نقد رول اندر : اندرو جان سبک رول نویسی در اینجا جدی و خیلی سنگینه و باید داخل همین قصر داستان رو ادامه بدیم نه به خارج بکشیمش در ضمن دراکو به الستور اشاره کرده تا ما باهاش داستان رو ادامه بدیم و ازش استفاده کنیم نه اینکه بذاریمش جلوی در و بریم . رول دراکو رو اگر میخوندی متوجه میشدی که چقدر روی شخصیت لستور کار کرده .از پیام اولش و مدام اونو رییس گروه دانسته تا ما ازش استفاده کنیم نه اینکه جلوی در ولش کنیم تا آشغالی ببردش . به هر حا من پیام دراکو رو ادامه میدم .
-----------------------------------
سوروس اسنیپ و لوسیوس مالفوی هر دو با حیرت و شگفتی به هم خیره شدن
نارسیسا و بلا به جسد نزدیک شدن و با مشاهده چهره مودی آنها نیز میخ کوب شدن و با حیرت همدیگر رو نگاه کردن
اسنیپ در حالی که هنوز خیره به مودی نگاه میکرد آروم بلند شد و روش رو به سمت دراکو برگردوند و گفت : دراکو اون جن کو فکر میکنم به وجودش احتیاج داریم
دراکو با تمسخر نگاهی به اسنیپ انداخت و گفت : اون جن چه کمکی میتونه به ما بکنه تازه حتما تا حالا مرده
بلافاصله نارسیسا گفت : دراکو دیگه نبینم اینجوری حرف بزنی وود بخاطر ما به این روز افتاده
لوسیوس گفت : من میرم میارمش اینجا
لوسیوس از جاش برخاست و از کنار جسد مودی گذشت و به طبقه بالا رفت لحظاتی در سکوت سپری شد سپس لوسیوس دوباره در چهار چوب در طبقه بالا ظاهر شد . او در حالی که وود رو با خودش داشت به طبقه پایین میاورد گفت : سوروس این جن به چه درد ما میخوره
اسنیپ در حالی داشت به وود نگاه میکرد گفت : در نبود ما باید یکنفر باشه که در اینجا حضور داشته باشه و کارهای اینجارو انجام بده و در ضمن میتونه مامورین وزارت خونه رو هم گمراه کنه
دراکو : صدایی شبیه خرناس از نارضایتی دراورد
اما نارسیسا گفت : سوروس تو نشون دادی که الکی حرف نمیزنی و تا به حال بارها باعث نجات من و خانواده ام شدی من به تو اعتماد دارم
اسنیپ سرش رو تکون داد و سپس چوبدستیش رو به سمت وود گرفت
چشمهای وود آرام آرام باز شدن لحظه ای به اطرافش نگاه کرد ناگهان از دهنش کف درومد و سرش بر روی گردنش خم شد و شروع به لرز کردن کرد
اسنیپ سریع وود رو رها کرد و از زمین بلند شد و گفت : این چرا اینطوری شد؟
دراکو گفت : خب اینم یک جن دیگه مثل بقیه جنا
نارسیسا گفت : دراکو لطفا در این وضعیت شروع نکن
دراکو شونه هاش رو بالا انداخت و چیزی نگفت
لوسیوس گفت : سوروس حالا چی کار کنیم
سوروس گفت : جنهای خانگی نسبت به بعضی از طلسمها حساسیت نشون میدن فکر میکنم باید براش یک معجون چیزی درست کنیم
لوسیوس گفت : آره تو انباری هر چیزی که لازم داشته باشی هست میدونی که جاش کجاست
سوروس گفت : آره
ناگهان بلاتریکس گفت : ببخشید ولی من فکر میکنم ما کارهای مهمتری داریم
سوروس سر جایش بی حرکت ماند و سپس برگشت و گفت : منظورت چیه ؟
بلاتریکس در حالی که به اطراف خانه اشاره میکرد گفت : مثل اینکه ما اینجا با مامورین وزارت خونه جنگیدیما ببین همین الانش چندتا جسد و یکی دو نفر از مامورین وزارت خونه بیهوش در این خونه هستن تمام خونه داغون شده اونوقت تو به فکر این جنه هستی ؟
سوروس گفت : خب من کاری رو میکنم که به نظر م بهتره
بلاتریکس : پس به نظر تو نجات جون این جن از ما مهمتره نه؟
سوروس : نه مثل اینکه تو......
لوسیوس حرف اسنیپ رو قطع کرد و گفت : الان موقع این بحثا نیست سوروس تو برو زودتر این معجون رو درست کن ما هم توی این فرصت اینجارو مرتب میکنیم فقط باید سریع این کارو انجام بدیم
نارسیسا در حالی که صداش به زور در میامد گفت : بعدش باید از اینجا بریم؟
لحظه ای سکوت بر قرار شد و سپس لوسیوس پاسخ داد : بله
ادامه دارد....