بابا دامبلدور مرده این حرفهایی که شما میزنید که نشد دلیل:
مثلا دامبلدور از کجا انقدر اطمینان داشت که اسنیب میاد اونجا؟
اصلا چرا اسنیب بروفسور فلیت ویک بدبخت و زد مگه اون بیچاره به اعضای محفل کمک نمیکرد؟
دلیلهایی که شما میگید هیچ کدوم قانع کننده نیستند مثلا میگید چوبدستی دامبلدور و کسی ندیده بس حتما همراه دامبلدوره ولی هیچ جای کتاب نگفته چوبدستی دامبلدور گم شده
یا میگید وقتی هیشکی حواسش نبوده فاکس با اشکهای خودش دامبلدورو دوباره زنده کرده خب مگه توی کتاب نگفته بود که عده زیادی دور جسد دامبلدور جمع شده بودند بس اگر چنین اتفاقی می افتاد حتما بقیه بچه هایی که در اونجا بودند میفهمیدند
خود رولینگ هم بارها به همه گفته قصد نداره مرده هارو زنده کنه
اون هم که میگید چرا وقتی طلسم به دامبلدور خورد اون به هوا رفت یا اینکه چرا جسد دامبلدور خود به خود آتیش گرفته به نظر من رولینگ از این طریق میخواسته شخصیت بزرگ دامبلدور رو به تصویر بکشه
یعنی شما فکر میکنید دامبلدور اونقدر به اسنیب اعتماد داشته که موضوع به این مهمی رو حتی به دیگر اعضای محفل نگفته
در ضمن امکان نداره دامبلدور برای اینکه نقشه اش عملی بشه مخصوصا بذاره این همه مرگ خوار وارد قلعه بشن و جون این همه ادم رو به خطر بندازن
به نظر من که دامبلدور مرده و راه برگشتی هم نداره.