هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۴ سه شنبه ۷ آذر ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
سیاه:
ولدمورت: حال که اینجا...
_ هو هو!
ارباب موبایل خود را در می اورد.
ج اس جی (معادل اس ام اس ماگلها)رسیده:
« من ساحره ای بودم کور و کچل... یک شب مرلین را در خواب دیدم که با آفتابه اش کنارم است. او مرا در آفتابه اش شست و شو داد تا که شفا یافتم و شدم شاهزاده ی پریان. مرلین گفت: داستانت را برای همه بگو یا بفرست تا که بلایی برتو نازل نشود. من این پیام را برای زنی فرستادم، او برای همه نفرستاد و بچه اش مرد.برای پیرمردی فرستادم برای همه نفرستاد و سکته کرد. حال تو این جی اس جی را برای همه بفرست تا بلایی برتو نازل نشود»
ولدی: اه! بازم این آدمای خرافاتی!
ولدی جغدایلش را در جیب میگذارد و ادامه میدهد:
_ بله مرگخواران من...
سفید:
هدویگ در حال یک سخنرانی مهم برای محفلیان است.
هدویگ: بله... و ما...
جغدایل هدویگ: آوادا کداورا!
هدویگ جی اس جی رسیثده را میخواند:
« من ساحره ای بودم کور و کچل... یک شب مرلین را در خواب دیدم که با آفتابه اش کنارم است. او مرا در آفتابه اش شست و شو داد تا که شفا یافتم و شدم شاهزاده ی پریان. مرلین گفت: داستانت را برای همه بگو یا بفرست تا که بلایی برتو نازل نشود. من این پیام را برای زنی فرستادم، او برای همه نفرستاد و بچه اش مرد.برای پیرمردی فرستادم برای همه نفرستاد و سکته کرد. حال تو این جی اس جی را برای همه بفرست تا بلایی برتو نازل نشود»
هدویگ: بدویید این جی اس جی ای رو که براتون میفرستم برای همه بفرستید تا بلایی بر سرتون نازل نشه!
ملت محفل به هم میریزند و جغدایل به دست می ایستند تا بلایی بر سرشان نازل نشود.
سیاه:
زمین چمن ویزاردلند:
بک فالگیر روی زمین نشسته است و ولدی و مرگخواران از جلوی او رد میشوند.
فالگیر: ننه بیا فالتو بیگیرم! یک نشون روی پیشانیت داری! نشان مرگ!
ولدی و مرگخواران بیتفاوت به راه خود ادامه میدهند و درو میشوند.
سفید:
همان مکان، همان صحنه.
فالگیر: ننه بیا فالتو بیگیرم! یک نشون مرگ روی پیشونی همتونه!
هدویگ و مرگخواران با نگرانی روی زمین کنار فالگیر زانو میزنند.
فالگیر رو به هدویگ: ها ننه! ایکه مو میبینم ته خطره... تو بیشتر با کی دشمنی داری؟
هدویگ: ولدمورت.
فالگیر: ها ننه... همین ولدمورت میاد امشب استخوناو خورد میکنه...
هدویگ از ترس سفید میشود.
فالگیر: نه ننه مگه اینک استخون خرگوشو با....

سیاه:
ولدمورت و مرگخواران نشسته و در حال خواندن کتابهای ویکتور هوگو، ارنست ریچارد، چارلز دکینز، و مرلین و هیرودوت هستند.
ولدمورت در حال نوشتن نقدی از کتاب بینواینا نیز میباشد.
سفید:
هدویگ در حال خواندن کتاب جک و لوبیای سحر آمیز، استرجس گرگ و هفت بزغاله و بقیه ی اعضای محفل در حال خواندن آواز پاییز پاییزه هی هستند.

و این داستان ادامه دارد...


ویرایش شده توسط مالدبر در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۷ ۲۰:۴۰:۱۴

I Was Runinig lose


Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۸۵

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
مكان: مهمانيه وزارت سحر و جادو ساعت 25 دقيقه قبل از وقوع حادثه!

