هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴
#26

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۸:۳۸ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 371
آفلاین
نقد پست شماره ى 13 دادگاه آزکابان_ گيبن

هاي هاي گيبنشتاين، خوش اومدى.
يعنى من متنفرم از پروندن لغت انگليسى وسط فارسى. ولى هاى هاى دوست دارم. :D

بريم سراغ نقد.

در مورد ساختار پست يه سرى نکات ريز رو بايد بهت بگم. شايد اونقدر ساده به نظر بياد كه فکر کنى نيازى به گفتنش نيست.. ولى هست. اگه پايه خراب باشه حتى رول عالى اى هم نوشته باشى بازم کارت مى لنگه. ظاهر پست مهمه. اين نکات ريز هستن ولى گاهى مجبور مى شيم برگرديم از اول بخونيم تا متوجه بشيم. اين ممکنه باعث بشه کلا کسى ادامه نده خوندن پستت رو.

نقل قول:
بلاتریکس به مرز جنون رسید خودش را به دیوار کوبید.

نقل قول:
بلاتریکس تسلیم شد نمیدانست چطور خودش را از دست این به اصطلاح شوهر خلاص کند اگر جفتشان مرگ خوار نبودند بلا تا به حال اورا کشته بود اما همانقدر که از اخلاق شوهر نفرت داشت از بی نام و نشان بودن شوهر در سوژه هم زجر میکشید پس نام وی را آدولف قرار داد تا اینده ی سوژه رو به باقالی ها نرود !


توجه کن. چند جا جمله تموم شده ولى نقطه نذاشتي. چند جا مکث شده و ويرگول نذاشتي. فکر کن داري رانندگى مى کني، مى رسي به خونه ولى ترمز رو نمى گيري و همينطور ادامه ميدي. نقطه و ويرگول که نمى ذاري ما بدون ترمز جمله رو ادامه ميديم. اول اينکه نفسمون مى گيره؛ دوم اينکه چند تا جمله با هم قاطى مى شن و مجبور مى شيم برگرديم و از اول بخونيم. ويرگول رو اگه بشه فاکتور گرفت نقطه رو اصلا نمى شه!


حالا با علائم نگارشى که من گذاشتم:

بلاتریکس به مرز جنون رسید. خودش را به دیوار کوبید.

بلاتریکس تسلیم شد. نمیدانست چطور خودش را از دست این به اصطلاح شوهر خلاص کند. اگر جفتشان مرگ خوار نبودند، بلا تا به حال اورا کشته بود اما همانقدر که از اخلاق شوهر نفرت داشت، از بی نام و نشان بودن شوهر در سوژه هم زجر میکشید. پس بلاتريکس نام وی را آدولف قرار داد تا اینده ی سوژه رو به باقالی ها نرود!



سعى کن در حد امکان جمله ها رو کوتاه بنويسي.
نقل قول:
شب بود و باران نم نمک به صورت بلا میخورد و او را خشمگین تر میکرد اما برای این عاشق دلباخته ان هوا موهبتی از سوی مرلین بود پس دست بلا را گرفت و فشرد ، قلبی خیالی بالای سر خود و بلا تصور کرد اما این تصور دیری نپایید چون بلا با قدرت تمام دست شوهرش را گاز گرفت !


کل اين پاراگراف رو خواننده بايد يه نفس بخونه. اگه کوتاهش کنيم بهتر مى شه.


شب بود و باران نم نمک به صورت بلا میخورد و او را خشمگین تر میکرد. اما براى آدلف، این عاشق دلباخته، ان هوا موهبتی از سوی مرلین بود. دست بلا را گرفت و فشرد. قلبی خیالی بالای سر خود و بلا تصور کرد اما این تصور دیری نپایید چون بلا با قدرت تمام دست شوهرش را گاز گرفت!

ديگه اينکه دو فعل يه شکل تو جمله نيار. گاهى نمى شه و مى بيني لازمه، در اين موارد از افعالى که معنى مشابهى دارن استفاده کن.

