هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
راستش دوستان من رو نوع شکنجه ی زینجر کار نکردم در حد یک شکنجه نامگذاری شد انشالله تابستون تو کنفرانسها نکات مبهم زینجر رو به وسیله ی هم روشن می کنیم!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
همه ی ساحره ها با قیافه ی خشن و وحشتناکی به آبر نگاه می کنن
آبر: ر...راس...تش
ونوس: حرف بی حرف به چه حقی اینجا نشستی داری به این جادوگرا دستور می دی؟
آبر: خ...ب
ونوس: خفه من که سوال نپرسیدم که تو جواب بدی!
آبر: و...لی
ونوس: انار حرف حالیت نمی شه ها می گم حرف بی حرف
آبر:
ونوس دفتر همراه رو در می یاره و شروع می کنه نوشتن تمام جرم هایه آبر رو می نویسه
اولین جرم--- اغفال کردن جادوگران زز
دومین جرم--- مدیر شدن بی مورد (همون که الکی یکدفعه شد رییس همه ی جادوگرا)
سومین جرم--- طرح ریزی حملات به آداس
چهارمین جرم--- دستور آزادی گیلدی
ونوس دفترشو می بنده و نگاهی به آبر می کنه که داره از ترس غش می کنه!
ونوس به همه دستور می ده که بیان دورش
ونوس: جرمهاش خیلیه باید زینجر 1000 رو روش اجرا کرد!
فلور: حالا کی اختراعش می کنه؟
ونوس: تو و همه باید یه آزامایشگاه برایه آداس طراحی بشه تا بتونن زینجر هایه بیشتری بسازیم!با کاری بهتر!
همه:موافقیم
ونوس: حالا این آبرو جمعش کنینن ببرین شکنجه گاه اونجا یه فکری به حالش می کنیم
مازا:همون روش ظبط صوت خوبه؟
میلی: نه اونکه زز نیست می خواد ریکو رو طلاق بده باید یه شکنجه دیگه اختراع کنیم مثل همون زینجر
مازا: پس باید آبر تا اون موقع تویه زندان آداس باشه! بعد به گراپی می گیم بیاد یه فکری بحالش کنه!
همه:موافقیم
و زینجر به دست راه می یوفتن می رن به طرف آداس
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در آداس
آبر رو دست و پاشو می بندن و تو دهنش یک عالمه دستمال می چپونن و از سقف آویزونش می کنن
نمید: خب این راهییه که همیشه هری رو باهاش تنبیه می کنم بد نیست یکمم رو این امتحان کنیم
فلور: امتحان امتحان بله امتحان
همه:چی؟
فلور: یک فکر چه شکنجه ای بهتر از اینکه آبر بشه موش آزمایشگاهی؟ ما که یکی رو می خواستیم برایه امتحان حالا آبر حاضر و آماده
همه:
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آبر با سیم سرور نمید شکنجه می شه و بعد به زندان آداس منتقل می شه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نمای از آداس که کنارش دارن چند جادوگر جون می کن و یک سالن می سازنن!
هری: آخ وای نه
گیلدی: مازا جون من یک پیشنهاد توپ دارما
مازا: برایه خودت کارتو بکن ببینم
و با سیم سرور نمید یکی به هری و یکی به گیلدی می زنه
هری: وااااااااااااااااای خدایا
مازا: کارتو بکن ببینم
و در طرفی دیگر
کرام: نزن فلور جون مادرت نزن
فلور: می گم کارتو بکن این آزامایشگاه باید زودتر درست بشه زود یالله
جاسم: آی گیلدی کوشی به دادم برسی آی نزن ننه کجای
فلور: اون زز گفتن کافیتون نبود حالا بکشد!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
تا دو ماه مستمر اینها کار می کردن و در آخر آزمایشگاه ساخته شد و جادوگرا به زندان آداس منتقل شدن
روز افتتاح آزمایشگاه آداس
لطفا ادامه بدید چون من وقت ندارم پس
ادامه دارد....
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
من از همه جاش اونجا که جادوگرا توسط مازمولا و فلور شکنجه می شدن حال کردم البته جالب نتونستم توضیح بدم چون عجله داشتم ولی حال می کنم می بینم که اینا اینقدر ضایع می شن
دوستان ممکنه دیه ننویسم تا بعد از امتحانا یک جوری اینجارو هدایت کنید که جادوگرا ضایع بشن ممنون!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۳:۴۴ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
در همین وقت سیبل می ره تو یه اتاق وبعد که بر می گرده بقیه رو دور خودش جمع می کند....
سیبل:من هر کسی رو به خاطر هر کاری می تونم ببخشم جز کسی که تو اداس سوسک بندازه.به همین منظور زینجر 304 رو اختراع کردم..
جملگی:
فلور :حالا دقیقا چی هست؟
سیبل ساق پای فلور رو می گیره تا بالای سرش بالا می یاره.فلور بر طبق تمامی قوانین فیزیک با سر می یاد روی زمین...
سیبل به کفش فلور اشاره می کند
سیبل:این...
ونوس:این که از سلاح های باستانی ما بوده....
سیبل:این نه....
بعد یه کفش مثل همون رو در می یاره. خطاب به اون می گه:
اداس سین...
دیوار رو به رو به قطر 10 سانت سوراخ می شه و یه پاشنه دیگه جای قبلیه در می یاد.
سیبل:تازه ضد ساحره است....
نمید:جدی؟من بیست پاشنه کفشم رفته تو چشم خودم.
میلی:مانیا وایسا امتحانش کنیم...
مانیا:چرا من؟خود سیبل وایسه....
سیبل:من... نه
جملگی:
سیبل وای می سته در حالی که دل تو دلش نیست
چو: اداس سین...
هری و هاگرید همون موقع داشتن می اومدن چون ظرف ها رو تمام کرده بودند...سیبل اونها رو می بینه که دارن می یان و داد می زنه....
سیبل:نننننننننننننننننننننننننننننه .نزن چو این زینجر رو جادوگر ها بد حساسه....
ولی کار از کار گذشته....خوشبختانه هری (نپرسید چطوری)نجات یافت...
موذمال:اوهوم....بچه ها پاشیم بریم با این زینجر به جادوگر ها پز بدیم....
جملگی:
ادامه نمایشنامه میلی...
مازا:نمی نویسی؟سیبل زینجر 304 رو بیار....
ابرفورس:زینجر چند؟
ساحره ها از اون ور....
سیبل 304 ها رو می یاره و برای هر کی یکی می ندازه
......................



