هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۳
#60

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
سالازار در تاریکی صدای صحبت میشنوه!
اما این یک صحبت معمولی نیست انگار تکراره!
صدا:قسطنتنیه ،قصتنتنیه،قسطنطنیه،طوتئه،توت..
سالازار با فریاد:تو کی هستی؟
دامبلی از جا میپره:کیه کیه؟خداروشکر مرلین تویی متعجب شدم چرا دستشویی نیستی نکنه دستشویا پر بوده اومدی تو تاریکی؟
سالازار:نه ونوس دنبالم کرد من باید برم دستشویی!
سالازار میره بیرون تغییر شکل میده به شکل سوسک در میاد سر راه هری و ونوسو میبینه!تنهایی داشتن حرف میزدن!
ونوس:هری اوه هری مینروا میخواد منو برگردونه خونه من نمیتونم دوریه تو رو تحمل کنم
هری:نه بگو که این خبر دروغه :no: بگو منو کم داری بگو!بگو که نامه هامو خوندی بگو برام دل سوز....
ونوس:اااه بسه هری دوباره تو جو گیر شدی؟
هری(تریپ فردینی!)من حتی اگه به قیمت جونم شده نمیزارم تو بری میرم با مینروا صحبت میکنم خدا کنه قبول کنه
ونوس:اگه قبول نکنه؟
هری:من...من...میکشمش!
ونوس:کیو؟
هری:این سوسکو!
سالازار سریع فرار میکنه بعدشم غیب میشه!
----------------------------------------------------------------


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


بدون نام
اعترافات سنت سالازار : (episode 2)
سالازار میاد بیرون از WC. در یکی از راهرو ها ونوس رو می بینه که مینروا داره باهاش حرف می زنه:
مینروا : ببین ونوس!.. نباید از خونه فرار می کردی!.. حالا فردا صبح من برت می گردونم آسمون 8 پیشه خانواده ات!...
ونوس : نه! .. تو رو خدا! ..
سالازار به آرومی از جلوی اونا می خواد رد بشه!.. هواسش نیست که به شکل مرلین هنوز!
ونوس اونو می بینه : ... وایسا مرلین! .. می کشمت!..
سالازار: من که مرلین نیستم! ...
ونوس می دوه دنبال سالازار !
سالازار با خودش می گه : اگر جادو کنم لو می رم که مرلین نیستم!.. آخه این مرلین که جادو بلد نیست!.. بهتره مثل خود مرلین در برم!..
و مثل رنگ پریده ها فرار می کنه!
فید سیاه
کمی بعد :
سالازار می ره تو یه اتاق خالی ! ونوس اونو گم می کنه!
سالازار : اوخیش گمش کردم! .. چه تاریکه اینجا! ...
---------------------------------
ادامه داستان در برنامه بعد...
در برنامه بعد خواهید دید که سالازار با چه جانوری در اتاق روبرو می شود! ...



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۱:۳۶ پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۳
#58

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خوناشام درو به ارامي باز مي كنه و مياد توي قلعه هارپي
آلبوس مي پره جلو و مي گه :اينجا چكار مي كني...
خوناشام : قلعه ي منه ...به من مي گي اينجا چكار مي كنم اصلا تو اينجا چكار مي كني؟
آلبوس مدل بامشادي جلو دهنشو مي گيره **** مي گه
سايه مي گه :آلبوس جونم چي مي گي ؟
آلبوس كلشو بالا مي كنه مي گه : من ؟هيچي هيچي
خوناشام نگاه مظلومانه ايي به مودي مي كنه و مي گه :آخي نازي مينروا گم شده ؟واي چه ناراحت كننده الان از ناراحتي ميميرم
مودي گريه كنان مي گه :آره ديدي چه خاكي به سرم شد ؟
خوناشام مي گه : اوهوم .....
يك دفعه مودي مي گه :صبر كن بينم تو كه قراتر نبود اينجا باشي ...اينجا چكار مي كني ؟
خوناشام :والا اومده بودم ببينم دامبلي جون دهخدا را حفظ كرده يا نه ....يه مدت نخنديده بودم اومدم بخندم و برم

