هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
با سلام و خسته نباشید خدمت بینندگان عزیز:

هم اکنون برنامه رو بابت توضیحاتی قطع کردیم:

بار دیگر جامعه جادوگران در خطر فرو رفت. مجمع مرگ خوارن و اسمشونبر در حال نابود کردن دنیا می باشند.

خبری از یک منبع آگاه به دست ما رسیده که حاکی از قتل یک خانم در دهکده ی هاگزمید توسط یک مرگ خوار است.
گزارش خبرنگار ما را در این قبال بشنوید:

هم اکنون در مورد این قتل مصاحبه ای می کنیم با آقای لوری رئیس ژاندارمری هاگزمید:

آقای لوری چه شد که این اتفاق افتاد؟
متاسفم از پاسخگویی معذورم.. به دلایل محرمانه...

====================================

بینندگان عزیز جادوگر تی وی از این که با ما همراه بودید متشکریم.

هم اکنون به نمآهنگ زیبایی گوش فرا دهید.


دوست من این پستت رو پاک نکردم تا درس عبرتی برای دیگران باشه ؛ این جور خبر ها جاش تو پیام امروز هست ... نه اینجا ... اگر برنامه ای( مثل پست های دیگران دارید) ... بزنید ما خوشحال می شیم... ناظر


ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۳ ۲۲:۰۱:۴۲

[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خبرنگار جادوگر تی وی:الو الو صدامو میشنوین اوهم اوهم
مجری:بله صداتونو داریم بفرمایین
خبرنگار:من هم اکنون در میدان گریمولد هستم.اینجا وضعیت واقعا خرابه .تعداد زیادی از مرگخواران رو میبینم که دارن به محفل حمله میبرن.صبر کنین ببینم وایییییییی
تق تتق تق
ببخشید چند تا طلسم مرگبار از کنارم رد شد شانس آوردم .ببیندگان عزیز هم اکنون من یه مرگ خوارو در حال شکنجه کردن یکی ازاعزای محفل میبینم وای وحشتناکه.تعداد مرگخواران حداقل پنج برابر محفلیهاست.با اینکه تعدادیشون غا یب اند ولی اگه اینطوری بخوان پیش برن تا چند دقیقه دیگه ,دیگه چیزی از سفیدا باقی نمیمونه.
چیزی که واقع عجیبه اوهم اوهم ببخشید اینجا دود واقعا زیاد بله میگفتم چیزی که عجیبه ندیدن دامبل بزرگه عده ای گفتن که دامبل خودشو مخفی کرده شایدم داره از دور جنگ رو تماشا میکنه والا به ما خبر درستی که نمیدن ولی من چیزی رو که دارم میبینم میگم اینجا تعداد سفیدا داره به صفر میرسه اینطور که شایع شده محفلیها شدیدا ترسیدن و فرار کردن بعضیام میگن که اونا هنوز تو خونه خوابن و خبر ندارن که امروز جنگه
تق بوم دیش گرومپ
وای الان یکی از مرگخواران به طور وحشیانه ای یه طلسم جریوس روی یه محفلی اجرا کرد نه صبر کن ببینم نه اشتباه کرد رویه یه مرگخوار اینکارو کرد با این دود هیچی معلوم نیست اگه درست چشاشونو باز نکنن ممکنه خودشون خودشونو تارو مار کنن
واییییی اونجا رو اون لرده سیاه داره میره تو محفل وای چه توهمی باورتون نمیشه اجازه بدین برم یه مصاحبه باهاش بکنم
مجری:بله ما خیلی خوشحال میشیم منتظریم
خبرنگار:جناب لرد یه لحظه ببخشید اجازه میدین....
شپلخ
مجری:بله متاسفانه این خبرنگار ما پاشو از حدش فراتر گزاشت و با یه طلسم آواداکداورا جمع ما رو ترک گفت اجازه بدین بله الو الو ریتا تو اونجاییی؟
ریتا:بله اینجام من الان تبدیل به سوسک شدم و دارم بر فراز شهر پرواز میکنم باورتون نمیشه ولی شهر در زیر بمباران طلسمهای مختلف بسیار درخشان شده .من الان دارم لرد دو میبینم که وارد محفل شده خیلی جالبه سفیدا کوشن؟واقعا عجیبه این دامبل معلوم نیست داره چیکار میکنه شاید رفته خونه خوابیده شاید منتظره هری پیداش بشه و این بارم حسابه لرد رو برسه.
الان من یه سفید رو میبینم که داره از دست یه مرگخوار فرار میکنه فکر کنم رونه نمیدونم از اینجا زیاد معلوم نیست.وای اونجارو دیوانه سازهاهم اومدن من چیزی زیاد نمیبینم ولی اگه اینطوری بخواد پیش بره سیاها حتما پی....
مجری:الو الو از مجری به ریتا .ریتا هستی؟خوب متاسفانه ارتباطمون با ایشون قطع شد امیدواره کسی تصادفا زیر پا لهش نکرده باشه با ما همراه باشید .





