هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴

مهسا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۱ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۲۷ یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۵
از همين دورو برا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 40
آفلاین
پرفسور منم ميخوام تو كلاسها شركت كنم.راستي اكي امتحان ميگيريد؟


ساده زندگي كن!سخاوتمندانه عشق بورز!عميق توجه كن ومهربانانه سخن بگو.


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۷:۴۷ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
پیامبر معبران لقبی بود که به اندروما دانشوف روسی داده بودن !
اندروما کسی بود که بنا به سنت قدیم خانوادش مدام به معبدها میرفت و مشغول ادای رسوم مربوطه بود اما هیچ وقت خسته نمیشد و عاشقانه این کارو انجام میداد و در صدد بود که افرادی رو هم همراه خودش ببره !
از عادات اندروما این بود که حتی به کشورهای دوردست هم میرفت و از معبدهای اونا دیدن میکرد و توصیفی از اونا رو یادداشت میکرد و همراه عکسهای نقاشی شده اونا که خودش انجام میداد برمیگشت و اونا رو در دفتری که برگهاش از پوست گراز بود میچسبوند و این امر ادامه داشت تا اینکه اندروما در سن حدود 48 سالگی تونست تموم معبدهای جهان رو سر بزنه و در اون زمان کار سختی بود که بشه بدون وسایل مسافرتی جهان رو گشت ولی اون عاشقانه این کارو کرد و به علاقه خودش رسید و با اراده محکم به خواستش رسید !
کم کم اسم اندورما بین مردم کشور روسیه پیچید و اون به عنوان مردی اشنا در اون کشور شناخته شد و روزی در هفته رو برای مردم میذاشت که بیان و با اون حرف بزنن و اونم خاطرات و توصیفی از معبدهایی که دیده بود رو به اونا ارایه میکرد و عکسهایی نقاشی شده اونا رو هم نشون میداد و چیزی نگذشت که تعداد مخاطبان اون در کلاسها به 40 یا 50 نفر رسید و نام اندروما جهانی شد و از مرزهای روسیه گذشت !
اندروما این لقب رو گرفت چون کسی بود که مردم رو با معبدهای جهان اشنا کرد و حتی مردمی از کشورهای دیگه هم به اون مراجعه میکردن و اونو پیامبر معبدها نامیدن چون باعث اشنا شدن مردم با معبدهای جهان شده بود پیامبر معبدها نام گرفت .



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
پروفسور عزیز من واقعا خوشحال میشم که شما منابعی هم به ما معرفی کنین. من که تو کف سوال قبلیتون ونده بودم با دیدن این یکی این فک پایینم روی زمین ولو شد و الان مامانم داره برام جمعش می کنه.


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
امروز می خوام یک کم را جع به تعبیرخواب براتون توضیح بدم.این رشته سخت ترین قسمت پیشگویی و در عین حال کم مصرفترینه اونه تا حدی که در دانشگاه ها پیشگوی رو از این رشته جدا کردن مثل دو رشته دندانپزشکی و پزشکی ماگلها که از هم جدا ولی به هم مربوطه .مشاهیری که در این رشته درخشیدن کم بودن چون باید علاوه بر هوش سرشار عاشق این رشته ابشید ورود به اون تقریبا برای هر کسی ممکنه ولی فقط ده درصد افراد به سال دوم می رسند...مهمترین معبر دنیا خواجه لولو الدین صالحیه که در خدمت شاه عباس بوده.این فرد موفق به نوشتن کامل ترین فرهنگ تعبیر خواب دنیا شداین فرهنگ سی و یک جلده و به شدت هم هر جلدیش گرونه .به طوری که من حدس نمی زنم غیر از دنشکده تعبیر خواب مصر هیچ کتاخونه ای هر سی و دو جلد اون رو با هم داشته باشه. از مشهورترین معبر ها اناسیوس رومیه....که اولین کسی بود که سعی کرد تعبیر خواب رو به صورت یک علم دربیاره متاسفانه عمر اناسیوس فقط اون قدر قد میده که ده تا شاگرد رو تربیت کنه . اون اخرین روز زندیگش به شاگرداش وصیت می کنه که دور جهان رو بگردن و به هر کسی که استعداد یادگیری این علم رو داره اموزش بدند.اما شاگردانش اهمیتی به این موضوع ندادن و سعی کردن با علمشون کاسبی راه بندازن به جز یک نفرشون که بعدها به نام پیامبر معبران مشهور شد...هر ساله روز مرگ اون عزای عمومی برای تمام معبرهای دنیاست در این روز اونها هیچ خوابی رو تعبیر نمی کن . حتی خود من هم درست از این رشته سر در نمنی یارم ولی اگه ا همین دانسته های اندک من باز هم هر روز یه کلاس داشته باشیم تا اخر سال هیچ کدومتون چیز ازش متوجه نمی شید بنابراین من فقط یه توضیح سبک در حد گروهبندی و طرز تشخیص خوابها از هم بهتون میدم ...اگه دسترسی دارید و می تونید برای جلسه بعد تحقیق کنید اسم پیامبر معبران چی بوده و یه بیوگرافی از زندگیش در بیارید.


