هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۳:۲۰ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
#29

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
کاربران عضو
پیام: 126
آفلاین
من هم به نوبه ي خود به لي عزيزم تبريك مي گم اميدوارم در كار جديدش موفق بشه
==============
هديه: سلام لي خوبي؟
لي:مرسي از اين بهتر نميشم
هديه:تبريك ميگم
لي:ممنون
هديه: كمكي لازم نداره در مديريت جديد؟
لي: بذار ببينم .........


بياين هافلپاف


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۶:۲۹ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴
#28

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
لی سریع میره بیرون و تابلو رو عوض می کنه و جاش می زنه:
عزیزانی که از کوچه دیاگون رد می شوید این تاپیک فقط برای بدنسازیه و هیچ چیز دیگری در اینجا اتفاق نمیفته...


زاخی که در حال رد شدن میگه چرا؟
لی:ابله مگه ندیدی کرام با دلال محبت چی کار کرد.اگه اینجارو از فرند شیپی در نیارم قراره فردا نیروهای نوشابه ای وزارت بریزن اینجا در اینجا روتخته کنن.
زاخی:دروغ نگو هدیه بهت گف اینجارو باشگاه کنی؟
لی که از ترس قفل کردن کرام داشت سکته میکرد:هدیه کیه من کسی رو به این نام نمی شناسم.
زاخی:نامرد
لی:چیزی گفتی؟
زاخی:نه
لی:قراره امروز یه سری وسایل بدنسازی 2005 بیارن اینجا باشگاه رسما شروع به کار کنه.
زاخی :موفق باشی
لی:ممنون

به کرام:اینجا قراره بشه باشگاه بدنسازی.لطفا قفل نکن تا نتیجه اش رو ببینی...

اینم لوگوی باشگاه
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۸۴/۵/۲۱ ۷:۲۵:۳۷

يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۲:۵۹ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴
#27

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
کاربران عضو
پیام: 126
آفلاین
بعد از گذشت چند هفته و پراكنده شدن شايعه ي تبديل باشگاه بدنسازي به مكان همسر يابي باشگاه فوق العاده شلوغ و پر رفت و آمد است البته نه براي بدنسازي!
هديه: لي ميگم ها مي تونم از اين فني كه گفتي روي هر كي كه خواستم و يا براي هر كاري انجام بدم
لي: خوب آره
هديه: حتي رو تو!
لي: اگه دلت بياد آره
هديه: خوب اگه دلم نياد چي؟
لي: خوب هيچي ديگه
هديه با يك حركت جهشي از جا مي پره و حركات خفن و باحالي روي لي انجام ميده و بعد در حالي كه لبخندي مليح برلب داره ميگه: فكر كردي خسته شدم ديگه الان بهت يك باشگاه بدنسازيي نشون بدم كه بفهمي
لي در حالي كه نفس نفس ميزنه ميگه: تو رو خدا آبرومو نبر جلوي اين همه مشتري هر كار بگي مي كنم
هديه:خوب بذار ببينم
بعد مثل اينكه فكر تازه اي به ذهنش برسه مي پره و ميگه
هديه: آها فهميدم همين الان ميره يك اعلاميه ميزنه يا به همين آدماي بيرون ميگي كه اينجا فقط باشگاه بدنسازيه نه همسر يابي فميدي؟
لي: خوب همين كه تو ميگي هستش
هديه: آره فقط اسمشه يك نگاه به بيرون بنداز
لي يك نگاه به بيرون ميندازه و انگار رعد و برق گرفته باشش ميگه: واي اينجا چه خبره؟
هديه: برو ديگه
لي: خوب فقط يك چيز مي مونه
هديه: باز چي؟
لي: من ديگه؟
هديه:تو؟
لي:آره ديگه پس من چي؟
هديه: خوب خودم بعدا جوابتو بهت ميدم فعلا برو ببينم چي كار مي كني
لي:
ادامه دارد ......


بياين هافلپاف


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
#26

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
با توجه به درخواست ساحره های گرامی و نظر به بوجود آمدن بنگاه همسر یابی به منظور رفاه هر چه بیشتر ساحره ها در این مکان کلاسهای رایگان کتک کاری برای ساحره هایی که از شوهرانشان متنفرند بوجود آمده است



لی این تابلو رو به دیوار زد و مدتی نگذشت که هزاران ساحره جلوی باشگاه صف کشیدند............