نقل قول:
رنگش قرمز جیغ بود و از هر طرف صد قمه از شیشه هایش اویزان بود.

نقل قول:
هوا تقریبا روشن شده بود که بلا به خانه رسید اما ادولف به دلیل اضافه بار سه ساعت بعد رسید.


اينجا مي تونستي به جاي دير رسيدن بگى تأخير داشت.

سرکش الف رو بهتره بذاري. علائم اينطور رايجه، بچسبونى به حرف قبلى و از حرف بعدى جدا کني. توجه که کردم در وسط جمله رعايت کرده بودي ولى علامت تعجب و نقطه ها رو از حرف قبلى فاصله مى دادي، اون بنده خدا ها رو هم بچسبون به حرف قبليشون.

اما قسمت مهم و اصلي، محتواي پست. براى تو که قديمى هستي، حرفايى که بالا زدم مى تونست يادآورى باشه و خب نکاتى هست که سريع ياد مى گيري. روى رول نويسى بيشتر بايد کار بشه.

نقل قول:
بلاتریکس به مرز جنون رسید خودش را به دیوار کوبید. به در کوبید. به پنجره کوبید. به پله کوبید. به تک به تک ظروف اشپزخانه ی ایلین کوبید اما در نهایت دید که شوهرش با نگاهی عاشقانه پوست تخمه هارا با خاک انداز جمع میکند!


پست قبل معمولى تموم شد اما شروع پست تو خيلى خوب بود. يکى از نکات طنز تکراره که خوب ازش استفاده کردي. علاوه بر شروع پست، شخصيت بلاتريکس و همسرش در پستت خوب بود. با توجه به دستور ولدمورت، بلاتريکس حق نداشت شوهرش رو بکشه، اينکه بلا خودش رو بکوبه به در و ديوار.. ايده ى خوبى بود. در آخر هم عكس العمل همسرش كه خيلي خونسرد و آروم رفتار كرد، به جا و درست بود.

اينكه اسم انتخاب كردي دوتا فايده داشت. يك اينكه خب خيلي سخته مدام بگيم شوهر و گيج کننده س. دوم اينکه آدولف شبيه رودولفه اسمش. اين خودش کلى سوژه ممکنه بسازه. مثلا چى مى شه اگه آدولف برادر رودولف باشه ولى با اخلاقيات کاملا متفاوت يا مثلا دوست باشن. يا هيچ نسبتى نداشته باشن. خيلى سوژه هست که مى شه ادامه ش داد به همين علت انتخاب اسم خوب بود.

نقل قول:
رودولف از ماشین پیاده شد و این سمت خیابان امد. از جلوی نگاه بلا گذشت و وارد مغازه ی قمه تیز کنی شد !


لحظه ى آشنايى بلاتريکس و رودولف هم جالب بود. اما ببين! بلاتريکس يه شخصيت خشنه و شوهرش آدولف يه فرد ضعيف. بلا دنبال يه فرد قوى و خشن مى گرده. اينکه يه خانم خشن با ديدن هر مردى مثل رودولف، تو خيابون عاشقش بشه اونم در حالى که مى بينه اون مرد با چند تا خانم ديگه داره مى گرده.. کمى عجيب و غيرقابل باوره. مثلا بهتر بود رودولف تو يه دعوا با بلا آشنا مى شد يا يه جا که رودولف قوى بودنش رو نشون بده. البته الانم دير نيست. کسى که مى خواد ادامه بده مى تونه براى ضعيف نشون دادن آدولف و جلوه کردن رودولف مدام قدرتش رو نشون بده.

نقل قول:
این عاشق دلباخته ان هوا موهبتی از سوی مرلین بود پس دست بلا را گرفت و فشرد ، قلبی خیالی بالای سر خود و بلا تصور کرد اما این تصور دیری نپایید چون بلا با قدرت تمام دست شوهرش را گاز گرفت !

اين قسمت هم بامزه بود. پستت جدا از هر چيزى پره از طنز هاى کوچيک و عالى.

پايان پستت هم خوب بود. اينکه سوژه اى داشته که فرد بعدى بتونه ادامه بده.

