به نظر من اولا گنجینه ریونکلا هر چیزی نمیتونه باشه چون که فکر میکنم دامبلدور گفتش که از هر کدوم از مدیران سابق هاگوارتز فقط یک یادگار مونده . خب اگر در گنجینه های بقیه مدیران خوشتیپ هاگوارتز دقت کرده باشید میبینید که همشون چیزهای زیبا و قیمتی و با ارزشی رو از خودشون به یادگار گذاشتند از همین جا میشه نتیجه گرفت که گنجینه ریونکلا نیز یک چیزی تو همین مایع هاست و احتمالا جنبه تزئینی دارد نه کاربردی .
البته اینم بگم که باسه من زیاد اهمیت نداره که این گنجینه چه چیزی میتونه باشه چون مسئله ای که در اینجا مطرح هست اینه که دونستن اینکه گنجینه ریونکلا چیه زیاد دردی رو دوا نمیکنه چون که مشکل اصلی پیدا کردن محل این جاودانه سازها میباشد و قاعدتا هر موقع هری بتونه اون محل رو پیدا کنه اونوقت خودش میفهمه که اون گنجیه چیه
اما در مورد نظرات آقایون
ها... اول این که قلم پر همون جوری که هزار بار گفتم باز یکدفعه دیگه هم برای هزار و یکمین بار گفتم حالا برای شما هم برای هزار و دومین بار توضیح میدم
:
به نظر من هیچ جاودانه سازی در هاگوارتز نیست زیرا :
1- ولدمورت زمانی که در هاگوارتز درس میخوند هنوز ساختن جاودانه سازها رو یاد نگرفته بود و تازه در حال جمع آوری اطلاعات در این باره بود
2- وقتی ولدمورت ساختن جاودانه سازها رو یاد گرفت دیگه فرصت برگشتن به هاگوارتز رو پیدا نکرد غیر از یکدفعه که اونم زیر نظر دامبلدور بوده
3- حالا مگه جا قطعیه این همه جا چرا ولدمورت بیاد یک هفتم جونش رو با اصرار جایی بزاره که پر از جادوگرایی هست که همگیشون به خونش تشنه هستن و سعی در نابودیه اون دارن و از همه مهمتر این که آلبوس دامبلدور هم مدیر اونجاست ؟
4- ولدمورت جاودانه سازهاش رو جایی میزاره که بتونه در اونجا انواع و اقسام محافظ ها رو قرار بده تا کسی نتونه به اونجا نزدیک بشه و تازه خودشم هر موقع بخواد بتونه بهش سر بزنه نه اینکه بزاره توی هاگوارتز که بچه ها باهاش بازی کنن
5- با توجه به کتاب من فکر میکنم گنجینه ریونکلا باید خیلی با ارزش تر از یک قلم باشد .
6- اگر گنجینه ریون کلا همین قلم بودش دامبلدور خودش حتما میفهمید . وقتی ه دامبلدور ندونه اون چیه چطور از هری کوچولو انتظار دارید از این مسائل سر در بیاره تازه اگر واقعا قلم یادگار ریونکلا بود حتی خود ولدمورتم نمیفهمید .
اما در مورد نظر ویلیام عزیز به نظر من این دیگه اصلا امکان نداره به چند دلیل :
1- ولدمورت از اولش قصدش این بود که روحش رو به هفت قسمت تقسیم کنه که این کار رو انجام داده و تموم شده چون که همیشه معتقد بوده عدد 7 قویترین عدد جادوییه ( بماند که رولینگ به بازیه هفت کثیف علاقه زیادی داشته
)
2- این نظر من نیست ولی شماهایی که میگین هر کی بمیره چوبدستیش میشکنه دیگه چوبدستیه شکسته به چه درد ولدی میخوره ؟
( البته من چنین اعتقادی ندارما )
3- اسنیپ که اصلا از جریان جاودانه سازها خبر نداره که بخواد به ولدمورت کمک کنه و براش چوبدستیه دامبلدور رو ببره تازه اگر اسنیپ این کار رو میکرد حتما تو کتاب به این موضوع اشاره میشد در واقع اصلا فرصت این کار برای اسنیپ پیش نیومد و اون از وقتی که دامبلدور رو کشت دیگه داشت یک نفس فرار میکرد . ( این خودش به خودیه خود جای تقدیر داره )