هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۰:۱۴ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴

سر سیریوس بلـک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۲ جمعه ۶ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۷ یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰
از Graveyard
گروه:
کاربران عضو
پیام: 582
آفلاین
هوووووومک

این چرا تاریخش چهارشنبه هستش؟؟؟!؟!!
من فکر کردم که پنجشنبه هستش مثل یه کاریر ارزشی نوشتم که میام

اگه تونستین بندازینش پنجشنبه که احتمال اومدن من هم زیاد بشه!!!!

دایی جان من از طرف مادرت بهت میگم که اون نمیتونه بیاد بندازینش همون 5شنبه
اون جوزده شد یه چیزی گفت تو چرا تحویلش گرفتی
دایی جان

من رو با دایی ماندانگاس اشتباه نگیرید این فرق فوکوله
اونی که باید بفهمه فهمید

سیریوس یک کاربر ارزشی


ما به آن سید و این میر اردادت داریم
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

[url=http://us.battle.net/wow/en/character/burning-legion/


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
بمیری دامبل ایشالا ... ای کاش به جای سوروس خودم نفلت میکردم !
ما نفهمیدیم که تو بالاخره تو این سایت هستی یا نه ... اگر هستی پس چرا میگی من از سایت رفتم ... اگر نیستی پس این حرکات میتینگی چیه ؟!
جون خودت یه روز بنداز عقب تر که بشه پنجشنبه !
انگ انداخته روز تولد ما ... سیصد و شصت و پنج روز رو ول کرده چسبیده به همین یه روز ... اخه تو آدمی ؟! مرام داری ؟! انسانیت داری؟!
اگر روزش رو عوض کردید رو من حساب کنید ... با کله پایم ( چی گفتم ! )
شیرينیتون هم محفوظه ها ! yeah:
ولی جدی یه روز اگر تکونش بدی من حتما میام ولی اون روز رو اصلا نمیتونم !
انگار میتینگ تولد سایت چسبیده به همتون !



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
بدین وسیله اعلام میدارم منم میام اگر موجودات نفهم-استادان دانشگاه-برامون کلاس نذارن وبه شرطی که دخترهم بیاد


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

کاراگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۵۸ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۰ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از خوابگاه پسران راونکلاو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 75
آفلاین
منم کارم بستگی به حال سهیل باید ببینم داشته باشه یا نه سهیل حال داشت نمی میام سهیل حال نداشتم نمیام باید خودم ببینم کلا حال دارم یانه!!

جواب از این واضح تر دیده بودی؟!!


از اون بالا کفتر میایَ یَک دانَه ققنوس میایَتصویر کوچک شده


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
حال كردم پا ميشم ميام,اگرم حال نكردم نميام
جواب از اين گيراتر ديده بوديد؟


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۴ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
از جایی که جادوی سیاه مقلوب عشق شده است
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 42
آفلاین
دوست دارید من و آلبرت هم بیایم
جدی می گم
اگه می خاین بیایم بگین
اون وقت می فهمین ما دو تا آدم هستیم نه یه نفر

البته من چند تا شناسه دیگه هم باز کردم اگه تونستید پیدا کنید
یکیشون ramin1369 هست
خب
کاری نیست
برای جشن سال بعد سایت حتما من رو دعوت کنید
در ترجمه ی گروهی هم حتما من رو دعوت کنید
هر از گاهی بهتون سر می زنم این دو تا شناسه رو باز بزارین و به کس دیگه ندیدشون
همین
***پروفسور وکتور***


ویرایش شده توسط پروفسور وکتور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۲۰ ۲۲:۵۸:۳۶

مرگ خواری از دوستان صمیمی آلبوس دامبلدور
شاید عضو w.t بشم (عمرن عضو w.t بشم)
معلم ریاضیات جادویی بودم و خواهم بود
،،،،،،،


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

سر سیریوس بلـک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۲ جمعه ۶ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۷ یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰
از Graveyard
گروه:
کاربران عضو
پیام: 582
آفلاین
حضور پر افتخار خودم رو اعلام میکنم
هر چند شاید نیام!!!!
البته احتمال نیومدن من حدودا خیلی هستش چون احتمالا میخوام برم مسافرت ولی حتما میام

پیدا کنید پرتفال فروش را


ما به آن سید و این میر اردادت داریم
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

[url=http://us.battle.net/wow/en/character/burning-legion/


مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
میبینم که آخرین پست هنوز واسه خودمه!!
حتما باید دومبول میتینگ بزاره؟
حالا ما خودمون رو بزرگ کردیم گفتیم مدیر میتینگ ولی این که دلیل نمیشه!!