مودي: :no: :no: مينروا ...تو كشتيش؟
خوناشام :بابا بي خيال من مدرك دارم كه در چند روز پيش تو بيمارستان جادوگران بستري بودم ....باورت نمي شه از لرد....ااااا لرد كه نيست از سايه بپرس
سايه مي گه :راست مي گه من رفتم عيادتش حالش انقدر بد بود كه نتونه آدم بكشه
خوناشام مي گه :ولي حالا كه انقدر اصرار مي كني مودي جونم دفعه بعد شايد از خجالتت در اومدم


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


بدون نام
اعترافات سنت سالازار :
داخلی تالار عروسی شب
سالازار که به شکل مرلین در اومده به خودش می پیچه!
سالازار : اوه! .. انگار حتی به شکل این رنگ پریده در اومدن هم مشکل سازه! ... دستشویی کجاست؟
سالازار میاد بدوه بره بیرون که باز می زنه زیر پیش دستی ونوس و لباس صورتیش هم کیکی میشه
ونوس داد می زنه: مرلین!..می کشمت!
فید سیاه
داخلی راهرویی تاریک در قلعه هاربی
سالازار با ریخت و قیافه مرلین دنبال دستشویی می گرده که صدای دو نفر رو می شنوه
لرد با خون آشام داره صحبت می کنه!
لرد : من حالشو می گیرم!.. می کشمش!..
سالازار(با خودش) : وای!.. کشتن.. کی رو؟ .. اوووووه! .. برم که الان می ریزه.. و سالازار می دوه!
داخلی دستشویی شب
سالازار وارد می شه و یه دفعه مرلین رو می بینه که تازه اومده بیرون .. سالازار خودشو می کشه کنار تا مرلین اونو نبینه!..
اما مرلین دلخور هنوز بیرون نیومده می گه اهههههههه..
همه اش تقصیر این زنیکه [...] و بر می گرده دوباره تو دستشویی در حالی که می گه: ببین چه به روزم اورده!
سالازار می ره تو دستشویی
در همون حین ونوس میاد تو تا کیکای روی لباسشو بشوره!...
سالازار از میان در اونو می بینه!..
ونوس با خودش : امشب تو این عروسی یه حالی بگیرم ازت! ... و می ره بیرون
سالازار با خودش می گه که حاله کی رو می خواد بگیره؟
میاد بیرون و از دستشویی خارج می شه
----------------------------------
ادامه در قسمت بعد



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۳
#56

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
ونوس یهو چشمش به شلوارک هوق شتطره میوفته:واه واه پسره ی بی کلاس،چرا شلوارک پوشیدی؟
ونوس با عصبانیت چوب بستنی سالارشو(تو راستی از کجا فهمیدی من بستنی سالار توت فرنگی دوست دارم؟!! )تو چشم دارک،ببخشید یعنی هوق شتطره فرو می کنه و با خشم ادامه می ده:حالا اگه برام جارو بنزم بخری هم باهات نمی پرم،صد رحمت به اهورا مزدای خودم!
و با عجله دور میشه!
***************************************
بابا دارکی نترس من هرچی باشم وکیلمو که نمی کشم!
فقط یه خورده جاروش می کنم!
=================================
صحنه ی بعدی:دارک دوباره کنار جوب وایساده و داره می خونه:"بی وفایی ......بی وفایی........دل من از غصه داغون شدههههههههههه.................."




Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۳
#55

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
آخیش به خیر گذشت اون جسده رو اشتباهی برد! چه قدر زورش زیاده بیخود نیست هری بیچاره رو اغفال کرده فکر کنم با همین جارو تهدیدش کرده که پاش رو بذاره رو سیم سرور!
مودی: بیخیال بابا! مینروا رو بچسب! گم شده
من: هوووووم... مشکوکه..... ( یه نگاه مشکوک به همه...)
آلبوس! دیشب ساعت 3 بامداد کجا بودی؟!
آلبوس: نمی تونم بگم! رازه!...
مودی: مشکوکه! بگو! داشتی مینروا رو خفه می کردی! تو کشتیش آلبوس! اعتراف کن! ای نامرد! یوهاااا می کشمت!
آلبوس: خیله خوب بابا قول میدین به کسی نگین؟
مودی: باشه
آلبوس: داشتم لغت حفظ می کردم...
من: سوروس تو کجا بودی!؟
سوروس: من داشتم غذا می خوردم
من: اون رو که خودم می دونم کجا داشتی غذا می خوردی؟
سوروس: خونه... آخ کینگز چرا لگد می زنی؟؟؟!
مودی: مینروا جونم ... کینگز می دونستم همش زیر سر توئه! چی کارش کردی؟!!! سیاه پوستش کردی؟!!!
کینگز: ا چرا تهمت می زنی بابا من فقط سوروس رو دعوت کرده بودم!!! می خواستم جذب نبرو کنم....
من: هووووم بعدا به حسابت رسیدگی می کنم! گرفتم کار کاره این سالازاره! نه بابا اون که روحه... :no:
فهمیدم! یافتم یافتم یافتم!
مودی: مگه ارشیمیدوسی! چی رو یافتی!
( آهنگ هیجانی....) دوربین رو صورت همه دور می زنه صدای آلون دلون...:
شماها...(مکث) شماها... یکی از بین شماها اون رو دزدیده! می تونستم..... اون.....(دن دن دیرین!) اون....(دیش دن درن!) ... اون ونوسه!!!!
همه: نه....! باور نکردنیه...! چطور؟!!!
(فیلم سفید وسیاه میشه یعنی داره گدشته ها رو تعریف می کنه...)
دو روز قبل از عروسی......
مینروا و الستور دارن تو خیابون راه میرن قربون صدقه هم میرن:
الهی برم زیر جاروی اسکانیا 2000 برات مینروا جونم..
من خاک پاتم به خدا هزار جور الی!
هلاکتم! پادری دم دستشویی شوما...
دراین لحظه چون فیلم خیلی قدیمیه می سوزه... (چون بقیه حرف هاشون سانسوری بوده)
این دو کلاغ عاشق از جلوی یه کوچه رد میشن و دو چشم سفید (مثل این کارتونا) از توی تاریک کوچه نگاهشون میکنه!
سدریک: من می دونم ولدمورته!
من: نه بابا چی ربطی داشت! صب کن!
چشما میان از توی تاریک بیرون ونوسه که داره با یه قیاقه غمگین به الستور و با حسودی به مینروا نگاه می کنه... و از اشک میریزه: من... می کشمت!!! می کشمت!!!!! ( و میره تا مینروا رو بکشه!!!)
: نه این کارو نکن!
ونوس: هوق شتطره! تو اینجا چی کار می کنی!
هوق: با من عروسی کن ونوس! قول می دم برات ماکسیما بخرم!
ونوس: نه ماکسیما عشق واقعی نیست.... ولی خوب اگه الگانس بخری شاید بیام :-D
هوق: هر چی تو بگی!
ونوس می دوئه سمت هوق فیلم می پره
جمعیت: هوووو! دارک چرا سانسور می کنی!!!
سدریک: دارک این چه ربطی داشت!!!
من: ا سدریک صب کن دیگه! بقیه فیلم رو ببین!
ونوس!!! هوق! بازم تو!!!
ونوس: هری!
هری در حالی که سیم سرور دورش بیچیده شده و داره تند تند چت می کنه: چطور تونستی! تو... خدای من... اهو اهو من به خاطر تو پام رو سه روز گذاشتم رو سیم!
می کشمت هوق...( دن دیش دنرن...)
نمای یه کوچه خالی که باد داره موهای هوق و هری رو تکون میده و یه ور کوچه هوق ایستاده یه ورم هری... ونوسم وایستاده کنار داره بستی سالار 2004 می خوره... دوربین فید میشه...
جمیعیت: هوووووووو هووووووووو مرگ بر دارکی آپارتچی! بزنیدش!
من: بابا صب کنین! این بقیش اضافه بود! ربطی نداشت!
.... روز عروسی....
الستور خوش حال و خندون کراوات زده داره میره عروسی موهاش رو ژل زده غوز بند پاک سمن هم یسته کمرش صاف بشه! چشمش رو هم شسته روغن کاری کرد... سوار جارو اجاره ای نیموس BMW z5 2005 که از مرلین اجاره کرده شده و داره میره سمت آرایشگاه...
ونوس: ضد هواییا آتش!!!
مودی: عجیبه اینا چیه؟ آتشیبازی جشنه! حتما کار دارکیه مرام گذاشته!
ونوس: چه قدر خوش شانسه این بیا هوق پلن B رو اجرا می کنیم...
**********************
ادامه در پست بعدی؟!!! (اگه زنده موندم!) :-D