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
مکان : در یکی از قسمت های پایین شهر ( شهر جادوگرها )
زمان : 8 نیمه شب
در یک اتاق از خانه های ساخت قدیمی شهر دختری با پدر پير و معتادشو یک مرد دعوا میکرد
بابای ان دختر به خاطر در اوردن مخارج اعتیادش داشت ساحره ای را که دختر خودش باشد تا اخر هفتهبه مردی بفروشد
بابا : دختر من شازده اششششت از هر انگششششتش یک سحر و جادو می باره
مرد با هیزی به ان دختر نگاه میکنه : ماشالله خیلی توپ...... ا عالی فقط یه کمی لاقره
دختر : بابا این کارو نکن
بابا : تو سااکتتتتتتتتتت
ان مرد قرار گذاشته بود :به خاطر هر یک کیلو از وزن دخترش به بابای ان دختر 3 گالیون بدهد.
بابای ان دختر هم گفته بود :تا اخر این هفته دخترش را به وزن متناسب برساند .
بابای ان دختر از ان به بعد هر روز کلی به ان دختر غذا می داد
دختر : بابا دیگه نمی خورم
بابا : به خور بابا جون
طوری که در همان هفته دخترش را 20 کیلو چاغ کرد و دختر را به 100 کیلو رساند.
ان مرد در حال دادن 300 گالیون به بابای ان دختر بودکه می گفت : ایول همونی شد که می خواستم گوشت خالص........بعد فهمید که دارد حرفش را بلند می گوید
در همان موقع ونوس ضاهر شد و با یه ورد ان دو مرد را دست و پا هاغیشان را بست .
و توانست ان دختر را نجات دهد


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
مخفيگاه جادوگران:
هري : چي كنيم حالا؟ مگه ميشه من به نميد بگم زليل؟ تا بوده من زليل بودم...
هاگريد:بيا يه كار يبكنيم ببين اين جمله رو بنويس:من زن زليل نداشتم من زن زليل ندارم من زن زليل نخواهم داشت!
هري: ايول خوبه بعد بيا بريم آداس بهشون بگيم ها!