خب بعد از بحث های فراوان(در حد دو سه کلمه!) با یکی از نوجوانان تهرانی علاف یک دفعه هوس یک میتینگ کردم و خودم رو از بستر بیماری بیرون کشیدم(البته این دفعه دستم نشکسته بود!) و تدارک یک میتینگ را دیدم.

امیدوارم در آخرین میتینگی که بنده مدیریت میکنم(واقعا چقدرم که مدیریت میکنم!) شرکت فرمایید و مارا خوشحال و شادمان و از این حرفا بکنید.
------------------------------------------------------------------------

بدین وسیله از تمام کودکان(مخصوصا از نوع سفید مفید! ) , نوجوانان و جوانان و بزرگسالان برای شرکت در جلسه ی حضوری بیست و ششم بهمن ماه دعوت مینمایم:

مکان:رستوران بوف-بالاتر از میدان ونک(جون تو میخواستم بزارم رستوران آتیش! ...دلم سوخت براتون!...البته امیدوارم با خوردن غذاهای رستوران بوف حالتون جا بیاد! )

زمان:
بیست و ششم بهمن ماه-چهارشنبه-ساعت 5



اهداف:
---------
1-دور هم باشیم!
2- همگی دور هم باشیم!
3-بروبچز همگی دور هم باشیم!
4-بروبچز جادوگران همگی دور هم باشیم!
5-کلا همگی دور هم باشیم!!



پشت پرده:(ببین وقتی یه گذاشتن میتینگ پشت پرده داره بقیه جریانات سایت چه خبره!!)
-------------------------------------
در مورد مکان:از لج شما گذاشتم رستوران بوف غذاشو بخورین تا دیگه نگین آتیش جاش بده....در ضمن به خاطر اینکه مدیرا لجشون در بیاد گذاشتم بوف چون خونشون یا محل کارشون به آتیش نزدیک تر بود!

در مورد زمان:چون بنده اصولا از ازدحام جمعیت خوشم نمیاد گذاشتم چهارشنبه که لج همتون رو در بیارم!!

کلا میتینگ گذاشتم که لجتون رو در بیارم!!

البته بنده با یک محافظ میام که اگر یه موقع زیادی لجتون در اومده باشه بلایی سر ما نیارین!

کلا:

پی نوشت:در ضمن لباس گرم بپوشین سرما نخورین!(نه اصلا خدایی مدیر میتینگ تا حالا به این گلی دیده بودی؟!)

از دوستانی که میخوان به میتینگ بیان درخواست میکنم اینجا اعلا کنن(چه خودی ها و چه غیر خودی ها)

منتظر اظهار وجود شما هستیم!


