نام: کالین
نام خانوادگی: کریوی
مستعار:حاج کالین بن الکریوی
شناسه:کالین کریوی
هدف از نام نویسی: عکس گرفتن کنار هری پاتر برای تبلیغات...
----------------------------
برنامه ها:
1-عکس گرفتن از سایر کاندیدا هلا در حال اعمل نادرست برای خراب کردن اونها
2.عکس گرفتن با هری پاتر برای تبلیغات بیشتر...(میگین نه توی گالری عکس اعضا نگاه کنید
)
3.استقاده از نیروی منکرات قزوین و گراپی برای رای بیشتر اوردن(جاسم نیروهای نوشابه ای رو آماده کن...)
4.بریدن گوش استکبار
5.حمایت از انواع حذب های سایت(اعم از خاکستری تا سرندیپیتی رنگ)هر حذبی بیشتر رای بده!!!
6.ایجاد توالتهای عمومی با یک آفتابه بیشتر برای اینکه وقتی اعضا میخواند به توالت بروند مشکلی از لحاظ اینکه مرلین از آنجا رد شده باشد نداشته باشند
7.آزاد کردن بی جامه پارتی(با مامران انتظامات که مواظب ناموس شما باشند)
8-حذف انواع فرند شیب های یک طرفه با نفرین آسلامیوس...
9-میثاق با شهدای سایت از جمله حاج خانم گمگور(نمید)
10-داشتن حالت avilable در یاهو و راه انداختن یک روبوت همیشه آن برای پاسخگویی به مشکلات ملت(با پاسخهای همیشه آماده...بعدا رسیدگی میشه...به فلان اداره مراجعه کنید...امروز برو فردا بیا...)
10-1...اگر علامت $ گالیون در آنجا با مبلغ متنابهی تایپ شود در اسرع وقت به کارهای شما رسیدگی خواهد شد...
11.ایجاد رومی private در یاهو برای مجلس جادوگران...
12.گسترش شهر قزوین در دهکده هاگزمید با ساختن سفارت خانه برای اعضای آسلامیوس سایت
13-استفاده از ریش مرلین و افتابه اش برای کارهای عمرانی کشور
14-مبارزه با اعتیاد طبق متن زیر:
(صداقت شعار من است)
- آقای عزيز ، امكان داره سيگارتونو خاموش كنيد ؟
آقای عزيز نگاهم می كند !
از سوراخ های بينی اش ، رشته های دود ، مثل ارواح گريزان از جهنم ، در آسمان كوچك تاكسی ، به پرواز در می آيند
آقای عزيز از من می پرسد :
- ناراحتی ؟
امروز او اولين كسيست كه حالم را می پرسد
فكر می كنم ، به راحتی ها و ناراحتی هايم ، به گربه سياه همسايه كه دو تا از ماهی های حوض را برای توله هايش برد
- ببخشيد ، به بچه گربه چی می گن ؟
با انبوهی از دود جواب می دهد :
- كره خر ...
نمی دانم با من بود يا با بچه های گربه همسايه
سرفه می كنم
- نگفتی ؟ ناراحتی الان ؟
هميشه جواب دادن از سئوال كردن برايم سخت تر بود ، خيلی سخت تر
سرم را به راست و بعد به چپ تكان می دهم
مثل شاگرد مدرسه هايی كه از خيابان خلوتی رد می شوند
دود سيگار شبيه مه غليظ مرداب های وحشتناك كابوس هايم غليظ و غليظ تر می شود
سرفه می كنم و از چشم هايم اشك جاری می شود
آقای عزيز به فيلمی كه از شيشه های تاكسی پخش می شود نگاه می كند
عبور و مرور درخت ها و آدم ها و كلاغ ها
راننده ، بی خيال ، مثل عروسك كوكی ، كارش را می كند
ترمز ، كلاچ درگير ، دنده 1 ، 2 ، 3 و دوباره ترمز
چراغ قرمز ، سبز و زرد و دوباره ....
- آقای عزيز ، ميشه شيشه رو بكشين پايين ؟
آقای عزيز سرش را بر می گرداند و نگاهم می كند
نگاهش مزه كتك می دهد و طعم فحش ، فحش های بد ، فحش های خيلی بد
- تنت می خاره نه ؟
نمی دانم آقای عزيز از كجا حالم را می فهمد و خارش پوستم را هم ؟
تمام تنم می خارد ، از درون و بيرون ، و سرم و درون سوراخ های بينی ام و از همه بيشتر بين انگشت شصت پايم و بغلی اش
امشب می روم حمام ، تمام خارش هايم را سرانگشت های قطره های آب می خاراند ، مهربان و نرم ، مثل مادربزرگ
- شما مادربزرگتون مرده ؟
آقای عزيز دوباره بر می گردد ، سوراخ های بينی اش گشاد تر از حد معمول شده است
و چشم هايش هم همينطور و سرخ تر
- ننه ات مرده مرتيكه ی بی شعور ....