هري و هاگريد رو كاغذ گنده مينويسن: من زن زليل نداشتم من زن زليل ندارم من زن زليل نخواهم داشت!من زليل بودم من زليل هستم من زليل خواهم بود!

و بعد ميرن كه برن آداس...
-------
در آداس:
جاسم سوسكها رو ريخته تو اداس و منتظر ساحره هاست!
ساحره ها وارد ميشن!سيبل اول از همه ميره تو!
سيبل:
سيبل: من... يه..يه چيز..بگم؟
ميلي: تو كه از صبح تا شب داري ميگي اين يه دفعه رو حرف نزن!
سيبل:
ميلي: چيه چي ديدي؟
مادام: نكنه جاسم خرابكاري كرده!
سيبل:
ساحره ها وارد ميشن...
مادام: جاسم بدو بيا ببينم!
چو: مادام!زير پاتو نگا كن!
مادام زير پاشو نگا ميكنه و ميبينه دارن از سر و كولش سوسكها بالا ميرن!
مادام: اي جاسم خنگ!ايمپديمنتا!
سوسكها از رو مادام ميفتن پايين!
بقيه ساحره هاميرن رو صندلي!
كه يدفعه در ميزنه!
مادام: جاسم برو درو باز كن!
جاسم:
جاسم ميره درو باز ميكنه ميبينه هري و هاگريد اومدن!
هري و هاگريد: جاسم تو اينجا چي كار ميكني؟
جاسم: دست رو دلم نذار كه خونه....
هري و هاگريد وارد ميشن!ميبينن آداسو سوسك گرفته!
هري: اينجا چه خبره!نميد...نترس عزيزم الان نجاتت ميدم!
اونور هاگريد شروع كرده به پياده روي تو آداس!
هري: هاگريد بيا كمك كن! ساحره هارو بايد نجات بديم! نميد نترس!من باهاتم!
هاگريد به پياده روي ادامه ميده!
هري: الان كه وقت اينكارا نيست! ميگم بيا كمك كن!
هاگريد پياده روي رو تو يه اتاق ديگه ادامه ميده!
چو: فلور...يه نگا به زمين بكن!
فلور يه نگا ميكنه ميبينه همه جا اجساد سوسكهاست!
ميلي: هاگريد....
هري:
هاگريد از اتاق خارج ميشه!
هاگريد:
ساحره ها از روي صندليا ميان پايين!
فلور: اتاق شكنجه... درش بازه!
چو: چي؟؟؟؟؟؟
ساحره ها به طرف اتاق شكنجه ميرن و متوجه ميشن كه ضبط صوت هنوز روشنه!
موذمال نوارو ميذاره از اولش....

صداي گيلدي پخش ميشه!
صداي گيلدي: من زن زليل بودم من زن زليل هستم من زن زليل خواهم بود!
موذمال:

موذمال كمي نوارو ميزنه به جلو
صداي گيلدي:من زن زليل بودم من زن زليل هستم من زن زليل خواهم بود!

يه كم جلوتر..
صداي گيلدي:من زن زليل بودم من زن زليل هستم من زن زليل خواهم بود!

