هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#21

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
1-وب مستر را دوست داريد؟
1)بله
2)خير@
3)وب مستر کيست؟
4)هيچکدام

2-نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
1)خوب است
2)بد است@
3)وب مستر کيست
4)هيچکدام

3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چي مي کنيد
1)او را خواهم زد
2)او را بشدت خواهم زد
3)جوري مي زنم از جاش بلند نشه
4)به او رحم خواهم کرد
5) چوب را در آنجایش فرو میکنم!!!!(چه پیشنهاد خوبی!!)

ساعت 2 نیمه شب از درون خانه ای صداهای عجیب و غریب و بوق مانند (واقعا بوق مانند، هیچ جایگزینی صورت نگرفته) به گوش میرسد به طوریکه همسایه انتهای کوچه داد میزند : بوق بوق بر شما ملت بوقی باد که بوق اندر بوق بوقین و نصفه شب بوقتون کله محل رو برداشته. (واقعا عفت کلام این همسایه جای تقدیر و تشکر دارد)
بیب بیب....بیب بیب بیب بیب....باب..بیوبیوبیابا...بیبا بیبا بـــــیب....... و بوق ها همینطور ادامه دارند تا بینهایت، تا روز رستاخیز، تا وقتی که همه وب مستر ها بمیرن و جهان از دست این موجودات ضد آسلام و آستکباری راحت شود.......
بعد از صدای بوق ها (بوق های خانه مورد نظر و بوقهای اهالی خیابان و کوچه و محله) صدای تیلیک تیلیک هایی میاید، و صدای تیلیکی که صدایش بیشتر بود......
(تلفتی در مکان دیگر دور از این کوچه زنگ میزند) : الو؟
-: بله بفرمایین؟ جادوگر تی وی در خدمت شما؟
-: آخه مرتیکه بوقی، داری میگی جادوگر تی وی....مگه میگی جادوگر ری دیو....چرا هیچی تصویر ندارین؟
-: آها بخشید آقا الان مشکل درست میشه، این تصویربردار خواب مونده....
حالا دوربین وارد پنجره اتاقی از همان خانه میشود، ولی نه..وارد نمیشود چون پرده کشیده شده و با حروف درشت قرمز روی آن نوشته شده : آخه بوقی، نمیگی من لباس تنم نباشه؟
****بعد از 5 دقیقه*****
پرده کنار میرود، دختری پای دستگاهی عجیب و غریب به نام کامپیوتر یا سیستم یا همون پی سی نشسته و داره تند و تند بالای یه صفحه ای یه چی تایپ میکنه : جی ای دی او او جی ای آر ای ان........بله جادوگران..... وارد میشه........نه خره وارد سایت میشه منحرف بدبخت!!!!!
بعد از 5 دقیقه طاقت فرسا که نشان دهنده سرعت پایین سایت هست و احتمالا سایت دان شده و باز هم احتمالا پای کرام روی سیم سروره.......و سرانجام به جای جمله همیشگی "پروفسور لاوین خوش آمدید" مینویسه :
دوست عزیز!! شناسه شما بلاک شده، لطفا دیگر مراجعه ننموده یا بعدا مراجعه کنین (حقیقتش من نمیدونم چی مینویسه واسه همین یه چی از خودم نوشتم)
آوریل در حالیکه کفیده و درواقع کف و خونی قاطی نموده با شناسه بعدی میره.....و باز هم بلاک......شناسه بعد...بلاک....و تا ساعت 7 صبح 88 شناسه دیگه!!!! رو امتحان میکنه ولی همه از دم بوقی و بلاک.....و سرانجام با آخرین شناسه میتونه وارد شه....... سریع پیام شخصی به وب مستر (عله) میفرسته......
****88 سال بعد****
آوریل پای گور است.......سرطان دارد.....از دوستان تقاضای یک لپ تاپ میکند.......به سرعت برایش مهیا میکنن چون میدونن آوریل رو به قبله است......آوریل اون شناسه 89 را چک میکند......ایول پیام شخصی از عله:
به آوریل : به دلیل دیده شدن لغت بوق در یکی از پستهای شما هر شناسه ای که مشکوک به نظر میرسید که متعلق به شما باشد بلاک شد......این آخری رو هم آزاد گذاشتیم تا وقتی جوابتو دیدی بلاک بشه......با تشکر ماگما...آتشفشان...خدای رول.....هری پاتر.
و اوریل در حالیکه داشت میمرد به عله فحش داد که این بوق آن بوق نبوده بلکه بوق صدای کانکت شدن به اینترنت بوده!!!!