عضو ارزشی؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۴

هکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
از تالار راونکلا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
عضو ارزشی؟


مجری:یعنی کی می تونه باشه؟
سوژه:عضو ارزشی و نیمه ارزشی...
کارگردان :نداریم!فعلا!

هوووووووو نور ممد اون نور رو تنظیم کن چشممون کور شد.

آبدار چی در حال اوردن چایی برای مجری و مهمان قبل از پخش برنامه:
می خواید من کارگردان بشم ؟

مجری :؟؟ تو تو اخه چی از کارگردانی می دونی برو چایت را دم کن.
آبدار چی :جان من بابا کارگردانی راحته منم بلدم شما هم کارگردان ندارید.
مجری:باشه ولی فقط این یک دفعه چون کارگردان نداریم ببینم چه گلی میزنی ها.
آبدار چی : اه بیا .
مجری:بی شخصیت این حرکات چیه برو سر جات

آبدارچی :باشه و میره سرجاش آماده نور صدا تصویر شروع.

سلام بینندگان عزیز ما امروز در باره ی اینکه عضو ارزشی و نیمه ارزشی کیست و چگونه می توان شد بحث می کنیم و دراین باره میهمان عزیزی را دعوت کرده ایم که در این باره از او سوالاتی بکنیم
مجری:سلام آقای گرنجر

هکتور:سلام میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و متشکرم که م
مجری :بسه دیگه وراجی نکنید ما شما را دعوت کردیم که سوالاتی را از شما بپرسی ه و ی ی س
چرا میکرف غع وصل مشه....
مجری :با عرض پوزش خدمت بینندگان عزیز میکروفون ما دچار نقص فنی شده بود میکروفونه دیگه کاریش نمیشه کرد خوب جناب گرنجر من میخواستم از شما بپرسم که عضو ازرشی و نیمه ارزشی کیست؟
هکتور:بگم خدمتتون عضو ارزشی ونیمه ارزشی :خوب عضو ارزشی افرادی بیکار و ول خل هستند که پست های چرت و پرت میزنن و فکر میکنن همه چی به پسته و این گونه افراد از هر ده پستشون 9 تاش پاک میشه پست هایی که اونامیزنند از 5 خط فراتر نمیره اگه هم بره دیگه خیلی چرت و پرت نوشتند. و عضو های نیمه ارزشی کسانی هستند که آشنایی لازم را از سایت دارن اما نمیدونن دوست دارن کجا فعالیت کنن و به خاطر همین نمی تونن پست های مطلوبی بزنن یا اینکه اصلا پست نمیزنن. ظمنا چیزی هم به ذهنشون نمیاد که بنویسند

مجری:خوب ما سوالات دیگری ه وای اخ..
وای کمرم بابا اینم صندلی مال 100 سال پیش .

کارگردان:وای چه افتضاحی نور ممممممممممممممممممد

نور ممد میاد پیش کارگردان(آبدارچی) بله
کارگردان :بدو برو یک صندلی بیار تا اوضاع از این بدتر نشده.
نورممد میره و یک صندلی میاره و به جای صندلی شکسته میزاره.

