هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۵۹ یکشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
سیبل:من...نمی تونم بگم که چیه دیگه ....
غریبه:حالا که این طور شد حتما باید بگی.
سیبل:خب من کوچولو که بودم دوست داشتم گیتار بزنم بعد اینا هی مسخرم می کردن صدام میزدند الماریاچی بعد روم مونده.این اسم دیگه.
جملگی:همین؟
سیبل:کمی تا قسمتی.
بن:خب حالا من فکر کردم چی هست.
سیبل: توماس :bigkiss:
توماس:المار :bigkiss:
نیکل:باز شروع شد؟
-----------------------------
ادامه دارد
-------------------


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴

توماس جانسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۲۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
از قصر كرنوال
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 332
آفلاین
تامی که هنوز داشت میمرد از خوشحالی:ای بابا سیبل....

غریبه:چی؟چی؟

سیبل:ای بابا توماس....

اینی:چی؟چی؟

تامی و سبیل:ای بابا توماس/سیبل....

اینی و غریبه:چی؟چی؟

تامی و سیبل:shut up plz

اینی و غریبه:okey

توماس:تو بگو...

سیبل:نه تو بگو....

توماس:باشه.

ملت:بچه ها قصه

توماس:نگاه کنین منو سیبل از بچگی با هم دوست بودیم....چون جفتمون اهل کرنوال بودیم....تازه با هم فامیلم بودیم.سیبل دختر دایی منه.فامیل مادری منم دورست بود هلندی بود.بعد میگفتم ما جفتمونم تو قصر زندگی میکردیم...من طبقه دوم بودم سیبل اتاق بقلی...فکر انحرافی نکنینا.ما فقط با هم دوست بودیم.ده دوازده سالمم بیشتر نبود...نکته ی بعدی این بود که هم بابای من پولدار بود هم داییم.درست یک ماه بعد از تولدم داییم نمیدونم بهتون گفتم یا نه در اثر حادثه های اون موقع فوت کرد.پس بیشتر ثروت دایی سالی به المار رسید.المارم دو رگه فرانسویه دیگه.

ملت:چه جالب بقیش:سه ماه بعد از اینکه تو کینگز ویزارد درس خوندنو شروع کردم در اثر حمله ی شبانه ی گرگینه ها خون آشاما من از مدرسه شبونه فرار کردم و از اون موقع تا حالا هیچ کدوم از فامیلماو غیر از پدر و مادرمو پسر عموهام ندیدم

المار:راستی از جک و مایکل و هنری چه خبر؟

توماس با ناراحتی:جک که تو همون ماجراهایی که تا رسیدن به هاگزمید پیش اومد کشته شد.از مایکل پنج ساله خبر نداریم.همون شب فرار مفقود شد.ولی هنری چند وقته سر میزنه...تا حالا اسیر بوده..

المار: : :ycry

ملت:چه ناراحت کننده.

توماس:

بن:پس بالاخره قضیه المارباچیو و تو و سیبل چیه

ملت:

بن:شیشکی منو دوست نداره جز یکی

غریبه:.....!

اینی با حالتی تهدید برانگیز:بن!!

تامی و سیبل: :bigkiss:

سیبل و تامی: :bigkiss:

==============================

بچه ها با عجله زدم....سیبل اگه اشکالی داره بهم بگو.....اگه چرت شد ببخشید...


کاهنان مصری سه هزار سال قبل از میلاد این کتیبه قدرت و قهرمانی را پیدا کردند و برای آن محافظانی گذاشتند.تا 3 سال پیش کسی آخرین محافظ ر�


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۴:۲۷ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
یه دفعه سیبل می یاد که سر تا پاش قرمز پوشیده...
سیبل:من نرفته بودم این هنوز اینجا بود اومدم هنوز نرفته؟
غریبه:سلام.مگه تو هم بازرسه رو دیدیش؟
سیبل:اره...سلام راستی من برگشتم...
بن:زود نیست یکم؟
سیبل:برم فردا بیام؟
بعد به اینگو نیگا می کنه...
سیبل:روز بخیر اقای ایماگو...
نیکل تو دلش:پاچه خوار
بن تو دل نیکل:اینو هستم.
سیبل تو دل نیکل:اینقده پچ پچ نکنید.
بعد می ره با تامی دست بده که....
سیبل:تامی
تامی:الماریاچی
بعد با هم :تو اینجا چی کار می کنی؟
یکم بعد با هم :ببخشید نمی دونستم تو همون (تامی/سیبل)هستی.
اینگو:چی شد الان؟
جملگی:شما هم دیگه رو از کجا می شناید؟
بن:الماریاچی؟
تامی وسیبل: :bigkiss:
سیبل:شنیدم حالت خوب نبود.برای یه طلسم مجبور شدی بری...
تامی:اهم....راستی فر انسه خوش گذشت؟ :bigkiss:
سیبل:کاش تو هم می اومدی :bigkiss:
جملگی اجناس مونث و مذکر:
غریبه:تا نگید شما هم دیگه رو از کجا می شناسید نمی شه برید.
بن:دقیقا .بعدشم قضیه الماریاچی چیه؟
سیبل:خب باباهای ما یه مدت با هم کار می کردند.شریک بودند.
تامی:بعد ....(یه نیگا می ندازه به سیبل)چیز شد اونوقت همه ثروت اقای دورست رسید به الماریاچی .حالا اون بازم ...
نیکل نمی ذاره حرف بزنند.
نیکل:الماریاچی چیه...
غریبه: خوب رو نمی کنید دیگه...می بینم که دوست صمیمی هم هستین .فقط ما نباید می دونستیم؟
سیبل:بابا توضیح می دیم مگه نه تامی؟
تامی:
اینگو:وای خدا...بگید دیگه....
---------------------------
ادامه دارد
------------------
ببخشید اگه یکم لوس شد


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
غريبه داشت ميرفت طرف در که ، بر ميگرده و ميگه :
تامي ... ! من الان دارم ميرم ، اونوقت تو کي مي خواي سفارش منو بکني ؟
تامي : هومممم ... خب تو برو من بعدآ سفارشت رو ميکنم !!!
غريبه : زحمت ميشه !! مي خوام نکني !
بعد ميره تو اتاق و در رو ميکوبه !!!
تامي : ...!!!
ايني : هوووممم !!
بن : اوضاع خطري شد !!
ايني : shhh.....

در اتاقي که بازرس بود !!
بازرس : هووممم !! چه عصباني !!! چيزي شده ؟!
غريبه : شما بهتره به کارت برسي !!
بازرس : !!!...!!!
بعد ميگه خـــب ، اگه يه ....
بعد غريبه حرفش رو قطع ميکنه و ميگه :
آقا شما خجالت نميکشيد !!!
بازرس : ماااااااااااااااا چراااا ؟!؟!؟
غريبه : اِ اِ اِ اِ اِ ... خب زشته !!
بازرس : چي زشته ؟!؟!!
غريبه : اينکه مي خوايين از من تست هوش بگيريد !!
بازرس :خــــب ... مي خوايين نگيرم؟؟؟
غريبه : خود دانيد !! ولي اين يه توهينه که از من بخوايين تست بگيريد !!
بازرس : هووممم !! باشه !! ما که دعوا نداريم ! نميگيرم !!
غريبه : من حتمآ سفارشتون رو به ......
بازرس : هووممم ... ممنون ! شما هم 150 از 150 !!!
غريبه : ...!!!
بعد از اتاق ميان بيرون ...
بعد غريبه ميره پيش ايني ...!!
بازرس : خيلي خوب بود ، آفرين !!!
ايني : هووممم ولي نيکل هنوز مونده !! سيبل هم مسافرته ...!!!
بازرس : بله ... بله ... لازم نيست !!! به اونا هم بگيد سفارش من رو ...
بعد ديگه ادامه نميده ...!!
بازرس : Oops !!
همه : هووومممم ...
بازرس : ههووممم ... خب ، کار من فعلآ تموم شد !!
ايني : خسته نباشيد !! اگه باز کاري پيش اومد باز هم بيايين !!
بازرس : حــــتــــمـــآ !!!! پس ... فعلآ ...!
بعد ميره ...!!
ايني : خب ... تومي چي کار ميکني ؟!
تامي : ...!!

