هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۴:۰۷ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲
#9

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. یه نقاشی تو Paint از مغز مورفین و محتویاتش بکشین و البته محیط ذهنش و چیزهایی که شااااید بهشون فکر کنه! (10 امتیاز)

ما ذهن مورف رو در دو حالت مختلف بررسی کردیم! بلافاصله پس از مصرف و نیم ساعت بعد از مصرف که معادله با لحظاتی قبل از مصرف بعدی ... به زخم پیشونی پدرتون قسم تو پینت کشیدیم


2. یه رول کوتاه بنویسید که تو اون بقیه ی شاگردا مروپ رو به خاطر شیرین عسل بازی و عدم هماهنگیش با بقیه سر این مساله که قرار بود کسی نره سر کلاس جیمز پاتر!! مورد ضرب و شتم قرار میدن. (10 امتیاز)

حدثی از پیرمرد فرتوت که تازه روی تخت مجللش خوابیده بود خارج شد و لحظاتی بعد با صدای آسمون قرمبه ای از خواب پرید. نگاهی به پایین انداخت و سپس چشم هایش را مالید تا دوباره نگاه کند! انگاری توهم بود، اما نه! واقعا شخصی در حال خروج از کلاس جیمز پاتر بود. مرلین که از دیده اش اطمینان یافت فورا از روی ابر ها پایین پرید و ...

- لعنتی! باورم نمیشه! چطور تونست؟ الان بلایی سرش میارم که دیگه جرات نکنه از این شیرین عسل بازیا دراره ... اگه مادر لرد سیاه نبود که از همون بالا یه صاعقه حواله ش میکردم

... و بالاخره سقوط کرد! چند متری پشت مروپ.

- هی! مروپ

- بله ... اوا مــرلـــیــــــنم تویی؟ چطوری هانی؟ کارم داشتی؟

- آره ... میخواستم ... میخواستم بگم نظرت چیه بیای پیشم رو ابرا یه چایی بزنیم؟ drool:

- واااای مرلینم ... خیلی دوست دارم بیام اما باید زودتر برم خونه ریدل، شیرین عسلم بدون لالایی من خوابش نمیبره

- حیف شد! باشه برا یه وخت دیگه

مرلین وداع کرد و پرید بالا!

_______________


طبق معول صبح کله سحر لینی از خوابگاه خارج شده بود و به تالار اصلی رفته بود تا نمرات دانش آموزان را از روی برد بردارد ... اما همانجا خشکش زده بود، چیزی که میدید را باور نمیکرد!

- مادر گرام ارباب از شما بعید بود ... شرمنده ایم اما باید این حرکت زشت رو جبران کنیم

چشم از لیست نمرات کلاس چفت شدگی که شامل نام مروپ و نمره 30 بود برداشت و به سمت تالار اسلیترین راهی شد. جلوی در منتظر بود که مروپ زد پشتش ...

- لینی! اینجا چی کار میکنی؟ خوب شد دیدمت اتفاقا الان میخواستم لیست رو آپدیت کنم

- لیست؟ drool:

_______________


لودو به محض اینکه خبر به هم خوردن برنامه ها را شنید سر ویلچرش را کج کرد سمت کافه ی کنار ساحل که پاتوق مروپ بود و با نهایت سرعت دوید رکاب زد پدال ویلچرو چی کار میکنن؟

- لودو چه خوب شد که اومدی ... نظرت چیه یه نوشیدنی داغ و آتشین بخوریم و یه گپی بزنیم؟

مروپی با ردای مشکی دکلته (ردای دکلته چجوری میشه؟ ) و ست لاک و رژ زرشکی از پشت میز این را گفت و لودو به محض دیدن او دست و پایش شل شد و چوبدستیش را انداخت!

_______________


جسیکا که ظرف ها را شسته بود، رخت ها را پهن کرده بود، کهنه بچه را تعویض کرده بود، غذایش روی گاز بود و پنجره ها را نیز سابیده بود احساس بیکاری کرد و رفت سمت میز کار آقاشون خانومشون دلو دیگه! نسبتو نمیدونم اصن! و با اعتماد کامل مشغول گشتن کشوها شد ...

- اینتا دیگه چِچی اَسته؟ اَی لوچ ! مِنو رِه اینجا جا بِهِشتی که

جسی به ور رفتن و فضولی بررسی دکمه های منو و کنجکاوی مشغول شد و خلاصه سر از هیستوری پروفایل ملت در آورد!

- خاکِ می سَّر :| مِروپ بوشوبی جِیمزِ کِلاس :|

تلفن جادویی را برداشت و شماره مروپ را گرفت ...

- الو؟ مروپ؟ آره جسیم! خوب شد زنگ زدم؟! چطور مگه؟ عه؟ مهمونی؟ drool: چی میپوشی تو؟ نه ... اصن من نمیام هیچ کدوم از کفشام به ردایی که دلو برا تولدم گرفته نمیاد شایدم بردمش کوچه دیاگون یه چیز جدید گرفتم ...


_______________



- اینجوری نمیشه! باید یه حال حسابی بش بدیم

- باید درس بگیره که دیگه ازین حرکتای تگری زا نزنه

- باید همه باهم گوشمالی بدیمش ...

مروپ بار دیگر به سوی کلاس جیمز می آمد که چشمش به جمع کثیری از دانش آموزان خورد!

- عه بچه ها شما اینجایین؟ چه خوب شد دیدمتون

- پتوییوس!

فردی مجهول الهویه و عظیم الجرات از بالای درخت این طلسم را به زبان راند و پتویی روی سر مروپ افتاد! کل دانش آموزان دویدند سمت او و حالا نزن کی بزن، یک جشن پتوی مفصل برایش گرفتند


3. پنج نفر از آکبندهای خدادادی معروف رو نام ببرید و در مورد محتویات ذهن هر کدومشون یه خط توضیح بدین. (5 امتیاز)

هری پاتر! محتویات: اکسپیارموس، جلب توجه، مبارزه با لرد، سیم سرور
جینی ویزلی! محتویات: هری، اگه نشد یه پسر دیگه فعلا
آلبوس دامبلدور! محتویات: عشق، گلرت، شاگردان سفید مفید سال اولی، جوراب پشمی
سوروس اسنیپ! محتویات: روغن مو، کسر ده امتیاز از گریفیندور
آنتونین دالاهوف! محتویات: دسمال اسکاور، بلاک


4. تو یه نامه برام بنویسین که چرا سر کلاسم نیومدین (5 امتیاز)