مجری:آی ببخشید بینندگان عزیز مسکه امروز ما رو شانس نیستیم
خوب بحث را دوباره شروع میکنیم جناب گرنجر سوال بعدی من اینه که افراد چگونه عضو ارزشی و می شوند؟

هکتور:والا اگه وقتی فردی وارد یک سایت میشه بدون شناخت کافی از سایت در اونجا پست های پشت سرهم و چرت و پرت بزنه میشه یک عضو ارزشی البته کسانی که شناخت کافی از سایت دارن و میدونن که دوست دارن در کجا فعالیت کنن هم عضو ارزشی میشوند اما خیلی کم.
مجری:از شما ممنونیم که به سوالات ما بومممممم ...

هکتور: همین طور که می بینین صندلی مجری ما دوباره شکسته و احتمالا گردنش هم شکسته ای مرد من چقدر گفتم وزنت زیاده برو رژیم بگیر ....
بینندگان عزیز من از طرف تمام عزیزانی که ما را در ساختن این برنامه یاری کردند از شما خداحافظی می کنم امید وارم خوب و خوش و سلامت باشید.



او يك ويليام ادوارد بود!!!قسمت دوم
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
قسمت دوم از مجموعه او يك ويليام ادوارد بود!!!!

(نكته تستي:براي فهميدن اين قسمت بايد قسمت قبل رو مطالعه كرده باشيد!)




ويليام از اينترنت مياد بيرون........

يك ساعت بعد

ويليام:سرژ مياي بازي كنيم؟!!من حوصله ام سر رفته...
سرژ:چي بازي عزيزم؟!
ويليام:خاله بازي؟!!!!
سرژ:هوووي مرتيكه مگه خودت ناموس نيستي؟!مگه خودت خاله نداري؟!!بوووووووق
ويليام:خب جيگر بيا يه بازي ديگه؟!
سرژ:باشه بشرطي كه توش بيناموسي نباشه!
ويليام:يه بازي جديد اسمش كل شناسه اس
هر كي برد دو ساعت كارت اينترنت از بازنده مي گيره اوكي...
سرژ:خب اينكه الان گفتي اي يعني چه؟(تيريپ شبهاي برره)
ويليام:خب اين بازي چند مرحله داره اولين مرحله من يه شناسه ميگم تو بايد در مقابلش يه شناسه بگي هر كي شناسه هاش بيشتر بود برنده ميشه!!!!

دو دقيقه بعد

ويليام ادوارد.............سرژ تانكيان
پيتر پن...............السامور
وايدر........روماسلا
اسميگل.....ويكتور كرام!!!!
اورانوس.....................................

ويليام:ووهااااااا(ورژن جديد ژوهااااا) رد كن بياد كارت اينترنتو جيييييگر!!!!!


تق.تق.تق(صداي در)
سرژ:من ميرم درو باز كنم!!
ويليام:برو تا تو بياي من ميرم جادوگران!!

چند لحظه بعد
- به به برادر حميد صفا آورديد بفرمائيد تو......
برادر حميد ميره تو و نور سبز رنگي از پشتش شروع به تابيدن مي كنه!!!!!!!
چشماي ويليام ادوارد به رنگ قرمز در مياد(فكر بد نكنيد انعكاس مانيتوره!!! )

برادر حميد:به به سرژ عزيز مي بينم كه همخوابه ببخشيد همخونه پيدا كردي؟
سرژ:حاجي جان پسر خيلي خوبيه حيف دختر نيست وگرنه باهاش ازدواج مي كردم!!
برادر حميد:فقط يه مشكلي هست از نظر شرعي اشكال داره دو نفر پيش هم زندگي كنن تازه بغير از اين جواب زنتو چي ميخاي بدي!!!!
سرژ:حاجي من كه زن ندارم!!
برادر حميد:دروغ نگو مارغولك پس اين خانوم كيه؟!!!!!

لبخندي شيطاني روي صورت ويليام ادوارد نقش مي بنده......

پايان قسمت دوم......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۴

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
هزار هزار ولدمورت...

