هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
#41

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
همینجوری که محفلی ها و ولدمورت با هم درگیر بودن
ناگهان نوری درخشش پیدا میکند
همه انتظار لردی سفید را دارند که در نبود دامبلدور(ره) با ولدمورت بجنگد
اما این نور سفید بازگشت نور طلسم ها از دندان های سفید کینگزلی شکلبولت سیاه بود
که در تاریکی مطلق استتار کرده بود و فقط دندان هایش معلوم بود

ولدمورت:آواداکداورا...اوشاخلار مرگخوار
کینگزلی:ترک سن؟
ولدمورت:نمنه؟
ناگهان کینگزلی و ولدمورت اشک در چشمانشان حلقه میزند!
و همدیگر را در آغوش میگیرند...
ولدمورت:همشهری
کینگزلی:همشهری...

در مقابل دیدگان همه کینگزلی دو صندلی ظاهر میکند...

کینگزلی:نور ممد بورو این مرده هارو جمع کن چراغارو روشن کن ....
خب ...همشهری چه خبرا...
ولدمورت:والاه چی بگم همشهری جان...سلامتی
کینگزلی:حالا چرا گیر دادی دامبلدورو کشتی؟
ولدمورت:این یک رازه...اما میخوام ایلده فاش کنم آن را!
راستش گضیه ازین گراره که(قضیه ازین قراره که)
من عاشق مینروا مگ گونگالم
اما دامبلدور نمذاشت من به عشقم برسم...
اون عشق منو دزدید
من واسه مینروا گل رز سیاه میفرستادم
دامبلدور رز سفید میداد
آخر سر هم با دامبلدور دوست شد
...
صد بار به مینروا گفتم
ای قشنگ تر از پریا
شب ها تو کوچه نریا
آلبوس دامبلدور دزده
عشق منو میدزده

کینگزلی:خب همشهری حله دیگه
چرا نمیری خواستگاری
ولدمورت:آخه مامان بابا ندارم
تازه مهریه مینروا خیلی سنگینه...
10000 گالیون!

کینگزلی:اشکال نداره...نورممد!
هوی نور ممد بگرد واسه آقا ولدی مادر پدر پیدا کن

دیگه چه غمی داری همشهری؟
ولدمورت:چه غمی بالاتر از اینکه آدام به عشقش نرسه...

ناگهان نوری برق میزند
صدایی فریاد میزند
فکر کردی من مردم؟؟؟؟؟؟


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
#40

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
بلی بلی!
من قبلا هم گفتم مشکلات عدیده ای دارم
و بنا به صحبتی پشت درهای بسته
معاونی را برای اینجا برگزیدم(خودش گفت)

کارا.گا ققنوس و برادران

هوم!
پی نوشته و زین حرفا:
چیزایی میبینم!!!
لیبرال!
وزیر بی کفایت
لیاقت منو نداشتیدا...یک سال تو سایت وزیر بودم کسی آخ نگفت
بی ناموسی
با جامه پارتی
بی گیلدی آیا؟
نمیدانم
ولی میدونم سر گیلدی هم شولوغ میشه خفن
مخصوصا با شروع مدارس


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
#39

§پسرجادویی§


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۴ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
حمله ققنوسی:
لرد داشت میومد تا لوسیس رو ببره که شنید چند تا صدا دارن میگن اکسپکتوپاترونم...
ویه دفه سر و کله ی محفلی ها پیدا شد لرد که داشت خودشو خیس میکرد گفت در رید که اومدن اما محفلی ها یه دفه از سمت در خروجی اومدن تو و جلوشن سبز شدن
پسرجادویی اومد لرد رو طلسم کنه که یه دفه یکی از مرگ خوارها که خاطرم نیست کی بود ! پرید جلو و ورد به اون برخورد کرد ناگهان پس از نشست گرد و غبار دیدن لرد غیبش زده اما موفق شدن که لوسیوس و چند تای دیگه رو دوباره دستگیر و توی زندان بندازن
و اینگونه بود که یک باره دیگه محفلی ها پیروز شدن!
باتشکر مارفتیم محفل


امضا ندارم میشه انگشت بزنم؟
جهانی بیندیشیم ایرانی بمانیم !