استادپاتر!
از مرلین که پنهون نیست از تو چه پنهون، ازونجایی که ارباب اصلا از هاگ خوششون نمیاد و پاشونو این طرفا نمیزارن ما از جانب ایشون مامور ویژه ی چزوندن جیمز س. پاتر در هاگوارتز شدیم! در جلسه ی اول همه رو هماهنگ کردیم که کلاست خالی بمونه ... البته مروپ گیج بازی دراورد متاسفانه به هر حال گفتیم این بار تغییر تاکتیک بدیم و بیایم و پدر، مادر و صاحبان اسمت رو در زمره ی مغزآکبندان قرار بدیم که بسوزی
در جلسات بعدی هم برنامه های ویجه ای واست داریم


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۹ ۴:۱۲:۵۸
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۹ ۴:۲۹:۵۱
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۹ ۴:۳۱:۰۹

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۸:۲۸ دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲
#8

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین

1. یه نقاشی تو Paint از مغز مورفین و محتویاتش بکشین و البته محیط ذهنش و چیزهایی که شااااید بهشون فکر کنه! (10 امتیاز) نقاشی هرچقد کثیفتر و شلخته تر و الکی تر باشه بیشتر توجه منو جلب میکنه.


محیط؟ ذهن؟ مغز؟ فکر؟ بوقی داریم در مورد مورفین صحبت می‌کنیم نه آلبوس دامبلدور یا حتی ولدک! من خیلی گشتم.. گفتم تدی.. باید تا آخرین لحظه امید به رهایی داشت و اینا.. مغزشو گذاشتم زیر میکروسکوپ..تو بگو تلسکوپ حتی ولی چی پیدا کردم؟ خودت ببین دیگه سردردت ندم!

تصویر کوچک شده



2. یه رول کوتاه بنویسید که تو اون بقیه ی شاگردا مروپ رو به خاطر شیرین عسل بازی و عدم هماهنگیش با بقیه سر این مساله که قرار بود کسی نره سر کلاس جیمز پاتر!! مورد ضرب و شتم قرار میدن. (10 امتیاز)

- شربت پامادور وارد میشود!

مروپی که هنوز یه پاش بیرون کلاس پیشگویی بود، پشت سرشو به دنبال قندعسلش نگاه کرد ولی کسی رو ندید و یهو...

دینگ! ( این صدای افتادن دو ناتی مروپی بود مثلا.)

- شماها مادر اربابو چی صدا زدین؟

همین که مروپی چماقش رو بیرون کشید، هم‌زمان ۴ تا چماق دیگه هم کشیده شدن و دیگه خنده‌ای روی صورت لودو، لینی، مرلین و آلیس نبود. مرلین که به خاطر سن و سالش، پررو تر هم بود، گفت:

- ببین وقتی میای هاگ ثبت‌نام میکنی دیگه مادر ارباب نیستی..بخصوص وقتی میری سر کلاسی که همه پیچوندن... الان تو مروپی یازده ساله‌ای! حالا چطوری پسر داری مرلین داند.. عهه.. مرلین که منم!... خودمم نمی‌دونم چطوری شد!

- الان به حساب همتون میرسم...بوقیای ارزشی نمک نشناس..

جیغی مروپی مثل جیغای سیندل بازی مورتال کامبت بود... لینی هم که شبیه کیتانا بود... لودو هم دست کمی از جاکس نداشت.. مرلین هم... هوممم... مرلین هم شیوا بود بدون دستای اضافی!
لحظه‌ای بعد صدای مردونه‌ای تو کلاس پخش شد که اعلام کرد FIGHT!
و کلاس پیشگویی کلا به دنیای دیگه‌ای منتقل شد!

3. پنج نفر از آکبندهای خدادادی معروف رو نام ببرید و در مورد محتویات ذهن هر کدومشون یه خط توضیح بدین. (5 امتیاز)

۱. ناروتو:‌ محتویات خاصی مشاهده نشد به جز یه مشت فیلم‌نامه که چطوری ملتو شونصد اپیزود سر کار بذارن.
۲. ماهی مرکب غول‌پیکر دریاچه: با این هیکلش هنوز تو مغزش به نتیجه نرسیده چطوری از پس نهنگای تو بر بیاد.
۳. دوری: بدون شرح! اذیتش نکنین... ماهی‌ها کلا حافظه‌شون داغونه.
۴. استیو:‌مغزش پر از کرمه و میخواد کرماشو به منم منتقل کنه!
۵. کانر دویل (سر آرتور نه.. اون یکی!): پرونده‌های خفن عجیب‌غریب که به ذهن شیطونم نمیرسه!!

4. تو یه نامه برام بنویسین که چرا سر کلاسم نیومدین (5 امتیاز)

سلین بوقی

۵ نمره گذاشتی واسه این سوال انتظار داری نامه فدایت شوم برات بنویسم؟ حالا کلاست خیلی مثلا خفنه که شرکت کنم بعد توضیح بدم چرا شرکت نکردم؟ اصن اینا به کنار... تو به من بگو ببینم.. میدونی به این بچه فوفولایی که از جلسه اول میرن سر کلاس چی میگن؟ ها؟ چی؟ ها... میگن بچه فوفول! مث همین مروپی فوفول که الان داره روش Finish Her اجرا میشه... شاگرد نمونه، شاگردیه که کلاسو بعد از حذف اضاف برداره.. تازه چن جلسه‌ بعدشم بپیچونه.. از همه غیبت‌های مجازشم استفاده کنه تازه اگه استاده اهل حضور غیاب نیس کلا بپیچونه... یا اگه اول کلاس حضور غیاب میکنه بقیه ش رو بپیچونه.. یا اگه آخر کلاس حضور غیاب میکنه کلا دیر بره سر کلاس. خلاصه که من درسو تو حذف اضاف گرفتم..درستم که یه واحدیه... واسه امتحانا می‌بینمت!

قربونت،

ادوارد تد “تدی” ریموس لوپین
استاد درس ذهن‌خوانی مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز


تصویر کوچک شده


پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲
#7

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
- رو پی!
- چی گفتی گانت؟
- گفتیم، رو پی اســتاد!
- چی رو پی؟!
- م.
- چی می‌گی گانت؟ م چیه؟!
- استاد عصبانی نشید. برای پوستتون بده. نهنگا می‌ترسن ازتون. خواستیم بگیم، مروپی. مروپ نه.
- یعنی تو کل کلاس داشتی به این فکر می‌کردی؟
-

________________

سؤال اول!

استــــــــــــــــــاد! چطوری دلتون میاد به دراژه شکلاتی ِ ما بگید آکبند؟ حالا درسته یه کم معصوم و ساده و خوش‌قلب و زودباورن، ولی استـــــــــــاد... آکبند نیستن!