در حاشيه هالووين اعلام شد :
يکي از سازمانهاي ماگلي اعلام کرد در شب هالووين هزاران هزار ماگل با لباس مبدل لرد در کوچه ها راه ميرفتند...دست بر قضا فاش شد يکي از نفشه هاي ماگل آزاري ولدمورت(واقعي) در شب هالووين برنامه ريزي شده بود اما نقشه بر آب شد به اين تصاوير توجه کنيد:
کليد : ولدي 1 (اصلي)

ولدي 1 : حاظرين ؟ ميريم وسط خيابون همه داد ميزنيم تا ماگلا بترسن بعد طلسما رو ميزنيم...آماده؟ بريم...
ميپرن وسط...يهو 5 نفر ولدمورت ديگه از سر راه رد ميشن...
ولدي 1 داد ميزنه...هوار ميزنه : يعععع...منم لرد ولدمورتم...يعععع
ولدمورت ماگل : خيلي باحالي ايول...
حالا ولدي هرچي داد ميزنه...هوار ميزنه...انگار نه انگار...ماگلا فقط ميخندن!
ولدي 1 : بابا من اون واقعيم...
ماگل : جون عمت...داداش منم سايز بزرگتر لباس تو رو گرفته...
ولدي 1 : (فحش)

و به اي صورت نقشه لرد نقشه بر آب شد...

کاري از گروه فرهنگي هنري جادوسيما با همکاري دوستان!


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


قسمت اول
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
قسمت اول از مجموعه ي او يك ويليام ادوارد بود!!!!




جنگل سرد وتاريك......صداي بلند يكي از آهنگ هاي سيستم تو ماشين سرژ پيچيده بود.

سرژ:وقتي كه تنگ غروب بارون به شيشه مي زنه .....همه غصه هاي دنيا توي سينه منه .......توي قطره هاي بارون ميشكنه بغض صدا ..... ديگه غير از يدونه پنجره هيچي نمي خام!!

"ناراحت نباش عزيزم"

سرژ:عجب توهمي درختا با آدم حرف مي زنن...

بومب

نيم ساعت بعد ؛ سنت مانگو ؛ لندن

سرژ:دكتر ، دكتر اين مريض تصادفيه چطوره؟!حالش خوبه؟نخند مرتيكه ..... بوووق!!
دكتر:ببخشيد خنده ام گرفت...آخه ريشاي شما خيلي بانمكه جييگر ، مريضت حالش خوبه فقط يه مشكلي هست اونم اينكه حافظشو از دست داده و فقط دو تا كلمه يادشه!اينترنت و وبمستر..
راستي يه چيزي اسمشم نمي دونه يه بار ميگه ويليام ادوارد يه بار ميگه وايدر يه بار ميگه اسميگل!!!
سرژ:خب بايد چيكار كنم؟
دكتر:مي بريش خونه ي خودت تا وقتي كه حافظشو بدست بياره!!
صداي كارگردان:هوووووي اين كه شد كپي يكم خلاقيت از خودتون بنماييد!!!
سرژ:عمرا...............من اينو ببرم خونه دكتر مگه خودت ناموس نداري عزيزم اشكال شرعي آسلامي داره!
دكتر:به من ربطي نداره...ميخاي ولش كن گوشه ي خيابون بميره!!!
سرژ:عجب فكر تميزي!!!
صداي ناله ي ويليام ادوارد:نه منو تنها نذار!


يه ساعت بعد ؛ هاگزميد ؛ خانه هاي هاگزميد
ويليام ادوارد:اينترنت ، جادوگران!!
سرژ:بيا مرتيكه معتاد اينم كارت اينترنت....
ويليام از خوشحالي در حال صميميت شديد با سرژه!!


دو دقيقه بعد
بووق بيق بووق.....verifying username and password

سه دقيقه بعد

جادوگران محلي براي طرفداران هري پاتر
از ورود شما متشكريم اورانوس!!!!
سرژ

پايان قسمت اول.......


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


بسيار مهم
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ شنبه ۷ آبان ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
سلام دوستان عزيز من ميخام اينجا يه نمونه جديد از رول نويسي رو شروع كنم با نام "سريال نويسي"!(اين كار تلاش مذبوحانه اي است در جهت رشد رول پلينگ)(كپي رايت از كاخ امپراطور)!

