لارا: باشه گرفتم... ممد... تقی... مصی یه دیقه بیایین
تانکس: اینا کین؟
سه تا دیوانه ساز میان!
تانکس: اینان؟!
لارا: اره خوشگلن؟ گیلی گیلی گیلی! این ممدشون خیلی پسر گلیه!
ممد جون به خاله تانکس یه شیرین کاری نشون بده!
دیوانه ساز ممد: یوهاهاهاهاهاهها! موااااااااااااااااااااااااااااااااا! یه ابرپیاده رو
قورت میده!
تانکس: خاک عالم!
لارا: گفتم خیلی نمکین! البته ارومترینشون همین ممدشونه... تقی یه کم ادات رژیمی خاصی داره به ساحره ها خیلی علاقه مند هستش... البته خب تا وقتی مواظبش باشی مشکلی نداره!
تانکس:
هالا چطور؟
لارا: ممد ... تقی... مصی بیا ول کن لازم نیست همه رو ماچ کنی! بسه دیگه پسر خوبی باش... بچه ها این خاله تانکسه بهش سلام کنید!
ممد: مواهاهاهاهاها!
تقی: ژواهاهاهاهاها!
مصی: یوهاهاهاهاها!
خاله تانکس نذاشت اینجا کار کنین... نه بچه ها لازم نیستش بخوردیش! نه صب کنین... خاله تانکس از این به بعد
مسئول شماهاست براتون کار و خونه و زندگی پیدا می کنه به سرو سامون برسید!
تانکس:نهههههههههههههههههههه
لارا:
تانکس فرار می کنه و دیوانه سازها هم دنبالش می کنن.
لارا: دیوانه سازهای عزیزم امیدوارم عاقبت به خیر بشن
برم کافه ببینم چه خبره عجب برفی میاد ادم یه ساعت بیرون بمونه تبدیل به ادم برفی میشه
لارا به سمت پاتیل درزدار میاد و هی در میزنه صدای ارتیکوس و پنه لوپه از پشت در میاد.
ارتیکوس: ای کریچر! بازم در گیر کرد. اگه دستم بهت نرسه
پنه لوپه: سلام رئیس... بازم در گیر کرده ؟ بذارین کمکتون کنم
ارتیکوس:نه نه! نمی خاد خودم بازش می کنم.
پنه لوپه: نه بابا تعارف چرا اونقده راحت باز میشه! اواداکدروا!
در یه صدای غژ غزی می کنه و تالاپ می یوفته روی زمین
پتیگرو: خدا رحمتش کنه در خوبی بود
لارا: سلام ا پیتر تو هم اینجایی؟ دو دست کامل کله پاچه مهمون پیتر!
پیتر: عمرن!
لارا: ایپریم.(طلسم فرمون خودمون)
پیتر مدل رباتی: بله بله! دو دست کامل کله پاچه می خوریم! مهمون من!
در همین موقع یدونه ادم برفی میاد تو
ارتیکوس: یا ریش مرلین! این دیگه چیه؟
پنلوپه: اخ جون! عجب برفی داره با شیره میشه خوردش!
پتیگرو: این کیه دیگه؟ وایت لرده؟ بکشیدش!
لارا: نه بابا بیگ فوته
ادم برفی: ها این بیگ فوت که گفتی یعنی چه؟
ارتیکوس: موجود اهریمنی دور شو! پنه لوپه اون پارو رو بده من
ادم برفی: نه متشکرم خودم می تکونمشون
ارتیکوس: بگیر که اومد
دنگ دیش بونگ!
برفا میریزه و معلوم میشه دکتر حسن بوده
دکتر: اخ ملاجم فک کنم مغزم انحراف به چپ پیدا کرده باشه
لارا: این کیه دیگه
دکتر: ها سلام شما همون خانمی هستین که دم در بودین و داشتین با مصی و ممد و یکی دیگه صحبت می کردین؟
لارا: اره بچه های بیچاره امیدوارم با تانکس خوشبخت بشن!
دکتر: اها... من
دقیقا یه ادمی هستم که یه ساعت توی برف مونده بودم! کجا بودم؟ اها ببین ارتیکوس جان من رفتم حذب هزب حزب یا همچین چیزی لیبرات یه چیزی اونجا بهم جا ندادن. من بچه شهرستانم . ماله خود قاهره نیستم... دهات اطرافم. اگه میشه
بزامن
فعلا این جا بمونم تا این مجوز مطب من جور بشه اینجا یه سرویسی هم به مهمانت میدم مایه کوبیشون می کنم! ها نظرت چی ؟
]