به هر حال، این نقاشی ما از ذهن عرفانی و ملکوتی ِ برادرمونه.

تصویر کوچک شده


همونطور که مشاهده می‌کنید، فضای ذهن سرتاسر آبی آسمانی و در آرامش محض به سر می‌بره. اون وسط، اون بز، اولین بزیه که وقتی برادرمون دست از تعلقات دنیوی شست، مع‌مع‌کنان به سمت برادرمون دوید و برادرمون رو تُفی کرد. البته برادرمون هم تصور کردند مورد حمله‌ی سربازان ِ وزغ پلید یا تدی گرگه قرار گرفتن و درجا بوژبوژی رو کُشت.

آها، نگفتیم؟ همیشه در خاطراتشون از این بُز به عنوان «بوژبوژی کوشولی من! » یاد می‌کردن و عذاب وجدان مرگ ِ بوژبوژی کوچولوشون، همیشه روی شونه‌هاشون سنگینی می‌کرد.

بعد اون پشتیه هم که می‌بینید، همین دختره‌ی ورپریده‌ی گیس‌بریده، میرانداست. ما نمی‌دونیم میراندا کیه! اهمیتی هم نمی‌دیم. اصلاً اصلاً اصلاً ! خیلی هم زشته به نظر ما. خیلی هم پلیده! اون شاخای شیطونی و دم ِ شیطونی‌ش رو ببینید.

اصلاً چه معنی داره کسی توی لیست ما نباشه و برادرمون هر روز به ملاقاتش بره؟! ما با این وصلت مخالفیم! به گوش برادرتـ... برادرمون هم برسونید!

سؤال دوم!

- من هنوزم می‌گم، این ایده‌ی خیلی بدیه. ارباب پوست از کله‌مون می‌کنه. منم دیگه باید لیست رو ببوسم بذارم کنار!

لینی همونطور که داشت در مورد این قضیه غر می‌زد، همراه با سایر جماعت، پشت بید کتک‌زن قایم شده بود. از اون بالا صدای درس دادن جیمز و خش‌خش نت‌برداری مروپی و هر از گاهی «استـــــــــــــــــــاد! » گفتنش، به گوش می‌رسید. لینی مقادیری بد و بیراه نثار ِ مادر گرام ِ ارباب [ اونطوری که خودش همیشه مخاطب قرار می‌داد. ] کرد که زده بود زیر قرارشون.

فلش‌بک

- خب ببینید، یه جمع‌بندی می‌کنم. سر کلاس تدی بریم، جیمز می‌ندازتمون... ینی از بالای بید کتک‌زن. سر کلاس جیمز بریم، تدی می‌خوردمون. منظورم خوردن ِ واقعیه البته! باید یکی رو انتخاب کنیم.

- من می‌گم کلاً سر کلاس هر دو تاشون نریم!
- منم می‌گم تو کلاً پیشنهاد نده تافتی!
- من می‌گم کسی با تو حرف نزد مروپی.
- منم می‌گم جفتتون ساکـــــــــــــــــت!!

همین که مادرجون قاطی کرد، کلیه‌ی اعضای حاضر در جلسه‌ی اولیاء - جادوگران، چهارنعل رفتن توی طویله‌ی بزها پناه گرفتند. [ در جریان نیستید استاد؟! این روزا طویله‌ی بزا خیلی امنه. به جان ِ شما، سکیوریتی داره همچین فول‌آپشن! ]

مادرجون دوباره به خودشون مسلط شدن و خیلی آروم گفتن:
- ما همین الان خیلی فکر کردیم. [ ] دیدیم استاد پاتر توانایی پرت کردن همه‌مون رو از روی بید کتک زن، به صورت هم‌زمان که نداره، خب؟! ولی استاد لوپین می‌تونه با قدرت تمام در صحنه حاضر شه و همه‌مون رو بخوره و خیلی هم جیگرش حال بیاد. نتیجه این که اگر اونایی که می‌رن سر کلاس استاد لوپین، بگن کلاس هم‌زمان بود و تکالیف سنگین بود و هیچکس نره سر کلاس جیغز...

فلش‌بک

همین لحظه، استاد جیغز، از روی درخت پرید پایین. ملت ِ پشت ِ درخت، در انتظار مروپی، نفس تازه کردن و ...

-

حالا مروپی که هنوز روی درخت بود و دو دستی، شاخه‌های بید رو چسبیده بود، احتمالاً اینجا...

نقل قول:
و بید کتک زن همه ی عقده های استادش را بر سر مروپ قاتل، تخلیه کرد.


باید یه ربطی به بستری شدن ِ لینی اینا توی سنت‌مانگو داشته باشه. خلاصه که اگه این جلسه نیومدن استاد، تخصیر ِ شما و این محل ِ تدریستونه!

سؤال سوم!

از جمله آکبند‌های خداداد، لارتن کرپسلی، استاد زنگ‌ انشاء می‌باشد که استاد ما هرچی تلاش کردیم، به جز یک حجم نامحدود نارنجی، هیچی توی ذهنشون پیدا نکردیم استاد. حتی گفتیم چند تا از مرگخواران پسرمون، کروشیو اینا رو شروع کنن. استـــــــــــــــــــاد! ما سؤال داریم، طلسم کروشیو ذهن‌ آدما رو بیشتر باز نمی‌کنه؟!

یکی دیگر از آکبندهای خدادادی، دوست نازنین و همکار بی‌همتای ما در لندن، لودو بگمن می‌باشد که این آکبند، از اون دسته آکبند‌هاییه که بنده خدا جبر زبونه به این سمت کشیدتش و علت ِ آکبند بودنش اینه که بنده خدا نود و هشت‌درصد جانبازه، واقعاً انتظار دارید به چی فکر کنن ایشون؟! مسخره‌شون نکنید دیگه.

بعد دیگه عرضمون به حضورتون، استاد از این آکبندا، این استاد ِ موتورهای احتراق داخلی ِ ماست استاد. این موجود تنها چیزی که تو ذهنشه، چرخه‌ی اتوئه استاد! تا الان 6 واحد با این آدم درس داشتیم، هی اومده چرخ اتو رو درس داد استاد. یعنی ما الان سوخت‌رسانی پاس کردیم، ولی استاد...

استاد اونوخ شما این:

تصویر کوچک شده


رو می‌شناسید؟ این کلاً واسش فضایی تحت عنوان ذهن تعریف نشده، فقط بعضی وقتا موجودی با دم دراز ِ صورتی از این گوشش [ اینا گوش هم دارن استاد؟ ] میاد تو، از اون گوشش می‌ره بیرون.