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
من الان خودمم گیجم و نمی دونم چی کار باید بکنم فعلا فقط 10 امتیاز تا گریفندور تا یکم از گیجی به در بیام بعد .


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴

نامفادورا تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۵ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۱۷ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸
از همونجایی که دلبر خونه داره
گروه:
کاربران عضو
پیام: 149
آفلاین
اينم بيوگرافی نستراداموس:
......................................................................
Nostradamus' Biography
تصویر کوچک شده







































Michel de Nostradame, more commonly known as Nostradamus, was born on December 14, 1503, in St. Remy de Provence. He was a seer and a time traveler living in 2 realities. He also was adept in astrology and astronomy, and, along with his own clairvoyance. He used both sciences to interpret the visions he received in the secrecy of his study.

He was often refered to as the prophet of doom because of the visions he had involving death and war. His followers say he predicted the French Revolution, the birth and rise to power of Hitler, and the assassination of John F. Kennedy. His prophetic vision....942 cryptic poems called "The Centuries" groups in sets of 100. A single verse is commonly called a quatrain and 100 quatrains a Centurie. They have enthralled generation after generation of readers. He predicted some of history's most monumental events from the Great Fire of London (1666) to the destruction of the space shuttle Challenger.

His parents were of simple lineage from around Avignon. Nostradamus was the oldest son, and had four brothers; of the first three we know little; the youngest, Jean, became Procureur of the Parliament of the Provence.

Nostradamus' great intellect became apparent while he was still very young, and his education was put into the hands of his grandfather, Jean, who taught him the rudiments of Latin, Greek, Hebrew, Mathematics and Astrology.

When his grandfather died, Nostradamus was sent to Avignon to study. He already showed a great interest in astrology and it became common talk among his fellow students. He upheld the Copernican theory that the world was round and circled around the sun more than 100 years before Galileo was prosecuted for the same belief.

Since it was the age of the Inquisition and the family were converted from Judaism to the Catholic faith by the time Nostradamus was nine years old, his parents were quite worried, because as ex-Jews they were more vulnerable than most. So they sent him of to study medicine at Montpellier in 1522.

Nostradamus obtained his bachelor's degree after three years, with apparent ease, and once he had his license to practise medicine he decided to go out into the countryside and help the many victims of the plague.

After nearly four years he returned to Montpellier to complete his doctorate and re-enrolled on 23rd October 1529. Nostradamus had some trouble in explaining his unorthodox remedies and treatments he used in the countryside. Nevertheless his learning and ability could not be denied and he obtained his doctorate. He remained teaching at Montpellier for a year but by this time his new theories, for instance his refusal to bleed patients, were causing trouble and he set off upon another spate of wandering.

While practising in Toulouse he received a letter from Julius-Cesar Scaliger, the philosopher considered second only to Erasmus throughout Europe. Apparently Nostradamus' reply so pleased Scaliger that he invited him to stay at his home in Agen. This life suited Nostradamus admirably, and circa 1534 he married a young girl 'of high estate, very beautiful and admirable', whose name was lost to us. He had a son and a daughter by her and his life seemed complete.