با توجه به پستى که ازت خوندم معلومه که طنزنويس خوبى هستي. حالا کارى که بايد بکني اينه که تقويتش کنى. پست رو مى نويسي سريع ارسالش نکن. دوباره بخون. توصيفاتش رو بيشتر روش کار کن. به ديالوگ هات توجه کن. چيزى که اول مى نويسي، عکس العمل چند دقيقه ى ذهنته اما اگه کمى فکر کنى مى بينى چه چيزاى ديگه اى هم مى تونستي اضافه کني که پستت از معمولى به خوب تبديل بشه.

موفق باشى


Do you hate people
I don't hate them...I just feel better when they're not around




پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴
#25

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳
#24

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
نقل قول:

روبيوس هاگريد نوشته:


درياي سياه
نقديه؟


ببین کی اینجاست.... کیک خور سابق... الان بدم دیوانه ساز ها کیک تزریق کنن داخل گوش و چشم و حلق و بینیت؟

البته بذار اول پستت رو نقد کنیم بعد بدیمت دست دیوانه ساز ها!

خوب اول رولت رو با فلش بک شروع کردی که کار خیلی خوب و به موقعی بود... اینکه ماجرای قبل از شروع سوژه رو شرح دادی و سوژه رو واضح تر کردی و همینطور اینکه سوژه رو به هیچ عنوان پیش نبردی و سریع تموم نکردی هم عالی بود.

خوب پستت ظاهر خیلی خوبی داره که موضوع مهمیه و همینطور طنزش خیلی عالیه که خواننده رو بدون اینکه خسته کنه میخندونه.

نقل قول:
-مگه این معجون جا رزرو کن رو نمی بینی پشت سر من؟ هکتور نوبت نگه داشته،فعلا مرلینگاه تشریف داره.تو هم زنبیلی چیزی داری بزار نوبتتو نبرن.


خوب... وارد کردن هکتور به عنوان یکی از خدمه کار جالبی بود که احتمالا به ذهن هر کسی نمیرسید ولی یک نکته وجود داره... اونم اینکه مشخص نکردی کاپیتان جک هکتور رو قبول کرده یا نه که البته باز هم میتونه این موضوع به نفرات بعدی واگذار بشه.

همینطور در این قسمت کل کل های همیشگی آرسینوس و هکتور به خاطر معجون هاشون رو به خوبی نشون دادی.

نقل قول:
کاپیتان جک گنجیشکه نفس عمیقی کشید و عرق پیشانی اش را خشک کرد،سپس لبخندی زد و گفت:
تصویر کوچک شده


-نیازی به مصاحبه نیست شما قبولی.


ورود هاگرید و واکنش جک با دیدن هاگرید جالب بود... ولی مراقب باش، تا وقتی که واقعا مجبور نشدی از عکس برای توصیف استفاده نکن .... در این قسمت توصیفات قبل از عکس کارشون رو به خوبی انجام داده بودن.

نقل قول:
غول نیز در پاسخ به او لبخندی زد و آماده رفتن به میز نوشتن نام شد که کودکی ،پشت میز مذکور در حال فریاد فای خسته شفم بود،شد. ناگهان کاپیتان گنجیشکه دست خودش را جلو آورد و گفت:


این قسمت به خاطر طولانی بودن جملت یکم گنگ شده... اگه یکم این جمله رو کوتاه میکردی خیلی بهتر میشد! به نظرت اینجوری بهتر نمیشد:

نقل قول:
غول نیز در پاسخ به او لبخندی زد و آماده رفتن به میز نام نویسی شد، که کودکی در پشت آن در حال فریاد:« فای خسته شفم » بود. ناگهان کاپیتان گنجیشکه دستش را جلو آورد و گفت:


به نظرت اینطوری بهتر نشد؟

نقل قول:
ناگهان کاپیتان گنجیشکه دست خودش را جلو آورد و گفت:
-یه بار دیگه لبخند بزن .
- :-"
-تو چرا دندونات مثل منه؟
-ینی چیجوری؟
-نصفش مصنوعیه نصفشم سیاه.
-همه چیز از یه کیک شروع شد...