يه كم هم جلوتر:
صداي كرام: گيلدي بدو بيا بريم!
صداي گيلدي: چي؟ كرام؟ تو كجايي؟
صداي كرام: حالا ديدي منو؟ زير شنل بودم....زود باش بريم
گيلدي: شنلو بكش روم!
صداي باز شدن در !
موذمال ضبطو خاموش ميكنه
چو: دست كم قبل از فرار مجازات شده!
فلور: چو اين نوارو يه جا مخفي كن!
چو نوارو برميداره و ميخواد از اتاق بره بيرون!
صداي جيغ چو مياد!
نميد: چي شده چو؟
چو: من نميتونم از بين اين سوسكا برم!
نميد: هووووم....
مادام: جاسم زود بيا ببينم!
جاسم با حالت خيلي عصباني ميادتو!
مادام: زود ميري سوسكارو جمع ميكني....خودشم دونه دونه!
جاسم:
هري: اجازه هست من جرف بزنم؟
نميد: بگو!
هري: جادوگرا مارو تهديد كرده بودن كه بگيم : من زن زليل دارم من زن زليل داشتم من زن زليل خواهم داشت!
نميد: اونوقت تو چيكار كردي؟؟؟؟؟
هري: من؟ هيچي...چيزه ديگه....من....
هاگريد: ما نوشتيم من زن زليل نداشتم من زن زليل ندارم من زن زليل نخواهم داشت!
هري كه ميخواد خود شيريني كنه واسه نميد ميگه: من اضافه كردم:من زليل بودم من زليل هستم من زليل خواهم بود!
نميد: خوبه خودتم ميدوني! حالا بريد دوتاتونم ظرفارو بشورين!

------------------
قابل توجه همه وقتي ميخوايد ادامه نمايشنامه رو بنويسين دقت كنين كه اوضاع احوال چطوريه بعد بنويسين مثلا اينجا كرام گفت گيلدي داشت مينوشت در حالي كه گيلدي نمي نوشت و ميگفت....
يا ساحره ها بيرون از اداس نبودن همونجا تو اتاق بودن و جاسم هم همونجا بود...
همينجوري وسط نپرونين اين دو مورد از نمايشنامه كرام بود....وقتي يكي پست ميزنه مجبور ميشه اشتباهات اونيكي رو ماست مالي كنه و نتيجتا يكمي نمايشنامش بد ميشه.... خواهشا رعايت كنين!

_________________________
ويرايش:
نكته!
من وقتي اين پستو زدم متوجه شدم كه ميلي سنت قبل از من زده بود بنابر اين كمي تا قسمتي اين دو نمايشنامه ربطي به هم ندارن!
ولي ميتونيم جريانو درست كنيم....فكر كنم اگه اول مال منو در نظر بگيريم و بعد مال ميلي سنت رو اونوقت كمي تا قسمتي درست بشه..
البته اگه بتونيم وسطش چيزي بذاريم كه ديگه عالي ميشه.


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
یک روز بارانی در آداس
مادام با جاسم وارد میشه . جاسم رو می ندازن وسط .
جاسم:من اومدم سر بزنم.
موزمال
: میلی : فعلا سرمون شلوغه .بشین سر جات.
همه ی ساحره ها هی از این طرف به اون طرف .تا میومد حرف بزنه یکی ضربه ی زینجر 3 می خورد.خلاصه زیره دست و پا کبود شد.(تا دیگه کسی زن آداسی نخواد)
مانیا:هی کوچولو برو اون ور . و با یه ضربه پرتاب شد جلوی مادام.زمین شروع به لرزیدن کرد و مادام وارد شد.
ناگهان صدایی پیچید:شطرق....غیش....چق....بوم .
جاسم:
چو:صدای چی بود؟
موزمال:اااا.. این چیه؟ برچسب برگردون جاسم؟چه جالب .
فلور:واااا .. جاسم چرا دهنت بازه؟ چرا زیره چشات کبوده؟
ولی همچنان صدایی از جاسم در نیومد.
همه سرشون گرم بود و داشتن ورداشون رو مرور می کردند .
میلی : بیا ای دست تو باشه .توش یه چنگر با دو تا زینجر بمبی با ..... وای ... نه ..
موزمال : چه چیزای فجیعی ... اوه ...بیچاره ....
مادام:ساکت یادت رفته عملیات کاملا سریه؟
عمو هاگی وارد شد.
موذمال :بابایییییییییییییی
عمو:خوب خواهران گرامی همتون می دونید قراره عملیات والفجر 5 رو شروع کنیم .خوب بیاین برنامه ریزی کنیم .اااا این چیه به زمین چسبیده ؟
ماکسیم:می بینید تورو خدا یه بچه مسلمون تو آداس پیدا نمیشه .این 20 دیقست چسبیده به زمین .
میلی:عمو هاگی زینجر 10 رو اوردی باسه عملیات؟
هاگی:اره همه چیز حاضره.میلی و مازمول شما زودتر می رید . خودتون می دونید که کجا دارید می رید؟ پس مواظب باشید.
هاگی : شما 4 تا هم جاسم رو به عنوان گروگان می کشید . حاضرید؟
و این گروه خشن :میلی مولا چو فلور سیبل مانیا پشت سر عمو هاگی راه افتادن .
عمو هاگی: let s go
این گروه خشن:oh yaaa