(ادامه بدید ساحره های محترم این یک ایده برای ادامه کاره)


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
#25

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
ایوانا یهویی میاد تو:

ـــ سلام لی! میگم اگه تو میرفتی دلال محبت میشدی بهتر بودها!

لی :دلال محبت؟!من؟!

ایوانا : آخه ناسلامتی اینجا باشگاه ورزشیه!جوانان ما میان اینجا تو یه محیط سالم ورزش کنند اون وقت شماها اینجا کاروکاسبی محبت را انداختین!

سیبل: مگه چشه؟!

ایوانا : چش نیست!

لی : ایوانا از حرفات معلومه تو هم میخوای ها!!!!!

ایوانا: چی؟!

لی : خودت میدونی!

ایوانا به سیبل : میشه حرفاشو ترجمه کنی؟!

سیبل : ای بابا لی درست بگو دیگه!

ایوانا : چی رو؟!

سیبل : اینکه تو هم....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادامه بدین!


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
#24

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
لی که کنجکاو شده بود بیشتر بدونه:خب بگو بقیش .هدیه چی

شد؟

تریلانی:خب من تو گوی پیشگوئی دیدم که اگه هدیه با یه مرد

گریفیه سیاه پوست ازدواج کنه اون مرد سیاه پوست بدبخت

میشه و بهتره اون مرد با یه ساحره که پیشگوئی هم بلده ازدواج

کنه.

لی:ا چه جالب برم به هدیه بگم.

تریلانی که از دست خنگ بازیای لی خسته شده بود میگه:خب من تو گوی یه چیز دیگه هم دیدم.

لی:چی؟

تریلانی:خب هر کی این خبرو به هدیه بده در جا می میره و هدیه

هم به طلسم شومی دچار میشه.

لی:وای چه خشن.خب حالا میدونی اون مرد سیاه پوست کیه.

تریلانی:

لی:


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
#23

سيبل تريلاني


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۷ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۴۸ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۵
از از برج شمالي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 45
آفلاین
در باز ميشه و سيبل تريلاني با صورتي افسرده داخل ميشه
لي:سلام پروفسور....چه عجب از اين طرفا؟!!!...نكنه شما هم ميخوايين شوهرتونو تكه تكه كنيد؟
تريلاني:نه بابا...من شوهرم كجا بود؟...راستش ديروز داشتم با زاخي تو پارك چاي مينوشيدم احساس كردم گوي پيشگوييم داره صدام ميكنه...سريع رفتم پيشش...ميدوني گوي چي گفت بهم؟
لي:نه!!!!!چي؟!!!
تريلاني:گفت ميتوني بعد از سالها شوهر مناسب و مورد علاقه تو در باشگاه بدنسازي پيدا كني.....
لي: ....فكر كنم اشتباه شده باشه پروفسور...ما اينجا شوهري كه به درد شما بخوره نداريم...حتما منظوره گوي محترم شما يه باشگاه ديگه بوده...
تريلاني:اولا محترمه...نه محترم...دوما...من اينطور فكر نمي كنم
لي:اهم اهم اهم.... :no:
تريلاني:
لي:مواظب باشين هديه صداتونو نشنوه پروفسور...
تريلاني:راستي لي...بين خودمون بمونه ولي من چند روز پيش طالع هديه رو به شدت تاريك ديدم...
لي:نگو....
تريلاني:



Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۰:۱۲ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
#22

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
مکان:روز-داخلی-یکی از اتاق های سری باشگاه

لی:ما امروز اینجا جمع شدیم تا حق کسانی را که سعی در اشاعه ازدواج اجباری در این مرز و بوم هستند را کف دستشان بگذاریم.
دانشجوها که مثل اینکه فقط هدیه است سریع یادداشت برداری میکنن.
لی:هدیه بسه مهم کار عملیه!!!
لی به سخنرانیش ادامه میده:آزادی حق ساحره های این مرز و بومه.
یهو صدایه سوت و تشویق هزاران نفر بلند میشه.
لی:ای بابا مگه جز هدیه کس دیگه ای اینجا هست.
هدیه:خب استاد چکار باید کرد.
لی:باید به زاخی یه درس درست حسابی داد....
هدیه:چجوری
لی:بابا مثل اینکه یادت رفته.من دان شش کیو کوشین دارم.
هدیه:این چی چی بید؟
لی:ولش کن خودمم نمی دونم.فردا بیا کارهای عملیو با هم تمرین کنیم.