نحوه كار:نوشتن يك عدد سريال اشتراكي توسط اعضا كه هر هفته سر ساعت معيني پستش زده ميشود!!(پنجشنبه شبها فكر ميكنم مناسب باشه)

نحوه پست زني:پست ها همانند هالي ويزارد است تنها كار كش دادن بيشتر موضوع و سريالي كردن آن است!!!

نكته مهم:زياد بودن فاصله باعث ميشه كه فردي كه قرار هفته آينده پست سريال رو بزنه وقت لازم براي فكر كردن رو داشته باشه و نياد يه چيز چرت بزنه و بره!

نكته مهم 2:لطفا ممد پاتر و قلي پاتر و اكبر گرنجر شركت نكنند (فقط اعضاي رول نويس توپ شركت كنند)!



سريال پيشنهادي :او يك ويليام ادوارد بود!!!!



هر كي خواست اعلام آمادگي كنه به من پي ام بزنه اطلاعات بيشتري بگيره!!


فعلا خداحافظ!


اميدوارم ناظر محترم لندن ما رو ساپورت كنه!!!


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


برنامه ی محبوب کیف سامسونت
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ جمعه ۶ آبان ۱۳۸۴

برتی بات


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۱ شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ جمعه ۹ تیر ۱۳۸۵
از اعماق شهر لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 203
آفلاین
برنامه ی محبوب کیف سامسونت
دکور برنامه بر روی صفحه ظاهر میشه و دوربین پس از از نظر گذروندن سر تا پای دکور که از یه کیف سامسونت گنده و چند تا نردبون شکسته تشکیل شده، سعی می کنه کلوز آپ مجری رو بگیره ولی موفق نمی شه.چونکه گلدونای پر از آب هندونه ی روی میز قدشون چهار برابر هیکل مجریه. البته ناگفته نمونه که با اون لوله پلیکای تو شون و یه برش هندونه ی شتری که در کنار چتر سیاه به لبه ی گلدون چسبیده زیبایی چشمگیری دارن. مجری بلند میشه و روی مبل کناری میشینه و بالاخره دوربین کلوزاپشو می گیره.
مجری: به قول خواجه حافظ شیرازی سلامی چو بوی خوش ناشتایی/بدان مردم خوشگل روستایی/ درودی چو نور چش نابینایان/بدان کبریت سوخته ی تنهایی
یه بار دیگه با یه کیف سامسونت دیگه قدم رو تخم چشمتون گذاشتیم تا همه تونو از سیمای مبارکمون مستفیض کنیم. حالا فعلا برید آیتم بعدی رو ببینید.
----------------------
بعد از دیدن یه گزارش دوباره ریخت نحس مجری قاب رو پر می کنه.
مجری :واسه مون کلی sms اومده. این اصغر از اون پشت داره بال بال میزنه که کلمه ی خارجکی نگو. بابا اصغر جون نور مایند(never mind ) قاه قاه قاه...
0912 گفته تو رو خدا اگه بری من می میرم. 0914 گفته فریاد خسنی* جان ننه ت یه نظری به ما بنداز. باشه عزیز اینم نظر.(نگاهی به دوربین می کنه.) قاه قاه قاه...0956 پس از مقادیری قربون چشم و ابروی من رفتن نوشته که "فریاد جون. یکی از موهای ابروت نامرتب شده عزیز.بزا بیام برات درستش کنم." منم بهش میگم درستش کردم قربون دستت.حالا هی بگید که شما فقط مسیج(massage ) های مثبت رو می خونید. دیدین؟ اینم یه انتقاد گزنده که خوندم براتون.حالا با مهمون برنامه آشنا بشید.ایشون یکی از دوستان بنده در دانشگاه خواجه حصیر قوطی هستن که با هم میکانیکت می خونیم. اسمشون آقای ویلیام ادوارد هستش که البته هنرای زیادی هم دارن به جز میکانیکت.از جمله اینترنت بازی، کیبورد بازی، طراحی صفحات دفتر نقاشی در کامپیوتر، برتامه نویسی به 8 زبان مرده ی دنیاو و و .... جواد جون مهمونو با اون دوربینت بیگیر.
(دوربین به مدت سه ثانیه ویلیام ادواردو نشون میده و بعد دوباره بر می گرده روی مجری)
مجری:قاه قاه قاه...خوب ویلی جون از خودت بگو.
ادوارد:به نام خدا هستم. دانشجوی...
مجری:بسیار خوب. چی شد رفتی تو کار اینترنت بازی؟نکنه توئم با این بیل گیتس فامیلی؟ آخه می دونی...من و بیلی با هم میرفتیم آموزشی.با همدیگه روی یه تخت دو طبقه می خوابیدیم.البته اون موقع تختا دو طبقه بود.تا اینکه زد و منو به طور افتخاری گرفتن واسه اینکه توی دانشگاه خواجه حصیر میکانیکت بخونم. از اون به بعد دیگه ازش خبر ندارم.خوب بگو.
ادوارد:راستش...
مجری:ممنونم. چرا به تو میگن وب مستر یاهو؟نکنه بلدی عکس سرچ کنی...قاه قاه قاه
ادوراد:خوب من...
مجری:چند تا شعر بلدی ویلی؟ من سه جور توپ قلقلی بلدم. دو تا شعر نو از عمو پورنگ بلدم. چهار تا هم آن مان نباران از شکسپیر حفظم. قصیده ی دکتر چه مهربونه رو هم مامی تازه بهم یاد داده. در ضمن بلدم ای بی سی دی رو هم از بر بخونم. عمو زنجیر بافو هم بلدم با ریتم راک بخونم هم با ریتم جاز. تو چی؟
ادوارد:من فقط...
مجری: شرمنده ویلی جون. وقت نداریم. بای بای تا کیف سامسونت فردا...
---------------------------------------------------------------
*دقت کنید: فریاد خسنی(خ)
*ببین این یارو دیگه چقد وراجه که به ویلی جون وقت حرف زدن نمی ده!!!!!!!!!!