این قسمت دیالوگ خیلی خوب بود... اینکه شخصیت هاگرید طوری جا بیفته که فقط با گفتن کلمه «کیک» شناخته بشه خیلی جالبه ولی میتونستی شاخ و برگ بیشتری بهش بدی... مثلا اینکه هاگرید بدون توجه به بقیه شروع کنه به تعریف کردن ماجرای کیک و به این خاطر با چند نفر دعواش بشه.

پست خوبی بود.
موفق باشی.



پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۳
#23

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳
#22

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
نقد پست 38 فرار از زندان - آلبرت رانکون


سلام پدر جان، احوالات؟

خب چون نقد جدی خواستی منم دیگه حرفی ندارم و یه ضرب میرم سراغ پستت.

نقل قول:
در ته سالن صدایی شنیده شد، در یکی از اتاق ها باز شد و مردی عظیم الجثه با وقار و جذبه ی خاصی بیرون امد .


ببین آلبرت ... ورود کردن شخصیتت تو سوژه موقعیت خاصی میطلبه. یعنی چی؟ یعنی باید حرفه ای و قابل قبول خودتو وارد سوژه کنی. اینکه شخصیت از آسمان بی افته تو سوژه ... ام ... زیاد جالب نیست. میتونستی بگی که مثلا ویلبرت پاترونوس برای آلبرت فرستاده که بیاد برای کمک به ساواجیا یا یه چیزی تو این مایه ها. البته کم کم دستت میاد چجوری خودتو وارد سوژه کنی.

نقل قول:
گیدیون که خشم از چشمانش بیرون میزد از شدت عصبانیت نمیتوانست حرف بزنه و فقط لب خودش را گاز میگرفت و دستش را مشت میکرد.


اینجا لزومی به شکلک نبود، چون جمله جدیه. بهتره میبینی رولت داره توصیفات جدی به خودش میگیره یه طنزی وسط توضیح بندازی و یه شکلکم بزاری کنارش تا درست بشه.

اما:

نقل قول:
گیدیون که خشم از چشمانش بیرون میزد از شدت عصبانیت نمیتوانست حرف بزنه و فقط لب خودش را گاز میگرفت و دستش را مشت میکرد.


اینجا شکل نوشتت محاوره ایه.

نقل قول:
در نزدیکی تالار بودند که ناگهان صدای بوووم از پشت سر به گوش رسید، گیدیون تراورز را دید که مثل برگ پاییزی به زمین افتاد و خنده دالاهوف و دوستانش را که به سرعت با جارو از ان جا دور میشدند شنید .


اینجا کتابیه. بهتره که تو یک رول یا نوشتت کامل محاوره ای باشه یا کامل کتابی. مثلا من میگم: آلبرت همون جا که روی صندلی نشسه بود روزنامه میخوند. این میشه شکل محاوره ای. اگه بگم: آبرت آنجا روی صندلی نشسته بود و روزنامه می خواند میشه کتابی. پس یا کامل محاوره ای بنویس یا کامل کتابی.

نقل قول:
روونا که ترس در چهره اش معلوم بود با اضطراب گفت :من اینجا پیش تراورز میمونم شما برید دنبالشون دالاهوف نباید دوباره فرار کنه.


اینجا چهره ی دیالوگت باید تبدیل بشه به:

نقل قول:
روونا که ترس در چهره اش معلوم بود با اضطراب گفت :
- من اینجا پیش تراورز میمونم شما برید دنبالشون دالاهوف نباید دوباره فرار کنه.


یعنی وقتی نوشتی ( گفت ) باید برای سر خود و یه ( - ) بزاری و دیالوگت رو بنویسی.

نقل قول:
گیدیون که با عصبانیت به بقیه نگاه میکرد گفت: چرا واستادین نکنه ترسیدین؟ نباید بزاریم از دستمون فرار کنن اونا فقط...


