این پست نشات گرفته شده از پست اول استیو جان در این تاپیک*************ببخشید اینو دیر زدم...اون موقع یه دفعه رفتم نتونستم بزارمش الان میزارم***
================================
استیو:خفه شو زاخی.....
زاخي:
استيو:حالا چرا عصباني ميشي...من فقط گفتم لطفا چيزي نگو..
زاخي:آره...دقيقا همين شکلي گفتي..
استيو:
دقيقا
زاخي:
زاخي:ببينين اگر اين شکليه پس من هم بايد بزنم تو گوش شون..
شون:وا حالاچرا گوش من؟؟؟
زاخي:خب نگاه کنين استيو ميزنه تو گوش من به خاطر دبي...
استيو:بابا من پس گردني زدم...
زاخي:همون....
شون:به خاطر دبي؟؟
زاخي:بله..
استيو:اي خاک بر سرت....لو دادي..
زاخي
لارا:حالا چرا ميخواي شون رو بزني؟؟
زاخي:خب ديگه استيو به خاطر فرد مورد علاقش ميخواد منو بزنه منم به خاطر فرد مورد علاقم شون رو بزنم....مگه چيه؟؟؟
شون:من که حرفي ندارم ولي اين فرد مورد علاقه حالا کي هست؟؟؟....بگو برات آستين بالا بزنيم
زاخي:من احتياجي به آستين بالا زدن کسي ندارم....من خودم ميتونم کارامو درست کنم....وقتي طرف مقابل از آدم خوشش بياد و آدم هم از طرف مقابل خوشش بياد ديگه حرفي نيست..
استيو:البته به شرط اينکه آدم باشي...
زاخي:
شون:حالا نگفتي از کي خوشت مياد...
زاخي:
..آشناست..
شون:وا...اين چه طرز نشوني دادنه؟؟
زاخي:اصلا کي از شما نظر خواست..
لارا:با شوهر من درست صحبت کن..
زاخي:واي مگه عروسي کردين؟؟؟.....نهههههههههههههههههههه...........
*و زاخي غش ميکنه....
شون:وا اين چرا اين شکلي کرد....مگه عروسي کردن ما دوتا مشکلي داره.....بابا بهش بگين ما هنوز عروسي نکرديم شايد بلند شد....من که نفهميدم چي شد..
لارا:ولي من ميدونم....
شون:خب به ما هم بگو ديگه....
لارا:نه....اين فقط بين من و زاخي ميمونه...ما دوتا به هم قول داديم....
شون:بله بله....نفهميدم....شما از کي تا حالا با هم قرار مدار ميگذاشتين و ما نميدونستيم....
لارا:خب ميخواستي بيشتر مواظب من باشي....هي بلند ميشي ميري ماموريت....خستم کردي....نگاه کن اين زاخي رو...... همه جا هست و هيچ وقت نميره ماموريت....
شون:خب مثل اينکه حرفامون با هم يادت رفته ها....مگه خودت نگفتي:شون جان برو ماموريت به سلامت....چه ميدونم هي ميگفتي من به ماموريت رفتن تو افتخار ميکنم و از اين حرفا..
لارا:من گفتم؟؟
دبي:حالا بس کنيد بياين زاخي به هوش اومد...
=======================================