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
در انتهای یک راه روی گندیده . جایی که فکر هیچ مشنگی نمی رسد و بوی جوراب همه جا رو پر کرده.
مخفیگاه جادوگران
کرام:این جاسم زز رفت که بیاد .چه قدر دیر کرد.
گیلدی که اخماشو کرده بود تو هم گفت . منم الان باید پیش ساحره ها باشم و از زندگیم لذت ببرم.
هری:ای پسره ی زز و بی ارزه اوزا همین جوری نمی مونه . ما آبرفوووورس و داریم . منبع آستکبار .
ابرفوررس که احساس خفنی بش دست داده بود کمی خودشو جم کرد که حرف بزنه که ....
گیلدی: هری تو حرف نزن پاتو بکش اون ور از بوی پات خفه شدم . دوسه روزه رنگ به رخسار ندارم.
یه هو بومب یه چیز پرید وسط.
هری :وایییییی
کرام :زینجر 10 . زینجر 10 .زینجر 10
هری : من غلط کرده بودم . غلط می کنم . غلط خواهم کرد.
ابرفورس:
سالازار که تازه از خواب بیدار شده بود .چی شده؟
موزمال : به نام آداس خاممووش.
و گروه خشن: زینجر 5 تو سر آل ویزارد زز.
: اتاق دور سر جادوگرا چرخید .و صدا های ناهنجاری بر خاست .
جادوگرا:ایییی مامان ..... واییی مامان
ساحره ها :کر کر کر کر .
عمو هاگی :برای شروع خوب بود.
کرام با چشمان گریان:از جون ما چی می خواین؟
هاگی:هیچی .شما مگه جونم دارید و یه جسد رو اورد وسط .
طولی نکشید همه فهمیدن این جسد کسی نیست جر جاسم.
ابرفوورس:اوه اینا با تو چی کار کردن.
میلی: همون کاری که می خوایم با تو بکنیم.
ابرفوورس :شما نمی تونید .
موذمال موهای آبر رو گرفت . کلش رو چسبوند به پنجره . :حالا می بینی.
میلی ورق رو اوردی؟ قلم بیار.
جادوگرا: نه ما نمی ذ اریم استکبار بره زیره سوال نه مملی نه .
گروه خشن بدون میلی و مولا به سمت جادوگرا رفتن. و ان دو گیس های سفید ابرفورس در دست می رفتند که عملیات والفجر 5 رو اغاز کنن.
پشت سر صدای جیغ و عربده می امد ودر جلو آه و ناله ی مرد آستکبار مملی.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
متن شکنجه باید توسط یه ساحره نوشته شه .


THe return of ADAS


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۵:۲۸ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام به زور هری رو نشونده رو صندلی و داره به شیوه آداسیها!!! شکنجه میکنه!!

کرام:دویست بار مینویسی...من زن زلیل داشتم!!!...من زن زلیل دارم!!!...من زن زلیل خواهم داشت!!!

هری:نمیشه!!!...تا بوده من زلیل بودم!!!!

کرام:داری اون روی بلغاریمو بالا میاریها!!!!....مینویسی!!!یا بدم روت بنویسن!!!!!

هری:باشه بابا ...باشه!!!

کرام:هاگرید تو هم باید اینکارو کنی!!!شروع کنید...تا من برمیگردم باید تموم شده باشه!!!....باید گیلدی رو از دست این دیوها!!! نجات بدم!!!
---------------------------------------

کرام یواشکی وارد اداس میشه....شنل نامرئی هم پوشیده بوده تا دیده نشه!!!!وارد شکنجه گاه میشه...میبینه گیلدی متنشو تموم کرده و داره ادامشو مینویسه!!!!:من تنفس دادم..من تنفس میدم...من تنفس خواهم داد!!!!!!