علامت ( - ) یادت رفت.

نقل قول:
گیدیون که انگار میلش نبود ولی با اصرار بقیه مواجه شد گفت:
- باشه برمیگردیم مقر ساواج و رو کرد به سمت جنگل ممنوعه و فریاد زد:


اینتر مبارک فراموش نشه.

نقل قول:
- دالاهوف بالاخره گیرت میارم قسم میخورم.


با جملت خیلی حال کردم. یعنی چیزی بود که انتظار داشتم گیدیون بگه. آورین. البته بهتر بود بین دو کلمه ی میارم و قسم یه ویرگول میذاشتی که خوندنش راحت تر بشه.

در کل برای یک تازه وارد پست خوبی بود. همیشه نقداتو با دقت بخون و تو پست های بعدی اونارو رفع کن که هر پست بهتر و بهتر بشی.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳
#21

آلبرت رانکورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۷ جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۶ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
از جهنم برگشتم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین
لطفا پست من در فرار از ازکابان نقد شود به صورت جدی
با تشکر از شما


از آبی متنفرم

تصویر کوچک شده


ارزشی خشن
تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده



پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
#20

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
نقد پست شماره ی 37 اتاق بوسه - مالسیبر

سلام مالی.

خب تصادف جالب اینه اولین نقد تو توی ایفای نقش مصادف شده با اولین نقد من در مقام ناظر آزکابان. خوشحالم که در خواست نقد دادی چون نشون میده علاقه داری پیشرفت کنی. خب دیگه حاشیه نریم و یک راست بریم سراغ نقدت.

با دیدن پستت میدونی یاد چی افتم؟ یاد اولین پست خودم تو ایفا. البته ظاهر پست تو از مال من بهتره خداروشکر. اولین چیزی که ما باید تو نوشتن یاد بگیریم ظاهر پسته. بزار بهت بگم چطوری. الان به اولین دیالوگ پستت نگاه کن:
نقل قول:
دالاهوف با فرمت به دختر نگاه کرد و گفت : "عمرا اگه باهات بیام من همین جا میشینم تا محکومیتم تموم بشه."


که بهتره به این شکل در بیاد:
نقل قول:
دالاهوف با فرمت به دختر نگاه کرد و گفت :
- عمرا اگه باهات بیام من همین جا میشینم تا محکومیتم تموم بشه.


متوجه شدی؟ وقتی دو نقطه گذاشتی باید اینتر بزنی و بیای سر خط و بعد از گذاشتن ( - ) دیالوگتو بنویسی. این شد شیوه ی درست دیالوگ نوشتن. حالا در مورد ظاهر درست توصیفات، ئه! خب ظاهر توصیفات درسته، خداروشکر پس قدم اول چی شد؟ شیوه ی درست نویسی دیالوگ.

نقل قول:
پریوت که قیافش تفاوت چندانی با دیوی نداشت گفت : "جمع کن بینم کاسه کوزتو تا مردک جلف ، خز وخیل اینترنت هنوز اختراع نشده."


این جمله از گیدیون پریوت پذیرفته نیست برادرم. گیدیون هیچ وقت اینجوری حرف نمیزنه، به اخلاقیات تک تک شخصیت ها تو چت باکس دقت کن، چطوری حرف میزنن، برخوردشون با هم چجوریه و از این قبیل. پس قدم دوم چی شد؟ دقت به اخلاقیات شخصیت های سایت.

نقل قول:
انتونین به قیافه زندانی نگاه کرد و فورا اورا شناخت و به مالسیبر گفت : "بیا این افتابه چوبی هم که اینجاست . با عصبانیت از مالی پرسید: تو واس چی افتادی اینجا ؟


خودتو میندازی تو سوژه؟ ای آدم زرنگ. ببین هر آدمی میتونه تو جریان سوژه خودشو پرت کنه توش به شرط اینکه سوژه آمادگی پذیرشش رو داشته باشه، و تو به شیوه ی یک تازه وارد، خودتو وارد سوژه کردی، تا یه حدی هم ماهرانه. یعنی نسبت به تازه وارد های دیگه، بهتر خودتو داخل سوژه کردی. البته همیشه کار درستی نیست چون گاهی اوقات کارو برای نویسنده ی بعدی سخت میکنه. عادت نکن همیشه خودت تو سوژه باشی اما گاهی اوقات انداختی هم اشکالی نداره ولی همون طور که گفتم، ماهرانه.

