هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: باشگاه بدنسازی دیاگون
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
#19

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
لی:سام چته تو فکری؟
سام: عاشقی بد دردیه لی جون؟
لی:من رفتم دستشویی.حالم بد شد.
و لی با سرعت هرچه تمام تر به سمت دستشویی میره.
سام:ای بی احساس.
لی بعد از یه ساعت از دستشوویی میاد بیرون
سام:دستشویی خوش گذشت؟
لی:جای باصفاییه نه؟
سام:نه
لی:سام چیه بازم رفتی تو فکر؟
سام:پدر عاشقی بسوزه.
لی: یکی اینو از باشگاه بندازه بیرون.
سام:نه ننداز خودم میرم پدر عاشقیم بسوزه راستی
_________________________
داخل باشگاه
زاخی:بدبختو چرا انداختی بیرون.
لی:خب نشسته بود اینجا هی میگفت پدر عاشقی بسوزه.یکی نیست بهش بگه بابا من پدر عاشقیم.سوختم...ولم کن دیگه.
زاخی:اما گناه داشتا.
لی:بیخیال حالا خودم آستینامو میزنم بالا.
زاخی:منم از اول میگفتم تو اینکاره ای بادا بادا مبارک بادا ایشاالله مبارک بادا.
_________________________
خارج باشگاه
سام:عجب گیر سه پیچی داده بودنا.ولم نمیکردن.خوب شد از دستشون راحت شدم.کی میخواد زن بگیره این وقت سال.فعلا بریم این بنگاهمون رو بزنیم بعد میام یه آستینیم برا خودمون میزنیم بالا
و به سمت کوچه ی دیاگون به راه میافته.


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱:۲۲ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
#18

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
زاخی:سام جان اینجا بنگاهه همسر یابیه دیگه مگه نمیبینی....
سام:ولی اینجا نوشته سالن بدنسازی که...
زاخی:نه بقلیشو میگم....بقلشو بخون...
سام:کو؟؟؟....من که چیزی نمیبینم...
زاخی:چشم بصیرت میخواد.....
زاخی:شوخی کردم....بیا بریم تو برات توضیح بدم....جریان چیه...
*********در باشگاه بدنسازی*************
زاخی:خب سام جان.....ببین عزیزم.....این موضوع همسر یابی از یه نمایشنامه نشعت میگیره...
سام:نمایشنامه کی؟؟
زاخی:هدیه....ایشون سیبل رو شوهر داد....بعد تو نمایشنامه بعدی شوهرشو کشت....از اون به بعد ما داریم برای هدیه شوهر پیدا میکنیم...
سام:چقدر جالب....خب حالا نتونستین پیدا کنین؟؟
زاخی:هنوز نه....ولی من یه نفر دیگه رو تازه گیر اوردم....
سام:کیه؟؟؟
زاخی:آشناست....ولی الان نمیتونم بگم...
سام:تا نگی نمیرم...بابا من دهنم قرصه قرصه
زاخی:خب پس گوشتو بیار جلو تا بگم...
********بعد از گفتن اسم*************
سام: بابا خب زودتر میگفتی....من که حرفی ندارم...خودش باید موافق باشه.....اتفاقا منم تو نظرم بود....
زاخی:ببینم چی میشه...دختر خوب و خونواده داریه...روش فکر کن....بزار به خودشم بگم.....نگاه کن پسر به این ماهی نشسته اینجا.....اصلا الان که نگاه میکنم میبینم تورو برای هدیه ساختن....
سام:اختیار داری....
زاخی:
==============================
تا باشه از این همسر یابی ها باشه....
================================
بدو بدو که سامم عروسی کرد...یا سام یا لی....کدام برنده میشوند؟؟؟؟....
================================
سام جان ما اینجا خودمون بنگاه همسریابی هستیم نمیخواد دیگه شما تاپیک بنگاه همسریابی بزنی.....
==================================



Re: بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۹:۵۵ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۴
#17