Then a series of tragedies struck. The plague came to Agen and, despite all his efforts, killed Nostradamus' wife and two children. The fact that he was unable to save his own family had a disastrous effect on his practice. The he quarrelled with Scaliger and lost his friendship. His late wife's family tried to sue him for the return of her dowry and as the final straw, in 1538, he was accused of heresy because of a chance remark made some years before. To a workman casting a bronze statue of the Virgin, Nostradamus had commented that he was making devils. His plea that he was only describing the lack of aestheticappeal inherent int the statue was ignored and the Inquisitors sent for him to go to Toulouse.

Nostradamus, having no wish to stand trial, set out on his wandering again and kept well clear of the Church authorities for the next six years. We know little of this period. From references in later books we know he travelled in the Lorraine and went to Venice and Sicily. Legends about Nostradamus' prophetic powers also start to appear at this time.

By 1554 Nostradamus had settled in Marseilles. In November that year, the Provence experienced one of the worst floods of its history. The plague redoubled in virulence, spread by the waters and the polluted corpses. Nostradamus worked ceaselessly.

Once the city had recovered, Nostradamus moved on to Salon, which he found so pleasant a town that he determined to settle there for the rest of his life. In November he married Anne Ponsart Gemelle, a rich widow. The house in which he spent the remainder of his days can still be seen off the Place de la Poissonnerie.

After 1550 he produced a yearly Almanac - and after 1554 The Prognostications - which seem to have been successful, and encouraged him to undertake the much more onerous task of the Prophecies. He converted the top toom of his house at Salon into a study and as he tells us in the Prophecies, worked there at night with his occult books. The main source of his magical inspirations was a book called De Mysteriis Egyptorum.

By 1555 Nostradamus had completed the first part of his book of prophecies that were to contain predictions from his time to the end of the world. The word Century has nothing to do with one hundred years; it was so called because there were a hundred verses or quatrains in each book. The verses are written in a crabbed, obscure style, with a polyglot of vocabulary of French, Provencal, Italian, Greek and Latin. In order to avoid being prosecuted as a magician, Nostradamus writes that he deliberately confused the time sequence of the Prophecies so that their secrets would not be revealed to the non-initiate.

It is extraordinary how quickly the fame of Nostradamus spread across France and Europe on the strength of the Prophecies, published in their incomplete form of 1555. The book contained only the first three Centuries and part of the fourth. The prophecies became all the rage at Court, the Queen, Catherine de Medici, sent for Nostradamus to come to Court, and he set out for Paris on 14th July 1556. On 15th August, Nostradamus booked a room at the Inn of St. Michel, and the next day the queen sent for him.

One could only wish that there had been a witness to record their meeting. Nostradamus and the Queen spoke together for two hours. She is reputed to have asked him about the quatrain concerning the king's death and to have been satisfied with Nostradamus' answer. Certainly she continued to believe in Nostradamus' predictions until her death. The king, Henri II, granted Nostradamus only a brief audience and was obviously not greatly interested.

Two weeks later the queen sent for him a second time and now Nostradamus was faced with the delicate and difficult task of drawing up the horoscopes of the seven Valois children, whose tragic fates he had already revealed in the centuries. All he would tell Catherine was that all of her sons would be kings, which is slightly inaccurate since one of them, Francois, died before he could inherit.

Soon afterwards Nostradamus was warned that the Justices of Paris were inquiring about his magic practices, and he swiftly returned to Salon. From this time on, suffering from gout and arthritis, he seems to have done little except draw up horoscopes for his many distinguished visitors and complete the writing of the Prophecies. Apparently he allowed a few manuscript copies to criculate before publication, because many of the predictions were understood and quoted before the completed book came off the printing press in 1568, two years after his death.

The reason for this reticence was probably the king's death in 1559. Nostradamus had predicted it in I.35 and may have felt that it was too explicit for comfort and that it would be advisible to wait some years until things had quietened down. But the following year, 1560, King Francis II died, and this time he was openly quoted.

In 1564 Catherine, now Queen Regent, decided to make a Royal Progress through France. While travelling she came to Salon and visited Nostradamus. They dined and Catherine gave Nostradamus the title of Physician in Ordinary, which carried with it a salary and other benefits.