========
فردا
هدیه:سلام چند نفر دیگه رو که مشکل منو داشتن آوردم میخان شوهراشونو لت و پار کنن.
لی:چند نفرن؟
هدیه:چیزی نیست.ده بیست هزار نفر
لی:معععععععععععع ولی اشکال نداره.مهم هدف ماست آزادی ساحره ها
لی:هدیه اونجوری نه.باید بزنی تو صورتش.نه خانم چششو هدف بگیر.
هدیه:مطمئنی با این کارا زاخی بیخیال میشه.
لی:امیدوارم.
هدیه:منم امیدوارم عزیزم
بنظر میومد کم کم هدیه داره از لی خوشش میاد
هدیه:کی گفته مرتیکه.
لی:من داشتم فکر می کردم از کجا فهمیدی.
هدیه:حالا
اما در ته دل هدیه فکر های لی خیالی نبودند.......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
#21

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
کاربران عضو
پیام: 126
آفلاین
هديه درحالي كه گريه مي كنه وارد ميشه
لي: باز چي شده؟ باز كي چي گفته؟
هديه: تو يكي كه اصلا حرف نزن همش زير سر توئه
لي با حالتي معصومانه:من؟
هديه : نه من
لي: يعني خودت به خودت چيزي گفتي؟
هديه سرشو مي كوبونه به ديوار و ميگه: واي من مي رم يك موقع ديگه ميام باشه
لي: نه همين الان خوبه هنوز ساعت 3 صبحه
طبق معمول كه زاخي همه جا پيداش ميشه همراه سرژ مياد تو و ميگه
زاخي: اااا.... لي نمي دونستم مغازت اين موقعم بازه
لي: حالا فهميدي؟
زاخي: آره . بعد رو به هديه مي كنه و ميگه: چي شده؟ فكر كردي من كم ميارم؟تو سيبل رو شوهر ميدي منم تو رو؟
هديه: باور كن اگه ميدونستم مي خواي با سيبل ازدواج كني پاتي رو شوهر ميدادم
سرژ: چي گفتي؟
هديه:هيچي بابا ببخشيد
زاخي:خوب حالا نظرت در مورد سام چيه؟
هديه:كي؟
سرژ: مگه كري سام ديگه؟
بعد مثل اينكه يك دفعه به خودش اومده باشه رو به زاخي مي كنه و مي پرسه
سرژ:كي؟
زاخي:مثل اينكه خيلي خوابتون مياد سام ديگه؟ انقدر پسر خوب و آقاييه
هديه: نه فكر كنم تو خوابت مياد سام يك ريونكلاويه
زاخي:خوب باشه
سرژ:oh my god
هديه: زاخي تو قانونامون رو فراموش كردي
سرژ: ما حق نداريم با كسي غير از خودمون ازدواج كنيم يعني اين
هديه:واقعا كه؟
زاخي: واي بد بخت شدم من به كلي از بچه ها قول داده بودم
هديه:زاخي چي گفتي؟ اگه جرئت داري دوباره تكرار كن
زاخي:خوب اگه داشتم تكرار مي كردم
هديه:
در همين حال به سمت زاخي ميدوه تا خفش كنه ولي لي جلوشو مي گيره و ميگه اگه دوست داري من اين كارو بكنم كه هيچ بي ناموسييه هم رخ نده
هديه:ok
زاخي هم فرار مي كنه و دست لي بدبختانه بهش نمي رسه
====================
لي عزيز مي خواي شناسه ي دوتامون بسته شه


بياين هافلپاف


Re: باشگاه بدنسازی دیاگون (دياگون جديد)
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
#20

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
نقل قول:

هديه جون نوشته:
هديه:خيلي تو زندگيه شخصيه من دخالت نكن رابطه ي من و لي مثل دو تا دوسته و ما قصد ازدواج با يكديگر رو نداريم
زاخي:آخه تو سيبل رو شوهر دادي؟
هديه:اين به خودم مربوطه در ضمن اون به نفعش بود
زاخي:چرا؟
هديه:خوب معلومه اونوقت گير سرژ منافق ميفتاد
زاخي:خوب اينم حرفيه
هديه :خوشحالم كه فهميدي


بر طبق این اظهارات هدیه جون بنده با وجود علاقه بسیار پایم را از زندگی این ساحره عزیز می کشم بیرون....

فقط یه چیزی هدیه اگه خودت راضی هستی ما ادامه بدیم وگرنه...
در باشگاه من رضایت مشتری حرف اولو میزنه.

هدیه دوست دارم نظرتو بدونم......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.