استاد شما کرودز رو هم می‌شناسید؟! استاد این خانواده، کلاً قابل ذهن‌جویی نیستند. خواستیم در جریان باشید. ما خیلی تلاش کردیم، ولی به جز اصواتی شبیه «گررررر...» نتونستیم چیزی تو ذهنشون پیدا کنیم. استاد نزدیک بود کُشته بشیم به خاطر این تکلیف ِ شما! اینا رو لحاظ بفرمایید ها!

سؤال چهارم! اسپیشیال!

تدی خوبم، سلام.

الان دیگه دیروقته. احتمالاً همه‌ی شماها اونجا خوابید. ولی ما بیداریم اینور. از طبقه‌ی پایین صدای دافنه و لینی میاد که دارن سر یه چیزی جر و بحث می‌کنن و صدای لودو که داره می‌خنده. اتاق بغلم، اتاق تنها پسرم، مثل همیشه ساکت و آرومه. اگه بچه تر بود، یا حتی اگه یه بچه‌ی معمولی بود، می‌رفتم، سرک می‌کشیدم تو اتاقش تا ببینم داره چی‌کار می‌کنه و خب... حتی من هم محدودیت‌هایی دارم دیگه. :)

خونه‌ی ریدل هنوز از جنب و جوش نیفتاده، خونه‌ی گریمولد چطور تدی؟ جیمز هنوز داره از در و دیوار بالا می‌ره یا خوابیده؟ جسی داره سر به سر همه می‌ذاره یا خوابیده؟ لارتن چی؟ ریموس چی؟

گفت بهم در مورد قبرستون برات نامه بنویسم. ولی چه نامه‌ای تدی؟ چه عذرخواهی‌ای؟ کار ما از این حرفا گذشته جان ِ دل. کار ِ من یکی که خیلی وقته از این حرفا گذشته. :)

خیلی سعی کردم کارم از این حرفا نگذره. من، سیاه‌ترین شخصیت ِ اون ماجرا، سفیدترین‌تون بودم. تو می‌گی جیمز، جیمز می‌گه تو، پروف می‌گه شما دو تا... ولی چرا هیچکس منو ندید؟

مگه غیر از این بود که از همه دفاع کردم؟ مگه غیر از این بود که درست‌ترین تصمیم رو برای بقای همه گرفتم؟ مگه غیر از این بود که اول شما به من حمله کردید، نه من به شما؟!

از من چه انتظاری دارید تدی؟ من از خودم چه انتظاری دارم؟! من یه مرگخوارم. ولی شماها چی؟ شماها مگه محفلی نیستید؟ مگه تو همون محفل ارزشمندتون بهتون در مورد عشق و این مزخرفات درس نمی‌دن؟ یا نکنه پروف یادش رفته بهتون بگه: همه لیاقت دارن دوست داشته بشن!

من لیاقت داشتم دوستم داشته باشید. من لیاقت داشتم که بهم اعتماد کنید. من لیاقت داشتم که بدونید مرگخوارها، توی یک چیز، از محفلی‌ها قوی‌ترن: وفاداری!

و شما باید می‌دونستید که یک مرگخوار، هیچ‌وقت زیر عهدش نمی‌زنه. یه مرگخوار، به هر قیمتی، حتی به قیمت شرافتش! پای حرفش می‌مونه... ولی شما هیچ‌وقت سعی نکردید ما رو بشناسید! ما حداقل همیشه شما رو می‌شناختیم. ترس‌هاتون، نگرانی‌هاتون، شادی‌هاتون، طرز فکرتون... ولی برای شما، ما همیشه یک عده قاتل تشنه به خون بودیم.

نه تدی ِ عزیزم... هیچ‌وقت یادت نره که همه‌ی آدم‌ها آرزویی دارن. آرزوهاشون رو بشناس، اونوقته که آدم‌ها رو شناختی. :)

من هم کُشته شدم گرگ کوچولو. ولی کسی به خون‌خواهی ِ من بلند نشد... :)

تدی نازنینم. منو ببخش... من فراموش کرده بودم که برای شما چی هستم. فراموش کردم بهترین دفاع از شما، دور بودن ازتونه. و این فراموشی، به قیمت زندگی خودم و زندگی تو تموم شد. :)

دوستدارت. مروپی گانت


دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲
#6

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهـو



1. یه نقاشی تو Paint از مغز مورفین و محتویاتش بکشین و البته محیط ذهنش و چیزهایی که شااااید بهشون فکر کنه! (10 امتیاز) نقاشی هرچقد کثیفتر و شلخته تر و الکی تر باشه بیشتر توجه منو جلب میکنه.


اصن یه وعضی ! http://s5.picofile.com/file/8110686000/Morfiiin.jpg
یه اصلی وجود داره اونه ک از کمترین امکانات برای نشون دادن هنر استفاده کنین! الان همون! :دی


2. یه رول کوتاه بنویسید که تو اون بقیه ی شاگردا مروپ رو به خاطر شیرین عسل بازی و عدم هماهنگیش با بقیه سر این مساله که قرار بود کسی نره سر کلاس جیمز پاتر!! مورد ضرب و شتم قرار میدن. (10 امتیاز)



و صدای ِ پروف ِ جیغول تماااااااام ِ فضای ِ کلاس رو ب لرزش درآورده بود :

نقل قول:
مرسی مروپ که تو کلاسم شرکت کردی.
نمره ی تو 30ئه. آفرین. نامه تم خوب بود. بفرست بره. خودتم دختر خوبی هستی. هم تیمی خوبی هم هستی. دو نمره هم به پایان ترمت اضافه میکنم. برا همه تون غائب زدم.

دو جلسه ی دیگه نیاین حذفتون میکنم.



جسی و سایر غازغالَنگ های حاضر در کلاس :

- پیس پیس ! ... هوووووشت جسی !
جسی نگاهی بی حال و کمرنگی به گودریک میکنه ، گودی میگه ؛
- اونور ُ نیگا ؛ شیرین عسل داره ذوق مرگ میشه ! ... بعد ِ کلاس با بچه ها هماهنگ کردیم بریم پیک نیک ِ آخر هفته ... نظرت چیه ؟ میای ؟
- پوووف ! ... من لباس مناسب ندارم! :(
-
- اوکی شومپت ! اخم نکن برا پوستت خوب نیس!



.:. دَر بَره آن بید ِ مجنون ...