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۳
#54

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
ونوس با عصبانیت درو شترق باز می کنه و جارو به دست
میاد تو و یه راست به سمت دارک می ره!
دارک از ترس می ره و پشت مودی قایم می شه و جیغ می زنه:کککککککککککککککککککممممممممممممککککککککککککک
این دختره الان منو می کشه!
ونوس:معلومه که می کشمت حالا منو وارد داستانهای می کنی؟!
مودی با خوشحالی داد میزنه:آخ جون بچه ها دعووووووووووا
و از جلو دارک می پره کنار
ونوس جارو به دست به سمت دارک حرکت می کنه و شروع می کنه به جارو کردن دارک
دارک چند لحظه بعد خودشو کنار آشغالای کنار خیابون می بینه!
(دارکی جون شرمنده،ولی من اصلا از نمایش نامه های که خودمم توش باشم خوشم نمی یاد،دوستان لطفا به فکر این که اگه چو منو تنها گیر بیاره باشید! )




بدون نام
مودی در و میکوبه میاد تو:
مودی در حالیکه ریشاشو نزده و هنوز لباسای عروسی تنشه:بدبخت سدم!ای خاک تو سرت کنن...ای هوار ای ملتتتت......
دارکی: چی شده؟!مودی؟!
مرلین در حالیکه در دستشویی رو وا کرده از لای در:الستور بی زحمت یه کم بیا این ور تر حرف بزن منم بشنوم!
آلبوس:پسرم!بیا یه کم آب بخور بگو چی شده؟
البوس یه لیوان آب میده دست مودی....
کو کو غذا
سوروس:آقا من اعتراض دارم!من همیشه باید غذا بخورم!شما خودتون این شیکم رو ببینید دیگه!
مودی میاد یه نیگا به شیکم سوروس میکنه:راس میگه دیگه!
سدریک:با شکم بند پاک سمن؛همیشه بخورید.....
سوروس:آخ جون شکم بند
سوروس:خوب آقا جون همه چی حله!بریم!
آلبوس دوباه لیوان آب رو میده دست مودی:
سوروس در حالیکه شیکم بند رو بسته به خودش:کو کو غذا