=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=

% % % % % % % % % % % % % % % % % % % %
بچه ها ببخشيد که انقدر دير نوشتم !!! آخه مشغول امتحانا هستم و حسابي سرم شلوغه !!
يه چيزه ديگه ... اونم اينه که تومي از اونجايي که ديگه جواات نيست ازمون خواسته که تامي صداش کنيم ! البته خودش هم يه بار گفتن ولي چون توجهي نشد ، من يه بار ديگه هم تاکيد ميکنم که تامي صداش کنيد ...!
با تشکر !
% % % % % % % % % % % % % % % % % % %% %


ویرایش شده توسط غریبه در تاریخ ۱۳۸۴/۳/۱۹ ۱۵:۳۷:۲۵

تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۴

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
اینی میاد بیرون در حالیکه داره امشب که مست مستم امشب مست مستم میخونه میگه : نیکل دیگه نوبت تو که بری تو دیگه سرت خوب شده.

نیکل : مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن؟!!!!!!!!!آخ سرم وای سرم.دارم از درد میمیرم.( )
اینی : واااااااااااا-بهونه نیار برو تــــــــــــــــــــــــــــــو.
نیکل : آی سرررررررررررررررم .من دارم میمیرم بعد تو میگی برو تــــــــــــــــــــــــــــو؟!!!!!!!!! ( )
اینی : باشه بابا.خوب عزیزم تو برو..........( سانسور )
غریبه : ( سانسور ) چشم جیگرم.

غریبه : ولی میترسم نازنینم.
بن : ای شیطون بلا میخوایی تنفس مصنوعی بده میگی میترسم؟!!
اینی : shut up plz!!
بن : شیشکی منو دوست نداره.
اینی به غریبه : ( سانسور ) ( سانسور ) ( سانسور ) ( سانسور )
همه : مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــااااااااااااااااااا.
تومی : اینی بســـــــــــــــــــــه دیگه.بعد در گوش غریبه من سفارشتو میکنم.
غریبه : باشه.پس خیالم راحت.

=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد.........
=:=:=:=:=:=:=

®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®
خوب بهتره که خوده غریبه اینجارو بنویسه لطفا کسی چیزی ننویسه جز غریبه.

اگع بد شد به بزگی خودتون ببخشید درگیر امتحاناییم نمیتونیم فکر کنیم. ( الان میگن عروس نمیتونه برقص میگه زمین کجه. )
®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®©®


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۹:۰۴ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۴

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
تومی از اتاق میاد بیرون
تومی:اینی برو نوبت تویه
بعد در گوشی بهش میگه:سفارشت رو کردم برو
اینی با تردید یه نگاه به تومی میندازه و بعد یره تو اتاق
اینی:سلام
بازرس:سلام،شما باید مدیر باشی
اینی:اوهوم
بازرس:برای مدیران ما یه تسته ویژه داریم
اینی:یعنی آسون تره
بازرس:نچ!!!!5 برابر سخت تره تازه باید ضریب هوشی شما بالاتر از 180 باشه
اینی:ماااااااااااااا!!!!!!
بازرس:خب شروع میکنیم...
اینی:ببخشید......تومی.....
بازرس:بله؟
اینی:هیچی......هیچی
بازرس:خب......شما بفرمایید که اگه یه لکه آبی روی یه دیوار سفید ببینید اون لکه آبی چیه؟
اینی یه کم با خودش کلنجار میره بعد میگه:خب....یه مورچه هست که شلوار لی پوشیده
بازرس:ماااااااااااااا!!!!!!!
بازرس:خب......شما بگین اگه یه مورچه 2 تا دونه گندم رو به تنهایی بلند کنه چی میشه؟
اینی:خب معلومه......مورچه دیسک کمر میگیره...
بازرس:ماااااااااااااا!!!!!!!!
بازرس:خب سوال بعدی:
اینی:ببخشید......تومی به شما نگفت که.....
بازرس:چی گفت؟
اینی:چیزه......من با بابای تومی از بچگی رفیق بودیم......
بازرس:جدی؟؟؟؟؟؟خب......چقدر بهش نفوذ دارید......میتونید که...
اینی:بله.....کاملا.....من سفارش شما رو بهش میکنم......
بازرس:اااااا......خب سوال های من برای شما تموم شد.....شما نمره کامل رو گرقتید......فقط یادتون نره باشه....
اینی:حتما بهش میگم.....باشه......