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
#38

لوسیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
لوسیوس توی سلولش نشسته بود و منتظر لرد سیاه بود ناگهان صداهای عجیبی می آمد از جمله اواداکداورا و نورهای سبزی دیده شد صدای برخورد دو نفر با هم و دوباره نور سبز و بعد صدای پایین کشیده شدن سیفون
باورنکردنی نبود ولدمورت آمده بود تا لوسیوس را از دست آورهای خسته کننده نجات دهد چون تعداد نگهبانانی که برای لوسیوس گذاشته شده بود زیاد بود لوسیوس به تنهایی نمی توانست از زندان فرار کند با اینکه لرد سیاه تعدادی از مرگ خواران را فرستاده بود ولی هنوز کاری نتوانسته بودند بکنند تا اینکه لردسیاه بشحصه وارد عمل شده بود
آری لوسیوس توانست با لرد سیاه تمام نگهبانها را از بین ببرد و در حین خارج شدن آرتا هنوز در دستشویی بود
و داشت خودش رو تمیز می کرد انگار او زن بود و دستمال نداشت همانجا مونده بود
لوسیوس عصا را درآورد و ورد فرمان را بر روی او اجرا کرد
باور نکردنی نبود آرتای کثافت داشت چی کار می کرد آدم که گ... خودشرو نمی خوره
واخ
با دیدن این کثافت کاری یک نور سبز دیده شد و آرتا رفته بود.


من برگشتم


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
#37

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۲ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
از خانه ریدل ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 312
آفلاین
زندان آزکابان
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
آزکابان در سکوت فرو رفته و پشه پر نمیزند! همگان در خوابند انگار...
- آواداکداورا..
این زمزمه ای بود که قدم به قدم نزدیکتر میشد.
- تو کی هستی؟ هوی! ا.. ا... ل..ر..د..
- آواداکداورا
نور سبزی درخشیدن گرفت و نگهبانی دیگر بر زمین افتاد.
شیاطین جنون(دیمنتورها) به لرد سیاه پیوسته بودند و در نتیجه تعداد زیادی از آرورهای جوان برای نگهبانی گماشته شده اند.
مردی باشلق پوش قدم به قدم نگهبانان را میکشت و جلو می آمد.
ناگهان آرتابانوس گریفندور که تازه از خواب بیدار شده بود برخاست تا به دستشویی برود.
درست سر پیچ.. لرد سیاه که تا آن قسمت پیش رفته بود و همه نگهبانان را کشته بود کمی عجله کرد و دوید. از سوی دیگر نیز آرتابانوس میدوید و در نتیجه: شپلخ!
هر دو محکم با هم برخورد کردند.
آرتابانوس: هوووی! مرتیکه جلوی پاتو نگاه.. کن.. برو کنار که ریخت!!
آرتا بی توجه به لرد از جا میپره و به دویدنش به سمت دستشویی ادامه میده..
لرد سیاه فریاد میزنه: وایسا ببینم! آواداکداورا!
نور سبز دیگری از چوبدستی اش خارج میشه و به سمت آرتا میره که به راهروی راست پیچید و افسون به او نخورد.
لرد سیاه که میبینه این یارو گیج تر از این حرفاس به راهش ادامه میده.

در دستشویی:
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=------=====-0--
آرتا: آخیییییش... راحت شدم..
قلمپ قلمپ قلمپ (صدای تخلیه چاه)
آرتا از دستشویی بیرون اومده و دست و صورتش رو میشوره.
با خودش میگه: اون کی بود سر راهمو گرفته بود؟ یعنی چی این وقت شب!
در حین برگشتن به مقر نگهبانیش از جلوی پنجره رد میشه و ناگهان می ایسته.. برمیگرده و نگاه میکنه به بیرون:

بیرون:
------------------------------
7 باشلق پوش از پنجره دیگر زندان خارج میشدند و در حیاط آزکابان جمع میشدند. ناگهان نور سبزی درخشید و به آسمان رفت...
آرتا: علامت سیاه!
7 باشلق پوش غیب شده بودند.


[b][size=medium]اولین جادوگر در تمامی دوران ها که توانسØ


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴
#36

کارادوک دیربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۴۰ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 329
آفلاین
كيمي جون، ديروز سه مرگخوار از طرف تاموولي ماروولي ريدوولي ولديوولي مرديوولي (ولدمورت) ريختن توي كاخ باستاني گودريكزهالومالو كه منم اونجا بودم، و يكي از كارمندان وزارتو كشتن!
لطفاً رسيدگي كنيد.
اگرم كه نميشه ده تا ديوانه ساز بهم قرض بدين تا خودم ترتيبشونو بدم بيارم خدمتتون!



Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴
#35

پروفسور فلیت ویکold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 33
آفلاین
جوراب سوراخ سیریوس در چاه مستراح آزکابان پیدا شده . قیمت پایه 1,780,356 گالیون .


دوستداران ارباب حلقه ها ، به سایت فارسی آن بپیوندید:
تصویر کوچک شده


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴
#34

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
من به شخصه تقاضا دارم من رو به جرم قتل زندانی کنین لطفا توی همون سلولی که سیریوس جونم بوده




Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴
#33

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
چرا آزکابان اینقدر سوت وکوره


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۴
#32

راستین مانچینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۳ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از موناکو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
ببین آقای رئیس زندان
دیروز یک نفر به قصر من حمله کرده و یکی از جنهای خونگیم رو با کروکیاتوس طلسم کرده
من ازت می خوام بازجویی بکنی


Nothing Is What It Seems







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.