هوای ِ دونفره ی ِ آن عصر ِ دل انگیز ِ زمستانی ! ... همه را به عبادت و راز نیاز میان ِ بوته ها سوق می داد ! :GoshkoOb:

جسی اَک ِ داستان در حالی ک در افسردگی ِ نرسیدنِ ب موقع ب کلاس دفاع و از دیگر سو گرفتن ِ منفی در کلاس چفت شدگی با غمناکی ب دریاچه خیره شده بود ، با شنیدن ِ صدای ِ جیغ ِ سبزی! از لاک ِ خود بیرون آمده و با دهانی واااااااز ب مروپی گانت ک روی هوا سرازیر شده بود، خیره شد ... ! - اوه چقد هری پاتری- :|

- تو رو ب روح ِ مرلین قسم ! حالم داره بهم میخوره ! مگه چی کاااار کردم؟؟؟

یک پسر بامزه : اوه اوه ، ببینین روی کتابش چی نوشته " تقدیم ب خوش قلب ترین دختر دنیا " .... وَع وَع !

مروپ در حالی ک هرلحظه از شدت ِ خشم و ناراحتی سرخ تر میشد ؛ رو ب جسی کرد ُ گفت:
- هی ! بهشون بگو منو بیارن پایین !

جسی تکونی ب رداش میده و در حالی ک چشماش رو ریز کرده بود ب سمتِ مروپ ِ آویزان قدم برمیداره و میگه:
- تو ! خانوم کوچولو ! باعث شدی اتحاد ما برای انجام ندادن ِ تکالیف بهم بخوره ! ... باید اونوختی ک خوش خوشانت بود ُ برای رفتن ب کلاس عجله میکردی ب فکر ِ هم پیاله هات میبودی! ... اوکی هانی ؟!

-

- ... بهتره تمومش کنین بچه ها ! .. اعصاب ِ دُرُس حسابی ک ندارم + اینکه عقایدِ فمینیستیم اجازه ی رفتارهای ِ بیش ازین رو نمیده ... :| ... گردش ِ خوبی بود ! ... نایتتون گود هانی های من !



3. پنج نفر از آکبندهای خدادادی معروف رو نام ببرید و در مورد محتویات ذهن هر کدومشون یه خط توضیح بدین. (5 امتیاز)

الف؛ ریموس لوپین >> محتویات >> گارپوز ؛ حلول نیمه ماه ؛ دستگاه ِ دراز ُ نشست ِ تن تاک !
ب ؛ آبرفورث دامبلدور >> محتویات >> سیبیل ؛ چخماق ؛ مسکو و سیبیل2 ... :))
ج ؛ لارتن کریسلی >> محتویات >> نارنگی ؛ پرتخال ؛ پوشیدن ِ لباس ِ آستین برعکس! :دددی
د : آنتونی دالاهوف >> محتویات >> پارس آنلاین ؛ اورگ ؛ ماه ِ آسمونا! ... خخخخ
ه : جسیکا پاتر >>> محتویات >>> S.O.S ...


4. تو یه نامه برام بنویسین که چرا سر کلاسم نیومدین (5 امتیاز)
قلم بر جوهر میفشانم تا با دلی آکنده از شرم متنی منقوش کنم برای پسرک ِ استادم!
پسرکم! ما ب کلاس آمدیم ؛ ولیکن تکالیف شوما سخت بود ک داخل نیامدیم! ... ما در همان آغازین لحظات ِ کلاس ب تاخت خود را ب کلاس رساندیم و ب محض خاندن ِ تکالیف پنگول بر گونه کشیدیم و موی افشان کردیم ک زپرشک! ... ما این نقاط سیفیدا ک گفته ای را پیدا نمیکنیم! :(( ... به همین قبله !

علی ایُحال پوزش ِ از تَه قلبم را پذیرا باش ک احساس شیرینی ک در بخشش عَست در انتقام نیست !



پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲
#5

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
تصویر کوچک شده


یعنی اون یارو..انقد به درد بخوره؟..که باعث شده حال ِ شما از کلاس ِ من به هم بخوره؟

ساکت! اهمیتی نمیدم که کلا چارتا دانش آموز از کلاسش اومدن بیرون که یکیشون فقط تونست خودشو رو بید نگه داره! اون بید یه بید کتک زن سالم و بی آزاره!

مرسی مروپ که تو کلاسم شرکت کردی.
نمره ی تو 30ئه. آفرین. نامه تم خوب بود. بفرست بره. خودتم دختر خوبی هستی. هم تیمی خوبی هم هستی. دو نمره هم به پایان ترمت اضافه میکنم.

برا همه تون غائب زدم. دو جلسه ی دیگه نیاین حذفتون میکنم.

میریم سر درسمون.
قلم پر و کاغذت آمادس مروپ؟ خوبه. تیتر بنویس:
انواع چفت ها

چفت شدگی خیلی کار خوبیه. خصوصا وقتی تهدید های خارجی و گرگ!های بیرون، درصددن که به ذهن شما نفوذ کنن و اونو بخونن.

یکی از راه های دفاع از حمله ی خارجی، آکبند کردن مغزـه. بعضی ها خدادادی آکبندن. اینا خیلی موفقن. از اون دسته افرادی ان که اگه مورد تجاوز ذهنی قرار بگیرن، چیزی رو از دست نمیدن و هیچی گیر متجاوز نمیاد. چون مثلا فقط یه میمون تو مغزشون داره طبل میزنه. یا یه نخود جوونه زده. یا حتی یه نخود هم جوونه نزده.

اما خب اینا فقط تو چفت شدگی موفقن. در بقیه مراحل زندگی نظری ندارم در موردشون. یکی از معروفترین مثال ها برای این افراد، مورفین گانت هست. آخرین فردی که سعی کرد به ذهن ِ مورفین نفوذ کنه، برای همیشه راهی بخش روانی های سنت مانگو شد و هرگز بهبود پیدا نکرد.



1. یه نقاشی تو Paint از مغز مورفین و محتویاتش بکشین و البته محیط ذهنش و چیزهایی که شااااید بهشون فکر کنه! (10 امتیاز) نقاشی هرچقد کثیفتر و شلخته تر و الکی تر باشه بیشتر توجه منو جلب میکنه.

2. یه رول کوتاه بنویسید که تو اون بقیه ی شاگردا مروپ رو به خاطر شیرین عسل بازی و عدم هماهنگیش با بقیه سر این مساله که قرار بود کسی نره سر کلاس جیمز پاتر!! مورد ضرب و شتم قرار میدن. (10 امتیاز)

3. پنج نفر از آکبندهای خدادادی معروف رو نام ببرید و در مورد محتویات ذهن هر کدومشون یه خط توضیح بدین. (5 امتیاز)

4. تو یه نامه برام بنویسین که چرا سر کلاسم نیومدین (5 امتیاز)



(فقط برای مروپ: تو نمیخواد تکلیف 4 رو بنویسی، به جاش یه نامه برای تدی می نویسی و به خاطر اتفاقاتی که تو قبرستون افتاد ازش معذرت خواهی میکنی گانت! 5 امتیاز!! {میگم عرمین چه حاااااالی میده استاد عقده ای بودن } )


جیمز این ها را گفت. از درخت پایین پرید و بید کتک زن همه ی عقده های استادش را بر سر مروپ قاتل، تخلیه کرد.