و با یک گام بلند میخاد خودشو روی مودی بندازه که مودی یه جا خالی میده و سوروس با زمین یکی میشه...!
مودی:سوروس مینروا!مینروا گم شده.مشکوکه!
شب عروسی یه من گفت من میرم سفر،تو مراقب اوضاع باش!
همه باید بگن شب عروسی من کجا بودن!
از تو شروع میکنم دارکی:والا من؛من من پیش اونه کی خودم بودم!خودم پیش خودم بود.من هم اونجا بودم...ولی من پیش خودم نمیتونستم باشم،اگه من پیش خودم بودم!پس کی پیش من بوده؟من مگه چندتام؟!...
مودی:خوب خیلی خوب!بسه!تو نمی تونستی با مینروا باشی!
شکمبولی:منم با نیروها تو قصرم بودم داشتم تاجم رو برق مینداختم!
ونوس:من با هری بودم!
هری:منم با ونوس بودم!
سدریک:من با سوروس بودم!
سوروس:من با سدریک بودم!
مرلین:من دستشویی بودم!
آلبوس:من با سایه بودم!
سایه:من با آلبوس بودم!
....
مودی:من با مینروا نبودم!من با کی بودم؟!



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۳
#52

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
اصغر بیا یه آهنگ هندی بزن!
هااااا کاااااااا هه
مرلین میپره دستشو دور جینی حلقه میکنه!
نه ببخشید دور درخت!
دارک میره میگرده!
کسیو پیدا نمیکنه بغل کنه!
دارکی:یه فکر خوب!از جیبش یه تیکه نون در میاره!
آآآآآآآآآآآآآآآآخ جون غذا!
دامبلی داره با سایه لامبادا میرقصه!
ببخشید اشتباه شد آهنگ غمگین بود!

یه دفه مودی در میکوبونه میاد تو!{(در کجا رو؟)(کارگردان:به تو ربطی نداره)}
آهنگ یه دفه قطع میشه!
مودی:قیصر(دارکی) بیا که مینروا رو گم شده!!!!!!!!!!!
--------------------------------------------------------------------


