هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#51

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
اما شروع به درست کردن نوشیدنی کفدار کرد .
بعد از 5 دقیقه نوشیدنی رو برای رزی و اندرو برد.
همون موقع بو که ایوانا اومد پیش اونها و گفت رزی بیا ببین کی اومده.
رزی از پله ها پایین اومد ولی اونچکه میدید باور نمیکرد.
اما:چی؟هری؟هری پاتر اینجا اومده دیگه چیکار؟
فرانک:حالا میشه گفت که یه مهمون افتخاری دارم.
و بعد...


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#50

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي:اونجاست...........
همه برگشتند و اندرو رو پشت سر شون ديدند
ملت:
ايوي:تو ديگه از كجا پيدات شد؟؟؟؟؟
اما:اين از كي تاحالا افتخاري؟؟؟؟
اندرو:
رزي:بسه............مشاور جديدمون رو بهتون معرفي مي كنم........خانم اندروميدا بلك
اندرو:از اشنايي با شما خوشحالم!!!!
فرانك:من تو رو قبلا جايي نديدم؟؟؟اون دفعه كه با اما اومده بودم فروشگاه ايوي؟؟؟؟ ما گفتيم از كار در رفتيم...........

ولي فرانك با ضربه ي اما ساكت شد ..................

رزي:شما دو تا كي از زير كار در رفتين
اما: فرانك كي بود؟؟؟؟
فرانك :همين ديروز بود
رزي:اهان..........
اما: مي كشمت فرانك
فرانك:
رزي:بريد خدا رو شكر كنيد كه الان كار دارم من و اند ............ خانم بلك مي ريم توي دفتر من اما واسمون نوشيدني مياري فهميدي؟؟؟؟؟؟
اما:مگه من.............
رزي:
اما: حتما
رزي:فرانك و ايوي هم به كارشون مي رسن فهميدين؟
همه:بله
رزي:پس ما رفتيم

بعد از رفتن رزي و اندرو:

اما:فرانك خفت مي كنم !!!!!!!!!!!!!!!!!


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#49

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
اما به دنبال مهسا،فرانک و ایوانا رفت و آنها را به مغازه برگرداند.
همون موقع بود که مهمان افتخاری وارد شد و در همین موقع رزی داد زد:اما،میکشمت.
اما:چرا؟
رزی:مهمونمون اومد.
اما:به من چه؟اونا کار نکردن.
رزی:باشه.ایوانا بدو .
ایوانا:کجا؟
فرانک:حالا این مهمون افتخاری کیه؟
رزی:مگه نمیبینیش؟اون ....


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۶:۵۴ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#48

مادام پامفري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۰۷ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
مادام پامفري رو مي كنه به مادام رزمرتا و مي گه:رزي فكر كنم بايد براي اينجا يه ما مور انتظامات هم انتخاب كني ادماي خرس گنده شبيه بچه هاي دو ساله رفتار مي كنن.
رزي:اره واقعا مسخرش و در اوردن.
مادام پامفري:اين دفعه كه خوب ادب شدن ولي دفعه ي بعد بايد يه گوشمالي اساسي بشون بديم اينا همه جا مي ان فقظ واسه love to love بودن .ديگه شورش در اوردن.مادام رزمرتا:اره به خدا.اعصاب برامون نذاشتن.
مادام پامفري:خب راستي هر وقت كلاسا شروعبرام با جغد بفرست سريع خودم و مي رسونم(پيام شخصي.)من ديگه بايد برم تو مغازه كلي كار دارم معلوم نيست اين ايوي و اندرو الان چه بلايي سر مغازه اوردن .فعلا
مادام رزمرتا:حتما.خدافظ


امپول می خوای


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#47

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي: حق با تو بود پامي
پامي:من كه گفتم !!!!
رزي:اما بدو برو ايوي و مهسا و فرانك رو بيار تا كارشون رو شروع كنن اگه زاخي هم خواست بيارش واسش 1 كار خوب سراغ دارم
اما:اخه من الان خستم نميشه ...............
رزي:نخير ....................اصلا ............... نميشه كه همش از زير كار در بري
اما:باشه ...................... حالا تو چرا اينقدر زود جوش مياري؟؟؟ شوخي كردم