(امیدوارم مورد قبول باشه چون من هفته پیش این صفحه رو سیو کردم و هر روز میومدم یه چی ازش میزدم یا یه چی بهش اضافه میکرم....میخوام بگم خیلی روش زور زدم)


قبولي مگه ميشه شما رو قبول نکرد اصلا من کلا رو ريوني ها بد تعصب دارم چشم بسته قبولي


ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۹ ۱۳:۵۴:۱۵

[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#20

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
-وب مستر را دوست داريد؟
1)بله
2)خير
3)وب مستر کيست؟ *(ای یعنیّ چه ؟)
4)هيچکدام

2-نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
1)خوب است *(ساخت بشر همواره مفید است)
2)بد است
3)وب مستر کيست؟
4)هيچکدام

3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چي مي کنيد
1)او را خواهم زد
2)او را بشدت خواهم زد
3)جوري مي زنم از جاش بلند نشه
4)به او رحم خواهم کرد * ( آقا نمی خوای بگی وبمستر چیه ؟)

-----
صدای امپلی فایر یه تویوتا کمری :
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی در آن خوشبخته خوشبخته
جهانی که در آن قدرت و پولی و ... ( یادم نیست )
پلیس ضد شورش نیست ...
نه بمب هسته ای داره
نه بمب افکن ، نه خمپاره
دیگه هیچ بچه ای پاش رو رو خمپاره جا نمی زاره ...
- تویوتا کمری بزن بغل ... بزن بقل ...
- وبی* ... مطمئنی این اشکال از آی آس پیم نیست ؟( توهم)
- توهم دیگه چی چیه ؟
دو نفر پیاده میشن و جلو پای یه پلیس سرتا پاه سفید وایمیسن !
- جناب سروان ما چی کار کردیم ؟
- بلند بودن صدای ضبط خودش جرمه جانم !
- جناب سروون من جوون اگـه از این تابلو بازی ها درنیارم بزرگ شم نمی تونم ناظر جادوگران بشم ها !
- جادوگران چیه جانم !؟
- وبی عزیز ! وبمسترشه ! جناب سروان شما یه چیزی بهش بگین ... من جوون باهاس وبمستر بشم دیگه به همون نظارتش عقتناع کردم دیگه خودش کلی حرفه !
فردی با دماغی دراز و کشیده می پره وسط :
- جناب سروان من بیزی ام مگه نمی بینی اینویزم !
- خدایی می گی ؟ ما رو بگو فک کردیم ایگنورمون کردی ...
- من دنبال محبوبیتم !
- ببین وبی جون هر دفه یه چی میگی ! کلاهامون داره تو هم میره ها !
- تهدید وبمستر ... نهی نهی ...
- چطور این اسنیپ که هیچ کاری نمی کنه ناظره ! اون وقت من نیستم !
- کدوم اسنیپ !
- یوزر 4186
- صب کن ببینم ...
- دیگل سابق بابا همون که قدیما ناظر امپراطوری بود ... بیخودی گیزر می ده اون دفعه می خواستم امپراطور بشم نزاشت ...!
- بله ؟ ... ویلــ ... یــا ... م ... ادوار....د ؟
- وبمستر عزیز من رئیس ستاد شناسه های بسته شده ی ویلیام ادواردم !
سپس کنترلی از جیبش بیرون می یاره و دکمه ای قرمز رو فشار می ده