شناسه ی جدید: اسکاور


مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۲۲ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
حالا تو هم گيزر نده ديگه ارني جان!
ولي خداييش من بدون اون بهتر پيدا كردم بقيه همه گيج شده بودن!
---------------------------------------------------------------
-------ايول جشن كتاب!
گزارش جشن انتشار كتاب هري پاتر و شاهزاده دورگه در نشر زهره:(البته تاكيد ميكنم از ديد خودم)
------------------------------------------------------------
موضوع اصلي:
بوش پارتي در جشن كتاب!
موضوعات فرعي:بريم ميتينگ!------كرام آكادمي را پاره كرد!-----كانتر ورژن امپراطور!------تئودن=دادلي!......بفرما افطاري....طرح بلاك كردن من(زاخي) توسط كرام......عجب سرويسي ميدهد اين بوف!.....و غيره از نوع بـــــــــــــــــوق!
===================================
مثل جشن كتاب قبلي خيلي خوش گذشت.
درسته كه بعد از مدرسه خسته و كوفته رفتيم اونجا ولي با ديدن دوستان خستگيمون در رفت.
به خيابان ارديبهشت وارد شديم و حالا بگرد دنبال نشر زهره!
پلاك 159---160----162---163.....اي بابا پس 161 كو؟
نكنه بايد ورد مردي چيزي بگيم مثل گريموالد ظاهر بشه؟
نه!......يك عكس هري پاتري ما را شادمان كرد و به ساختمان قدم گذاشتيم.
رفم تو و بعد از سلام و عليك با بچه ها نشستيم رو صندلي و هي حرف زديم و حرف شنفتيم.
اگه دكتر نبود چي كار ميكرديم؟!
دكتر به قول خودش سورپرايزي برامون گذاشته بود كنار كه نگو و نپرس....سوژه زياد درست كرد.
بعد از وارد شدن كتابها رو به دستمون دادند(البته جالب اينجاست كه يك نفر نميخواست كتاب رو بخره ولي به زور بهش دادن )و بعد يك عدد كاغذ باريك به ما دادند كه جمله هايي از كتاب جديد بر روي آن نوشته شده بود كه ما بايد تشخيص ميداديم كه اونو كي گفته.
كار بعدي دكتر مربوط به جوايزي بود كه به يك عده دادن و در اون جعبه هاي سحر آميز اسامي افراد مختلف نوشته شده بود كه به تئودن دادلي افتاد!
در اين بين طرفداران سايت آكادمي فانتزي از جمله خودم!(آقا تبليغ نكن يعني چي؟) به اطاق آقاي قرباني جون!رفتيم و دو عدد پوستر تبليغاتي زيبا براي سايت آكادمي درست كرديم و به در و ديوار آويزان كرديم.
به محض ورود وب مستر سايت يعني كرام اين پوسترهاي ديواري ناپديد شدند و بعد از چند دقيقه جنازه يكي از پوستر ها پيدا شد و پوستر ديگر با تلاش طرفداران آكادمي جان سالم به در برد!
جاتون خالي حاجي چي ساخته بود!
ايول!
يك عدد بازي كانتر ورژن حاجي امپراطوري!
حال جزئيات بماند.
آره خلاصه بروبچز ميومدن و ميرفتن.موقع افطار شد و بنده و چند نفر ديگه كه به ظاهر روزه دار ميومدن ولي باطنشان ممكن بود چيز ديگري باشد به سر سفره افطاري رفتيم و بعد از كش رفتن چند عدد چيز!(منظور پنير است!)و چند عدد از چيزهاي ديگر به سالن اصلي آمده و با ولع شروع به خوردن كرديم.
آها....كريچر بيا!!!!!....زاخي برو!!!!!!
در اين بين شاهد حركات ضد آسلامي حاجي و قاصدك بوديم كه دو عدد كراوات به گردنهاي خود آويزان كرده بودند و حسابي خوش تيژ كرده بودند!
دراين بين دكتر ميگفت و ما ميخنديديم و ما ميگفتيم و بقيه ميخنديدند.
البته ناگفته نماند كه در اين بين مباحث علمي اي نيز رد و بدل شد كه دكتر ما را مستفيض نمود و مسائل دكترانه اي رو با ما در ميان گذاشت و ما را روشن كرد‌.
دوبس دوبس دوبس دوبس دوبس دوبس
جل الخالق!گراپيه در ميزنه؟....نه بابا فكر كنم زلزله اومده.
مثل اينكه از اطاق بقليه!
اوه اوه اوه....بيا و ببين چه چيزي بود!
بوش پارتي اونم تو جشن كتاب؟
جزئيات بماند.(در اين بين شاهد ناراحتي عده اي و عصبانيت عده اي ديگر شديم كه از گفتن جزئيات معذوريم!)
خلاصه....چند نفر ديگه از جادوگرانيا اضافه شدن كه باعث شد وزن جشن به سمت جادوگران سنگين تر شود و سلطه ي آكادمي فانتزي بر روي جشن كتاب به خطر بيفتد و حتي باعث شد كه جادوگران بر جشن كتاب سلطه كند.
در اين بين چندين بار وب مستر جون!ما را مورد عنايت فرمودند و چندين بار ما را تهديد به بلاك كردن آي پي كردند كه ما جدي نگرفتيم! حالا معلوم ميشه !