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۳
#51

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
ادامه قسمت پیش....
================================
هوشششششششششت بنگ بونگ... اهو اهو ... چه دودی داشت.... اینجا کجاست؟
جمعیت:بونگا بونگا بونگا... عروسی... هوهاهوهاهوهاهواها
آخیش رسیدم ولی چه قدر سالن عجیبه د چرا الستور استخون به موهاش بسته؟
: خدای من! این که الستور ماقبل تاریخه! دددد اونم سوروس حجریه!داره استخون تو موهای الستور رو می خوره!!!! دامبلی! می کشمت! هوشششتتتتتتتتت...... بنگ بونگ!!!.... (زمان جلو میره)
آخیش! درست شد ! رسیدم به عروسی! ولی انگار هنوز شروع نشده...
مرلین: سلام دارک! د تو که الان مغازه من بودی! خوب مهم نیست سدریک کارت داره کامیون های شرکت چای روح احمد رسیدن!
من: به به مرلین! کی نجات پیدا کردی؟ من بیرون بودم؟ نه بابا شایعس! :-D
هوووم مثل اینکه من خیلی زود رسیدم قرار نبوده اینقدر زود بیام... صبر کن ببینم اون هریه که چه زود اومده
اونم ونوسه چـــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟!!!! کجا دارن میرن؟؟؟ برم دنبالشون! آخ! کی بود زد تو سرم من؟
پیتر جکسون: من بودم خاک بر سرت! نمایشنامه باید PG-13 رو رعایت کنه! نرو دنبالشون! عیبه زشته! آدم هر جایی نمیره!
من: خیلی خوب بابا! تو هم بچه گیر آوردی!
مرلین: د دارک! بازم اینجایی الان بیرون هم هستی! من باورم نمیشه حالم بد شد برم دسشویی!
من: مرلین چی میگی بابا!
دارک: مرلین این وسایل رو کجا بذارم؟
من: د اینکه صدای من بود! خدای من پارادوکس زمان! حالا چی کار کنم؟ هوووم فهمیدم باید خودم رو بکشم... آره چارش همینه.. فعلا برم پشت پرده این ببینم چی میشه...
هری(قرمز شده): ا دارک تو اینجا چی کار میکنی؟!
من: سیس! د تو خودت اینجا چی کار می کنی؟
شترخ! !!!آخ کی به من چک زد؟ این کیه اوا ببخشید من ندیدمتون ونوس خانم! :-D شترخ! آخ هری تو چرا می زنی؟
کینگزلی و نیروهای نوشابه ای وارد میشن...
کینگزلی: اون پشت چه خبره؟ بذا برم ببینم... (میاد پشت پرده) چه قدر تاریکه! آخ! این کیه؟ ا دارک تویی؟ شترخ!!! آخ کی به من چک زد؟ یعنی چه؟ بگیر که اومد! دنگ!
دامبلدور وبانوی سایه ها وارد میشن...: ا دامبلی ببین از طرف اون پرده چه سرو صدایی میاد! فکر کنم بوگارت باشه بریم ببینیم..
دامبلی: چه قدر تاریکه؟ این کیه؟ ... کلم رو ول کن! ... ا اینک کله کینگزه! می گم چه قدر صافه! این پشت چه خبره؟.... والا منم نمی دونم!... شترخ! آخ این روکی زد؟ شترخ شترخ شترخ! بگیر! یوهاهها! دنگ بودنگ دیش.... دارک ولم کن! ... هری شصت پاتو از تو چشمم در بیار! فایتال انگشتت رو بکن تو دماغ خودت با مال من چی کار داری!؟.... د فایتال تو کی اومدی... آخ !
ترق! پرده کنده میشه...
دامبلی: اهو اهو من آخرش هم نفهمیدم جریان چی بود.. ولی خوب ...! د دارک اون کیه پشتت؟
دارک: کسی پشت منه؟ کمک! آخخخخ! کم....
دامبلی: نجاتش بدین یکی داره خفش می کنه! برو کنار ببینم!
من: ولم کن دامبلی! بذا بکشمش! وگرنه این پارادوکس باعث میشه درجه حرارت صفر مطلق بشه -272 در نتیجه باعث میشه فرمول نسبیت انیشتن به هم بخوره و ولدمورت بدوته با سرعت نور با جاروش پرواز کنه!
دامبلی: آهان خوب راس میگی این مسئله مهمیه خوب بکشش اشکالی نداره!
من: مرسی دامبلی چون! یوهااااا...... آخیش کشتمش!
پیتر:کات کات! یعنی چه؟! فیلم تریلر که نیستش فیلم هندیه! عاشقانه باید باشه! تازه باید یه تریپ My Precious هم داشته باشه...
دامبلی: اوکی برو دوباره.... نه دارک نکشش! دست نگه دار!(دین دبن دین) اون برادر دوقولوته گم شدته!
من: چی؟؟؟(آهنگ سوزناک) خدای من! داداش! داداش! my Precious DADASH ( دن دن! آهنگ می کوبه! زوم 634158 برابر تو دماغ من!) اه دوربین رو ببر عقب مرتیکه!.. داداش! داداش پیدات کردم!
دارک: برادر! اهو اهو اهو...
همه گریه می کنن...
دارک : نه من پدرتم دارکی! پدر گم شدنت هستم! تو بچه بودی یه عقاب دزدیت بردت
من: پدر! خدای من! باورم نمیشه! اهو اهو بالاخره پیدات کردم!
دارک: نه من پدر بزرگتم! نوه عزیزم! بجه بودی یه ببر دزدیت بردت
من: پدر بزرگ! بعدا از 46346 سال! بالاخره پیدات کردم!
دارک: نه من پدر پدر بزرگتم بچه بودی یه نهنگ....
دامبلی: اه! هووووء! حالم به هم خورد! آواداکداورا!
من: دامبل کشتیش که!
سایه: اتفاقا بهتر شد!
من: به به سایه جون چطوری؟! کم پیدا بودی! چه لباس خوشگلی! چه قدر قشنگ شدی!:-D
شترخ!!!!! آخ دامبل چرا می زنی؟!
دامبلی: دیگه نبینم بهش بگی جون! صب کن ببینم این هری کجا رفت؟
=============
ادامه این داستان بی مزه در قسمت بعدی...








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.