آقای عزيز با دست هايش يقه ام را می گيرد
راننده از يكنواختی اش بيرون می آيد و دست او را از يقه ام می كشد بيرون
صدای راننده را می شنوم :
- ولش كنيد آقای عزيز ، مشكل داره بنده خدا
نمی فهمم چطور اینها همه چيز مرا می دانند
آقای عزيز می داند ننه ام مرده است و راننده هم می داند كه من مشكل دارم
احساس عريان بودن به من دست می دهد
عريان بودن را دوست ندارم ، حتی در حمام ،
لباس هايم پوششی برای تنم ، و تنم پوششی برای رازهايم اند ، رازهايی كه كسی نمی داند ،
آقای عزيز سيگار ديگری را بر لب می گذارد
صدای كشيدن چيزی بر چيزی و بعد جرقه ای و نوری ، خوشم می آيد ، شبيه تولد است
بوی باروت و دوباره ، دود ، غليظ تر از قبل
به اين فكر می كنم كه اگر اين راست باشد كه كسی را كه دوست داری درون دلت منزل می كند ، بيچاره كسی كه درون دل آقای عزيز است
طفلك حتما تا حالا خفه شده است
خيلی بد است ، شيشه دری كه كنار آن نشسته ام دستگيره ندارد
سعی می كنم با دست آن را پايين بكشم
چه تقلای بيهوده ای ، و چه نگاه های خشمناكی از راننده ، كه تلالواش از آينه ، مثل سيلی می خورد توی گونه ام
چيزی درونم می گويد : عادت می كنی
راست می گويد ، دل من به خيلی چيزهای بد ، و بدتر ، و خيلی بدتر هم عادت کرده است
توی كتابی خوانده بودم " همزيستی مسالمت آميز "
فكر می كنم یه چیزی مثل همين باشد
يادم می آيد اوايل كه دروغ می گفتم شب ها خوابم نمی برد و وجدانم سه روز درد می كرد
كم كم عادت كردم ، عادت كردم به دروغ گفتن و بدتر از آن ، به صادقانه دروغ گفتن
دود را می مكم ، با نی های بينی ام
چه بد بو و رخوتناك است
احساس می كنم عده ای درونم سرفه می كنند
و من پژواك تمام سرفه ها را قورت می دهم
معده ام تعجب می كند
تا به حال همچين چيزی حواله اش نداده بودم
نفس عميق می كشم
آقای عزيز بر می گردد و نگاهم می كند
نگاهش كودكانه است و پر از سئوال
تصميمم را می گيرم
- آقای عزيز ، يه نخ سيگار داريد ؟
سوال و تمسخر از نگاه راننده می بارد ، از آينه ای كه چشم هايش را درآن قاب گرفته است
آقای عزيز می خندد
رديف دندانهايش شبيه پله های ساختمان قديمی خانه عمه من است ، بالا و پايين و بالاتر و پايين تر
- چی شد ؟ تو كه نفست داش بند ميومد ؟
واژه های دود آلود ، مثل اژدها كه خرناس می كشد
يك نخ سيگار سفيد باريك با نيمتنه زرد بين انگشت های آقای عزيز ، به من تعارف میکند ، می گيرمش
- ممنون
نگاهش می كنم ، مثل آدمی كه هويتش را از دست داده است
صدای كشيدن چيزی بر چيزی می آيد
و تولدی در من به وقوع می پيوندد
جرقه ای و نوری
و دود در دود ..... ،
- همينجا پياده می شم .
راننده نگاهم می كند و می خندد
آقای عزيز می گويد :
- كجا رفيق ، تازه داشتيم با هم حالی می كرديم
نگاهش می كنم و لبخند می زنم
پياده می شوم با رشته هایی از دود ، دود های به هم آميخته
پايين تنه زرد سيگار بين لبهايم جا خوش كرده است
آدم چه ساده خو می گيرد ، آدم چه ساده به چيزهايی كه نمی خواهد خو می گيرد
عميق تر پك می زنم ، انگار با خودم لج كرده ام
دود ، رقص كنان ، مثل روياهای بی سرانجامم ، به آسمان تاريك شب عروج می كند
كاش دست های مرا هم می گرفتند
دور و برم ، همه جا تاريك است
ماشين و راننده و آقای عزيز از من دور می شوند
ومن از خودم دورتر ...
می روم سمت خانه و پشت سرم دانه دانه دود می كارم
شايد كسی مرا پيدا كند .
سابقه ها:
1- انتخاب شدن به عنوان مدیر دو بار
1-1-اول شدن در امتحانات هاگوارتز با معدل 18 خورده ای
2-یکی از مسولان جلاست
3.ناظر بیش از دو یا سه انجمن
4.فرار از سایت به علت اینکه مردم بهم قخش دادن که چرا اینقد خدمت میکنی
5.بازگشت دوباره به خاطر عشق((مگه فضولی به چی)) میتونی تصور کنی به سایت
---------------------------------
شعارها:
1.اول صداقت بعدا وزارت
2.آزادی فیلم و عکس تنها با کالین