هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۴
#73

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
هوا سرد بود و برف ميباريد!حتي از فاصله دو قدمي هم به زور ميشد چيزي ديد!....هلگا هم كه خيلي سرمايي بود توي خونه كنار شومينه نشسته بود و سه تا پتو انداخته بود روي خودش و تلويزيون نگاه ميكرد!...تعطيلات كريسمس بود و همه جا هم تعطيل....حتي فروشگاه نزديك خونشون هم باز نبود كه بره خريد كنه!...ديگه حوصلش سر رفته بود....بهر فيلم بود كه يه دفعه....بوم!....
هلگا توي دلش به جغدي كه نزديك بود بزنه شيشه خونش رو داغون كنه لعنت فرستاد و رفت تا پنجره رو باز كنه...يه جغد آمريكاي خيلي خوشگل بود...هلگا نامه رو گرفت و جغد هم پرواز كرد و رفت!...دوباره اومد نشست روي كاناپه و رفت زير سه تا پتوش و شروع كرد به خوندن نامه كه از طرف آنيتا بود:

هلگا جان سلام!
اميدواريم كه كريسمس خوبي داشته باشي!راستش ما كه حوصلمون خيلي سر رفته!منظورم از ما من و اوتو هستيم!....تصميم گرفتيم كه الف-دال رو دوباره راه بندازيم و خودمون رو توي ايام كريسمس و تعطيلات يه جوري باهاش سرگرم كنيم!...قرار شده كه من و اوتو سرپرستش بشيم!خوشحال ميشيم كه تو هم به جلسات بياي!....
موفق باشي
آنيتا و اوتو

هلگا كه از خوشحالي اينكه مجبور نيست كل كرسمس رو توي خونه بشينه و تلويزيون ببينه توي پوست خودش نميگنجيد سريع يه كاغذ پوستي و قلم پيدا كرد و جواب نامه رو نوشت و گفت كه خوشحال ميشه به الف-دال بپيونده و به زودي به سمت هاگوارتز راه ميفته!
بعد از نوشتن نامه سريع چمدونش رو آورد و شروع كرد به جمع كردن اسباب و وسيله هاش!دلش ميخواست هرچي زودتر دوباره به هاگوارتز برگرده!

=============================
خوشحال ميشم قبولم كنين!
راصطي دامبل جان عگه وغط كردي اين پثت من رو نغد كن لتفن!
(دومبوليصمي نوشطم كه خشگه هصاب بشه!)


خب ميتونم بگم پست خوبي بود!....فضاسازيش هم جالب بود و استفاده از موضوع زمستون و كريسمس هم همين طور!
به نظر من البته اگر تويه محيط مدرسه بود بهتر ميشد پستت و سوژه بيشتر داشتي!!!
نامه اي هم كه نوشتي خوب بود!
به نظرم ميتونست طولاني تر باشه...يعني اگر پستت پر از سوژه باشه كوتاه باشه بهتره ولي اگر پستت سوژه زياد نداشته باشه بهتره بلندتر بنويسي تا بالاخره يه سوژه بياد دستت!

نمره از 100 »»»» 70....خوب!
**دامبلدور**


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۱ ۲۱:۱۶:۵۸

هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۱۱:۴۴ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۴
#72