33 شناسه ی آزاد شده ی ویلیام ادوارد شروع به عربده کشی می کنن که در میان آنها ویدر کبیر نیز دیده می شود :
- نظارت انجمن ... حق مسلم ماست
نظارت انجمن ... حق مسلم ماست
نظارت انجمن ... حق مسلم ماست
نظارت انجمن ... حق مسلم ماست
نظارت انجمن ... حق مسلم ماست
سرپرست ستاد : یوزر ها حمـــــــــــله
- اواداکودارا ...
- امپدیارا
- اکسو جامة الوبمستر !
وبمستر : نـــــــه حبیب جون مادرت
( در میان یوزد ها شناسه ی حبیب نیز دیده می شود )
- بیناموس الوبمستر ... اکسیو الجامة ... حق مسلم ماست !
جناب سروان : شما در مورد اینان چه فکر می کنید ؟
( راهنمایی و رانندگی نیروی حذب الدموکراتیوس )

--- * : وبی = وبمستر ---


هااااا خوب بود قبولي


ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۹ ۱۳:۵۰:۴۷

شک نکن!


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#19

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
خوب خوب در زمان ماموريت من که رفته بودم اون يکي وبمستر ارزشي رو پيدا کنم که البته از ترس ما تو سوراخ قايم شده و پيدا نميشه ولدي عزيز به کارها رسيدگي کرد و من همين جا ازش تشکر مي کنم!

و اما اگه طرفداران وب مستر واسه خودشون کاري کنن به ما ربطي نداره ولي برو بکس حذب براي اتحاد بيشتر از اين امضا استفاده مي کنن فقط کسايي که امضا نمي خوان تا فردا شب به من پيام شخصي بزنن کسايي که بخوان سوکت نشانه رضايت است!من برا نمونه امضاي لرد رو براتون مي ذارم و توضيحاتش رو زيرش ميدم


تصویر کوچک شده

خوب دو مجهول وجود داره در اين امضا يکي عنوان و يکي اون ستاره...عنوان رتبه هاي شخص رو نشون ميده که پيشکسوت نشونه اينه که تو دوره قبلي بودن به همين دليل عنوان پيشکسوت به تمام کسايي که تو دوره قبلي حذب بودن داده ميشه عضو فعال براي تمام اعضا هست بنيان گذاران که منو الستور و سدريک و ولدي هستيم!
يه عنوان ديگه اي به نام روابط عمومي وجود داره که من شخص مناسبش رو دمبول در نظر گرفتم که بايد با بقيه بنيان گذاران توافق شه
کسايي که تو دوره قبلي بودن و از قلم افتادن به من يادآوري کنن

1)لوسيوس مالفوي(عضو فعال)
2)آلبوس دامبلدور(عضو فعال-پيشکسوت-روابط عمومي)
3)رون ويزلي(عضو فعال-پيشکسوت)
4)پرفسور كوييرل(عضو فعال)
5)هكتور(عضو فعال)
6)هرپوي کثيف(عضو فعال)

طرفداران وب مستر
1)کرام(اين که صاحابشه)
2)کريچر(اينم ولدي رد کرده بود ولي بچه س ديگه گريه مي کنه يه وقت ما قبلوش مي کنيم)(ولي خداييش پست هاي کريچ هميشه قشنگه اصلا نباشه حال نميده تازه من يه دشمن خوني هم بايد داشته باشم ديگه)
3)چوچانگ(خيانت کار...مگه تو بنيان گذار حذب نبودي)


ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۸ ۱۹:۳۸:۴۴
ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۸ ۱۹:۴۹:۱۸
ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۸ ۲۰:۵۹:۲۱

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#18

هرپوی کثیف old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۹ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۷
از یونان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 81
آفلاین
سوالات چهار گزينه اي

1- وب مستر را دوست داريد؟
1) بله
2) خير * ( زیرا دارای بیماری صعب العلاج آستاکبار + می باشد ! )
3) وب مستر کيست؟
4) هيچکدام

2- نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
1) خوب است
2) بد است * ( زیرا فاز نمی دهد و تنها گیزر می دهد ! )
3) وب مستر کيست
4) هيچکدام

3- اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چي مي کنيد ?
1) او را خواهم زد
2) او را بشدت خواهم زد
3) جوري مي زنم از جاش بلند نشه * ( با یک فروند سیم سرور او را مورد ضرب و شتم قرار می دهم ! )
4) به او رحم خواهم کرد


.............................