جلد هفتم کتابهای هری پاتر:"هری پاتر و چهل دزد بغداد."


Re:امپراطور پاسخ می‌دهد!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ دوشنبه ۲ آبان ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
...آهنگ مارش نظامی...

تصویر:‌ رژه نیروهای امپراطوری ....

تصویر از وسط نصف میشه... و دوتا ویدر رو مقایسه می‌کنه:

گوینده:‌ لرد ویدر تقلبی را از اصل شناسایی کنید! مشخصات :
1. برچسب شماره سریال بالای کلاه لرد ویدر
2. هلوگرام(برچسب ایمنی!) با کد 8 رقمی پس گردن لرد ویدر
3. درج نام اشتباهی لرد وایدر به جای ویدر در نسخه تقلبی
4. نسخه تقلبی به جای شمشیر USB.2 شمشیر USB 1.1 دارد.
5. گارانتی ضمانت دار امپراطور گراپی روح احمد الکتریک با مهر زرکوب.
6. نسخه اصلی در 99.9 درصد موارد با چهارچوب در برخورد می‌کند.
7. استفاده از سیستم عمال رجیستر شده DomBol V.0000001 Beta 1 Not Stable در نسخه اصلی.


گوینده:‌ ویدر را اصل بشناسید! امپراطوری مطمئن! ............!


!ASLAMIOUS Baby!


آرزو هاي ويليام ادوارد
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
سرژ ويليام ادوارد ميشود

مجري:گري بك
سوژه:سرژ تانكيان

كارگردان:گراپ صدا درسته؟.....صدا.....دوربين.... فايررررررررر(كارگردان جو زده شد)
مجري:بوق ممتد
سرژ:يكي صداي اين مجري رو درست كنه.فكر كنم ميكروفونش ايراد داره