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۵ ۱۳:۴۷:۵۴
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۵ ۱۳:۵۸:۱۰
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۵ ۱۴:۰۰:۵۹
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۵ ۱۴:۰۲:۵۰


پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۸:۴۳ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲
#4

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین

به نام هلگا - در پناه سالازار


سؤال اول!


باو استاد، بکَنید از این نقاط ِ ذهن ِ ما. به مرلین، به سالازار، به هلگا جاهای خوبی نی! این آباجی داوشتونم ای‎قده انگولک کرد، آخرش با خوندن نقاط تاریک ذهن ما اصن دچار شکست ِ عشقی شد بنده‌خدا !

بعد یه‌چی دیه استاد، شما این تکالیف رو مرحمت بنموی، اول رولت بذار. ما الکی که با آباجی داوشتون فامیل نشدیم. حال نداریم تا ته ِ پست بریم تکالیف رو ببینم.

بعد یه مسئله‌ی دیه هم که می‌خواستیم عرض کنیم خدمتتون، اینه که الان که روابط همچی یه نمور قمر در برج ِ عقرب می‌زنه، این که ما تدی رو سابق بر این کشتیم و اینا، نمره اضافه نداره؟ [ ستاد ِ انگولک‌چیان ِ مقیم ِ مرکز ِ آگاه از قرار داشتن در لیست ِ سیاه ِ استاد. ]

بعد عرضمون به حضورتون که...

نقطه‌ی سیفید ِ اول:

تقلب کنید و تقلب برسانید، ولی جان ِ مادرتان گیر نیفتید.
سوره‌ی پایان‌ترم - آیه‌ی نخست

- پیس! پیس! مروپی! اینو بگیر!
- این چیه؟ کدوم سؤاله!؟
- سؤال سوم دیه. کدوم سؤال باس بردار شتاب جادویی بکشیم؟!
- اِل اُ اِل به خودت. نمودارت غلطه! این سرعته باس به سمت ِ داخل باشه اصلاً !

استاد گلویی صاف می‌نموید:
- دوستان، جلسه‌ی امتحانه‌ها.

مروپی به فرمت ِ چشم در چشم استاد می‌دوزه و متوجه می‌شه «دوستان» شکل محترمانه‌ی «اوهوی! گانت!» ـه.

- چی می‌گی باب؟! حرکت لغزشی داره، خطوط سرعتش همین‌وری می‌شه که من کشیدم!
- مجسمه‌ی بلاهت! غلتشیه. اصطکاک نداره که از مرلین بی‌خبر.

دوباره استاد مزاحم گفتگوی ملت می‌شه:
- عزیزان، مشورتی نیست امتحان ها.

این بار کسی به خودش زحمت نگاه کردن به استاد رو نمی‌ده.

- جنس مفصل از نوع ِ شماره دوئه!
- شرط می‌بندی؟!
- شرط می‌بندم!
- خانوم ِ گانت!! شرطم که می‌بندین سر جلسه!
- استاد شما بیاید اینجا من یه سؤالی ازتون بپرسم.

بعد از دو دقیقه مشورت با استاد:
- من بــــــــــــــــــــُـــــــــــردم!!

خانم گانت از جلسه همون لحظه پرت می‌شه بیرون، ولی استاد به جون ِ شما این یکی از صفاسیتی‌منگوله‌ترین خاطراتمون بوده!

نقطه‌ی سیفید ِ دوم!

و در راه ِ مرلین، کلاس‌هایتان را بپیچانید که پیچانندگان، از بهترین ِ بندگان ِ ما هستند.
سوره‌ی اخلاق دانشجویی - آیه‌ی پنجم

- بـــــــــــــــــــــــــرف!!
- تگـــــــــــــــــــرگ!
- کلاس دینامیــــــــــــــــــــــــــــــــــک!
-

مروپی همانطور که شلنگ‌تخته‌اندازان از در ِ... معادل هری‌پاتری‌ش چی می‌شه استاد؟! تالار؟! نه اون که خوابگاهه. استـــــــــــاد! ما سؤال داریم. معادل هری‌پاتری ِ دانشکده چی می‌شه؟

خلاصه داشتیم می‌گفتیم، همونطور شلنگ‌تخته اندازان در حال گفتگو با استفاده از یک نوع جادوی پیشرفته‌ای که شکل تلفن همراه مشنگی رو داشت، جیغ‌زنان گفت:
- ما داریم می‌ریم برف‌بازی با رفیقمون!
- دینامیک جادویی حذف می‌شی لامصب! ده روز که کلاً هاگوارتز ( ! ) نیومدی، حالا هم داری می‌پیچونی می‌ری برف بـــــــــازی!؟
- گور ِ باباش! دارم می‌رم برف بـــــــــــــازی!

رفتیم برف‎بازی با اولین برف سنگین ِ سال. دینامیک جادویی هم حذف نشدیم. پونزده شدیم!

نقطه‌ی سیفید سوم!

و در زیر سایه‌ی برگزیدگان ِ ما، نقشه‌های شوم بکشید. تا نشانه‌هایی باشید برای قومی که ساحرگان را دست کم می‌گیرند. [ به جون ِ استاد تو نسخه‌های اصلی ِ کتاب مرلین این شکلکه اومده بود، از خودمون در نیاوردیم! ]
سوره‌ی کِرم - آیه‌ی 3948

جماعتی از جادوگران در راستای استفاده از فضای سبز و این بوق‎خوری‌ها، نشستن وسط چمن‌های پشت ِ ... چیز... دانشکده‌ی جادویی. [ چی بگیم آخه دیه! ]

جماعتی از ساحره‌ها، نگاهی با هم رد و بدل می‌کنن و بدیو بدیو می‌رن پیش فیلچ‌شون. البته اینو هم بگیم که فیلچ ما اصن هم فیلچ نیست و خیلی هم جیگره و خیلی هم روابط حسنه داریم باهاش.

- آقای فیلچ! شیر این آب‌پاش‌های وسط چمن ِ پشت دانشکده کجاست؟
- پشت ِ پرچینا. چی‌کار می‌خواید بکنید؟! هـــی! از دست ِ شماها!

و جماعت ساحره، به شیوه‌ای ژانگولر، از پشت پرچین‌ها، پاورچین، پاورچین، می‌رن و آب‌پاش رو باز می‌کنن.