But by now the gout from which Nostradamus suffered was turning to dropsy and he, the doctor, realized that his end was near. He made his will on 17th June 1566 and left the large sum, for those days, of 3444 crowns over and above his other possessions. On 1st July he sent for the local priest to give him the last rites, and when Chavigny took leave of him that night, he told him that he would not see him alive again. As he himself had predicted, his body was found the next morning.

He was burried upright in one of the walls of the Church of the Cordeliers at Salon, and his wife Anne erected a splendid marble plaque to his memory.

It was rumored that a very secret document existed in his coffin, that would decode his prophecies. In 1700, the coffin was moved to a prominent wall of the Church. Careful not to disturb his body a quick look inside revealed an amulet on his skeleton, with the year 1700 on it. One night in 1791 during the French Revolution, soldiers from Marseilles broke into the church, in search of loot. The next morning they were ambushed by Royalists. The soldier who had used Nostradamus' skull as a wine glass, the night before, died by a sniper's bullet.


Under the Oak (coffin) lightening strikes in Gienne.
Not far from there (Salon) is hidden the treasure
For after long centuries it is grabed
Found, shall die, eye pierced by a spring (of a trigger).

I 27 The Desecration of Nostradamus' Tomb
تصویر کوچک شده



















Under the Oak (coffin) lightening strikes in Gienne.
Not far from there (Salon) is hidden the treasure
For after long centuries it is grabed
Found, shall die, eye pierced by a spring (of a trigger).

....................................................
امیدوارم که بتونم امتیازی بگیرم....


عا


کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
پروفسور سیبل ایزابل دورست....میخواستم بپرسم آیا فال هدیه که توسط پروفسور تریلانی گرفته شد درسته؟؟؟...یعنی ایشون با یه مرد خوشتیپ از هافلپاف ازدواج میکنه؟؟؟....جالبه....نکنه منم؟؟؟؟...فال ایشون درسته؟؟؟؟...پروفسور دورست؟؟؟



Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۲:۴۴ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
جلسه پنجم
روز به خیر .تعبیر اون خواب شما لارا عزیز اینه که قراره توسط یه دختر مو قرمز از گروه اسلیترین5امتیاز از اسلیترین کم بشه.اینو من نمی گم از هر کس کوچکترین اطلاعی از پیشگویی نداره هم بپرسی همین جواب رو بهت می گه.
در مورد جواب های بقیه ...این جواب اصلیه ...(من از پروفسور گریفندور اجازه گرفتم که یه جلسه از این ترم رو به تدریس فال قهوه بپردازم.)راستی اقای پن ...من راجع به فال ورق توضیح می دم ولی بیشتر از نیمی از صاحب نظران پیشگویی فال ورق رو به دلیل اسان بودن جز فال حساب نمی کنند.یا حداقل چیزی که ارزش تدریس داشته باشه ....
اینم تعبیر فنجون .
صاحب فال یه ثروت زیاد دریافت می کنه که به خصوص بعد از فقر اقتصادی که گریبانگیرش بوده لذتبخشه.ولی همون طور که حدس زدید یه مانع خیلی بزرگ بر سر راهشه.از طرف یک عده از دوستان نامناسبش درگیر دسیسه ای می شه که انگار به پوله هم بی ربط نیست.قطع امید می کنه...مردم بهش افترا می زنند.ولی توی فنجونش یه عالمه عوامل ثروت افتاده.اونم از راه مناسب .پس نگران نباشه .یه دعوا هم سر همین پیش می یاد .در مورد زندگی خانوادگیش شانس زیادی داره و به خانمی که دوستش داره می رسه خود خانمه هم خوشحاله (ببینبد داره می رقصه ).ولی وای از دست این خیانتکارا....(اقای بات این قدر وول نخور )کارهاش در هم میریزه و خط طولانی زندگیش به خطر مرگ نزدیک می شه .هر جا یه خط طولانی با یه خطر مرگ بعدش دیدد بدونید معنی خودکشی می ده .یه انسان می بینم که خوشحاله.خوشحال می شه که خودکشیش نافرجام مونده.باهاش مخالفت می کنند.اونم در این مورد کم هوشی به خرج می ده .دوستان بد هم همین طور اونو در این غفلت تشویق می کنند.اوسط تابستون صاحب فال می ره مسافرت و شانس خیلی خوبی در یکی از همین جشنواره ها می یاره .ولی این پول رو از دست میده.چون کارهای اقتصادیش نظم ندارند.یه بد بختی در لباس خوشبختی.یه حیوون شاخ عاج دار.باید عصبانیت معنی بده .از این که چرا همه چیز داره بدتر می شه .ولی بعد یه خوشحالی بزرگ می یاد سراغش. یه چیزی تو خانواده عشق.

