ارسی:غریبه؟بن برات از این شعر ها می فرسته؟به اینی می گم....
غریبه:
می خوام به اینی بگی ارسی اونوقت ازت نیمرو درست می کنم... نه این که خودت خیلی بلدی از این کارها بکنی...خب نیکلاس این کاغذو بگیر روش بنویس بن دوست دارم .
نیکل:غریبه جان من از خیرش بگذر...
ارسی :یه ثانیه استپ بهم بر خورد منم می تونم...
غریبه ....از اون روز که چشام...
غریبه:یا می نویسی یا ازت تمام رو درست می کنم....
ارسی تو هم نخون سرم رفت....
نیکل:ما این حرف ها رو با هم نداریم...
بعد می نویسه "من بن دوست دارم"
ارسی و نیکل:
غریبه:اه....جفتتون برید حالمو بد کردید ...صد رحمت به بن...برید دهن و اینا تونو بشورید بعدشم برید دنبال بن...
بعدش دستخت رو نگاه می کنه
غریبه: :no: :no: یکدفعه....ااااااااااااااا
ارسی:
غریبه:پاشید برید ارسی چشمک نزن...
نیکل:
غریبه:چیه..چرا دارید منو نیگا می کنید؟
نیکل:به اون جغده که پشت سرته نیگا می کنیم....
غریبه:جغد؟
بعد بر می گرده یه جغد که یه پاکت رو که روش پوشیده از گل سرخ های شکریه رو حمل می کند پشت سرشه(جمله رو...)
غریبه:نمی رید دنبال بن؟
ارسی:من که رفتم ....
نیکل:منم اومدم...
7 مین بعد....
ارسی: ما اومدیم....
غریبه:ارسی می گم نخود سیاها که سفارش داده بودم هنوز نیاوردن...می ری اونجا با نیکل ببینی چی شده؟
ارسی:حالا یه شب نخود سیاه نداشته باشیم نمی شه؟
غریبه:نه چیزه...اهان سیبل تو سوپ هاش نخود سیاه می ریزه...
ارسی:خب یه بار سوپ نپزه مردیم اونقدر سوپ خوردیم...
سیبل و پانسی همون موقع رسیده بودند...
سیبل:چشمم روشن.... خوب بود من نمی اومدم تو هم مثل اینی خرج رستورانو پیاده می شدی؟
ارسی:نه...... من می رم برات نخود سیاه بیارم...
غریبه:نیکلاس تو هم برو.
نیکل:من چرا؟
غریبه:یه کار مفید بکن باشه؟
نیکل:............
غریبه:
نیکل:
غریبه:
نیکل:
بعد می ره....
بن و سیبل و پانسی و غریبه تنها می مونند....
غریبه:خب حالا که اون دو تا رفتند می تونم راز قضیه رو براتون فاش کنم.... البته نه به طور کامل ولی من از دستخط نیکلاس یه چیزهایی دستگیرم شد.... به نظر شما نیکلاس تو این مدت که نبوده چی کار می کرده؟
سیبل:خوش گذرونی...
پانسی:حتما مریض بوده....
بن:شاید حتی از بی اینترنتی داشته می مرده....
غریبه:وای که شما چقدر خنگید....
اون عضو مافیا شده بوده....
بن: یعنی نامه رو اون فرستاده بوده؟
غریبه:نه ولی تا اونجا که من فهمیدم بن یا تو رو می خوان ترورت کنند یا این که قربانی یه جنایت شی و جای قاتل اصلی جات بزنند.
بن:
یعنی هیچ ساحره ای برای من....؟
غریبه:من یه چیز دیگه هم فهمیدم و اونم این که نامه توسط یه ساحره ارسال شده....خب بن سیبل پانسی ما از این به بعدباید مثل یه گروه کاراگاهی عمل کنیم و بدون این که ضایع شیم تمام افراد هتل رو زیر نظر بگیریم چون قاتل معمولا به محل جنایت بر می گرده....قبل از این که ربطشو بپرسید بگم که یعنی از اونجا که بن قراره یا ترور بشه با مترور(قشنگه؟ یعنی ترور کننده
) یه ربطی داره.... ارسی و نیکلاس اومدن ضایع نباشید....
ارسی و نیکلاس می یاند....
------------------------------------------
ادامه دارد
--------------------------------
راستی من سر امتحان زیست تقلب نکنم تجدید می شم....یه راه حل عملی در این رابطه بهم ارائه کنید.....