و اما به دنبال بچه ها رفت

_________________

فرانك اگه مي خواي بيايي توي كلاس ها زودتر اعلام كن تا سري دوم افراد رو اعلام كنم

زاخي منم با تو موافقم ولي بالاخره بايد 1 اتفاقاتي تو مغازه هم بيفته نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
#46

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
زاخی داد زد:حمله شد.ایوانا...
اما:من که نفهمیدم اینجا چه خبره.
پامفی من که گفتم.
اما:یعنی فرانک؟...
رزی:خوب خوب خوب.حالا که اینا مریض هستن یه کاری میکنیم.
و چیزی را مخفیانه به مادام پامفری و اما گفت.آنها با علامت سر تایید کردند.
پامفری:خوب.حالا من میگم که اشتباه هستن.اینها همه در در بیمارستان من بستری خواهند شد.
همینکه این حرف از دهان پامفری خارج شد همه مجروهان از جا بلند شدند و شروع کردن به فرار کردند.
رزی:...


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۴
#45

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
ایوی:بابا .....یعنی چی نمایشیه.....ما...حمله...مرگخوا....

و دوباره بیهوش شد ، چون همون موقع چشمش به زاخی که زخمی شده بود افتاد!!

پامی:اینا خودشونو به مریضی زدن....

اما:نه...نه...فرانک اهل این حرفا نیست....

رزی:ایوانا و زاخی هم همینطور!

پامی:یعنی من دروغ میگم؟!

اما:خب نه....

همون لحظه فرانک گقت:از کجا معلوم...طلسم فرمان...پامفری....؟!

و بیهوش شد!

رزی:اینا چرا نصفه جملشونو میگن؟!

اما:خب زخمی ان دیگه!

پامی:نخیر ، من میگم.....

ولی صدای پامی ، در صدای فریاد یک زخمی گم شد...!


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۴
#44

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
اما در حالی که عصبانی شده بود داد زد:فرانک اگه دستم بهت نرسه.کجا در میری؟مگه تو اینجا کارمند نیستی؟
رزی:اما ساکت شو.
همان موقع بود که صدای داد مشتریها رسید
رزی :اما بذار شب بشه حسابت رو میرسم با این فرانکت.
اما:به فرانک چه؟چرا به ایوانا اینا چیزی نمیگی؟
رزی:سر وقتش خدمتشون میرسم.
اما:اونوقت من باید همش اول باشم؟دستت درد نکنه.
رزی:...


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۶:۲۱ پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۴
#43

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
پامي ببين تو امضام اسم مغازه ات رو زدم و به زودي كلاست رو اعلام مي كنم منتظر فرانكم

_______________

رزي:اه اي كاش ايوانا رو بهوش نياورده بودم
اما:فرانك...............واسه فرانك يه كاري بكن
رزي:مادام پامفري رفت؟؟؟؟
پامي:نه هنوز اينجام دارم مهسا رو معاينه مي كنم
رزي:خب نتيجه ؟؟؟؟؟
پامي:اينا هيچ طوريشون نيست و دارن سر به سر شما مي ذارن
اما: فرانك؟؟؟ نه اون اهل اين حرف ها نيست
پامي:چرا متأسفانه
رزي:پس اين خونا؟؟؟؟
پامي:همشون سس گوجس!!!!!!!!!!!!!!!!!

رزي رو به زخمياي لو رفته:همه به جز كارمندام از مغازه برن بيرون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما:

ملت:


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۴
#42

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
اما رفت بيرون رو ديد
اما:رزي !!! بيا اينجا رو ببين
رزي كنار اما رفت و صحنه اي بسيار عجيب رو ديد زاخي و نورممد بيهوش و غرق خون بيرون افتاده بودند

اما:مهمون افتخاريات اينا بودند؟؟؟
رزي:اره .................. الان وقت مزه پروندن نيست كمك كن ببريمشون تو من زاخي رو مي برو تو نورممد .........
اما:باشه
اما و رزي چوب دستيشان را به طرف زاخي و نورممد گرفتند و زمزمه كردند: موبيليوكورپوس سپس انها رو به طرف دو صندلي هدايت كردند

چند دقيقه بعد:

رزي: اول بايد ايوي رو بهوش بياريم ................... انروات
ايوي تكاني خورد
اما:ايوي حالت خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رزي:
اما:
ناگهان ايوي از جا پريد :كمك كمك زاخي ............ الان مي كشنش كمك كنيد

رزي و اما:


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.