1-وب مستر را دوست داريد؟
خیر
2--نظر شما در مورد وب مستر چيست؟
هیچکدام(وحشتناکه
)
-اگر در يک کوچه تاريک باشد و يک چوب در دست شما باشد و با وب مستر رو به رو شويد چه مي کنيد؟!
جوری میزنم از جاش بلند نشه.
-----------------------------------------------------------
صبح بود صبحی گرفته ومه آلود هیج جا درست دیده نمیشد......
هکتور داشت به سمت دفتر حذب میرفت قرار بود نمایشنامشو بده تا ببینه قبول میشه یا نه هوا سرد بود اما ازسرو صورت هکتور عرق میچکید استرس داشت نمیتونست جلوی استرسشو بگیره در راه مردم مردم و میدید یه جوری نگاهش میکردند انگار اوناهم میدونستن هکتور کجا داره میره او نزدیک 30 دقیقه تا حزب فاصله داشت اما پیدا رفت در راه داشت نمایشنامشو میخوند ......
ولدمورت یه پسگردنی آبدار میزنه به کریچر به صورتی که کریچر پرت میشه زمین.
کریچر در حالی که داشت از زمین بلند میشد :ارباب لطف دارند.
ولدمورت:حال داد بیا یکی دیگه هم بزنم.
شپلقققققققققق ق..
--------------------------------
مودی داشت به طرف دفتر حذب میامد که در راکرامو دید....
کرام با السامور دونبال دوتا دختر افتاده بودن .
یکی از دوختر ها :ایشششششششششش.
السامور:جیگرررررر.
کرام:ویا بریم خانه ی ما .
دوخترا با هم:ایش پرو های دریده برید گمشید .
مودی از کنارشون گذشت اما کرام او را ندید . او با سرعت دوید طرف حذب و رفت تو درو با لگد باز کرد.
ولدمورت:هووووووو مگه اینجا تویلس.
مودی:ولدی این السامور باز این کرامو منحرف کرده دونباله دوتا دختر را افتادن .
ولدمورت:اول بیا نزدیک کارت دارم ..... نزدیک تر .
مودی میره کنار ولدمورت و...............
شپلق
ا چرا میزنی ....
ولدمورت:برا قشنگی.
ولدمورت: راستی گفتی کرام رفته ....اره؟ نامردا تنا تنا (یعنی خاک وچول) ... کریچر بیا اینجا ..
و کریچر میاد پیش ولدمورت ................ شپلقققق.
ولدمورت:حالا بدو برو کرامو بیار.
کریچر:اول شما لطف دارید بعد هم چشب.....
ولدمورت : سدریک ورو یه لیوان اب بیار مردم از تشنگی.
سدریک:پول وده پول وده .
ولدمورت:کروشیو..... پول بدم پول بدم یه پولی نشونت بدم برو یه لیوان اب بیاررررررررررررر.
سدریک میره که از در خارج بشه ... تا در باز میشه کریچر در حالی که داره کرامو میکشه رو زمین میاد تو ..... کرام بیهوشه بیهوش....
ولدمورت:کریچر اون ول کن بیا اینجا.
کرچیر کرامو ول میکنه ... و میره پیش لرد ...
ولدمورت :شپلق... شپلق.... من گفتم بیارش نگفتم جنازشو بیار که.
کریچر:زندس هر چی گفتم بیا بیا ارباب کارت داره توجه نکرد من یه سنگ دیدم زدم تو سرش.
ولدمورت :بیداریوس...
کرام بعد چند دقیقه بلندمیشه . ها اینجا کجاست .. جیگر جیگر ویا بریم خونمون.
ولدمورت :حال کارت به اره کشیده؟ ها ؟ها؟ کریشو.
کرام:ا ا قلقلکم میاد کرچیر نکن نکن.
ولدمورت: کریچر مسکه بد زدیش ها....... هو یارو من ولدمورت کبیرم .. کریچر این یکیه.... سدریکککککککک پس چی شد .
سدریک:من استعفا میدم میدم مگه من ابدارچیم .
ولدمورت از روی صندلیش بلند میشه و میره اب از سدریک میگیره و.. یه چیزی تو این ما یعه ها ... این کرامو ببرید ... چمیدونم یه جا ببنیدید خوب شه. ضمنا سدریک خوب شد بیار یه شکنجه ی اساسیش بدم .
در همین حال گیلیدروی از در وارد میشه با سرو صورت خونی و لباس های پاره ..
گیلیدی:خوشگل من اومدم .....
و میره دستشو میندازه دور گردن لرد.
ولدمورت:پرتش میکنه اونور نیومده پسر خاله شد (یه ماه نیومده بود حالا هم اینجوری اومده)
دالاهوف میاد تو : سلام ولدی
ولدمورت:این دیگه چرا اینجوری شده چه بلایی سر اوردی ها؟ها؟
دالاهوف: داشتم میامد حذب اینو دیدم اونور خیابان داشت به یکی نیگا میگرداول فکر کردم با منه اما بعد...(یه دختر
)اصلا توجهش به این ماشین ها نبود همینجوری داشت میامد اینور .....طرفش که (یه ماشین)
هکتور دیگه داشت به حذب میرسد پس دیگه نخوند تا........