پیگویجن در حالیکه تغییر چهره داده و یه شنل تیره رنگ و نقاب به صورت داره وارد دفتر آقای لوییز میشه
لوییز :از جات تکون نخور
پیگویجن با طمانینه! نقابشو از صورت بر میداره ویه دفعه
میگه: اوا ! چتونه آقا؟!
هر کسی وارد دفترتون می شه
اینجوری باهاش بر خورد می کنین؟
لوییز:ببخشید خانم
.انتخابات لرد سیاهه و از اونجایی که تعداد کاندیداها محدود نیست.
اینه که به افراد نقابدار
شک می کنم.خب امرتون.
پیگویجن آهی می کشه
و می گه:اینجا دفتر آقای لوییژه؟ آدرس اینجا رو بهم دادن.دنبال یه عمارت خاص می
گردم تو بهترین منطقه دهکده.
لوییز :شما بنده روچی صداکردید؟
پیگویجن:ای خدا !
.......... اگه براتون خیلی مهمه گفتم لوییژ......البته من همین امروز به هاگزمید اومدم و
با زبان محلی اینجا آشنایی چندانی ندارم.
لوییز:اما منظورتونو از خاص بودن اون منزل متوجه نشدم؟!
پیگویجن در حالیکه انگشتاشو به نشانه صلیب رو سینه ش حک می کنه با لحنی کشدارو به زبان سیسیلی می گه :
ائیو نن ا کپیتو ....... اسکوزی کزا ا دتو؟! ....خدای من!
لوییز:چیز خاصی گفتید؟
پیگویجن در جواب لوییزمیگه: نه! تو ذهنم ویژگیهای اون منزل با شکوه رو تجسم می کردم!!
اما ایده آلهایی رو که برای این خونه متصورم
.....
وسطای یه باغ باشه ....ظهر که از خواب پا میشم... تو ایوان خونه م بشینم .....هوا اگه بهاری و.... با نم نم بارون
باشه ..... رنگین کمون خوشگلی اون بالاها پل بزنه
....
لوییز:اونوقت می خواد چطور بشه؟
پیگویجن:هیچی بابا .چته ؟
به سگ نازم که اسمش پیروسه و از نژاد پودله غذا بدم.
لوییز:پیروس؟
پیگویجن:آره چون یه اسم اصیل یونانیه به همین خاطر ترجیح میدم پیروس صداش کنم.شما که با این قضیه مشکلی ندارین؟
لوییز: خدمتکارم می خواین؟
پیگویجن:البته
. اما نه برای کار کردن بلکه با این کارم می خوام ما یحتاج زندگیشون تامین بشه و به
ارتزاقشون کمک کنم.من خونه مو خودم تمیز می کنم از یه طرف این کارو سرگرمی میدونم .و از
طرف دیگه می تونم یه زندگی صاف و بی آلایش رو تجربه کنم.
لوییز:یه لحظه صبر کن ببینم
..... یه مورد خاص؟ ....درسته و نیازی هم به فکر کردن نداره
....>
من خونه ای که قبلا متعلق به خاندان با اصالت بلک بوده روبه شما پیشنهاد می کنم.خوبیش اینه که در بهترین
منطقه هاگزمیده.قیمتش سر به فلک میزنه تا حالا کسی نتونسته بهش فکر کنه چه برسه به اینکه بخواد اونو
خریداری کنه .....
پیگویجن:احتمالا بهترین گزینه هم همین باشه .فقط باید طوری بازسازی بشه که بعدا بشه فروختش.آخه من
به زیاد موندن تو یه منطقه اصلا فکر نمی کنم.
لوییز:وسعت زمین 11 هکتاره .هر هکتارش 90 هزار گالیون براتون آب می خوره . که با یه حساب سر
انگشتی می شه..........اجازه بدین چرتکه مو بیارم.
پیگویجن:لازم نیست محاسبه کنی حدود 1 میلیون گالیون
لوییز:
پیگویجن:دکوراسیون خونه هم باید تحت نظارت مستقیم خودم باشه .چون به قضیه دکوراسیون همیشه
حساسیت ویژه ای دارم.100 هزار گالیون هم شخصا بهتون میدم تاطراحی اونو با افکار خودم مچ کنید.
اما مشکل اصلیم اینه که برای چینج کردن پولهام از لیره به گالیون فکر می کنم یکی دو روز وقتم در
گرینگوتز تلف شه. فردا مشاورمو می فرستم تا ترتیب کل این کارا رو بده.ولی خودم اونجا رو باید حتما ببینم.
اینم بگم که اگه از این خونه خوشم بیاد زمینهای اطرافشو قطعه قطعه ازتون می خرم.چون اینجا هم مثل
جاهای دیگه حتما بچه های بی خانمان دیده می شن که نیاز به سر پناه دارن.
بذارید ببینم چیز دیگه ای به نظرم می رسه یا نه؟
یه سگ از نژاد بولداگ و حتما حتما تفنگ شکاری رو نباید فراموش کنم.
لوییز:اینا که به دفتر لوییز مربوط نیست. هست؟
پیگویجن:البته که نه..با خودم بودم.
پیگویجن:اوهوم یادم اومد ..تازه تا شعاع چند کیلومتری خونه م چشمم به هیچ جادوگری نیفته .به خاطر ذات
لمپن بعضیشون
این موردو عمدا تاکید کردم.فکر نمی کنم که شما نظر دیگه ای جز این داشته باشید.آخه من
چند ماه قبل تو جنووا یه جادوگرو که تمام حفاظهای امنیتی خونه مو دور زده بود ....
لوییز:کشتینش؟
پیگویجن (با خنده) :lol2: نه بابا کار خاصی نکردم .فقط پای چپشو هدف قرار دادم
.آسیب چندانی هم بهش وارد
نشد
.فرداش تو روزنامه کوریره دلا سرا دقیقا این موضوع رو تیتر کردن که شد قوز بالا قوز.از بخت بد
ما دادگاه اونجا در کمال قساوت رای به آزادی اون پست فطرت داد.به این خاطر که اونجا یه شهره با قوانین
خاص ماگلی ومنم یه ساحره خاص که باید بااون قانونای مسخره خودمو وفق میدادم.
لوییز:می گفتید!
پیگویجن:اینا که چیزی نیست اسم دهکده شونو گذاشته بودن پیگ ویل!
چون فکر می کردن پیگی منطقه
ساحلی اونجا رو به اسم خودش می کنه و جزء املاک ویژه ش قرار می ده
منم بهشون پیشنهاد دادم که شهروند افتخاری اونجا بشم حتی بعضی املاکمو به تعدادی از اونا بخشیدم که
حسن نیتمو بهشون ثابت کنم ولی از اونجایی که دیدم بی فایده س دیگه بر مواضع قبلیم پا فشاری نکردم .
و تصمیم گرفتم علیرغم علاقه باطنیم به محیطی که به بقیه جاها ترجیحش می دادم هاگزمیدو به عنوان محل جدید
زندگیم انتخاب کنم . الانم که اینجا هستم و همین روزاس که محافظ شخصیم هم بیاد .
می تونه بدون جا و مکان بمونه؟ معلومه که نمی تونه
....
لوییز:
...........................................
آن سوی تاپیک !(منظور پست قبلیه )
...در همین گیر و دار بود که در گوشه دیگه ای از دهکده شون و استیو از حرفای زاخی این شکلی
شدن!
زاخی: کدوم حرفا ؟!
بهتره خودتو به اون راه نزنی راستشو بگو
...