نقل قول:
از نامه یه صدای فریادی بلند شد همه فهمیدن نامه ماله رودلف لسترنجه که با عصبانیت میگفت : مالی با مادر بچه های من چیکار داری؟ مگه گیرت نیارم مردک بوووووووووووق


نه مثل اینکه خوب دقت کردی به اخلاق رودولف. آفرین اینجا درست مثل رودولف بود و برعکس گیدیون این جمله مثل شخصیت بود چون تو چت باکس دقت کرده بودی. باریکلا، راضیم ازت.

نقل قول:
گیدیون که از شدت عصبانیت ترک خورده بود نگهبانا رو صدا زد و گفت: بیاید اینارو ببرید به سلولشوننننننننننن و با عصبانیت رفت و درافق محو شد


نشد! رولت اینجا اشتباه شد. ببین اگه به رول قبلیت یعنی رول آنتونین دقت کنی، قرار بود آنتو رو ببرن اتاق بوسه ولی تو گفتی سلول. بازم برای گیدیون یه اخلاقی که ازش بعیده مینویسی. اما یک نکته ی مثبت دیگه تو پستت این بود که بیش تر تازه وارد ها تو رولشون بیش تر راجب شخصیت خودشون مینویسن و بقیه رو زیاد تو رولشون نمیارن، اما تو از شخصیتت به اندازه استفاده کردی.

در آخر:

اشتباهاتت چیزای غیر قابل حلی نیست، میدونی چرا وقتی رولتو فرستادی تشویقت کردن؟ چون تو چند تا نکته ی مثبت تو رولت داشتی که تو اکثر پست تازه وارد ها دیده نمیشه و من برات گفتم. هیچکس از اول نویسنده زاده نشده، پس همین سبک ادامه بده و به نقدات عمل کن تا هر پست بهتر و بهتر بشی.


ویرایش شده توسط گيديون پريوت در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۹ ۲۳:۰۸:۲۵

ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
#19

مالسیبر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۱ یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۰۱ چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴
از JusT iN helL
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
سلام لطفا اینو نقد کامل کامل کنید از همه نظر تمام عیب هاشو بریزید بیرون

تاپیک


تصویر کوچک شده

ارزشی خونخوار
تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


Re: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰
#18

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
پست شماره ی 9 دعواهای زندانیان - گودریک گریفندور

بابت تاخیر ببخشید اما در هر صورت من الان دارم پست رو نقد میکنم. از اونجایی که من از یه جنبه پستارو نقد میکنم و اسکورپیوس هم از یه جنبه ی دیگه ، اگه بخوای میتونی به اسکورپیوس پی ام بدی و از اونم بخوای که پستت رو نقد کنه. یا اگه نقد دیگه ای در آینده خواستی ، تو نقد بعدی شخص مورد نظرتو بگی.


اولین چیزی که میتونم بگم سوژه ی خوبیه که وارد کردی. با اینکه کل سوژه از پست های قبلی از مبحث سالن غذاخوری خارج شده ( و غیر عادی هم نیس به خاطر سوژه ی اصلی ) ولی در کل به نظر من سوژه رو به سمت خوبی هدایت کردی. کلا مدل پستات طوریه که نفر بعدی راحت میتونه نقشه ای بکشه و سوژه رو ادامه بده.

تو چند جمله ی اول که حول افکار زندانیان میچرخه میتونستی توصیفاتت رو به حالت زیباتری نسبت به اونچه که هست نشون بدی و همون طور که قبلا گفتم ، شایدم نگفتم ، اگه بین دو جمله ی کوتاه توصیفی قراره فقط یه نقطه قرار بگیره بهتره که این دو جمله ی کوتاه رو یه جوری به هم ربطش بدیم.

