خلاصه
(به دلیل نیاز سوژه):تام ریدل برای یادگیری جادوی سیاه به دنبال جادوگری به اسم سالگو می گردد که سرانجام موفق به پیدا کردن سالگو در جنگل میشود!
سالگو به دنبال آموزش ساخت جانپیج به تام ریدل،ابتدا از او میخواهد تا یکی از نزدیکانش را بکشد(تام هم یکی از همدوره ای هایش در پرورشگاه را برای این کار از بین میبرد)و سپس به او میگوید که خنجر باستانی که روح یک زن شیطانی در آن زندگی میکند،به او ساخت جانپیج را یاد خواهد داد،به شرطی که به دستورات آن شبح گوش کند...حالا آن شبح به تام میگوید که در ابتدا میبایست،تام سالگو را بکشد...
----------------
تام ریدل از اینکه کسی را بکشد ابایی نداشت...اما لحظه ای تردید کرد...
_سالگو رو بکشم؟!
چشمان شبح انگار که زنده شده و میدرخشید...و با همان برق موجود در چشمانش گفت:
_آره...نکنه میترسی؟!
تام ریدل ترسو نبود...ولی احمق هم نبود!سالگو به او گفته بود که این زن یک شیطان است و حقه های کثیفی دارد...اما حقه اش برای تام چندان هم پیچیده نبود...
_مطمئن باش که من مشکلی با کشتن سالگو ندارم...ولی...
_ولی چی؟!
_خب...متاسفانه من میدونم سالگو نمیمیره...اون خودش جانپیج داره!
لبخند بر لبان ساحره خشک شد...زیبایی فریبنده شبح،تقریبا محو شده بود...
_خیلی متاسفم جوون زرنگ...پس شاید بهتری راهی پیدا کنی تا جانپیجش رو نابود کنی...مطمئن باش زیاد هم بهت وقت نمیدم!
عصبانیت در صدای شبح موج میزد...مثل اینکه انگار آن شبح عادت نداست که حقه هایش برملا شود...اما تام ریدل همچنان که خودش را خونسرد نشان میداد رو به ساحره گفـت:
_شاید اون فقط یک دونه جانپیج نداشته باشه!
شبح آن زن قهقه جنون آمیزی زد و دور تام چرخید...
_واقعا فکر کردی کی جرات میکنه روحش رو به چند قسمت تقسیم کنه؟!همه اونایی که جانپیج دارن،بعد از اینکه یه جانپیج میسازن،دیگه دنبال ساخت یه جانپیج دیگه نمیرن...چون همون یه دونه رو خیلیا نمیتونن تحمل کنن...فکر کردی اینجا مغازه اس که چندتا جانپیج داشته باشی؟!فکر کردی کسی این قدرت رو داره که چندین جانپیج داشته باشه؟!فکر کردی سالگو یا هر کس دیگه این ریسک رو میکنه که با ساخت چندتا جانپیچ خودشون رو آسیب پذیر کنن؟!اینا یه مشت خیالاته جوون!
تام لبخندی زد...
_بله خیالاته!
تام این جمله را با همان لحنی گفت که به پورفسور اسلاگهورن گفته بود که سوالش از جانپیج فقط یه بحث علمی بوده!همان لحنی که به مدیر مدرسه اش گفته بوده که دیگر به کسی آسیب نمیرساند،به همان لحنی که به نواده هلگا گفته بود که فنجانش را فقط برای اینکه یک عتیقه نادر را دیده باشد،میخواهد ببیند!
زیرا که تام بدون شک میدانست که تحمل چند جان پیچ را دارد...قدرت این را دارد که چند جانپیج درست کند...و اینکه بدون شک خیلی بهتر از سالگو و امثال سالگو خواهد بود!
_من سالگو رو میکشم...ولی وقت میخوام....