لشکر ویلیام ادوارد به درون رزمشگاه حمله کردند . بلافاصله مرگخواران وارد میدان شدند و شروع به مبارزه با آنها کردند . ولی ظاهرا در جنگیدن با لشکر ویلیام ادوارد دچار مشکل شده بودند زیرا به ازای هر مرگخوار بیست نفر با آی پی ویلیام در اونجا حضور داشتند . ولدمورت نعره زد : ویلیام خودم با همین دستام خفت میکنم ! وایسا
ویلیام با شنیدن این حرف شروع به خندیدن کرد . ولدمورت که متعجب شده بود با خشم گفت : چرا میخندی ؟
ویلیام در حالی که از فرط خنده اشک از چشماش جاری شده بود وشکنی در هوا زد بلافاصله اعضای لشکر ماسکهایشان را دراوردند . ولدمورت به لشکر ویلیام نگاه کرد و از دیدن هزاران سر ویلیام ادوارد سرش گیج رفت و چیزی نمونده بود که تعادلش به هم بخورد .
ویلیام فریاد زد : موفق باشی و سپس در جمعیت ناپدید شد
همه مرگخواران داشتند با جون و دل مبارزه میکردند و سعی میکردند که از سقوط رزمشگاه جلوگیری کنند . ولدمورت با یک طلسم سه تا ویلیام تقلبی رو از پای دراورد و رو به کرام فریاد زد : بدو یک کاری کن ! باید همشون رو حذف کاربر کنی !
کرام با دستپاچگی مبایلش رو از تو جیبش دراورد و شماره دژ مرگ رو گرفت .
چند دقیقه قبل از حمله لشکر ویلیام به رزمشگاه ( محل : دژ مرگ )سالاز روی صندلی با شکوهش نشسته بود و داشت با انگشتانش ور میرفت ناگهان صدایی رو از دور شنید . سالاز از سر جاش بلند شد و با دقت به صدا گوش داد . او درست حدس زده بود این صدای یکی از آهنگای سیستم آف داون بود . او خواست بره بیرون و ببینه این صدا از کجا می آید که درهمون لحظه در باز شد و سه سبیل چنگیزی که سرژ رو گرفته بودند وارد شدند . سرژ با آخرین توانش آواز میخوند
سالاز با تعجب به سرژ نگاه کرد و گفت : این دیوونه کیه با خودتون آوردین ؟
یکی از سبیل چنگیزی ها : قربان اینو لرد فرستاد اینجا که یکم شکنجش کنین !
سالاز با خشونت گفت : پس چرا داره آواز میخونه ؟
سبیل چنگیزی : قربان لرد بهش گفتش که اینجا بهش یک گیتار نو میدن اونم خوشحاله !
سرژ با شنیدن این حرف صداش رو بلندتر کرد . آواز زیبای سرژ در همه دژ پیچیده بود حال همه زندانیان با او میخوندن . حتی سبیل چنگیزی ها نیز زیر لب بدون اینکه سالاز متوجه بشه داشتند آواز سرژ رو تکرار میکردند.
سالاز که کلافه شده بود چوبدستیش رو از تو ردایش بیرون کشید و رو به سرژ فریاد زد : که گیتار میخوای هان ؟ کروشیو
سرژ بر روی زمین افتاد و شروع به جیغ زدن کرد . سالاز چوبدستیش رو آروم بالا گرفت بلافاصله سرژ که از شکنجه رهایی یافته بود شروع به گریه کردن کرد او فریاد زد : دروغ گو ها ! من گیتار میخوام
سالاز خنده شیطانی کرد و گفت : اینجا فقط شکنجه میشی
سرژ از گوشه چشمش نگاهی به میزی انداخت که جلویش قرار داشت و چشمش به یک دستگاه زیبایی که بر روی آن دکمه های متعددی به چشم میخورد افتاد که روی آن این حروف کنده کاری شده بود :
دستگاه حذف کاربر مخصوص وب مسترهاسرژ نگاهی به سالاز انداخت که داشت با سبیل چنگیزی ها صحبت میکرد و به او توجهی نداشت بلافاصله از جاش بلند شد و دستگاه کنترل رو برداشت سالاز برگشت و سرژ رو دید که دستگاه در دستشه
سالاز وحشت زده گفت : نه خواهش میکنم این دستگاه مال کرامه نه خواهش میکنم ! بدبختم میکنه
سرژ خنده موزیانه ای کرد و گفت : حالا گیتار به من نمیدین هان ؟
سالاز : نه من غلط بکنم همین الان هر چندتا گیتار که بخوای بهت میدیم
نه!!!سرژ دستگاه رو محکم زد زمین دستگاه به هزاران قسمت تقسیم شد . سالاز در حالی که با دستانش صورتش رو گرفته بود روی زمین زانو زد و با صدای لرزانی گفت : وای نه بدبخت شدیم دستگاه کرام !!! حالا چی کار کنم ؟
سالاز با خشم نگاهی به سرژ انداخت و از جاش بلند شد و نعره زد : این احمق رو زندانی کنید تا یک ماه بهش غذا ندید
سبیل چنگیزی ها اطاعت کردند و از اونجا خارج شدند همون لحظه مبایل سالاز زنگ زد سالاز گوشی رو برداشت و به شماره روی آن نگاه کرد
شماره شماره ی کرام بود
سالاز با ترس و لرز جواب داد :
_ الو
سلام کرامم اینجا شورش شده ببین من دستگاه کنترلم رو اونجا جا گذاشتم . برو دستگاهم رو بردار و هر کسی رو با آی پی ویلیام ادوارد میبینی حذف کاربر کن ! فقط بجنب داریم شکست میخوریم !
_ کرام جون ببخشید همین الان سرژ دستگاه رو زد شکوند
_چی؟
_ میگم سرژ دستگاه رو شکوند
_ بی شعور احمق حالا ما چی کار کنیم . وای بدبخت شدیم . آخ.....بوق...بوق....بوق....
همون لحظه در رزمشگاهچند تا ویلیام تقلبی به کرام حمله کرده بودند و او داشت با هاشون مبارزه میکرد لرد به کمک کرام اومد و دوتایی با کمک هم تونستند سه تا ویلیام تقلبی رو شکست بدند
ولدمورت : خب چی شد ؟
کرام : سرژ دستگاه رو شکونده !
ولدمورت : احمق حالا چی کار کنیم ؟
کرام نگاهی به جمعیت مرگ خواران انداخت که در یک دایره جمع شده بودند و داشتند مبارزه میکردند ناگهان کرام فریاد زد :فهمیدم !
ولدمورت : چی رو فهمیدی ؟
کرام : گیلدروی ! اونم طرف ماست !
کرام بدون معطلی دوباره مبایلش رو در دراورد و اینبار شماره گیلدروی رو گرفت.......
----------------------------
برای اینکه کسی دچار اشتباه نشه من تذکر بدم که کلا نمایشنامم به سه قسمت تقسیم شده . قسمت اول و دوم نمایش نامم در یک زمان اتفاق افتادند یعنی به عبارتی هم زمان .