- داره بارون میاد! آب‌پاشا رو وا کردن!
- عـــــــــــــــــــه! موهام خراب شد!!

باز به جان خود شما استاد، این عین ِ دیالوگ یکی از جادوگرهای حاضر در صحنه بود!

- کیفاتونو برداریــــــــــــــــــد!

یکی از ساحره‌های پشت پرچین:
- بزن قدش مروپی!!

سؤال دوم!




به علت روابط خانوادگی ِ نزدیک با تد ریموس لوپین استاد! شما خانوادگی آزار دارید. اون از آباجی داوشتون که میاد کلاس رو تو شیون بدبخت‌بیچاره‌ها برگزار می‌کنه، این از شما که می‌خواید یه لنگه دست ( ! ) از شاخه‌های بید کتک‌زن آویزون شیم. حالا ما هیچی، حالا اون رز که رفت با ریشه‌های بید محشور شد، رز ِ کتک‌زن به وجود آورد هیچی، حالا برادر نازنینمون که با مغز سقوط کرده، الان تو کما به سر می‌بره هیچی! شما به این دافنه فکر نکردید؟! با کدوم دست باید این بچه آویزون می‌شد آخه؟!

ما گرچه می‌دونیم از این سؤال هیچ نمره‌ای نمی‌گیریم، ولی با این حال، از این تعلقات دنیوی دل می‌کنیم تا در برابر ظلم تاریخی که بر دافنه روا شد، بایستیم! آستقلال! آزادی! زنده باد زاپاتا !

سؤال سوم!


بسم‌الهلزار


با سلام و عرض خسته نباشید خدمت وزیر جامعه‌ی جادوگری، تد ریموس لوپین ِ گرامی. [ استاد به جون ِ شما این " تد ریموس لوپین " کار همون بوقی و اینا رو می‌کنه، شما یه بار " تد " گفتن به داوشتون رو امتحان کنید. ]

عطف به تکالیف ارائه شده در جلسه‌ی اخیر ِ کلاس خواندن ذهن و با توجه به تکالیف ارائه شده در این جلسه‌ی کلاس چفت‌شدگی، استاد مکرم، جیمز سیریوس پاتر اعلام داشتند که شما خودتان دارای سیم‌پیچ‌های جادویی مدار بوق ماشین هستید و چه بسا رله‌ی مدار شما دچار اتصالات داخلی و خارجی بوده و شما به جای بوق ِ خالی، " بوق بوق ِ متوالی " باشید.

ایشان همچنین در ادامه‌ی افاضات خود، فرمودند چنان‌چه شما در بحبوحه‌ی جنگی که هم‌اکنون در تاریخ جادوگری، به نام ِ جنگ ِ ژانگولر هاگوارتز می‎شناسیم، توسط پدر آسمانی و ژانگولرمنش ِ ایشان جمع و جور نشده بودید، چه بسا هم‌اکنون به جای تدی ریموس لوپین، در یتیم‌خانه‌های جادویی، تبدیل به لرد ولدمورت ثانی شده و با هفت جلد کتاب دیگر، دهان تمام جامعه‌ی جادویی را سرویس می‌کردید.

گرچه از نظر شخص ما، لرد ولدمورت شدن امری‌ست بس دشوار و باید با دخالت یک سری مسائل ژنتیک صورت بگیرد که از حوصله‌ی این جمع خارج است. [ چی استاد؟ شکلک نزنیم؟! استاد خواستیم خیلی محترمانه باشه آخه! ]

در ادامه، پروفسور پاتر ابراز تعجب و نارضایتی کردند که دختردایی ِ ما [ ما دختر دایی نداشتیم که پروفسور. داشتیم؟! ما مامی‌مون رو هم حتی نشناختیم ای‌قده که این رولینگ سهل‌انگار بود در ارتباط با زندگانی‌مون. ] دقیقاً عاشق کدام قسمت از دم ِ شما شده‌اند که در این راستا، خواهشمندیم پاسخ خود را هرچه سریع‌تر به وسیله‌ی جغد یا روش‌های مشنگی دیگر و حتی به اشکال ِ فیزیکی ( ) به دفتر پروفسور ارسال فرمایید.

پیشاپیش از همکاری شما، کمال امتنان را داریم.

روابط عمومی بسیار مؤدبانه‌ی بین‌الاساتید

مروپی گانت



استاد خوبه؟ بفرستیم براشون؟




دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۸:۴۷ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#3

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
اولین تدریس ِ چفت شدگی در طول تاریخ ده ساله ی جادوگران به تدریس آقازاده ی ارشد عله ی کبیر، تقدیم میشود!:

- شما قصد نداری بری سر کلاست پروفسور؟ کلاسه رو فقط برای تو زدما.
- کلاس ِ چی استر!؟ باب میرن چارتا زوزه میکشن دوتا مشق رو تابلو ظاهر میکنن بعدشم بچه ها رو ول میکنن به امون خدا و گالیونشونم می گیرن! چه درسی، چه کشکی؟ جلسه اوله باو بذا نرم سر کلاس حال کنن بچه ها!

جیمز سیریوس به ابروهای بالا رفته ی استرجس خندید. یک پایش را روی پای دیگرش انداخت و خم شد تا از سینی (ای!) که دابی جن خانگی به سویش گرفته بود، یک استکان کمرباریک چای بردارد.
- اینبار عب نداره دابی، بعد از این یادت باشه من لیوانی میخورم!..راستی لوسی!

لوسیوس مالفوی که در آن سوی دفتر اساتید، روبروی جیمز نشسته بود، با انزجار سرش را بلند کرد.
- شنیدم برجو کوبیدی دو طبقه بسازی! تورم فشار آورده لامصب!! زمین مَمین چنده اونورا؟
جیمز این را گفت و جرعه ای از چایش را تلخ نوشید.
لوسیوس با بی میلی جواب داد:
- 180 گالیون.
- متری دیه؟
- سانتی متر میخوره زمین های مالفوی، پاتر!

جیمز صدای مالفوی را نشنید.
چشمش ثابت مانده بود روی استادی که به تازگی وارد دفتر شده و با تکبر به او نگاه می کرد.
جیمز بلند شد. وقتش بود به کلاسش برسد. حالا که تدی (رقیب سرسختش در کسب رنک بهترین استاد!) وارد دفتر شده بود دیگر جای اون آنجا نبود. از قدیم گفته اند..دو بوقی در یک دفتر نگنجند!

دو برادر به حالت اسلوموشن در حالیکه به هم چشم غره می رفتند از کنار یکدیگر عبور کردند.
جیمز نگاهی به ساعتش انداخت. یک ربع مانده بود به زنگ تفریح که خوش خوشان راه را به سوی کلاسش پیش گرفت.