گیلدی هم میاد زیر شنل و یواشکی از اداس خارج میشن ولی بین راه........
کرام:من باید برگردم
گیلدی:هومک؟...چرا؟
کرام:باید حسابمو تصفیه کنم!!!!
گیلدی :مگه نکردی؟
کرام:هنوز نه!!!!
------------------------------------
کرام:جاسم....پیشته!!!...جاسم!!!!
جاسم روشو برمیگردونه!!!
کرام:بابا تو چقدر ایکیویی!!!!ده بار بهت عکس مازامولا رو نشون دادم باز اشتباهی برداشتیش؟!!!.....عیب نداره....حالا یه کار بهتر میکنیم....بیا این گونی پر از سوسکو بگیر....خالی کن تو اداس!!!! .....قیافه هاشون دیدنی میشه
جاسم:باشه!!!

کرام اینو میگه و اداس خارج میشه و در این فکره که قیافه ساحره ها با دیدن سوسکا چطور میشه!!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
موذمال براي خواستگاري اون يكي اتاقه و چو به جاش به اتاق شكنجه اومده....
نميد: خوب گيلدي....
گيلدي:
نميد: با تو ام!
گيلدي:
سيبل: اجازه هست اظهار نظر كنم؟
ميلي: نخير!
نميد:خوب مادربزرگ بخون
ونوس: به نام آنكه ساحره رابراي تنبيه كردن جادوگر آفريد.
متهم: گيلدي خره!
جرم: داخل شدن در آداس بدون اجازه و عامل نفوذي شدن
مجازات: 6ساعت مجازات با زينجر -محروميت از تنفس مصنوعي براي 10 روز

چو ضبط صوتو مياره...
ونوس: طبق بيانيه جديد مجازات با زينجر كمي تغيير يافت!
چو كاغذي رو به گيلدي ميده :بيا از روش بخون!
ونوس: طبق بيانيه جديد به جاي زز اين به بعد زن زليل گفته خواهد شد!
چو: خوب حالا بخون!
گيلدي:
سيبل: اجازه هست من يه چيزي بگم؟
ميلي: گفتم نه!
سيبل: اخه نگم ميميرم....
ميلي: كشتي منو بگو تمومش كن!
سيبل: من گيلدي رو سي لنسيو كرده بودم!
نميد: خوب اينو ميگفتي ديگه! دو ساعته!
سيبل:
چو افسونو باطل ميكنه : لاسي لنسيو!
چو: خوب حالا بگو!
گيلدي آهي ميكشه: اگه ازادم كنين واسه هركدومتون 100 تا تنفس ميدم!
ونوس: تو تا 10 روز از تنفس دادن محرومي!
گيلدي:
چو: خوب بگو!
گيلدي: چند بار؟
ونوس: چون گفتي واسه هركي 100 تنفس ميدي در ازاي من-ميلي-فلور-چو-نميد-موذمال بايد 600 تا بگي!
گيلدي:
چو ضبطو روشن ميكنه
گيلدي: من زن زليل بودم من زن زليل هستم من زن زليل خواهم بود.
_____________
(اين اتفاقات قبل از اينكه جاسم به خيال خودش موذمالو بدزده اتفاق افتاده بود)
_____________
حالا دشت قزوين:
جاسم: من...موذمال....تو...اينجا..چي‍.....ما...
مادام: گفتم برو آداس!
جاسم: ولي...من...
مادام: يا ميري يا من تورو ميبرم!
جاسم:
----
در آداس:
موذمال: اره...خلاصه اينكه مادامو به جاي من برداشت و برد!
فلور: حالا به نظر شما چيكار ميكنه؟
سيبل: من ميگم الان حتما كمرش شكسته....ببين مادام چقدر وزن داره!
ميلي: كي به تو گفت اظهار نظر كني آخه!
----
دشت قزوين:
مادام سرشو از گوني كرده بيرون داره منظره رو نگا ميكنه
مادام: چه گلهاي قشنگي...جاسم برو اونورتر من ميخوام گل بچينم!
جاسم: زنيكه عوضي...انگار من خدمتكارشم...حالا امر و نهيم ميكنه....
مادام: آره كه هستي!پس چي فكر كردي؟؟؟
جاسم:
---
يه ساعت بعد-آداس
مادام و جاسم به اداس ميرسن.
موذمال: مادام....!
مادام ميشينه براي تعريف كردن:
جاسم برو يه ليوان آب برا من بيار!
جاسم:
مادام: اره داشتم ميگفتم....ببينين چه گلاي قشنگي چيدم....وقتي ميچيدمشون به اين فكر افتادم كه يه نشان براي آداس درست كنيم!چطوره؟
فلور: خوبه....بعدا فكرشو ميكنيم!
جاسم آبو مياره ميده به مادام
مادام يه نگاه عاقل اندر سفيه ميندازه ميگه: ليوانو تو سيني ميذارن!
جاسم:
مادام: ميگم اين جاسمم براي زز شدن مناسبه...دوره آموزشي بذاريم براش؟
ميلي: اره خوبه....
چو: گراپي رو برم خبر كنم.....
جاسم:
____________________
ادامه دارد....