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
تومی با خونسردی کامل میره تو اتاق.

یارو : بــــــــــــــــــــــــــه چاکر آقای جانسون.
تومی : سفارش شما رو به پدرم حتما میکنم.
یارو : آخ جـــــــــــــــــــــــــــــــــون. شما که نیازی به تست هوش ندارین.
تومی : نــــــــــه . شما از منم تست هوش بگیرین که توش حرفی نباشه.
یارو : هر جور صلاح میدونین.خوب شما بگین بین عدد 4 و 6 چه عدددیه؟!
تومی : هومــــــــــــــــــــک؟!خوب معلومه 7.
یارو : درسته. خوب بگین اسم این هتل چیه؟!
تومی : خوب معلومه هتل لندن.
یارو : درسته.خوب شما 150 از 150 گرفتین.
تومی : ممنون.بای.

=:=:=:=:=:=
ادامه دارد......
=:=:=:=:=:=


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
نيکل با ترس و لرز داره ميره طرف در شايد هم ديوار...!! ولي از اونجايي که اصلآ حواسش نيست با صورت ميره تو ديوار !!!
همه : ماااااااااااااااا
نيکل : هوووممم ... آي ... آخ ... واي ...
همه : ...!!
نيکل : خوب ... شرمنده من ديگه نمي تونم برم !!
همه :
نيکل : خوب چرا اينجوري نگام ميکنيد ؟!؟! من الان ضربه مغزي شدم ميرم اونجا يه وقت چرت و پرت ميگم از کار بيکار ميشم !! شما ها هم منو از دست ميدين !!
همه : kk ... np !!
بعد همه به هم ديگه نگاه ميکنن :
بن : غريبه جان شما برو ...!
غريبه طوري وانمود ميکنه که چيزي نشنيده !!
بن : غــــــــــــريــــــــــــبــــــــــــــه جــــــــــــــــــان بــــــــــــرو ...!
ايني : هُي ... مگه تو خودت ناموس نداري ؟! جــــــــــــان يعني چي ؟!؟! :chomagh:
بن : خب بابا ... چرا ميزني حالا !؟!!
غريبه : ... !! ( )
ايني : غريبه جان مي خواي بري ؟!!؟!
غريبه : ههوووومممم ... من ؟!؟! نه ... يعني چرا ... ولي ... چيزه ...!!!
ايني : چيه ؟!!
غريبه : با هم بريم !!!
ايني : باشه !
تومي و بن : چي چي ؟!؟! کـــــجــــــــــا ؟!؟! يعني چي با هم بريم ؟!؟!
ايني : توالت که نمي خواييم بريم !!! يا ... !( ) داريم ميريم پيش بازرس !!
غريبه :
تومي و بن : به هر حال ... نميشه !!!
ايني : شما ها اصلآ چي کاره اين که ميگين نميشه ؟!؟!
تومي و بن : ....... !
ايني : بريم عزيزم !!!
غريبه :
تومي و بن : آخـــه ... !!
ايني : shut up plz !!!
بعد داشتن ميرفتن که منصرف ميشن و ايني ميگه :
تومي ... !
تومي : بله ؟!؟!
ايني : تو برو !!!
بن : بهع ...!!! اين بره ، نره که براش فرقي نداره !!
تومي :
ايني : چيزي گفتي ؟!؟!
بن : هوم... من ؟؟!؟! نه !!!
ايني : تومي پاشو برو !!
تومي : ... باشه ... !