گراپي دوان دوان با شرت قرمز و بلوزي تنگ كه پشتش نوشته شده« system of a down» وارد صحنه ميشه.ميكروفوني كه تو دستشه ميده به گري بك.از لب و دهان گري بك خون مياد.هر چند ثانيه به چند ثانيه درو لبشو ليس ميزنه.ميكروفون رو روشن ميكنه ميتركه.
كارگردان:اه اينم قلابي بود ..گراپ از كجا خريديش؟
گراپ:ايران
كارگردان:چاره چيه...گري بك...برو جفت سرژ بشين از ميكروفون اون دو نفره استفاده كنين
گري بك جفت سرژ ميشه
گري بك(مجري):سلام به همه...
كارگردان:اقا سلام نكن.اينجا فقط بايد پيام مهم بفرستي وگر نه بلاك ميشي
گري بك:باشه...لييسسس...بينندگان عزيز همونطور كه ميبينيد امروز در خدمت....ليس....سرژ تانيكان يكي از نوادگان شير سرژ تانكيان بزرگ كه پدر متال قرن نام گرفته اند هستيم....ليسسس...امروز ميخواهيم در مورد شايعه اي كه چندي پيش در مورد ايشون شكل گرفته كه ملت خوش مزه با اون خونهاي گرم و گردن خوشگل كه جون ميدن براي گاز گرفتن..اهم اهم...كه ملت ميگن سرژ بايد شخصيتشو عوض كنه چون ربطي به دنياي هري پاتر نداره....خب..آقاي تانكيان..حيف شد كه ريشت بلنده وگر نه گردنتو مورد عنايت..اهم...خودتون رو معرفي كنيد.
سرژ با لباس سفيد كنار گري بك نشسته:به نام خدا هستم.37 سالمه.تقريبا حدود 42 ساله كه حرفه ايفاي نقش رو در پيش گرفتم...علاقه زيادي به فرياد كشيدن دارم....جا داره كه يه خاطره جالب در مورد فرياد كشيدن رو براتون تعريف كنم.يه روز در خيابان هاي قزوين داشتم قدم ميزدم كه ديدم يه سكه رو زمينه...دولا شدم ورش دارم كه يهو...
كارگردان:اقا وقت نداريم....
سرژ:زاخي، بازيه پست و مقامي بهت دادن جو گير شدي؟
گري بك:خب..خب..للييييس....بريم سر اصل مطلب....شما آخر ماه كجايين؟
كارگردان:گرررري بككك..خودتو كنترل كن...
گري بك:اوكي باب....ما شنيديم كه شما ميخوايين شخصيتتون رو عوض كنين..ايا راسته؟
سرژ:من نميخوام.من رو مجبور ميكنند.فشار هاي بهم وارد ميشه كه...جا داره يه خاطره جالب در مورد فشار براتون تعريف كنم..يه روز داشتم تو خيابوناي قزوين رد ميشدم يه اقا تو مغازش گفت جووون بيا تو...سر در مغازه نوشته بود«مغازه بچه هاي با مرام»...درش كوتاه بود..دولا شدم كه رد بشم يهو...
كارگردان:هوييي....ميگم وقت نداريم...
سرژ:اوكي باب...خب..داشتم ميگفتم.منو مجبور ميكنن...خودم دوست ندارم....
گري بك:خب...شما ميخواهيد چه شخصيتي رو ورداريد؟
سرژ:در اين مورد حدود 25 ساله كه دارم فكر ميكنم.اول ميخواستم شخصيت هري پاتر...بله درسته..همون پسر لاغر مردنيه...اره اره...چي؟..اوني كه پشته دوربينه چي گفت؟چي؟...هاهاها..ايول..اره خودشه...چي ..مادرش؟....نه بابا.....زن خوبي بود...چي؟نه بابا....چهار تا شوهر داشت؟....يكي يكي پريدن روش؟خودشهم افتاد روي هري؟...بعد طلسم باستاني اجرا شد؟..ايول..پس بگو چقدر طلسمه قوي بود...چهار تا مرد پشت طلسم بودن....چي...اسمشو نبر هم ميخواست بپره؟...جيمز نزاشت بپره؟ بعد اسمشو نبر كشتش؟...پس جريان اين بود....خب همونطوري كه داشتم ميگفتم ميخواستم شخصيت هري پاتر(پسري كه مجهول الپدر بود) رو بگيرم...