استرجس در حالي كه سعي ميكرد كارش رو به خوبي انجام بده گفت:آخه كي اول كار مياد اينو ياد بگيره
آنیتا:خب مگه چيه ؟؟؟؟
استرجس:مگه چيه نگاه كن
آنیتا نگاهي به دور و اطراف خود انداخت هيچ كس نمي تونست كارش رو به خوبي انجام بده هرميون كه تازه يك ثانيه تونست سپرش رو نگه داره نيز با مشكل مواجه بود
استرجس:خب !!!!!
آنیتا:خب تو چي ميگي
استرجس:من ميگم اول طلسم هاي آسون
آنیتا:مثل چي ؟؟؟
استرجس دستي به سر و روي خودش كشيد و
گفت:خب مثل اكسيو
آنیتا:باشه.
استرجس با چوب دستيش يك صداي انفجاري رو در اورد و وقتي ديد همه ساكت شدن ادامه داد :سپر مدافع سخته پس بنابراين يك چيز ديگه رو امتحان ميكنيم اين دفعه اكسيو
همه:هورا
خب بروبچ شروع ميكنيم همه روي اون كتابها تمركز كنيد و بگين اكسيو
بيشتر كتابها افتاد روي زمين به غير از كتاب هرميون كه يك راست در دستش قرار گرفت
استرجس :خب آفرين هرميون روي اون چيزي كه ميخواين تمرمز زيادي كنيد
ادامه بدين
فريادهاي اكسيو در اتاق به گوش ميرسيد
تق
در باز شد و آلبوس دامبلدور وارد اتاق شد
استرجس:بسه
اتاق در سكوت فرو رفت
آلبوس:بابا ادامه بدين اومدم فقط ببينم
استرجس:ممنون از اومدنتون خب بچه ها ادامه بدين
اكسيو
دوباره اتاق شلوغ شد
دامبلدور به تك تك بچه ها نگاه ميكرد و .........
ادامه دارد........
-----------------------
خب فكر كنم خوب شده باشه