یک ربع بعد (!) – کلاس ِ (!) چفت شدگی :

بچه هایی که تا ساعتی پیش در شیون ِ آوارگان ترگل ورگل و نورسیده ی باغ دانش ِ تدی بودند، حالا آش و لاش از بید کتک زن ِ خاموش (یعنی بیدی که کتک نمیزنه) که واضح بود تا همین چند دقیقه ی پیش روشن بوده! آویزان بودند و به نظر نمی آمد از تاخیر استادشان {که با حضورش در محل، بید آرام گرفته بود} خیلی حال کرده باشند.

بر روی یکی از شاخه های بید، داف که دیگر هیچ شباهتی به داف نداشت، ناله کرد:

- پروفسور پاتر! ما اسم رمز ِ استاد تدی رو که گفتیم یهو رو بید کتک زن ظاهر شدیم! تصویر کوچک شده

جیمز در حالیکه با خونسردی خودش را از تنه ی درخت بالا می کشید جواب داد:
- چه عالی!

و با نگاهش فلیت ویک را دنبال کرد که از شاخه ی دوازدهم سرنگون شد و با فریادی زیر، سقوط کرد.

بعد از شنیده شدن "گرمپ" خفیفی که خبر از برخورد فلیت با زمین میداد، جیمز بالاخره روی یکی از شاخه های گرم و نرم درخت مستقر شد و شاگردان آش و لاشش را از نظر گذراند.

- بسیار خب! به کلاس ِ چفت شدگی خوش اومدین. می بینم که همتون از آب نبات های جیم شوی دایی فرد و جرج استفاده کردین و شل و پلین! :grin:
- اما پروفسور..
- این درخت..
- درخت به ما حمله کرد!
- و عین این کارتونا مارو اینور اونور پرت کر...
- پروفسور اگه از دور نگامون می کردین می دیدین، الان ساکت شده، قبل از اومدنتون دهن مارو...اممم..خون کرد!
- ندیدبن که یه ابر ِ گنده تشکیل شده و یه عالمه دست و پا ازش زدن بیرون؟ واقعا ندیدین؟..

-

جیمز جیغ کشید.
کلاس در سکوت فرو رفت.
- ببینید رفقا! من باور نمیکنم این درخت خوشگل بی آزار آروم این حرکاتی رو که میگین انجام داده باشه! در هر حال، چیزی به زنگ تفریح نمونده! این جلسه درس نئادم تکلیفم نئارین چون جلسه اوله و میتونین برین صفا سیتی! زیییییییییییییینگ!

اما هیچ یک از دانش آموزان به پیروی از زینگ دهنی! جیمز از جایشان بلند نشدند.
یکی از دخترها،دستش را بالا برد.
- بله، دوشیزه..؟
- پاتر!
- درست صوبت کن! پاتر چیه!؟ پروفسور پاتر! من تدی نیستما!
- من دوشیزه پاترم. جسیکا پاتر! من عمه تم! خیر سرت!
- ! شرمنده عمه شما برای من اینجا فقط یه دانش آموزی، بپرس سوالتو.

جسیکا با صدای رسا گفت:
- میخوام ازتون خواهش کنم که درباره ی "جی اس پی" برامون صحبت کنید!
- جی اس پی! جادوگرای مشگ ندیده ی بی سوات! جی اس پی نیست اون و جی پی اسه! برو از استاد ماگل شناسیت بپرس من حال نئارم جواب بدم میخوام برم دفتر چایی بخورم!

جیمز این را گفت و همرزنان داشت از بید کتک زن پایین می پرید که با صدای بیدل خشکش زد:
- نه پروفسور، تدی بهمون گفت که در مورد "جی اس پی" تحقیق کنیم!
- تدی..بهتون..گفته..؟
جیمز این را در حالی گفت که سرش را اسلوموشن بر می گرداند و با چشمان تنگش تک تک دانش آموزها را بررسی می کرد.
پس برادر شمشیر را از رو بسته بود..
جیمر رو به آلیس که نزدیکترین شاگردش به شاخه ی معلم بود پرخاش کرد:
- جزوه ذهن جوییتو بده بینم!

آلیس سراسیمه کوله پشتی اش را زیر و رو کرد و یک لوله کاغذ پوستی را تحویل جیمز داد.
دقایقی بعد، خنده ای بر لب های پاتر ارشد نشست.
تکانی به چوبدستی اش داد و به تعداد دانش آموزان، یویوی صورتی ظاهر کرد. هر یویو در آغوش یک دانش آموز جای گرفت.

بعد در حالیکه جیغ میزد "درس از جلسه ی بعد ولی این جلسه تکلیف دارین! " از روی درخت پایین پرید.

قبل از آن که بید کتک زن دوباره شروع به قتل عام ملت کند، دانش آموزان توانستند جملات حک شده روی یویوهایشان را بخوانند:

(مطالعه ی تدریس ِ جلسه اول کلاس ذهن جویی به تدریس تدی لوپین، برای انجام تکالیف زیر، الزامی است!)

نقل قول:

1. رولی بنویسید و در اون به روشن ترین نقاط ذهنتون سفر کنید و صفا سیتی منگوله! تو همون رول یه سری هم به تاریک ترین نقاط ذهنتون بزنین و هرچی فکر شیطانی دارین که به درد تکلیف استاد تدی میخوره، پاک کنین! (20 امتیازتر!)

2. چرا محل برگزاری کلاس روی بید کتک زن بود؟ (2امتیاز تر!)

3.در یک نامه محترمانه به استاد تدی بگین که جیمز گفت خودت بوقی و هفت جد و آبادت توله گرگ ِ جلف ! بوقی اگه بابای من تو دوران جنگ (بابای من، نه بابای شما) جمعت نمی کرد از خونین شهر و بت نون و آب نمی داد که الان دی اکتیو شده بودی! اون دختردایی ِ بدبخت ِ من (دختر دایی بدبخت ِ من، نه دختر دایی بدبخت ِ شما!) عاشق چی ِ پشم و دم ِ تو شد!؟ عه عه عه عه تو روز روشن جلو اون همه جمعیت تو ایستگاه کینگزکراس وایسادن دارن صمیمی صحبت میکنن!! (8 امتیاز!)



پاسخ به: چفت شدگی
پیام زده شده در: ۷:۵۷ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲
#2

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
کلاس چفت شدگی با تدریس پروفسور جیمز سیریوس پاتر!

*لطفا اطلاعیه ها و قوانین هاگوارتز را به طور کامل مطالعه نمایید.

با آرزوی موفقیت .


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


چفت شدگی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲
#1

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
تدریس چفت شدگی !


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.