نقل قول:
تمام زندانیان در فکر عمیقی فرو رفته بودند. آن ها نمی دانستند چه کار کنند. در میان آن ها فردا جنگ شروع می شد و در حین جنگ توسط دیوانه ساز ها بوسیده می شدند.


"تمامی زندانیان در فکر عمیقی فرو رفته بودند و نمی دانستند که چه کار کنند. " این ساده ترین حالتیه که میشه این دو جمله رو ربط داد ولی اگه بیشتر فک کنیم مسلما بهتر از اینم میشه ربطشون داد.

و در ادامه ی این جمله یک نکته ی دستوری و یک نکته ی سوژه ای وجود داره. دستوریش اینه که جمله ی " در میان آن ها فردا جنگ شروع میشد " میتونه خیلی قشنگ تر بیان بشه. " فردا در میانشان جنگی آغاز میشد " و یا هرچیز دیگه ای!

و سوژه ای. درسته که دیوونه سازا دیگه اجازه ی بوسیدن زندانیارو دارن اما این به این معنا نیس که همه رو یکسره میبوسن. آخرین جمله ی تو از نظر من اینو بیان میکنه که 99% موقع جنگ بوسیده میشن. شاید واقعا همین طور باشه اما اگه طوری مینوشتی که مثلا بیان کننده ی این بود که هر لحظه ممکن بود مورد حمله ی دیوونه سازا قرار بگیرن خشنگ تر بود. " و در حین جنگ هر آن ممکن بود که دیوانه سازی بوسه ی سرد خود را نثار آنان کند. "

نقل قول:
بلاتریکس با صدای بلندی گفت: بارتی زود باش نقشه بکش ... اما به نظرم نیازی به اینکار نیست چون فردا توسط من کشته می شی


هیچ وقت یه نفر نمیاد به دشمنش صریحا بگه که زودباش نقشه بکش! معمولا این جملات رو به دشمنا میگن که اعتماد به نفس خودشون و اطمینان به برد خودشونو به رخ دشمنشون بکشن پس باید مینوشتی " بهتره هرچه سریع تر یه نقشه ای برای خودت بکشی "

ادامه شم یه کم با جمله ی اولت تناقض داره. میتونستی بنویسی " اما به نظرم این کارم برات فایده ای نداره ، چون در هر صورت فردا توسط من کشته میشی "

گاهی اوقات حتی تو ساده ترین جملات و کارها میشه با اضافه کردن حتی چندین کلمه جمله رو زیباتر کرد ، شاید چندان به چشم نیاد اما به هر حال پستو قشنگ تر میکنه. مث این:

نقل قول:
بارتی میز غذا خوری را به سمت بلاتریکس هل داد تا وارد شکن شکم او شود.


" بارتی میز غذاخوری را به سمت بلاتریکس هل داد و میز درست به نقطه ی مورد نظر بارتی ، یعنی شکم او برخورد کرد. "

تو دیالوگ بعدی اشتباهی به جای بارتی ، بلاتریکس نوشتی. دماق » دماغ. کشته خواهی شد رو معمولا تو زبون محاوره ای استفاده نمیکنیم و از اونجایی که این دیالوگه و کلشو محاوره ای نوشتی پس این فعلتم محاوره ای مینوشتی. کشته میشی!

نقل قول:
بلاتریکس در حالی که هنوز جنبش هایی را در شکمش احساس می کرد گفت:پس جریان چیه؟


تو سوژه بلا و بارتی به شدت به هم میپرن و نمیتونن دو کلوم درس با هم حرف بزنن حالا اینجا بلا با کمال خونسردی جواب بارتی رو میده و ازش نظرخواهی میکنه؟

باید حالت بلاتریکس رو طوری توصیف کنی که علاقمند به شنیدن حرفای بارتی نباشه و به اجبار با اون تو حرف زدن همراه شه. " بلاتریکس در حالی که هنوز جنبش هایی را در شکمش احساس می کرد ، با حالت طعنه آمیزی گفت:پس جریان چیه؟ "