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
سام با عجله وارد باشگاه میشه.
سام:سلام لی.بدو بگو کجاست عجله دارم باید برم.
لی:
سام:چرا بروبر وایستادی منو نگاه میکنی؟
لی:کی کجاست؟
سام: خب زنم دیگه.
لی:
سام:چیه؟
لی:ببینم توی شایر که بودید سواد بهتون یاد ندادن؟
سام:چطور مگه؟
لی:مگه اسمی رو که رو در نمیبینی؟
سام:به قول شاعر شیرین انگشت:((تاپیک نبین چی روشه_برو ببین چی توشه))
همه:
سام:من اومدم انجارو دید زدم.دیدم جوجو دوستی و این حرفاست.گفتم ما هم یه آستینی بالا بزنیم
لی:اینجا باشگاه وزین دیاگونه.
سام:جدی!!من فکر میکردم اینجا بنگاه همسریابیه.
لی:نخیر.
سام:خب پس منم برم یه بنگاه دلالی محبت بزنم.
همه:
لی:خیلی خوبه.درد جونای امروز دوا میشه.
سام: بله ازدواج ثنت مرلینه.
همه:
سام:پس ای ملت تا بعد خداحافظ.


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۸:۱۹ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۴
#16

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
لی:نامرد رفتی چی گفتی به هدیه که اینجوری شده؟
زاخی در حالی که سعی می کنه خنده شو پنهان کنه:چی شده مگه
لی:هیچی ................. فقط امروز اومد باشگاه گفت من با قورباغه سبز باشم بهتره تا با تو...
زاخی:من فقط گفتم لی با چند نفر دیگه رابطه داره
لی:من.....با کی
زاخی:خب با سرژ خود من و چند نفر دیگه......
لی:ابله اون یه چیز دیگه فکر کرده.
لی:د برو دیگه
زاخی:کجا
لی:برو از دلش در بیار.اگه نری دیگه نه من نه تو......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
#15

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
کتی برگشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیا کارت دارم.........
سریع باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
=============================
زاخی:سلام لی جان....کتی رو ندیدی؟؟؟
لی:نه....دو هفته پیش اومده بود......از من میپرسی؟؟؟؟....مگه تو شوهرش نیستی؟؟؟؟...
زاخی:خب چرا....ولی.....اصلا پیداش نیست....معلوم نیست کدوم گوری رفته....
لی:این جوری صحبت نکن.....الان از یه جا میاد بیرون حسابتو میزاره کف دستت....
زاخی:من از هیچکس نمیترسم...
لی:بابا....شهامت....این چند وقته که سایت بسته بود مثل اینکه حسابی شارژ شدی...
زاخی:نه بابا....حسابی فکر کردم...دارم خسته میشم....اصلا هیچ موقع نیستش.....
لی:کی؟؟؟
زاخی:کتی دیگه...
لی:به خاطر اینه که گربه رو دم حجله نکشتی.....
زاخی:اینم یه حرفیه....من فقط ببینمش....
===============
پنج دقیقه بعد***********
زاخی:به سلام هدیه جان....
هدیه:سلام و کوفت...مگه تو خودت ناموس نداری میخوای منو شوهر بدی...
زاخی:مسخره.....اصلا نخواستیم....کی خواست شوهر بده تورو.....دلتم بخواد....لی به این گلی.....
هدیه:نخواستم......من باید خودم طرفمو انتخاب کنم نه تو....
زاخی:خب من بهت پیشنهاد دادم....اگر میخوای میتونم تمام زندگی لی رو برات تعریف کنم که دیگه نتونه برات خالی ببنده..
هدیه:تو از کجا میدونی؟؟
زاخی:بابا جان...مارو دست کم گرفتیا....من و لی و توماس از بچگی با هم بزرگ شدیم....تو کارناوال.....خونمون بقل هم بود...
هدیه:واقعا؟؟
زاخی:بله.....
هدیه:خب بیا یه چند تا سوال ازت دارم.....
==================================
دوستان به زودی زاخاریاسی با اخلاقی بهتر خواهید دید.....و همچنین یک سورپرایز باحال.....



Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱:۲۶ پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۴
#14

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
کاربران عضو
پیام: 126
آفلاین
سلام لي چه خبر؟
لي:فعلا كه هيچي
هديه:سلام زاخي مي بينم كه اينجايي
زاخي:سلام آره
هديه:ببين وايستا يك چيزي بهت بگم
زاخي:بگو
هديه:خيلي تو زندگيه شخصيه من دخالت نكن رابطه ي من و لي مثل دو تا دوسته و ما قصد ازدواج با يكديگر رو نداريم
زاخي:آخه تو سيبل رو شوهر دادي؟
هديه:اين به خودم مربوطه در ضمن اون به نفعش بود
زاخي:چرا؟
هديه:خوب معلومه اونوقت گير سرژ منافق ميفتاد
زاخي:خوب اينم حرفيه
هديه :خوشحالم كه فهميدي


بياين هافلپاف


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
#13

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
از هاگزميد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
كتي بل بعد از ساليان مديد از اون خونه مياد بيرون و تصميم مي گيره يكم تو دياگون قدم بزنه

در همون موقع صداي لي رو مي شنوه
بشتابيد بشتابيد...
كتي: هي لي چطوري؟مي بينم كه مغازه زدي..بابا دست خوش..كلوپ ما رو كه بستن
لي با خودش: اي بابا اين از داغ اون كلوپ درنيومده هنوز
كتي چه خبر از اين طرفا ...
در همون موقع يه فكري به ذهن كتي خطور ميكنه
اهم....خب راستش حالا كه مي بينم بد فكري نيست...لي سالن مد من يادته؟؟؟
لي: آره...آره چرا
كتي: خب اين مدل هاي من (از جمله زاخي) اين چند وقته كه من كم پيدا بودم زيادي خوردن و خوابيدن..يكم اضافه وزن دارن..مي توني همكاري كني و مدلا رو واسه سالن مد رو فرم بياري؟
لي: به ..چرا كه نه .حالا اين سالن مد تو هنوزم مدل مي پذيره؟


آن روز همايون كه به عالم قفسي نيست..
اي مرغ گرفتار بماني و ببيني...


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
#12

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
آهای سیاها ، سفیدا ،مدیرا ،دوستان ، اعضای ویزنگاموت

بابا یه سر به باشگاه بدنسازی دیاگون بزنید.

اگه هیکلتون قشنگه حداقل بیاید نشونش بدید بقیه جذب شن بیان پست بزنن!!

همیشه خوش هیکل بمانید!!!!!!!!

لی جردن


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
#11

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
لی در حال چسبوندنه یه عکس رو دیواره.
تق.......تق....تق...تق.......(اشتباه نکنید صدای چکش که داره میخ میکوبه صدای در نیست)
زاخی:هووووی ما داریم اینجا ریلکسیشن میکنیم خفه کن صدای اونو.
لی:چی؟
سرژ:ریلکسیشن
هدیه جون گفت برای گروهمون خوبه و باعث تقویت قدرت ذهنمون برای مقابله با گرو ههای دیگه در مقابل تهاجمات........
لی:خب فهمیدم بسه.احترام خودتم نگه دار هدیه جون چیه.
هدیه:خودتو ناراحت نکن لی
لی:چشم عزیزم...
سرژ:
پاتی:حالا این چیه داری می زنی به دیوار.
لی:خودتون بیاین ببینین
همه:معععععععععععععععععع
بعد از چند دقیقه که همه از فرط هیجان نمی تونستن حرف بزنن
زاخی:این که جناب وزیره.....
سرژ:من هزار بار رفتم پیش وزیر اما هیکلشو ندیدم..
لی:تا حالا شماها بیجامه پارتی شرکت کردید.
همه:نه
لی:من به جناب وزیر یه طلسم یاد دادم که انسانو میتونه 1 ساعت خوش هیکل کنه.ایشون فقط توی بیجامه پارتیا از این طلسم استفاده میکنه.چون تو طول روز از روی شنل کسی هیکل وزیرو نمیبینه...
زاخی:به ما ام یاد میدی
لی:نچ
سرژ:چرا
لی:خرج داره.جناب وزیر معجونی 300 گالئون بمن پول میده..
زاخی:واقعا که!! بجای اینکه این پولو صرف گروههایی مثل هافلپاف کنه میده برای هیکلش.
سرژ:بدبخت اگه این هیکلو نداشت که اینهمه آدم بهش رای نمی دادن.
لی:بحثو سیاسی نکنید من شناسمو لازم دارم.
سرژ:خب بچه ها پولاتونو بذارین رو هم ما این معجونو لازم داریم.