_ آی ! آااآاااههه ! اووووووه !... آخخخخخخ ! آروم تر ! یوااااااش ! .. اووووووووووه ... د لامصب داری به وبمستر آمپول میزنی ! یوزر بلاک نمیکنی که این همه زور میزنی ...!
ویلیام( آمپول زن ): الان تموم میشه .... چیزه ... اِ ... ویکتور جون، تورو به سیبیل ننه بزرگ مرلین قسم بیا منو ناظر کن ! من پتانسیلم بالاست !
_ آاااای ... عله ! کجایی که این بوق صفت منو بلاک کرد !
ویلیام : صبح به صبح گزارش میدم ! همه پستا رو نقد می کنم ! ... اَ ااااه ! دِ لامصب منو ناظر میکنی یا ته ش بکنم تو ( آمپول ! ) !؟
در این لحظه عله درو با لگد از لولا می کنه و سیم سرور به دست با پالتوی مشکی و عینک ری بن میاد تو سنت مانگو !
شروع میکنه به چرخوندن سیم سرور بالا سرش !
در همین حال که سیم سرورو بالا سرش می چرخونه عربده میکشه و میگه :
کدوم عضو ارزشی جرئت کرده رو وبمستر جماعت دست بلند کنه ... هاااان !؟
کرام : دِ آخه ابله کی به غیر از من و ویلیام ادوارد تو این اتاقه !!!؟
عله : هان !؟ ... خب ... چیز ... اِ ..... آهان ! الآن تو رو به سزای این عمل ناگوارت میرسونم !
عله، سیم سرورو با عربده به سمت پای ویلیام پرت میکنه ! ویلیام جا خالی میده و سیم سرور به زمین می خوره و جرقه میزنه !
عله خودشو برای حرکت دوم آماده میکنه که ویلیام آمپولو از اونجای کرام میکشه بیرون و به سمت عله نشونه می گیره !
کرام فریاد میزنه : عله مواظب بااااش !
عله در همون حالت خشکش میزنه .
عله : آمپول ! نه ! جون مادرت به من آمپول نزن ! من از آمپول می ترسم !
ویلیام که مثل فیلما بعد از یه نبرد سخت، موهاشون به هم می ریزه و از لبشون خون میچکه میگه :
ها ها ها ! .... آره وبمستری دوزاری ! ... آآآره ! .... باید منو ناظر کنی ! فهمیدی !؟ بایـــ ... عـ ... من تسلیمم کرام !
کرام از پست اومده بود و چوبدستیشو پشت سر ویلیام گذاشته بود .
ویلیام دستشو می بره بالا !
کرام : متاسفم ویلیام ! ولی تو باید بلاک بشی ! .... هیچ کس هم نمی فهمه !
ویلیام : باشه ! باشه ... منو بلاک کن ! ولی بدون آستاکبار بی جواب نمی ماند !
_ بلاکیوس ! ................
صفحه برفکی میشه . دادگاه از پوسته تخمه پر شده بود ؛ یه نفر مفشو میکشه بالا !
آلستور، وکیل خانواده ادوارد از جایگاهش میگه : بله جناب قاضی، اینها تصاویری بود که توسط ناظر لندن، از بیمارستان سنت مانگو تهیه شده بود و به عنوان مدرک جرم در دادگاه پخش شد . قضاوت با شماست، مرلین کبیر !
مرلین : بسیار خب ... بسیار خب ! دادگاه رایش رو صادر میکنه ... لطفا سکوت رو رعایت کنید .... اهم .... د میگم ساکت باش دیگه ( مرلین لنگه کفششو نصار اکبر پاتر میکنه ! ) ... رای دادگاه بدین صورت می باشد ؛
آقای هری پاتر ملقب به عله ماکسیما، وبمستر نخست سایت جادوگران ؛ شما محکوم به تبعید به یک وبلاگ ارزشیه هری پاتری به نام غضنفر پاتر ممسنی به مدت دوسال می باشید و
شما آقای ویکتور کرام ملقب به ویکی، وبمستر دوم سایت جادوگران ؛ محکوم به حذف کاربریت در سایت جادوگران می باشید . باشد که رستگار شوید !
ختم جلسه !



Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱:۴۹ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
#17

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
1-وب مستر را دوست داريد؟
1)بله***(ما يوزر خود را دوست ميداريم!)
2)خير
3)وب مستر کيست؟
4)هيچکدام


2-نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
1)خوب است
2)بد است
3)وب مستر کيست
4)هيچکدام
5) داشتن يا نداشتن...مسئله اين است!***

3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چي مي کنيد
1)او را خواهم زد
2)او را بشدت خواهم زد
3)جوري مي زنم از جاش بلند نشه
4)به او رحم خواهم کرد
5) چوبم را به او خواهم داد! ***


در روزي افتابي...!!! نه شبي مهتابي!!! وب مستري درحال گذر از كوچه شفتنكلاه بود...
ناگاه جوانكي ميمون سان!!! از بوم ميپره پايين!

-سلام! من مايك لوري ام! مياي سايتو به من نسيه بدي!؟؟؟(نكته ويليام ادواردي:مايك لوري و ويليام ادوارد يكي نيستن! )

وب مستر نگاهي بوق وار به مايك ميكنه!
-نه نميدم!

و به راهش ادامه ميده!

مايك دوباره جلو سبز ميشه: خوب نميدي نده....مياي سايت رئال ژاپن!!! من طراحيش كردم ها!

وب مستر: نه نميام!

و به راهش ادامه ميده!

لحظه اي بعد...مايك حي و حاضر جلوي وب مستر!

- خوب بابا...امضا كه ميدي نه؟؟

- نميدم!

و به راهش ادامه ميده!

مكان: سر كوچه شفتنكلاه -نگهباني شبيه به مايك لوري سر كوچه موجوده!

نگهبان: اقا ببخشيد...امكان داره منو ناظر كنيد؟

وبمستر: نه نميشه!

وبمستر دستگاه كنترل از راه دوري رو درمياره...دكمه اي با نام حذف كاربر رو ميزنه...

نگهبان ناپديد ميشه!

وبمستر: اخيش!!! راحت شدم!!!

و به راهش ادامه ميده..!!!

____________________________________

پشت صحنه:

مكان: تبريز -محله شفتنكلاه-

فردي در روبروي وب مستر: اي گردو! اي هلو! اي زردآلو! اي تخم مرغ آب پز! اي خشن! اي گل! اي بوق! اي...

وبمستر: پاچه خوار...خود شيرين...حذف كاربر...اخيش!

و به راهش ادامه ميده!!!

_________________________

با تشكر...گروه شيرين بيان هاي تبريز...طرفدار وب مستر


خيانت کار قبولي


ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۸ ۱۴:۱۲:۵۰

[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۴
#16

دابی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۳ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۱۵ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۸۵
از زير ميز هاي غذا خوري تالار اصلي هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 53
آفلاین
وب مستر را دوست داريد؟
گزينه ي «ي» همان « به تو چه !!!»1) بله
2)خير
3)وب مستر کيست؟*((شما ميدونيد كيه؟خوردنيه؟))
4)هيچکدام

2-نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
چون نديديمش « هووووووم »1)خوب است
2)بد است
3)وب مستر کيست
4)هيچکدام
5)موجوديست مفيد!!!*

3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چه مي کنيد؟! او را نميزنم ! بد تر از آن ! دامبل دومبول را در حلقش ميكنم !
1)او را خواهم زد
2)او را بشدت خواهم زد
3)جوري مي زنم از جاش بلند نشه
4)به او رحم خواهم کرد و به همراه او به يك عدد مكان تاريك كه اعضاي حذب درر آن باشند ميروم!!
5)نزن بر سر ناتوان دست زور!!كه روزي درافتي به پايش چو مور!!*

------------------------------------------------------------------------
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نمايشنامه :

اي جيگر . اي هلو . اي شافتالو . اي هسته ي گلابي . اي خرفت . اي بوقي ! چقدر آستاكبار بر عليه من و كريچر و هوكي ! اي بوق !!!‌( سانسور‌) چرا حقوق منو نميدي ؟! اي نخل همچون شير ـ پاكتي ـ ! پول من رو بده ! اي بهترين بد دنيا ! ميرم تو ليبرال دموكرات ! پول از حلقومت بيرون ميكشم ! اي فلاني ( فتحه بر روي ف ) . اي بهماني . اي مهماني . اي بيجامه پارتي . اي ...