ولي با خودم فكر كردم كه اين فوقش چند بار جلوي ولدمورت ايستاده...چند سايت ماگلي هم وب مستره...گفتم كه روح بينهايت طلبي منو ارضا نميكنه...با خودم فكر كردم كه من كسي ميخوام بشم كه صاحب كل شبكه اينترنت و اينترانت باشه...خيلي هم پر قدرت باشه.رول نويسيش هم توپ باشه و همچنين خودشو جديدا امپراطور معرفي كرده باشه....گشتم گشتم ديدم..ها..ايول...من يه مورد ميخواستم هزار مورد پيدا شد..اوليش يه شخصي بود به نام ويليام ادوارد..بعدش اسميگل...بعدش دوتا ديگه يادم نيست..بعدش هم وايدر كبير....ده بيست سي چل پنجا(قراره تستهاي كنكور 85 پنج گزينه اي بشه..البته هنوز شايعست) همين ويليام ادوارد افتاد...تصميم دارم شخصيت ويليام ادوارد رو بگيرم.اين جنگجوي نامي....به قول شاعر تواناي ماگلي،شهيار قنبري،جنگجو...جنگجو از آشتي بگو....،...اين شخصيت بزرگ و كبير..
گري بك:آفرين آفرين...اي كاش زود تر يادم بود خودم ميگرفتم.خب...از برنامه هاي اينده با اين شخصيت برامون بگين!
دستش خوني اش را دراز ميكند كه با صميميت به شانه سرژ بزند..سرژ خود را عقب ميكشد كه لباس سفيدن خوني نشود.
گراپي:بزار دستشو بزاره رو شونت...لباست سفيده لك نميشه
گري بك دستانش رو شونه سرژ ميگزارد و چند بار پشت و رو را ميمالد تا كاملا لباس سرژ قرمز شد.
گري بك:چرا ساكتين..از برنامه هاي اينده بگين!
سرژ:قراره فردا طي يك جلسه حظوري با وب مستر جهان خلقت و هستي ،وارد گفتكو بشم و با حرفاي كه از قبل نوشتم راضيش كنم منو شريك كنه تو وب مستري....چون الان سرش شلوغه نميتونه به همه فروم ها سر بزنه.يه چند فروم(كشور) رو قراره بده به من.
گري بك:نميدونين چرا سر وب مستر جهان شلوغه؟
سرژ:اونجوري كه sms زده بود گفته بود كه اينقدر آدم ارزشي تو جهان ثبت نام كردن و روز به روز دارن ارزشي ها بدنيا ميان...هي بايد بگرده دنبالشون يا اثرات جرموشن رو پاك كنه.يا خودشون حذف زندگي كنه.يا اينكه كاخ ها و خونه هاي رو كه بي اجازه ميسازن رو اول قفل كنه و سه روز بعد شپلخ كنه.
گري بك:مگه وب مستر نيست.اين مورد اخري و اولي وظيفه ناظراست
سرژ:اره...ولي خودش ميگه كه ناظر ها خيلي تنبلن...اصلا كار نميكنن..خب بريم سر موضوع اصلي..قراره وب مستر كمكي بشم...نقشه هاي خوبي دارم..ميخوام خودشو بعدا از وب مستري شوتش كنم.خودم بشم وب مستر و صاحب مطلق جهان...همرو بفرستم جهنم...
از پنجره ناگهان نور مهتاب ميافته تو...روي صورت گري بك اثر زيباي داشت.
گراپ:وايي...ماه كامل شده..فرار كنين..
گري بك زوزه وحشتناكي ميكشه...مممممم(زور ميزنه كه تغيير شكل بده)...بعد از يك دقيقه زور زدن(همه پشت يه چيزي سنگر گرفتن)گري بك فقط يه خورده صورتش گود رفته ولي تغيير زيادي نكرده...
همه از سنگر ميان بيرون
گراپ:چي شد؟چرا گرگ نشدي؟
گري بك:ماهش ساخت ايران بود.خوب كار نكرد
____
اوج ارزو هاي ويليام ادوارد.
اول ميخواستم با ويليام ادوارد مصاحبه بشه...بعد گفتم كه به سرژ هم يه ربطي بدم با يه تير دو نشون بزنم








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.