:نوشته که یه سری هکس از مادر پدرم پیدا شده.!!!!!!!!
هرمی:جدی میگی؟!!!!! !!!از کی هست حالا؟!!!!!!!
هری:نوشته از طرف هاگرید!!!!!!!!!!!!


::.::Newest Music::.::


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#3

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
هری:رون این عکس بی آسلامی رو میبینی؟؟
رون تو دله خودش:وای ببین عجب چیزیه
هرمیون:هری تو خجالت نمیکشی پولاتو خرج این مجله های بی ادبی میکنی؟؟ :chomagh:


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#2

دلورس  آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۵ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
خوب برای تمرین فضاسازی...و توصیف یه صحنه...من یه عکس می زارم...و شما یه داستان کوتاه در موردش..با ایده ی خودتون می نویسید...
هر کس برای خودش می نویسه...کسی ماله کسی رو ادامه نمی ده...
در نظر بگیرید..داستان 78 صفه نشه...
و ساده نویسی خیلی خوفه!

تصویر کوچک شده


دلورس جین آمبریج
سازمان ملل جادوگری!
سفیر صلح.


کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#1

دلورس  آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۵ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
کارگاه نمایشنامه نویسی

خوب دوستان عزیز، ورداتونو باز کنید! مخاتونو اماده کنید...اینجا می خایم با هم چگونگی شکل گیری یک نمایشنامه خوب رو تمرین کنیم.
من می خواستم این رو توی بیا تو جادوگر بزنم..ولی پرمیشن نداشتم! اینجا زدم..مدیران خواستند منتقل کنند!
خوب عزیزان من، اول بحث باید بگم کلا چند تا نکته نیست که باید رعایت بشه!و اونم من خیلی سیخ و زودی می گم تا بریم سر کارمون!

نکات لازم:
1. برای زدن هر پست، ابتدا خودتون رو توی اون موقعیت قرار بدید...چشماتونو ببندید، فکر کنید خودتون اونجایید...اگر خودتون بودید چی کار می کردید...چی می گفتید؟!
2. سعی کنید از جملات کوتاه و راحت استفاده کنید.
3. سعی کنید با فضاسازی مناسب..توصیف محیط و حالات، شنونده را در جو قرار بدید! تا بگیردش!
4.یه نمایشنامه خوب الزاما 8736 صفه نیست...می تونه دو خط باشه!
5. قبل از پست کردنش..حتما چند بار اونو بخونید!
6. سعی کنید بزارید ذهنتون کاملا ازاد باشه و هر چی خواست پرورش بده!

فعلا چیز دیگه ای به ذهنم نمیاد...


ویرایش شده توسط دلورس جین آمبریج در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۴ ۱۱:۵۹:۳۲
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۹ ۰:۴۰:۳۵

دلورس جین آمبریج
سازمان ملل جادوگری!
سفیر صلح.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.