به هر کدوم پنج امتیاز به خاطر این که دقیقا اشاره نکردید به توضیح صحیحش. تا هفته دیگه بیوگرافی یه فال بین معروف رو برای من بیارید.(در ضمینه فال قهوه )
شاید بهتر باشه یه توضیحی راجع به برنامم تو این ترم بدم .دو هفته رو به تعبیر خواب می گذرونیم و یه جلسه رو هم در مورد فال ورق توضیح می دم.فعلا این کاریه که این ترم می کنیم.روز به خیر .صف رو فراموش نکنید.راستی یکی به ام پی ام داده بود و به اون تیکه مربوط به نیت کردن من گیرز داده بود باید خدمتش عرض کنم اون راهی که شما می گید نمی دونم انگشت می زنند و این ها راه و روش احمقانه ماگل هاست و این چیزی که من به شما می گم فال صحیح قهوه است که بین جادوگران رواج داره .من نمی دونم که اون روش تا چه حد درسته ولی به روش خودم اطمینان دارم و از شما هم می خواهم که از همین روش استفاده کنید به هر حال اگه هر کس در این ضمینه مشکلی پیدا کرده می تونه از اقای اسمیت بپرسه چون من به کارهای ماگلا اشنا نیستم . حالا می تونید برید .راستی پروفسور تریلانی عجیبه که چشم درونه من داره امتیازهای گریفندورو پنج تا کمتر می بینه به علت این که پستتون بی ربط بود و من به محتوای پستتون کاری ندارم .


از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۲:۴۳ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴

سيبل تريلاني


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۷ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۴۸ شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۵
از از برج شمالي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 45
آفلاین
نقل قول:

هديه پاتر نوشته:
نقل قول:

زاخاریاس نوشته:
پروفسور سیبل ایزابل دورست شما فکر نمیکنین که باید ازتریلانی امتیاز کم بکنین...ایشون به شما توهین کردم...اگر شما ببخشید من نمیبخشم...

ميگما خيلي هم توهين نبود اين يك جور پيشگويي بود ولي وقتي سيبل زحمت كشيده در نبود شما كلاستون رو اداره كرده شما بايد ممنون اون باشيد نه اينكه براش در طالعش چيزاي بد ببينين OK؟ منم چون فضولي كردم ببخشيد

من واقعا از ايشان ممنونم كه كلاسهاي منو اداره ميكنن و من فقط چيزي رو ميگم كه چشم درونم ميگه و از اين كه چشم درونم دروغ نميگه اطمينان دارم ...انتظار داري به سيبل عزيز دروغ بگم؟....
راستي....طالعت روشنه هديه...بزودي با مردي قد بلند كه عضو هافلپافه آشنا ميشي....نگران نباش خوشقيافه اس
مرسي كه ازم امتياز كم كردي



Re: کلاس پیش گویی
پیام زده شده در: ۲:۳۲ دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۸۴

هديه پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۹ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
از نا كجا آباد البته همراه دني
گروه:
کاربران عضو
پیام: 126
آفلاین
نقل قول:

زاخاریاس نوشته:
پروفسور سیبل ایزابل دورست شما فکر نمیکنین که باید ازتریلانی امتیاز کم بکنین...ایشون به شما توهین کردم...اگر شما ببخشید من نمیبخشم...

ميگما خيلي هم توهين نبود اين يك جور پيشگويي بود ولي وقتي سيبل زحمت كشيده در نبود شما كلاستون رو اداره كرده شما بايد ممنون اون باشيد نه اينكه براش در طالعش چيزاي بد ببينين OK؟ منم چون فضولي كردم ببخشيد


بياين هافلپاف







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.