ردي!ردي!ردي!...آي کيو اين پست بود به نظرت تو رد که هستي هيچي اگه تو خيابون اسم حذب رو بگي دستور مي دم سرت رو قطع کنن


ویرایش شده توسط آنتونين دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۸ ۱۴:۰۸:۳۶

قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي!
تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخرين نفس!
ميجنگيم ب


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۴
#15

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
افرادي كه قبول شدند:

1)لوسيوس مالفوي
دليل:مرگخوار است و پارتي اش كلفت تر از ان...!
2)آلبوس دامبلدور:
دليل:سه متر رول نوشت حوصله ندارم بخونم...!بگم قبول كه دلش خنك باشد كه بعد از مرگ هم ميشود فعاليت كرد...!
3)رون ويزلي
دليل:چون تو بهترين نويسنده در رول به او راي دادم و پارتي اش كلفت تر از آن...!
4)ويكتور كرام
دليل:چون شناسه خود را دوست داريم...!
5)پرفسور كوييرل
دليل:چون او خورده حسابي با عله دارد و من،لرد ولدمورت، هم ميخواهم سر به تن هري پاتر نباشد ،پس هدفمان يكي است و پارتي اش از آن كلفت تر...!
6)هكتور
دليل:بايد به جوانان ميدان داد...!!

و اعضاي كه رد شده اند:

1)كريچر
دليل:ما چهار ستون اصلي حزب،بنيان گزاران حزب، تصميم گرفتيم كه در اين دوره از فعاليت حزب مقدس ليبرا«ت» دموكرات جادوگرياليستي گونه هاي از اعضا را قبول نكنيم...يكي از گونه هاي فراوان «كاربر ارزشي» است و نمونه بارزش «كريچر» جن پروانه اي...!باشد تا ديگران عبرت گيرند و با شناسه هاي قبلي بنيان گزاران حزب بازي نكنند كه آنها بسيار متعصب هستند...!

بدون تشكر...يكي از چهار بنيان گزار حذب...لرد ولدمورت



Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۸:۵۲ سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۴
#14

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
مکان : دفتر حذب لیبرات خزخولی ها که الهی همشان حذف شناسه شوند
همه ی اعضا دور یک میز نشستن و دارن نوشیدنی میخورن و گپ میزنن
انتونی : بر و بچ میبینین ما چقدر باحالیم
سدریک: پس چی ما با هم وزیر ور از کار برکنار کردیم حالا نوبت وبمستره
ولدی با شادی: و بعدا وبمستر ماگل نت
الستی: و در اینده ای نزدیک وبمستر گوگل
همه با هم لیواناشون رو میزنن به هم
-- به سلامتی لیبرات
یک دفعه همه جا تاریک میشه
انتونی: اِ چرا برقا رفت
الستور: آخ جون
سدریک : خیلی خری الستی ما که از خودیم با ما هم آره
الستور: جون تو کار من نبود البته الان ناراضی نیستم
ولدی: پس چرا یک دفعه همه جا تاریک شد
یک دفعه همه جا دوباره روشن میشه
آلبالیو: اِ من چرا این طوری شدم
سرژ: منم عوض شدم الستی تو هم فرق کردی
برادر حمید : اخ جون شدم برادر حمید
ققی: من چیکاره بیدم
دوباره برقا میره و بعد چند دقیقه برقا می یاد
سام: ای یعنی چی؟
السامور : من که سر در نمی یارم
حمید قاسمی : من برادر حمید خودم رو میخوام
ارکلی : اوه تابلو شدم
دوباره برقا میره و می یاد
مهمان 1: من چرا از عضویت در اومدم
روماسلا: ها ها من هنوز عضوم
مهمان 3: منم افتادم بیرون
روح روشنایی : ولدی بزن قدش
دوباره برقا میره و میاد
مهمان 1: من هنوز مهمان بیدم
مهمان 2 : من مهمان شدم نمیخوام
مهمان 3: دلم خنک شد ولدی
ققی: من هنوز هستم
یک دفعه یک دست مییاد تو و یقه ی ققی رو میگیره و با سر میندازش بیرون یک صدایی از پشت صحنه می یاد
مرتیکه ی پر رو چقدر شناسه عوض کرده بود