=-=-=-=-=-=
ادامه دارد .....
=-=-=-=-=-=

$ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $
ايني من خيلي خوشحالم که برگشتي ... اميدوارم که ديگه مشکلي برات پيش نياد که ما رو تنها بذاري !!
و شما کاراگاه ققنوس !! من فکر نمي کنم هتل احتياج به کاراگاه داشته باشه !! ولي خوب به هر حال !! فعلآ نظر ايني ملاکه ! بذارين ايشون تصميم ميگيرن و اطلاع ميدن !!
و در مورد معرفي ، شما بايد خودتون رو رول پلينگي معرفي کنيد. هم شما و هم هر کس ديگه که اينجا مي خواد مسئوليتي رو قبول کنه !!
$ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
به سلام منم مي خواست بيام اينجا از اونجاي كه من نمي دونم خودمو چه جوري معرفي كنم همين جوري كه دوست دارم معرفي ميكنم چون كسي به من نگفته چه جوري خودمو معرفي كنم براي همين كه نميدونم چه جوري خودم معرفي كنم همين جوري خودمو معرفي ميكنم ولي اگه ميدونستم چه جوري مي تونم خودمو درست معرفي كنم حتما درست معرفي مي كردمئ ولي حالا كه نميدونم...
نام:فوكس
نام خانوادگي:دامبلدور
ملقب به:كاراگاه ققنوس،چون تو محفل هم كار مي كنم كاراگاه محفل هم صدام مي كنن اگه اينجا هم كار كنم مي تونيد منو ....كاراگاه هتل صدا كنيد
و اينكه مي خوام اينجا كاراگاه باشم ....فكر نمي كنم اينجا كاراگاه نداشته باشين به هر حال من حاضرم اينجا خدمت كنيم


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۸:۵۵ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
یارو : خوب راستی بن تو مسئول کجا بودی؟!
بن : مهد کودک.
یارو : آخ جـــــــــــــــــــون.
بن : واسه چی؟!!!!
یارو : بگو بینم الان کتاب کودک همراته؟!!!!!!
بن : هوووووووووووومــــــــــــــــک . آره یه دونه 2005 همرامه.یاس منگولا رو هم دارم.
یارو : آخ جون پس شروع کنیم.
بن : باشه.
بن و یارو : توپ قشنگم ..........
یارو : حالا آهویی دارم.
بن : باشه.
بن و یارو : آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم.ای خدا چیکار کنـــــــــــــم آهومو پیدا کنـــــــــــــــم؟!!!
یارو : آقای بن شما چقدر خوب درس میدی.
بن : ممنون.
یارو : خوب من به شما 150 از 150 میدم.
بن : مـــــــــااااااااااااااااااااااااااا
یارو : فقط کسی نفهمه هاااااااا.
بن که هنوز : چچچچچچشــم.
یارو : میتونی بری.
بن : دیش دیش دیش دیش دیدیدش دیش.داش داش داش داش داداش داش. ( از خوشحالی داره میترکه )

بن میاد بیرون میگه نیکل بره تو.
نیکل : مگه به ترتیبه الفبا نیست؟!!!!!
بن : من اینچیزا حالیم نیست.گوش کن دیگه.
آلف ب ج چ ن د ر ل غ ف .......... درسته؟!!!!!!!
نیکل : خاک بر سرت .پس تو چه جوری مسئول مهدی؟!!!!!!
بن : پارتیم کلفته.
نیکل اول سیبله.
غریبه : آخه IQ سیبل که فرانسس.
نیکل : پس میشی تو.
غریبه : مـــــــــــــــــــن؟!!!!!!
نیکل : ایهینک.
اینی : حرف نباشه نیکل میره غریبه نمیره.
غریبه : .................( سانسور )
اینی : ........................................( سانسور )
همه : مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
اینی : نیکل برو.
نیکل باباباباباباشه.

=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد.........
=:=:=:=:=:=:=


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اگه بد شد مشکله خودتونه .خودتون مجبورم کردین.


::.::Newest Music::.::







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.