سال 2016میلادی مدرسه هاگوارتز !
سراسرای بزرگ ...
نویل : اووواه چه سیستمی ریخته هاگوارتز امسال ! می گن فیبر نوری هم کشیده
هرمیون : آره من هم یه چیزهایی شنیدم ولی اطلاع دقیقی ندارم از فیبر نوری دارم تو کتاب خونه دنبال یه کتاب دربارش می گردم ، میگن چند تا دوربین مدار بسته هم جاسازی کردن !
رون : چی چی ؟ دوربین مدار بسته چیه دیگه ؟ ... راستی هری این نوشیدنی روی تختت بود ... نوشته شده بود هدیه دوست دارت ... اوصولا باید جینی داده باشه دیگه !
هرمیون : هوووه ... دوربین یه وسیله ی ماگلی یه ما تو خونمون یه دونه دارم ! مثل این که پانسی پرکینسون تو وزارتخونه آشنا داشته ! یه جوری تو هاگوارتز هم اووردتش ! به هر حال چیز خوبیه ...از اون مکانی که برای کنترلش نصب شده فیلم میگیره که هر وقت مدیر های گروه ها بخوان می تونن ببینن !
هری : نه این که خیلی بده ... دیگه نمی تونم دزدکی برم به جنگ والدمورت
و نوشیدنیشو می ده بالا
هرمیون : خوبه ... خوبه !! با این ولدمورتت! هر دفه یکی رو کشتی !
نویل : جون من امسالو بیخیال شو هری ... اون دفه مادربزرگم در گل خونه رو بلوک کرد سه روز نتونستم آپ دیت کنم گل هارو !
رون : هری چته ؟
هری : هان ؟ کی من ؟ نه چیزیم نیست !
رون : نکنه دوباره ندای والدموری شنیدی ؟
هری : ولمون کن بابا !
هری یدفه بهش الهام میشه که توی طبقه ی سوم برج شمالی یه هورکراکسه !
با عجله به سمت پله ها میدوه و خودش رو به طبقه ی سوم میرسونه !
نفس نفس زنان توی راهرو ها میچرخه ... اما چیز خاصی نمی بینه به جز پانسی پارکینسون که رو به پنجره داشت بیرون رو نگاه می کرد و هرزگاهی زیرکانه نگاه هایی به هری و پیوز که آن طرف روی هوا معلق بود، می کرد !
پیوز : هری پاتی !
هری : ساکت باش پیوز ... !حوصلتو ندارم !
پیوز : پاتی جوون ! من می دونم اون هورکراکسی که دنبالشی کجاست !
هری با شنیدن این جمله سرجاش خشک میشه !
پیوز : این هورکراس رمز و راز خاصی داره ! ... باید یه سری کار انجام بدی !
هری نگاهی حیرت آمیز آمیزه به تعجب به پیوز می ندازه !
پیوز ادامه میده : تو باید سه بار مسیر این سنگ فرش بنفش رو بری و بیا ... تا بتونی هورکراکس رو ببینی !
پانس یپارکینسون زیرکانه نیم نگاهی به پیوز میندازه و لبخند مشکوکی میزنه !
هری : فقط اگه خالی بسته باشی ... !!
پیوز با شکیبایی خاصی که همراه با لبخند محوی هم بود پاسخ داد :
میل خودته !
هری سه دور مسیر سنگ فرش بنفش رو طی میکنه ! سپس رو به پیوز می کنه و نگاه خشم گینی به اون میندازه !
پیوز : دستت درد نکنه پاتی جون !! دنبال یکی میگشتیم که جلو دوربین هی بیاد و بره ...ببینیم دوربین خوب کار میکنه یا نه ... دستت درد نکنه !
هری با غضب به پیوز چشم میدوزه: منظورت از دوربین چیه ؟
پیوز :اینجا رو نگاه کن ( همین جایی که پیوز با انگشت اشاره ؛ به آن اشاره کرده ) اون دوربین رو اونجا جا سازی کردیم تا یه وقت شما کودن ها کاری خلاف قوانین انجام ندین !
هری با خشم که همراه با ناباوری بود به سمت دوربین میدوه و با لگد به دوربین میزنه !
اما انگار دیواری نامرئی مانع ضربه زدن به دوربین بود ! هری هرچه تلاش کرد بیثمره بود!
صدای پیوز به گوش میرسید که از ته دل می خندید :
- پانسی بهتره بریم دوربین های دیگه رو چک کنیم !... پاتی جون رو تنها بزاریم تا به هوا لگد بزنه
تنهای صدایی که می آمد ... صدای خنده های پانسی پارکینسون و پیوز بود که لحظه به لحظه ضعیف تر می شد ... هری جز صدای سوت در گوشش صدای چیزی را نمی شنید !...
__
توضیح نکته ی مبهم رول !: اون اول ! اون نوشیدنیه افسون شده بود که؛ باعث شد هری احساس کنه هورکراکسی اون بالاست که در پایان معلوم شد کار پیوز و پانسی پارکینسون بوده!