1:وب مستر را دوست داريد؟
نفس من هستند

2-نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
خوبه فقط وقتش رو بیشتر کنن

3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چي مي کنيد
هیچی باید چیکار کنم


شرايط متقاضيان براي عضويت در حذب

1-دشمن خوني وب مستران باشيد
2-هميشه کريچر را بزنيد

شرایط عضویت را ندارم پس
((((____ طرفدار وبمستر می باشم ____))))


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
#13

هکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
از تالار راونکلا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
1-وب مستر را دوست داريد؟
خیر
2--نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
هیچکدام(وحشتناکه )
-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چه مي کنيد؟!
جوری میزنم از جاش بلند نشه.
-----------------------------------------------------------

صبح بود صبحی گرفته ومه آلود هیج جا درست دیده نمیشد......
هکتور داشت به سمت دفتر حذب میرفت قرار بود نمایشنامشو بده تا ببینه قبول میشه یا نه هوا سرد بود اما ازسرو صورت هکتور عرق میچکید استرس داشت نمیتونست جلوی استرسشو بگیره در راه مردم مردم و میدید یه جوری نگاهش میکردند انگار اوناهم میدونستن هکتور کجا داره میره او نزدیک 30 دقیقه تا حزب فاصله داشت اما پیدا رفت در راه داشت نمایشنامشو میخوند ......


ولدمورت یه پسگردنی آبدار میزنه به کریچر به صورتی که کریچر پرت میشه زمین.
کریچر در حالی که داشت از زمین بلند میشد :ارباب لطف دارند.
ولدمورت:حال داد بیا یکی دیگه هم بزنم.
شپلقققققققققق ق..
--------------------------------
مودی داشت به طرف دفتر حذب میامد که در راکرامو دید....
کرام با السامور دونبال دوتا دختر افتاده بودن .
یکی از دوختر ها :ایشششششششششش.
السامور:جیگرررررر.
کرام:ویا بریم خانه ی ما .
دوخترا با هم:ایش پرو های دریده برید گمشید .
مودی از کنارشون گذشت اما کرام او را ندید . او با سرعت دوید طرف حذب و رفت تو درو با لگد باز کرد.
ولدمورت:هووووووو مگه اینجا تویلس.
مودی:ولدی این السامور باز این کرامو منحرف کرده دونباله دوتا دختر را افتادن .
ولدمورت:اول بیا نزدیک کارت دارم ..... نزدیک تر .
مودی میره کنار ولدمورت و...............
شپلق ا چرا میزنی ....
ولدمورت:برا قشنگی.
ولدمورت: راستی گفتی کرام رفته ....اره؟ نامردا تنا تنا (یعنی خاک وچول) ... کریچر بیا اینجا ..
و کریچر میاد پیش ولدمورت ................ شپلقققق.
ولدمورت:حالا بدو برو کرامو بیار.
کریچر:اول شما لطف دارید بعد هم چشب.....
ولدمورت : سدریک ورو یه لیوان اب بیار مردم از تشنگی.
سدریک:پول وده پول وده .
ولدمورت:کروشیو..... پول بدم پول بدم یه پولی نشونت بدم برو یه لیوان اب بیاررررررررررررر.
سدریک میره که از در خارج بشه ... تا در باز میشه کریچر در حالی که داره کرامو میکشه رو زمین میاد تو ..... کرام بیهوشه بیهوش....
ولدمورت:کریچر اون ول کن بیا اینجا.
کرچیر کرامو ول میکنه ... و میره پیش لرد ...
ولدمورت :شپلق... شپلق.... من گفتم بیارش نگفتم جنازشو بیار که.
کریچر:زندس هر چی گفتم بیا بیا ارباب کارت داره توجه نکرد من یه سنگ دیدم زدم تو سرش.
ولدمورت :بیداریوس...
کرام بعد چند دقیقه بلندمیشه . ها اینجا کجاست .. جیگر جیگر ویا بریم خونمون.
ولدمورت :حال کارت به اره کشیده؟ ها ؟ها؟ کریشو.
کرام:ا ا قلقلکم میاد کرچیر نکن نکن.
ولدمورت: کریچر مسکه بد زدیش ها....... هو یارو من ولدمورت کبیرم .. کریچر این یکیه.... سدریکککککککک پس چی شد .
سدریک:من استعفا میدم میدم مگه من ابدارچیم .
ولدمورت از روی صندلیش بلند میشه و میره اب از سدریک میگیره و.. یه چیزی تو این ما یعه ها ... این کرامو ببرید ... چمیدونم یه جا ببنیدید خوب شه. ضمنا سدریک خوب شد بیار یه شکنجه ی اساسیش بدم .
در همین حال گیلیدروی از در وارد میشه با سرو صورت خونی و لباس های پاره ..
گیلیدی:خوشگل من اومدم .....
و میره دستشو میندازه دور گردن لرد.
ولدمورت:پرتش میکنه اونور نیومده پسر خاله شد (یه ماه نیومده بود حالا هم اینجوری اومده)
دالاهوف میاد تو : سلام ولدی
ولدمورت:این دیگه چرا اینجوری شده چه بلایی سر اوردی ها؟ها؟
دالاهوف: داشتم میامد حذب اینو دیدم اونور خیابان داشت به یکی نیگا میگرداول فکر کردم با منه اما بعد...(یه دختر )اصلا توجهش به این ماشین ها نبود همینجوری داشت میامد اینور .....طرفش که (یه ماشین)