خلاصه بعد از كمي خنده و پيچاندن ققنوس! و غيره خودمون را قبل از آنكه بيرونمون كنن به بيرون پرتاب كرديم و به سمت هاي مختلف رهسپار شديم.
چون من با بعضيا نرفتم فقط گروه خودمونو ميگم!
بله.من و پيام و سام وايز و برادر حميد و ققنوس جون به سمت يك عدد گيم نت آسلامي به راه افتاديم.
در اين بين پيشنهاد به خوردن غذا شد كه چون اين پياده روي مدير نداشت هرج و مرج زيادي را به پا كرد و حتي نزديك بود به كتك كاري نيز بكشد(خالي بندي رو نيگا!)
بله خلاصه به تصويب جمعيت از آن به بعد جلسه به عنوان ميتينگ شناخته شد و بنده مدير ميتينگ!
ما هم كه عشق مدير ميتينگ همه را جمع و جور كرديم و بعد از يك پياده روي(كه بيشتر به ماراتن شبيه بود!اينقدر راه زياد بود!)به يك عدد رستوران بوف در ميدان جمهوري قدم نهاديم و نوشابه هايي را به علاوه سيب زميني نوش جان كرديم(كه البته ققنوس چون حسابي گشنش بود يك عدد ساندويچ نوش جان كرد!) و بعد به سمت گيم نت رهسپار شديم.(در اين بين من سوتي بزرگي دادم و ميخواستم بگم بياين بريم گيم نت...گفتم بياين بريم ميتينگ !!)
در بين راه برادر حميد و ققنوس بهانه آوردند و گفتند ما برويم ديگر!
سام وايز هم كه تب گيم نت داشت ميكشتش و خيلي دوست داشت بياد گيم نت به دست و پاي آن دو افتاد و گفت تورو خدا بيايد گيم نت! (شوخي بود البته!دليلش اين بود كه بايد با هم ميرفتند)
خلاصه برادر حميد و ققنوس حالش را گرفتند و رفتند و سام نيز به دنبال آنها رفت و من ماندم و پيام!
در بين راه مواظب پيام بودم كه مبادا...!
خلاصه به يك عدد گيم نت تشريف برديم و .......!
ماني(سالازار) و امير(ماندانگاس)را آنجا ديديم.
نشستيم و بازي كرديم و البته به طرز آستاكبارانه اي من بين دو عدد دشمن نشسته بودم و براي همين به راحتي شپلخ ميشدم!
بعد از چند عدد زنگ از طرف خانه به موبايل بنده و تهديد هاي فراوان از طرف والدين گرامي فرار رو بر قرار ترجيح دادم و جمع دوستان را به سمت خانه ترك كردم.
-----------------------------------------------------------
مسائل آنقدر زياد بود كه اگر ميخواستم تك تك حرفها رو بنويسم خيلي طول ميكشيد.
خب ديگه اميدوارم دوستان بيان و گزارش من رو كامل تر كنن و البته بايد بگن سوژه كم بود ولي خيلي خوش گذشت و خيلي خنديديم!
ايول!
-------------
پ.ن:لازم به ذكره كه خيليا اومدن...دختر پسر بزرگ كوچيك!
در ضمن خانم گنجي به علت كسالت نتونستن تشريف بيارن و به نيابت ايشون مادرشون اومدن!
چند عدد از بچه هايي كه به جشن اومدن و من اسماشون يادمه:خودم!-حاجي-دكتركه بود!-مملي-تئودن-كرام-قاصدك-سالازار-پيام(ايليدان)-سام وايز0كارآگاه ققنوس-برادر حميد-كريچرو....
چند عدد دختر هم تشريف آورده بودن كه بدون اجازه نميشه اسمشونو گفت!
همين
----------------------------------------------------------------



Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۹:۳۹ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴

سر سیریوس بلـک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۲ جمعه ۶ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۷ یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰
از Graveyard
گروه:
کاربران عضو
پیام: 582
آفلاین
نقل قول:

ایلیدان نوشته:
هوم این هم برای دوستانی که نمی تونن درست مسیر رو پیدا کنن خیلی ابتداییه ولی صحیحیه
نقشه به دليل خراب كردن صفحه از پست پاك شد

با پینت در یک ربع طراحی شده پس انتظار نقشه تهران نداشته باشید


فقط ایلدیان جان فکر نمیکنی بر عکس کشیدی؟؟؟
شرق رو غرب کشیدی غرب رو شرق

تازه شمال و جنوب رو هم بر عکس کشیدی ها میدونستی؟؟

دوستانی که میخوان بیان بدون این نقشه بیان راحتر ÷یدا میکنن
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
براي ديدن نقشه به اين لينك برويد
http://www.sharemation.com/illidan/nasrzohre.JPG


ویرایش شده توسط ماندانگاس در تاریخ ۱۳۸۴/۷/۲۷ ۲۱:۴۵:۴۶

ما به آن سید و این میر اردادت داریم
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

[url=http://us.battle.net/wow/en/character/burning-legion/







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.