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
**توجه توجه**
همه کسانی که می خواهند عضو ارتش پ.دامبلدور بشوند، اول این نمایشنامه را بخوانند.
آنیتا در حیاط هاگوارتز نشسته بود و از اینکه کاری نبود تا در تعطیلات کریسمس انجام بدهد، ناراحت بود.گلوله ای کوچک از برف درست کرد و در دستش فشار داد و شروع کرد به زمزمه ی سرودی از کریسمس. هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که صدای پسری نیز شروع به هم آوایی با او کرد. آنیتا تعجب کرد. اون دیگه کی بود. سرش را برگرداند و پسری با شنلی سیاه دید. پسر لبخندی زد و گفت:
-" سلام، من اوتو بگمن هستم."
آنیتا با او دست داد و گفت:
-" من هم آنیتا دامبلدور هستم!"
کنار هم نشستند. اوتو گفت:
-"چرا تنها نشستی؟؟
-" چی کارکنم؟ هیچ کار جالبی نیست که بکنم!
اوتو بلند شد و گفت:
-" خب بیا بریم توی ارتش الف-دال!!
آنیتا ذوق زده بلند شدو گفت:
-" راست میگی؟؟ منم میتونم بیام؟؟
و آن دو شروع به دویدن به طرف راهروی اتاق ضروریات کردند. اوتو گفت:
-" حالا روی الف-دال تمرکز کن!
با هم تمرکز کرند و ناگهان اتاقی در برابر آنها ظاهر شد. با عجله به داخل اتاق رفتند؛ اما هنگامی که فضای خاک گرفته را دیدند، دلسرد شدند. کاغذی روی میز بود که رویش نوشته شده بود:
"توجه:
ارتش دامبلدور (الف-دال) به خاطر نبود سرپرست، تعطیل شده. تا پیدا شدن سرپرست، ارتش تعطیل می باشد"
انگار یه گالن آب سرد ریخته باشن روی آنی و اوتو. با ناراحتی، روی صندلی های کثیف نشستند. آنی با ناراحتی گفت:
-" این بود، جلسات الف-دال؟؟
اوتو که ضایع شده بود گفت:
-" آره....نه!!
و مثل برق گرفته ها بلند شد و هیجان زده گفت:"
-" نه! من که وقت بی کاری، زیاد دارم!! تو چی ، آنی؟؟
آنی هم که منظور اوتو را گرفته بود، شوق زده گفت:
-"منم همینطور!"
و مثل اینکه یک تصمیم واحد گرفته باشند، با عجله به سمت دفتر دامبلدور دویدند. وقتی به سر اژدها رسیدند، آنی گفت:
-" قورباغه ی لزج!!!
و در با حرکتی ناگهانی باز شد!! و آن دو، بدو بدو به طرف در بعدی دویدند. آنی با عجله در را باز کرد و گفت:
-"پاپا!!!فهمیدیم!
دامبلدور که از این هجوم! جا خورده بود گفت:
-" آنی! اوتو!! چه خبره؟؟؟
آنی گفت:
-" برای جلسات الف-دال!!
اوتو:" من و آنی میتونیم سرپرست بشیم!!!
دامبلدور دستی به ریش بلندش کشید و گفت:
-" آآآآآ....نمی دونم....یعنی اونقدر چیز بلدین؟؟....یعنی میتونید نظم بدید؟؟؟
اوتو و آنی با هم گفتند:
-" البته با نظارت شما!!!
و بعد از گفت و گوهای فراوان، آنی و اوتو شروع کردند به نوشتن نامه به بچه ها تا اونها با نوشتن نمایشنامه ای تقاضای خودشون رو برای عضویت در ارتش، اعلام کنند.
شما هم میتونید با نوشتن یک نمایشنامه ی عالی، عضو ارتش بشید!!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴
#71

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
استرجس در حالي كه سعي ميكرد كارش رو به خوبي انجام بده گفت:آخه كي اول كار مياد اينو ياد بگيره
آنیتا:خب مگه چيه ؟؟؟؟
استرجس:مگه چيه نگاه كن
آنیتا نگاهي به دور و اطراف خود انداخت هيچ كس نمي تونست كارش رو به خوبي انجام بده هرميون كه تازه يك ثانيه تونست سپرش رو نگه داره نيز با مشكل مواجه بود
استرجس:خب !!!!!
آنیتا:خب تو چي ميگي
استرجس:من ميگم اول طلسم هاي آسون
آنیتا:مثل چي ؟؟؟
استرجس دستي به سر و روي خودش كشيد و
گفت:خب مثل اكسيو
آنیتا:باشه.
استرجس با چوب دستيش يك صداي انفجاري رو در اورد و وقتي ديد همه ساكت شدن ادامه داد :سپر مدافع سخته پس بنابراين يك چيز ديگه رو امتحان ميكنيم اين دفعه اكسيو
همه:هورا
خب بروبچ شروع ميكنيم همه روي اون كتابها تمركز كنيد و بگين اكسيو
بيشتر كتابها افتاد روي زمين به غير از كتاب هرميون كه يك راست در دستش قرار گرفت
استرجس :خب آفرين هرميون روي اون چيزي كه ميخواين تمرمز زيادي كنيد
ادامه بدين
فريادهاي اكسيو در اتاق به گوش ميرسيد
تق
در باز شد و آلبوس دامبلدور وارد اتاق شد
استرجس:بسه
اتاق در سكوت فرو رفت
آلبوس:بابا ادامه بدين اومدم فقط ببينم
استرجس:ممنون از اومدنتون خب بچه ها ادامه بدين
اكسيو
دوباره اتاق شلوغ شد
دامبلدور به تك تك بچه ها نگاه ميكرد و .........

