هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۴:۴۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
#89

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
من چيستم؟

ديگر جايش آنجا نبود...بايد ميرفت...
دوستش او را ترک کرده بود...براي هميشه...دوستي که بيشتر عمرش را با او بود...
هميشه در تاقش بود و شب و روزها را با او ميگذراند...
اکنون او رفته بود...و تنها عکسش ر ار اتاق باقي بود...عکسي که حرکت ميکرد و بر ريشهاي نقره فامش دست ميکشيد...
دامبلدور ميخنديد مثل هميشه...
اما او خوشحال نبود...نگاهي به دامبلدور کرد و پرواز کنان رفت...
و هري به اين فکر ميکرد که همه اورا ترک کرده اند حتي ققنوس...مانند دامبلدور...

(ققنوس رفت تا دالاهوف بازگردد) مربوط به سايت!


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۲:۳۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
#88

بد عنق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۶ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۹ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
من چيستم ؟

هيچوقت آروم و قرار نداشت
هيچ جايي بند نمي شد و دائم دوست داشت اين طرف و اونطرف بره
دوست داشت آزاد و رها باشه
ولي هميشه حبسش مي كردن
اون دوست نداشت زنداني بشه
دائم در حال تقلا كردن بود بلكه آزاد بشه و بتونه پرواز كنه
وقتي كه آسماون آبي رو بالاي سرش ديد فهميد كه يكبار ديگه فرصت داره تا آزاد و رها ، پرواز كنه و بره بالاي ابرها
ولي مگه مي زارن
بابا ولم كنيد ميخوام آزاد باشم .
لي جردن : در حاليكه گريفندور با ده امتياز از هافلپاف عقب بود هري پاتر موفق ميشه گوي زرين رو شكار كنه . هورااااااااااااا .

-----------------------------------------------------------------------

من كيستم ؟

پدر آمرزيده من خودمم نمي دونم كيم
دچار عدم شخصت شدم
اينقدر براي همه نقش بازي كردم ديگه هويت خودمو فراموش كردم .
آقا بيخيال ما بشيد .
همه فكر ميكنن من باهاشون دشمنم هيچكس منو دوست نداره مگه من آدم نيستم ؟ مگه من دل ندارم ؟
از اينجا رونده و از اونجا مونده شدم .
شدم چوب دو سر .....

بالاخره اين اسنيپ كدوم طرفيه ؟ ما كه نفهميديم .
به جون خودم اين رولينگ همه رو سركار گذاشته
خودشم نمي دونه كدوم طرفيه .


دوباره مي سازمت هاگوارتز
اگر چه بدون مدير خويش
ستون به سقف تو مي زنم
اگرچه با استخوان خويش


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۰:۲۰ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
#87

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
من چيستم؟
سايه هايي را درون خود نشان ميداد
...سايه هايي که هر لحظه بزرگ و بزرگتر ميشدند
...سايه هايي که نشان خطر بودند...هشدار! نزديک و نزديک تر!
جادوگر با ديدن اين سايه ها احساس خطر ميکرد!
و چويدستيش را آماده نگه داشته بود...
دشمنان نزديک ميشوند مواظب باشيد!
مانند آينه کار ميکرد اما آينه نبود چون تصوير را بازتاب نميکرد...هشدار را نمايش ميداد که کساني نزديک ميشوند!
کساني که وجودشان خطر آفرين است...
آينه دشمن نما هم گاهي اشتباه ميکند...فقط گاهي...
________________


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
#86

رز زلرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از خوابگاه مختلط هافلپاف!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
من كيستم؟
با اينكه خيلي باهوش بود ولي گاهي اوقات فقط تحت تاثير قلبش بدون فكر كار مي كرد
با اينكه فهميده و قوي بود هيچ وقت به كسي زور نمي گفت
با اينكه پر مشغله بود به همه تا حد توانش كمك مي كرد
با اينكه پرطرفدار بود هيچوقت وزير نشد
با با اينكه قوي بود به جادوي سياه نپيوست
با اينكه دامبلدور بود خيلي احمقانه مرد!!!!


هافلپاف هرم نبض آتشين ماست در شرجي عشق و اشتياق
تصویر کوچک شده


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
#85

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
من کیستم؟
با اینکه هیکل بزرگی داشت اما مغزش بسیار کوچک بود
با اینکه نمیتونست مثل ما حرف بزنه اما با همون چند تا کلمه میگفت که ما رو دوست داره
با اینکه نمیشد به خونمون دعوتش کنیم اما ما چند بار به خونش رفتیم
با اینکه انسان نبود اما رفتاش از خیلی از انسانها بهتر بود
با اینکه ازش میترسیدم اما با نگاهش به ما میفهموند که بی آزاره
با اینکه گراپ یه غول بود اما برادر بهترین دوستمون هاگرید بود

من چیستم؟
به اندازه یه توپ بیسبال بود
اما سر و صدای زیادی داشت
هر جایی که غایمش میکردم بازم فریاد میزد
خیلی کوچیک بود اما صدایی که از خوش تولید میکرد خیلی بلند بود
میگفتن میتونه دوست رو از دشمن تشخیص بده
میگفتن ممکنه یه روز زندگیت رو نجات بده
ولی با این همه من دشمن یاب رو تو یه جوراب و داخل چمدونم زندانی کرده بودم





Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
#84



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۸ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین
من چیستم؟
از خودش بدش می امد او باعث مرگ انسانهای زیادی شده بود او عامل جادو های سیاه بود، و پلیدترین و مخوف ترین افسونها را اجرا کرده بود.
روزهایی را به یاد می اورد که فکر می کرد در دستان جادوگر بزرگی قرار گرفته، جادوگری که دنیا را متحول می کند.اماحالا بعد از این همه سال دیگر از انجام ان همه جادو های قوی و افسون های پیچیده خسته شده بود. زندگی او با سیاهی در امیخته بود.
شاید هرگز روزی نمی رسید که او را تکه تکه کنند و دور بریزند ولی چوبه ولدمرت ارزو می کرد هر چه زودتر با همتایش رو به رو شود.



Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۴ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#83

بانو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۳۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هر جا كه سكوت و تاريكيش باعث بريده شدن نفس ها مي شه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
من چيستم؟

همه با علاقه به من نگاه مي كنند
خيلي ها دوست دارن كه يكم از من رو داشته باشند
مخصوصا دختر ها مي گن من خطرناكم ولي دوستم دارن
حالا بايد منتظر بمونم تا كي يكي دوباره ذره اي
از من رو بخواد و در اين پاتيل رو باز كنه....
آخه كي دلش مياد معجون عشق زنداني باشه؟





من كيستم؟

خونم توي جنگل با دوستانم هم زندگي مي كنم
خيلي با دانش و فهميدم و موجود برتري هم هستم
ولي اين انسان هايي كه هيچي حاليشون نيست من رو
دست كم مي گيرن حالا بالاخره يه زماني وقتي كه
من با دوستانم پيروز شدم به قدرت بين سانتور پي مي برن.



Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱:۳۴ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#82

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
من کیستم:

با زیباییش منو مبحوت خودش کرده
با اینکه همیشه غمگین و گریانه ولی مهربونه
دوست داشتنی و خیلی حساسه
با تمام دخترانی که تا بحال دیدم متفافته
ای کاش میتونست از خونش بیرون بیاد
ای کاش میشد منو تو جشن همراهی کنه
اما حیف که اون یه روحه
حیف که او میرتل گریانه

من چیستم:

خیلی خسته بودم
آرزو میکردم زودتر به خونه برسم
دلم براش خیلی تنگ شده بود
اون همیشه تمام خستگیهام رو از تنم بیرون میکرد
گردی و نرمی بدنش همه چیز رو از یادم میبرد
لطافتی در اون بود که برام آرامش بخش بود
ای کاش زودتر میتونستم تو تختم دراز بکشم





Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ یکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۴
#81

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
من چیستم:
اولین باری که به لیست نگاه کردم دیدمش
باور نمیشد که بالاخره منم صاحب یکی از اونا میشم
چیزی که بهترین دوست برای جادوگرانه
همیشه و همه جا همراه مونه و ممکنه روزی زندگیمونو نجات بده
وقتی اونو تو دستانم گرفتم گرمایی تمام وجودم رو فرار گرفت
نوری خیره کننده ازش بیرون اومد و من دیگه احساس تنهایی نمیکردم
من صاحب یکی از بهترین چوبدستیهای الیور شده بودم

من کیستم:
دیگه خودشو نمیشناخت
دیگه اون آدم سابق نبود
خسته و خشن بنظر میرسید
به هیچ کس جز خودش اعتماد نداشت
فقط به انتقام گرفتن فکر میکرد
باید زنده میموند تا دوباره قدرت رو به دست بگیره
ولدرمورت در گوشه ای از جنگل به بازگشت امیدوار بود





Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱:۲۰ یکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۴
#80

بد عنق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۶ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۹ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
من چيستم ؟
اكثراً ساكت و بي سروصدا بود كوشه و كنار رو كه نگاه مي كرد ، پر بود از وسايل قديمي و داغون ، كمدهاي شكسته ، وسايل قديمي زنگ زده ، ديگه داشت احساس پوچي ميكرد . خودش همي نمي دونست آيا هست يا نه . شايد فقط يه توهم بود . گاهي وجود داشت و گاهي هم وجود نداشت . همه فراموشش كرده بودن ، حتي دامبلدور هم فراموشش كرده بود و همين فراموشكاريش هم كار دستش داد . دلش براي جلسه هاي الف دال تنگ شده بود . با خودش فكر ميكرد يعني ميشه اون روزها برگرده ؟
- براي من ضروريه كه تو تبديل به همون چيزي بشي كه براي دراكو ميشي.
اين صداي هري بود كه هروقت بيكار ميشد به راهروي طبقه هفتم ميومد و با تكرار اين جملات بي معني سعي داشت در اتاق ضروريات رو پيدا كنه .

---------------------------------------------------------------------------
من كيستم :
ساكت ترين و آرومترين شخصيت هاگوارتز بود . هميشه آروم نشسته بود و با نگاه محزونش به روبروش خيره نگاه ميكرد. فقط در مواقع لازم و ضروري بود كه به كمك ميومد . و انصافا هم خيلي مفيد بود . همه توي مدرسه بهش احترام ميزاشتن و بهش علاقه داشتند . بهترين داروي دنيا رو پيش خودش داشت كه مي تونست به سرعت سخت ترين زخمها رو شفا بده . هري واقعا احساس ميكرد بهش خيلي مديونه چون يكبار درست به موقع رسيده بود و جون هري رو نجات داد . ولي اون الان خيلي غمگين و ناراحت بود هيچكس به اندازه اون ناراحت نبود .
هري با شنيدن آواز محزون پرنده محبوب دامبلدور اشك تو چشماش جمع شد . آخه ققنوس داشت براي دامبلدور سوگواري ميكرد .


دوباره مي سازمت هاگوارتز
اگر چه بدون مدير خويش
ستون به سقف تو مي زنم
اگرچه با استخوان خويش







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.