نام : دیدالوس
نام خونوادگی : دیگل
نام پدر : بابا !
در نقش :
فین فیش مار نازنین !!روزی از روزها !
هی هووووم هوه هو ( صدای روشن شدن کامپیوتر ) ... ( سپس ) :
دریــش دیژ دیدی دیدی دید ! اوهووم هوووم دیــــــژ دید دی دیدیی ( صدای اتصال به نت )
تاپ تو پ تاپ تاپ (
www.jadoogaran.org) :
« جادوگران ، اخبار هری پاتر – چاپ کتاب ششم از طرف نشر تندیس ! »
- اخ جووون بالاخره چاپ شد ! .. کی حال داره شات دوون کنه ؟
تاپ ! (سیم کامپیوتر رو از پریز کشید بیرون )
مامان ؟ مامان ! .. این ردای من کو ؟
- کودوم پسرم ؟ همونی که حاشیه زرد داره ؟
- اره اره !
- ای وای شستم رو بنده ؟
- نه مامان ساعتو که می دونم چنده ! ... ردام کو ؟
- شستم رو بنده دیگه !
- اه !
به سمت کتابخونش می ره ! کل کتابارو می ریزه بیرون تا به یه کتاب میرسه « ورد های کاربردی – اثر : ویدا اسلامیه - »
- خودشه !!
سپس با تندی کتاب رو ورق می زنه !
- کو پس ؟ صفحه 687 ! ... آهـ .. آن .. پیدا کردم اینا ها !
روی کتاب با فونت تهما 13 b نوشته شده : وردی برای خشکی ردای در مواقع فوری :
فین فیش مار نازنین ... بخز برو روی زمین ...- هووم چه ورد عجیبی !
سپس فوری به سمت درب حیاط کوچیکه می ره !
- اونا هاش !
و ردای خیس رو مجکم می گیره و به اتاقش می ره و درب رو می بنده ! چوب دستیشو از روی کیس کامپیوترش بر می داره و به سمت ردا می گیره :
- فین قیش ماره نازنین ... بخز برو روی زمین ...
ردا صرف سه سوت خشک خشک می شه !
ردا رو می پوشه و مره بیرون خونه ! همین که میرسه جلو در فریاد می زنه :
- نشر تندیش !!
اتوبوس شوالیه جلوی پاش ظاهر میشه .
سوار اتوبوس میشه و رو یکی از صندلی ها می شینه !
رادیو : خب شنوندگان عزیز توجه شما رو جلب می کنم به سرود بسیار خفنی ککه همین الان به دستم رسیده . پس گوش کنید :
- فین فیش مار نازنین بخز و برو روی زمین... یه وقت ...کمک اننده : می دونی . انگار این سرود می خواد سرود ملی بشه !
راننده : جدی می گی ؟ سرود قشنگیه ! . خب پسر جون از اینج به بعدو باید با تاکسی بری ! ... 70 سنت !
پول رو می ده و پیاده می شه ! همین که پیاده شد یه تاکسی جلو پاش وای میسته !
-نشر تندیس !
-بپر باالا
صدای ضبط ( مجهز به چنجر ) :
- فین فیش مارو نازنین ... نازی جون بیا برگرد به خونه ... بخز برو روی زمین ... نازی همدم من !
پسر زیر لب زمزمه می کنه :
- اه دیگه حالم داره از این آهنگ بهم می خوره !
- خب بپر پایین .. رسیدیم ... 20 سنت
----
داخل نشر تندیس :
همین که پاشو گزاشت تو نشر مردی فریاد زد :
گروه خواهران عجیب تقدیم می کنند :
- فین فیش مارو نازنین بخزو برو روی زمین ... یه وقت ...- خانوم یه کتاب بده ما گورمون رو گم کنیم !
خانومه که با خودش زمزمه می کنه : فین فیش مارو نازنین ...
- خیلی خب ... 4000 تومن بده بینیم ! ... (زیر لب ) : فین فیش مارو نازنین
و از نشر بیرون میره ... صدا ها تو گوشش می خوانن :
فیـــــــن فـــــــیــش مارو نازنین ... بخـ ... ز ... و برو روی زمــ ... ین
- بسه بسه دیگه خستم کردین !
سپس لای کتابو باز می کنه تا یه نیگاه بهش بندازه ... جز این چیزی نمی بینه :
فین فیش مارو نازنین ... بخز و برو روی زمین ...
-نــــــــــــــه بـــــــــســـــــه !!!!
و کتاب رو پرت می کنه توی جوی آب ، گوش هاشو می گیره و فرار می کنه !
...
دیدالوس دیگل تو دیگه چرا؟من واقعا نمی دونم چی بگم!بابا الهی من قربونت برم جیگر شما اول یه چند تا پست قبلیت رو میخوندی یا اصلا نقد بنده تو پست پنه لوپه رو .لازمه دوباره توضیح بدم بابا ملت این تایپیک مخصوصه تئاتر نه نمایشنامه هایی که از خودتون می نویسین و قوانین خاصه خودش رو داره من اصلا نمیفهمم تو اون بالا نوشتی در نقش فیش فیش ماره نازنین ولی این فیش فیش که فقط یه آهنگ تو نمایشنامه بود نه تو پس شما تو این نمایشنامه چه نقشی داشتی؟پیداکنید پرتغال فروش را!؟ ببخشیدا ولی من دق و دلیمو باید سر یکی خالی میکردم از شانس بدم و بدت همکارم انتخاب شد.در هر صورت شما به عنوان بازیگر تئاتر انتخاب شدین ولی جون مادرت این دفعه که خواستی تو سالن تمرین کنی در مورد این گراپی دریده پرو نمایشنامه بنویس.موفق باشی