ادامه دارد........


-----------------------
خب فكر كنم خوب شده باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ سه شنبه ۶ دی ۱۳۸۴
#70

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
حرف زدن بسه حالا نمایش نامه!!
---------
آنیتا که تازه وارد هاگوارتز شده بود به هرمیون گفت:" اتاق ضروریات چه جوریه؟؟
هرمیون با حوصله:" تو تمرکز میکنی روی اتاق الف.دال و بعد در یه اتاق اینجا باز میشه. آماده ای؟؟
آنیتا :" آهان...
و با سایرین روی اتاق تمرکز کردند. بعد از 4 ثانیه اوت گفت: هی بچه ها، باز شد!!"
بچه ها با شادی و غرور پا به اتاق گذاشتند.
و با غرور به وسایل خاک خورده نگاهی انداختند. هرمیون: بچه ها، اول تمیز کاری!!
پسرا آهی کشیدند و همه با هم با انواع افسون ها شروع به گرد گیری کردند.
بعد از لحظاتی کتی گفت: خوب شد، نه؟؟
بچه ها هم تایید کردند.
دنی: خوب، حالا کی بهمون چیز میز یاد میده؟؟؟
بچه ها فکری کردند و اولیور گفت:" هر کی ، هر چی خوب بلده!!!!
تانکس: " به نظر من اول کسی که اسپکتو رو خوب میدون، بیاد به ما هم یاد بده!! حالا کی بلده؟؟
همه نگاهی به هرمیون انداختند و هرمیون گفت:" ا...من...زیاد بلد نیستم..
بجه ها:" حالا بکن!!!
هرمیون آهی کشی و چوبش را تکان داد. سموری نقره ای رنگ ظاهر شد و ناپدید شد.
بچه ها سری تکان دادند و گفتند:" خوب بود!!!
آنیتا گفت:" چوبتو سریع تکان میدی. ببین اینجوری کار کن"
و چوبش را تکانی داد . ناگهان ققنوسی نقره ای از چوبش خارج شد و در دور اتاق چرخی زد و ناپدید شد.
بچه ها متعجب و ذوق زده شده بودند.
اوتو:" به ما هم یاد بده..
و جلسه ی اول الف.دال شروع شد....


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۰:۵۹ سه شنبه ۶ دی ۱۳۸۴
#69

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
نقل قول:
نيمفادورا تانكس نوشته:
ببخشین میشه یکی شرایط عضویت در اینجا رو بگه و بگه اگه کسی بخواد عضو ارتش دامبلدور بشه چیکار باید
کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب راستش نيمفادورا جان برنامه خاصي براي جلسات الف دال ريخته نشده از طرف من!
يعني خود دانش آموزان بايد در اين مورد از من جلو بزنن و براي جلسات برنامه ريزي بكنن!
چون بنده كه كاري نميتونم بكنم!
اميد من به شما جوانان است!!
شما اگر كاري كرديد من هم كمكتون ميكنم!
هميشه بايد همه كار انجام بشه بعد شما ادامش بدين؟

من ميتونم اينجا رو بدم دست هر كسي كه دوست داره!
يعني ادارش كنه!