افرادي شنل پوش و رنگ و وارنگ در حالي كه لبخند هايي بس مليح بر لب داشتند در مجلس حاضر بودند!
در اين ميان رقص ِ "چاچاي"پيرمردي با ريش بلند و نقره اي فام همراه با ساحره اي معلوم الحال جلب توجه مي كرد.
اما باز هم بيشتر از همه، جادوگري بلند بالا كه براي عده اي سخنراني مي كرد جالب بود . جادوگر كه ردايي قرمز رنگ بر تن داشت دستهاش رو با هيجان تكان مي داد و حرف مي زد!
- ...بعد اون يكيشون جلو اومد. چون چوبدستيم زمين افتاده بود با مشت زدم تو صورتش! اونهم البته انقدر ابله بود كه وقت نكرد طلسمي رو بفرسته!
بعد با چشماني كه ناگهان غضبناك شدند! نگاهي به اطرافياش انداخت و ادامه داد:
- ولي شماها حواستون باشه ها!! اگه ژانگولر بازي از خودتون در بيارين و همش سياهارو ضعيف و سفيد ها رو قوي نشون بدين پستتون توي محفل تاييد نمي شه!
ملت ِ بي كار سفيد كه در حال گوش دادن بودند:
اون طرفتر ِ سالن مخلوقي سفيد رنگ شروع به آواز خواندن كرد! جادوگر ِ نا آشنايه اين طرف محكم با چوبدستي به سرش زد و به طرف مخلوق رفت!
- بابا هدويگ جان چند بار بگم كه توي اين جمع هاي باكلاس! مثل آدما حرف بزني؟ آخه اينا كه زبونه جغدي نمي فهمن! تازه!! مگه نمي دوني كه امشب بايد سعي خودمونو بكنيم تا خوب جلوه كنيم كه بودجه ي تعمير محفل رو بگيريم!؟
هدويگ با چشماني پر اشك و نگاهي مستاصل به جادوگر خيره شد! بعد در حالي كه سعي مي كرد تا صداش بغض آلود نباشه گفت:
- باشه استر جونم! هر چي تو بگي!! من ديگه جغدي حرف نمي زنم..خوبه؟

درهمين لحظات...
دينگ...دينگ!!
ساعت: هنگام وقوع حادثه!

چندين نفر از شخصيت هاي باكلاس جمع داشتند سعي مي كردند جادوگر ريش سفيد را وادار به ترك صحن ِ!!! رقص كنند، كه يكدفعه در ِ سالن باز شد!
تعداد بيشماري جادوگر سياه پوش با حركاتي آرام وارد شدند. "استر" از اون طرف شروع به چمك زدن كرد!
جادوگر هاي سياه پوش چوب دستي هاشون رو بيرون آوردن!
افراد ِ داخل مجلس! شروع كردند به جيغ و داد و در اين ميان هم پيرمرد ريش سفيد را رها كردندتا به رقصش ادامه بده!
چند ثانيه بعد استر با حالتي كماندويي جلو آمد. اما هنوز فرصت نكرده بود تا حركاتش رو تموم كنه، كه به وسيله ي شيئ نامشخصي دچار ضربه مغزي شد!
بعد از سقوط استر كه چند ميكرو ثانيه به طول انجاميد افراد سياه پوش لبخند زنان جمع را ترك كردند!

بيرون از سالن
چند ثانيه پس از وقوع حادثه

چند جادوگر كه از حالتشان پيداست سفيد مفيدند! با بدن هاي قفل شده بيرون در افتاده بودند!!
و درون سالن هم "استر" كه مورد حمله ي نوكه يك مخلوق سفيد رنگ قرار گرفته بود داشت فرار مي كرد!

----------------------------------------------------------------
خب..اين تاپيك باز شد!
سعي كنيد پست ها ادامه دار نباشند! در ضمن نظارت شديدي روي نوشته هاي اينجا صورت مي گيره و با كساني كه توهين و يا تمسخري انجام بدن شديدا برخورد مي شه و پستشون بي برو برگرد پاك ميشه!!
البته قابل ذكر كه سر پست هاي تك خطي و ارزشي هم همين بلا خواهد آمد!

موفق باشيد
آرامينا ملي فلوا ناظر انجمن!


ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۱۲:۰۹:۳۴
ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۱۸:۲۹:۲۴


Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

مگورين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۱ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
جه چنگو دندوني به هم نشون مي دن خب جناب سوسك حالا جناه كي بي طرفداره برين خودتونو جمع كنيد قراره يه جنگ درست و حسابي راه بيفته از حمايت همه بزرگان ممنونم



Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۹ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
فقط اینو باید بگم که زنده باد لرد سیاه و زنده باد هرچی طرفداره لرده !!!!!!!!!
گريفی ها هم بهتره که ساکت باشند تا بلایی سرشون در نیووردیم و ایشالا تا چند روز دیگه می فهمیم که لرد عزيز چه بلایی سرشون میاره !!



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۸:۴۴ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

کارادوک دیربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۴۰ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 329
آفلاین
بهمين خيال باشين سياها.
والدي مرد؟
ما راه اجداد پاك روانمونو ادامه ميديم.
تنها چيز مثبت در شما خوش خياليه!



Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲:۳۳ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

ايگور كاركارف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۴۰ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از بلغارستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
زمان روز بازگشايي مكان انجمن تفرقه بين دو جبه...! چپه...! همون سياه و سقيذ
دامبلدور: سلام بر شما مردمان ظريف جادوگر
در بلند گوي دامبل
هري : شريف استاد شريف
دامبل : سلام بر شما جادوگران صنعتي شريف من آلبس امم اَلبوس دومبل افتتاه اين چپه ...! را به شما تبريك مي ارزم
ملت: :banana: :banana: :banana:
زمان چند چند سال بعد در سرزمين هاي نزديك نزديك نزديك
دامبل: ملت زمان قدرت ما رَسيدَ زمان آن رسيده ما همكنون در اين افتر نون به شما اعلام مي داريم كه وَلَدي نابوده شد و ما به قدرت رسيده ايم
ملت: :root2: :root2:
در همان زمان سفينه هاي امپراطوري برزمين مي نشينند
ملت:
قررژژژ
دارت: هوم اين در ها يكي رغن كاري نياز داره .....! ام اهم اهم هوووو هااااا هوووو هاااا
درهاي سفينه با زمين بر خورد مي كنن هووو هاااا دارت كاركارف ويدر از سفينه مياد پايين
دامبل: بيب بيب بيب اينجا بيب بيب از كجا بيب بيب اخه بيب بيب بيب
دارت ويدر: :chomagh::chomagh:
دارت ويدر : هووو هااا هووو هاااا هووو هااا ما براي جنگ امده ايم
دامبل: بي..
دارت: :chomagh:
دارت : هووو ما از هرگونه كل كل كتك كاري و... استقبال مي كنيم هاااا


Those were the days my friend
We thought they
'd never end
We'
d sing and dance forever and a day
We
'd live the life we choose
We'
d fight and never lose
For we were young and sure to have our way.


Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲:۰۶ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
اهه هه! بیخود نیستش این انجمن هیچ کاری نتونسته بکنه چون احتمال به وسیله دامبل افتتاح شده که جبهه به جبه! تبدیل شده!

از هر گونه کل کل , کتک کاری, آدم کشی و قتل و شکنجه استقبال میشود! امپراطور کبیر با تمام قوا آماده خرد کردن استخوان های برادران و خواهران سفید می باشد! درنگ نکنید!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۰:۵۵ پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۴

کارادوک دیربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۴۰ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 329
آفلاین
حق با حاج آقا شيخ سوسك العظماست. اينجانب آرتازرسز گريفيندور كبير به سيه جبهگان و اسليترينها پيشنهاد ميكنم دهنشونو سه قفله كنن.



Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴

مگورين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۱ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
مگه حرف تو ربطي به حرف من داشت؟
اينو گفتم بدوني چقدر بي ربط حرف مي زني



Re: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴

سوسك بي همتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 715
آفلاین
ربط اين دو تا چي بود؟ اصلا ربط جانوران و تفرقه به چيه؟ هنوز ما افتخار مي كنيم كه جانوران هم به پليدي شما پي بردن و اومدن طرف ما. ( يكي اش خود من) ولي مسئله ي مهم اينه كه چه ربطي داشت؟


سلطان سوسك بي همتا!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.