چند دقیقه بعد
زاخی:پول جور شد.یدونه بده......
لی معجونو میده زاخی و زاخی ینفس همه رو میره بالا.
سرژ:بگیریدش 10 گالئون و 13 سیکل داد کل معجونو خورد.
اما زاخی در رفته بود
لی:من میدونم کجاست رفته پیش کتی
سرز:آبروشو میبرم(اینو میگه و میره بیرون)
لی:وایسید منم باشگاه رو ببندم بیام


------------------------------------------------
نکته مهم

اینجا فقط برای هافلپافیا نیست.سیاها منتظرم...............


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


باشگاه بدنسازی دیاگون
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
#10

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
زاخی:ای بابا....اینم از دردسر پولدار بودن....ما هر جا میریم میگن بیا شریک بشو....
سرژ:از خداتم باشه(قابل توجه هدیه)......خب برو شریک لی بشو ما گروه اچ سی او هم یه سودی ببریم....تازه میتونیم اینجا رو بکنیم مقر فرماندهی شماره دو....
زاخی:نگو نگو این حرفو....درسته که لی دوست صمیمی منه ولی اون یه گریفندوریه....و ممکنه بقیه گریفی هم اونو طلسم کنن و ازش در مورد ما حرف بشکن...
زاخی:ببینم نظرتون در مورد همون بدنسازی خالی چیه؟؟؟...بریم بدنسازی بکنیم کافیه....
هدیه:ولی من میخوام مثل الانم مانکن بمونم...
سرژ:چقدر از خود راضی....به خودش میگه مانکن....هیکل پاتریشیا رو ندیده....مانکن به اون میگن....
زاخی:تو هم مثل اینکه خوبی....هدیه مانکن تره...
سرژ:نخیر.....پاتریشیا بهش مانکنی بیشتر میخوره...
زاخی:من رئیسم میگم هدیه مانکنه...
سرژ:خب باش...من به عنوان معاون رئیس میگم پاتریشیا مانکنه....
پاتریشیا:اینجا چه خبره؟؟؟...کی اسم منو صدا کرد؟؟
هدیه:کسی منو صدا کرد؟؟؟؟
زاخی:سرژ میگه پاتریشا مانکنه ولی من میگم هدیه مانکنه....
پاتریشا یه چیزی دم گوش هدیه میگه....بعد میریزن سر زاخی و سرژ و تا میخورن کتکشون میزنن...
هدیه:تا شماها باشین به ناموس مردم کاری نداشته باشین...بابا جان من شوهر دارم...به من گیزر ندین...
زاخی:وااااا.شوهر داری؟؟؟
هدیه:نه هنوز بهم پیشنهاد داده...
زاخی:کیه؟؟؟...بگو برم حسابشو برسم...
هدیه:لی جردن..
زاخی:چی؟؟؟...لی؟؟؟....ای بابا....اون که دوست خودمونه مشکلی نداره....برو خوش باش...
سرژ:چی میگی ولی این جزو قوانین محصوب نمیشه....ما نباید با افراد گروههای دیگه ازدواج کنیم....
زاخی:برو بابا حال داری....
================
اینم از عواقب شوهر دادن بقیه.....منظورم شوهر دادن سیبل توسط هدیه بود....
منم بلدم هدیه جان....
========================








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.