**دامبلدور**


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#68

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
ببخشین میشه یکی شرایط عضویت در اینجا رو بگه و بگه اگه کسی بخواد عضو ارتش دامبلدور بشه چیکار باید
کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۴
#67

اوتو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۲ شنبه ۹ تیر ۱۳۸۶
از اون بالا جغد میایَ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 286
آفلاین
خوب اين تاپيكم كه باز شد
اما خيلي وقته كه اين تاپيك فعال نيست به همين خاطر بهتره اول براي اين ارتش يه مدير خوب انتخاب بشه بعد اعضا شروع به پست زدن تو اين تاپيك بكنند اينجوري كه هيچي معلوم نيست ...

ميگم براي اينكه اين ارتش خوب فعاليت بكنه چطوره چند نفر از ناظران سايت بيان و به پستهايي كه در اينجا زده ميشه نظر بدند مثله محفل كه جناب سيريوس و دامبلدور براي تائيد كردنه اعضاي محفل نمايشنامه هاي انهارو نقد ميكنند "

چطوره...

اينجا پستهاي نمايشنامه اي بزنيد!...بقيه هم ادامه ميدن نگران نباشين!...ديگه غير رول نبينم ها!(ناظر انجمن...دامبلدور)


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲۹ ۲۰:۲۰:۴۷

فعلا با این حال میکنیم...


شخصیت جدید


ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۲:۳۲ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴
#66

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
خب دوستان بعد از باز شدن هاگوارتز در روز شنبه اين تاپيك نيز باز ميشود
خب بايد براتون بگم كه فقط اعضاي الف.دال نيستن كه ميتونن اينجا پست بزنن.بلكه بقيه هم ميتونن پست بزنن.يعني اعضاي الف.دال(كه در كتاب اسمشون وجود داره)اينجارو ميگردونن و بقيه دانش آموزا و معلم ها هم اينجا سر ميزنن.
اميدوارم پست هاي خوبي در اين تاپيك بخوره!
مدير مدسه علوم وفنون جادويي هاگوارتز
آلبوس دامبلدور


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
#65

amin


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۵۳ دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۶
از طبقه دوم هاگزهد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
هري داره ميره تو اتاق ضروريات كه صداي ويكي فروبيشر رو مي شنو كه اونو صدا ميزنه . هري بر ميگرده ومي گه تو اينجا چي كار مي كني ؟ ويكي مي گه : منم ميخوام عضو الف دال يشم .
_تو از كجا مي دوني ؟
_تو كتابخونه از چو مي شنيدم كه به دوستش مي گفت .
_بايد با هرميون صحبت كنم . خبرشو بهت مي دم
_باشه .خدافظ
_خدافظ
بعد از جلسه هري چو رو گير اورد و بهش گفت : مجبوري هر جا مي ري جلوي ديگران از جلسه حرف بزني ؟
_مگه چي شده ؟
_ويكي فروبيشر حرفاتونو تو كتابخونه شنيده .
_اون كه تو گريفندوره
_اگه يكي ديگه مي شنيد چي ؟
_حالا كه نشنيده
هري عصباني شد و به سمت برج گريفندور رفت و چو هم كه از رفتار هري ناراحت شده بود با قدمهاي تند به سمت برج گروهش رفت.

ادامه دارد....


ویرایش شده توسط ویکی فروبیشر در تاریخ ۱۳۸۴/۵/۲۹ ۱۷:۴۳:۴۸


Re: ارتش دامبلدور جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۲:۱۷ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴
#64

آرمان قادري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۴۴ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۶:۰۲ دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۶
از مغازه چوب فروشی الیواندر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین
امبريج:مثل اينكه خبراييه
ققنوس:اره به نظرم گاوتونه كه داغ زده شده
آمبريج:گاو عزيزم پاتر بود با اون سكه ها داغدارت كرد
گاو:نه بابا
آمبريج:پس چي
گاو:اون گاو بي غيرت همسايه همون مال هاگريد بود كه به عشق رمانتيكمون پشت پا زدو منو داغدار كرد!!!!!


آقای الیواندر سازنده بهترین چوبهای جادویی از سال 382 قبل از میلاد.
درود بر لرد سفید آلبوس دامبلدور.
!!!مرگ خواران مرگتان باد همچون نامتان!!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.