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
به نام خدایی که جادوگران را آفررید که رویشان این قدر انعطاف پذیر باشد...و این قدر کش بیاد که جرات کنن به یه مولا بگن ننه!
تذکر:مادر مازامولا یعنی هگزنا همسر اول بابایی هاگرید سال ها ست که مفقود الاثر شده و کسی که در مراسم خاستگاری شرکت داشته مادربزرک مورسلا بوده
____________________
جاسم _ کلاه نمدی بر سر _لبخند ملیح بر لب _گونی بر پشت
جاده ی قزوین –لندن
موذمال جونم دیدی بالاخره زن من شدی؟
دوست داری لباس عروست صورتی باشه یا قرمز؟
جاسم در حال نفس نفس زدن...
موذمال جونم چه قد سنگینی! بهت نمیاومد این قدر بخوری ها!
دارم بهت میگن خونه ی ما از این خبرا نیست!
جاسم در حال نفس نفس زدن
________

آداس
چو چانگ:حالا چی کار کنیم؟
میلی :همش تقصره توه!
چو:من چه میدونستم میخوان بدوزدنش!
فلور:من میگم منتظر بمونیم ..حتما یه جغدی چیزی میفرستن! که پول بخوان!
میلی: تو مثه این که متوجه نیستی!آالان یکس از عامل های ما در دست استکباره
مازامولا : کیو گروگان گرفتن؟
مردمک چشم ساحره ها با حرکتی کاملا هماهنگ میزنه بیرون
___________________
در دشت های سبز قزوین در بین گل های سرخ و سفید زیر آسمان آبی
جاسم در گونی رو باز میکنه!
جاسم:ای فلک!! موذمال جونم ماشالاه تپل مپلی اساسا
جاسم:موذمال جونم چه قد عوض شدی ...قد کشیدی همین دوساعت پیش بود دو وجب بودیا
جاسم: موذمال جونم دوست داری کجا بریم ماه عسل؟
مادام ماکسیم: جاسم جونم! من مادام جونم! من فکر کنم آداس آب و هواش خوب باشه


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
موذمال: مامان... مامان... بندازش فردا...
جاسم کتشو میکنه تو شلوارش و میاد جلو: خانوم مادر موذمال، اگه اجازه بدین، همین الان دیگه بریم تو حجله...
مامان موذمال: هوم؟ بیخیال بابا... ما آبرو داریم... به جای این کارا اول باید در مورد مهریه به توافق برسیم!!!
جاسم: خانوم جان، مهریه کیلویی چنده؟من قبل از این دختر شما،سی چهل تا زن داشتم حداقل... کدومشون مهریه گرفتن که موذمال بخواد دومیش باشه؟
موذمال که کمی به قرمزی گراییده: ببخشید اوستا، چند تا زن داشتی؟
جاسم: سی چهل تا.. (شناسنامه شو از جیبش درمیاره) باور نمیکنی اینو نیگاه کن... تازه خود شناسنامه دیگه جا نداشت یه A3 ضمیمه کردم بهش!!!
مامان موذمال درجا یه وردنه ظاهر میکنه و میکوبه تو کله جاسم!!!
جاسم که انگار نه انگار یه وردنه خورده تو کلش: تازه دو تاشونو هنوز طلاق ندادم...
بعد که میفهمه اوضاع بیریخته دستشو میبره پشتش و به گیلدی علامت میده!!! گیلدی هم از پشت دیوار میاد بیرون و شروع میکنه به کار کردن روی مخ مامان موذمال!!!
گیلدی:
مامان موذمال:
گیلدی:
مامان موذمال:
جاسم که میبینه سر مامان موذمال گرمه و با گیلدی مشغوله سریع یه گونی میکشه رو کله موذمال و گونی رو میندازه رو دوشش و میره!!!