نقل قول:
بارتی در حالی که می خواست دهنش را باز کند و حرف بزند


اینجا هم همین طور. " بارتی در حالی که میخواست دهانش را باز کند تا پاسخ بلا را دهد ... "

نقل قول:
آنتونین بلند شد و با صدای بلندی گفت:


چون قبلا گفتی بلا با صدای بلندی گفت اینجا از کلمات متراف صدای بلند استفاده کن. آنتونین بلند شد و فریاد زد یا آنتونین بلند شد و فریاد زنان گفت. درسته که یه ذره با اونچه که تو گفتی تفاوت داره اما مهم نیته!

نقل قول:
بارتی: ... بازم دوباره کی به این دیوونه قرص داده؟


نقل قول:
بلاتریکس که دیگر شکمش غش غش نمی کرد گفت: بارتی مسئله رو عوض نکن جواب منو بده


بارتی تا الان جمله ی خاصی نگفته که بلارو علاقمند به شنیدن حرفاش کنه پس اینجا هم بلا فقط به قصد طنعه یا مسخره کردن بارتی باید حرف بارتی رو دوباره پیش بکشه. " بلاتریکس که دیگر سر و صدای شکمش را فراموش کرده بود/ بلاتریکس که دیگر صدای شکمش برایش اهمیت نداشت با تهدید گفت: بارتی مسئله رو عوض نکن و جوابمو بده. " این نکته رو فقط برای این گفتم چون اصل سوژه به خاطر بحث بارتی و بلا شروع شده و تو پست قبلی هم بلا و بارتی کلی به هم گیر میدادن حالا عجیبه که سریع به حرفای هم علاقمند شن!

نقل قول:
-جریان اینه که اسکور می خواد ما با هم بجنگیم و همینطور توسط دیوانه ساز ها هم بوسیده بشیم و زندان خالی بشه ...


بازم میگم ردیف کردن جملات پشت سر هم و گذاشتن تنها "و" یا حتی نقطه بین اونا درست نیست. خیلی راحت میتونی بین این سه جمله بدون گذاشتن دو تا "و" ارتباط برقرار کنی و باز هم برای رفع این مشکل در ساده ترین حالت میشه این طوری نوشت! "-جریان اینه که اسکور می خواد ما با هم بجنگیم و همینطور توسط دیوانه ساز ها هم بوسیده بشیم تا زندان خالی بشه"

و اینکه بهتر بود طوری مینوشتی که یهویی بارتی صاف و پوس کنده اصل قضیه رو نگه مثلا اولش اضافه میکردی که " من فکر میکنم ... " و ادامه ی دیالوگ. چون به هر حال بارتی خود اسکور نیس که نقشه ی اونو راحت تشخیص بده!

حرف های آنتونین به عنوان پارازیت اون وسط جالب بود و در کل پست از نظر تکمیل سوژه خوب بود. ولی بازم به نظرم باید یه اتفاقی رو پیش میوردی تا بارتی و بلا حاضر شن بعد از اون همه جار و جنجال با هم مث دو تا بچه ی آدم حرف بزنن یا لااقل آخرش بیان میکردی که بلا یه چیزی به بارتی میگه که نشون بده فقط اینبار به خاطر منطقی به نظر رسیدن حرف بارتی حاضر شده باش کنار بیاد و همکاری کنه و در غیر این صورت هرگز تن به این کار نمیداد و اینا.

و دوباره میگم با اینکه سعی کردم از همه نظر در مورد پستت نقدو بگم ولی بازم من از یه جنبه پستو نقد میکنم و اسکورپیوس از یه جنبه ی دیگه پس اگه میخوای میتونی به اسکور پی ام بدی و ازش بخوای پستت رو اونم نقد کنه.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: اتاق شکنجه(نقد پست های انجمن آزکابان)
پیام زده شده در: ۹:۴۴ یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۹
#17

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
به نام خدا

سیلام

می شه اینم نقد بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تنکس


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.