هکتور دیگه داشت به حذب میرسد پس دیگه نخوند تا........


ویرایش شده توسط هکتور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۵ ۱۶:۱۵:۴۲
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۵ ۲۰:۱۱:۰۲


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
#12

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
1-وب مستر را دوست داريد؟
*وب مستر کيست؟

2--نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
*ها این وب مستر که وگویی یعنی چه؟


3-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چه مي کنيد؟!
*به او رحم خواهم کرد.بچه که زدن نداره

یک روز ابری ساعت چهار بعدظهر مکان دهکده هاگزمید موقعیت سری
مردی با ردایی سیاه در حالی که صورتش را کاملا با پارچه ای پوشانده از پشت یکی از خانه ها به دفتری در آنسویه خیابان نگاه میکند.چیزی نمیبیند کمی جلوتر آمده و با چماقی که در دست دارد دندانهایش را پاک میکند.
پسر بچه ای که به همراه مادرش از آن حوای میگزرد متوجه او میشود"مامان مامان یه نینجون اونجاست"مادر جیغی بلندتر از فریاد سرژ کشیده و غش میکند.مرد بی توجه به پسر بچه که در دست بینیش کرده و از بالای سر مادرش به او خیره شده خود را به پشت دفتر حزب میرساند.
مردی با نشان عجیبی که بر پیشانی دارد از دفتر خارج میشود.کوییرل نقاب را از چهره بر میدارد و به سمت مرد هجوم می آوردو با چماق بر سرش میکوبد.
کرام که تقریبا بیهوش شده با صدایی که بیشتر شبیه زنان میباشد میگوید"من چیکاره بیدم"عده ای از مردان از دفتر حزب خارج شده و سعی میکنند تا جلوی او را بگیرند
کوییرل:ولم کنین .خودم بالاخره بعد از مدتها دیدمش باید خودم حسابشو برسم کسی سیم سرور نداره...
دالاهوف:این که عله نیست.کرامه ببین
کوییرل موهایه کرام را از پشت میکشد تا صورتش را ببیند "هوووم پس چرا نشان داره؟ "
لرد:موهاهاهاها کار من بود
کوییرل:هان؟آهان خوب یکم شبیه بودن اشتباه گرفتم من برم باز قایم بشم.راستی منم ثبت نام کنین چند تا کار کوچلو با این عله دارم که حتما باید عضو حزب باشم تا بتونم انجامش بدم.










شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.