گیلدی به مامان موذمال که هنوز نفهمیده بود دخترش رفته: جاسم سلام رسوند، گفت بهتون بگم با موذمال رفتن ماه عسل...



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۵:۲۱ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مملی در حال گوش دادن به حرفای کرام بود
مملی:ویکتور من موندم چجوری پیششون اعتراف نکردی؟

کرام:راستش بعد از اینکه گفتن بنویس من زز بودم من زز هستم من زز خواهم بود.....موندم چجوری خودمو از این طلسم رها کنم!!!!.....برای همین پیش خودم گفتم:من زبل زرنگ بودم...من زبل زرنگ هستم!!!!....من زبل زرنگ خواهم بود!!!!!....و در یه موقعیت مناسب فرار کردم

مملی:آفرین!!!....ولی خیلی روشون زیاد شده

کرام:بله...باید ما هم اسلحمونو نشون بدیم!!!چیزی به اسم طلاق!!!!اونم بدون مهریه!!!!

مملی:بذار از دست این ریکو خلاص بشم...تو هم از دست اون دندون دراز مو فرفری راحت میکنم!!!!

کرام:حرفای منو که گوش میدی؟!!...استکباریتو که نشون میدی؟!!!!

مملی:خیالت تخت تخت!!!

کرام:اوکی....حالا نقشمون چیه فکر میکنی؟

مملی:چیه؟

کرام:باید برای موذمال شوهر پیدا کنیم!!!!!!تا نتونه فقط بشینه و دستور بده!!!!

مملی:کیو براش در نظر داری؟

کرام:جاسم!!!!!!!!فکر کنم فرد مناسبی باشه!!!!
---------------------------------------
جاسم و مادرش اومدن آداس!!!!!
مازامولا و مادرش یه طرف نشستن!!!
ننه جاسم:نون و پنیر اوردیم دخترتونو بردیم!!!
ننه موذمال:نون و پنیر ارزونیتون موذمال نمیدیم بهتون!!!
ننه جاسم:سوشی باحال اوردیم موذمالتونو بردیم!!!
ننه موذمال:سوشی باحال ارزونیتون.....دختر نیمیدیم بهتون!!!
ننه جاسم: نورممد پسر اوردیم.....دختر تونو بردیم
ننه موذمال:نورممد پسر ارزونیتون....دختر نمیدیم بهتون
ننه جاسم: غول غارنشین اوردیم دخترتونو بردیم
ننه موذمال:غول غارنشین ارزونیتون مازا نمیدیم بهتون!!!
ننه جاسم:گیلدی لاکهارت اوردیم دخترتونو بردیم
ننه موذمال: دخترمون ارزونیتون!!!!!!!!!!!!!.....گیلید رو بدین بهمون!!!! :bigkiss:

جاسم رو به مازامولا:
مازامولا:
ننه جاسم:قرار عروسی رو کی بذاریم؟
ننه موذمال:هرجور اینا دوست داشته باشن!!!!
---------------------------------------------------------------
((خدا کنه با این داستان توسط مازامولا تیکه تیکه نشم!! ))
ادامشو بزنیدتصویر کوچک شدهداریداری داریداریداری!!!


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۱۶:۱۴:۵۴
ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۱۶:۱۶:۵۱
ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۱۶:۳۳:۱۸

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.