_حرکت کن آقااااااااااااا!....کمربند ایمنی از مبدا تا مقصد!!!
همه ملت به طرف صدا بر میگردن...یک جیپ خاکی با یک راننده که عینکی ته استکانی به چشم داره و یک فرد تقریبا تنومند که یک بلندگو به دست داره و یک چشم سحر آمیز هم به چشم داره....
و ........
مودی وارد میشود!!!....صلوات!ملت: صل علی محمد !....بوی الستور اومد!!...دختر نمیدیم بهتون .... دخترتون رو بردیم....بیا بیا بیا بیبی تو ماله منی !!..چشمون سیاه مودی!!..تو ماله منی!!!
مودی که حالا تقریبا به نزدیکی تریبون رسیده میکروفن رو با دست راستش میگیره و دست چپش رو که زیر شنلش مخفی کرده ..خب مخفی کرده بود دیگه!!...مگه خودت ناموس نداری!!!..هو واستا بینم!....بی ناموس!....دومبول بیگیرش!....بیگیرش بی ناموس رو!!
تق توق شترق!!...ال... اکبر!....بوم...به بو!!..به بو!!...
دود سیاهی همه جا رو فرا میگیره....بعد از چند لحظه دود محو میشه ...آتش همه چیز رو خاکستر کرده...مردم با صورت های سوخته دارن زجه میکشن!...صحنه به قدری دلخراشه که هالیوود دیدنش رو برای افراد زیر 80 سال ممنوع کرده البته باز برای هستاد ساله هایی که ناراحتی های قلبی ، ریوی ، غددی ، و غیره ندارن!
بوق!..توجه...ادامه مطلب برای افراد زیر 80 سال ممنوع می باشد...در صورتی که سن شما از 80 کمتر است لطفا یک فرد بالای هشتاد سال را پیدا نموده و از او بخواهید داستان را برای شما بخواند!!!!
ادامه-=====
_آی میسوزه!!....مامان!!
_آی هوار بچم کو؟...بچم!!!....
_مامان مامان!!!....آخ آه!!...این آقاهه میگه بیا میخوام ببرمت قزوین!!....قزوین کجاست؟!!
صدای گلوله از انتهای خیابون زوزه میکشه!!...یک تانک از وسط جنازه های سوخته رد میشه و جنازه ها رو املت میکنه!!
یک مرد با سرعت از کنار مرد دیگه ای که موهاش رو هایلایت کرده میگزره و تنش به ناحیه ی فوقانی مرد گیش قشنگ میخوره!...
_ببخشید!!
_چی چی رو ببخشید !!..واااااااا!!...مالوندی حالا میخوای دودر کنیش!!...نصفش رفته!!...رنگش خط افتاده!!...باید واستی مامور بیاد کروکی بکشه!...گواهی نامه داری؟...بیمه؟...به جون مامانم اگه بزارم بری!!
_ای بابا!....داداش چی میگی!.
_داداش و درد!...مگه خودت برادر پدر نداری!!!...ایششششش!!...آدمایی پیدا میشن!...بی شعور!!
مودی که شاهد این صحنه بود از پشت میکروفن میگه:
_ آهای پسر...پسر کاپشن صورتی!...کاپوتت بازه!...بزن بقل گواهی نامه و کارت شناساییت رو بده!
مودی با سرعت از بالای تریبون پایین میاد و به سمت صجنه ی تصادف!!! میره!
مرد خاطی: آقا مامور هم اومد!....سلام جناب سروان!...قربونت..آخه من چه تقصیری داشتم!!...به خدا این از فرعی پیچید !..حق تقدم با من بود!
_واه واه واه!...چی شد!!..جناب سروان رو دیدی شیر شدی؟!!..ببین عزیزم!!!( مودی دچار لرزه ای خفیف میشه!!!
)....این آقا با سرعت اومد ...خواست از راست سبقت بگیره....ارضه نداشت زد و رد شد!...حالا روی گل شما رو دیده (لرزه ی شدیدتر مودی را تکان داد!!
)....شیر شده!..
مودی چهره ای متفکر میگیره و میگه باید بازسازی صحنه بشه....خب شما برادر بیا اینجا....منم به جای خاطی!!...خب....حالا من میام میزنم به تو...خود این آقا ببینه که اشتباه از ایشونه!...خب؟...آفرین!!
مودی چند متر عقب عقب میره...و ناگهان یک تیکاف میکشه و با سرعت به سمت طرف میره!
ضارت!!!....بوققققققققققققققق!
صحنه سیاه میشه و سپس مجدداً سفید میشه
اتاق سی سی یو...
دید....دید....دید....دیدیدید......دید .... دید...دید.............
آه ه ه ه !!...من کجام!...
پسر سعی میکنه بلند بشه...
_آخ!!!...
_نه!!..تکون نخور برادر!...بخیه ت میشکافه!!!
مودی و دومبول در کنار تخت پسر ایستاده اند....
دومبول: خیالت راحت باشه...دکتر گفت زیاد نشکافته بوده...فقط کمی گشاد شده که با کمی فیزیوجزاپی!! حله!!...مخصوصا وقتی که دکترت آقای مودی باشن!!
پسر:بوققققققققققققق!!
خب اینم از این.....منم بازی!!..منم بازی!!
با اينكه نمايشنامه به جاي سفيد بودن بي ناموسي بود ولي بازم شما عضو محفل بوده و هستي!