خوب بعد از فهمیدن از قدرت یابی ولدمورت و برای جلب رضایت اسنیپ و نشان دادن علاقه ی وهقعی دامبلدور به او و عدم گرایش به ولدمورت
یا اینکه چون کسی را پیدا نکرد به هیچ کس مثل سوروس اسنیپ اعتماد نداشت و این کار را به اون سپرد

اینکه دامبلدور هیچ وقت اشتباه نمی کنه تقریبا صد در صد هست.در ضمن اگه یه کم فکر کنید می بینید که دامبلدور فدا شده تا ولدمورت دیگه هیچ شکی به اسنبپ نداشته باشه.همون طور که دامبلدور در چند جا اشاره کرد جون اون دیگه ارزشی نداشت.هر کاری که لازم بود انجام داده بود.خودش هم نتظر لحظه ی مرگش بود.موقعی که به اسنیپ التماس کرد به نظرتون التماس می کرد که منو نکش؟نه.دامبلدور از مرگ نمی ترسید.اگه یادتون باشه توی کتاب اول می گه مرگ یه تجربه ی جدیده و نباید از اون ترسید.اسنیپ هم چاره ی دیگه ای نداشت.پیمان ناگسستنی بسته بود.اگه پیمان رو می شکست می مرد و مطمئنا دامبلدور اینو نمی خواست.اسیپ برگ برنده است.بهش اعتماد کنید.همون طور که من و دامبلدور و رولینگ بهش اعتماد داریم!!!

از اونجا که دامبل
1. باهوشه
2.هیچ کاری رو الکی انجام نمیده
پس حتما دلیل داشته.
حدس من:
دامبی میدونسته ولدی می خواد بکشتش و اسنیپم قول شرف داده پس میاد خودش رو فربونی میکنه تا :
1. جون دو نفرو نجات بده
2. یه شک کامل به هری بده تا بره جاودانه سازا رو پیدا و نابود کنه.

از اون جایی که دامبلدور خیلی باهوش است در پی سیاستی که در مورد پذیرفتن او در زمان سقوط ولدرمورت و بعد جلوگیری از تدریس جادوی سیاه برای تحریک نشدنش الان باید شرایطی این را ایجاب کرده باشد مثل نبود معلم برای این درس و دلیل مهمتری که مد نظر من است که این کار احتمالا وعده ای بوده که دامبلدور در مقابل کاری که از او خواسته داده است.

خب به نظر من احتمال های زیادی میشه دادو اون هایی که به ذهن من رسید این ها هستند:
خب به نظر من دامبلدور کس دیگه ای رو برای این شغل نداشت که بزاره و به همین دلیل اسنیپ رو انتخاب کرد..و باتوجه به این که وزارت خونه میخواست سر از کار های دامبلدور در بیاره اگه یک نفر از اون جا می اورد در واقع یک جاسوس برای خودش انتخاب میکرده.از طرف دیگه با توجه به متن کتاب و صحبت های هری با دامبلدور اون جایی که هری درباره ی اسنیپ با دامبلدور بحث میکنه یک تیکه هست که نوشته دامبلدور که گویی داشت تصمیم نهایی خودش رو میگرفت پس از چند لحظه مکث میگه :من به سوروس اسنیپ اعتماد کامل دارم.خب شاید دامبلدور هم به اسنیپ صد در صد اعتماد نداشته و شاید میخواسته به نوعی یه باج به اسنیپ بده که بهش وفادار بمونه. از طرف دیگه شاید دامبلدور میخواسته اسنیپ رو سر این کار بزاره (و بر اساس یک نقشه و یا بدون نقشه ی قبلی )اسنیپ بعد از یک سال از مدرسه بره.شاید هم میخواسته اسلاگهورن رو بکشه سمت خودش به همین خاطر اسنیپ رو معلم جادوی سیاه کرد تا معجون سازی برای اسلاگهورن خالی بشه.و شاید هم میخواسته یه جوری از دست اسنیپ خلاص شه(به نظر من احتمالش خیلی کمه.)و شاید این به مرگ خودش ربط داشته و این یک نقشه ی از پیش تعیین شده باشه.
به هر حال اینا به ذهن من رسید.

دامبلدور فقط می خواسته که اسنیپ جوان عقده به دل نگیره! و شاید هم از دست کار های اسنیپ جوان واقعا خسته شده بود و برای دست به سر کردن و خلاص شدن از شر اسنیپ جوان این درس طلسم شده را به او واگذار کرد. ولی افسوس که نمی دانست اسنیپ کوچولو زرنگ تر از این حرف ها است...

من فکر نمی کنم که هدف از این کار دامبلدور نشان دادن اعتماد خود به اسنیپ باشه چون خودش می دونست که دیگه اسنیپ سال دیگه به هاگوارتز بر نمی گردد چون همان طور که می دونید این شغل در هاگوارتزطلسم شده پس دلیل دیگه ای بوده.....
به نظر من اینها همه نقشه ای بین دامبلدور و اسنیپ بوده ....
اون روز توی جنگل که هاگرید صحبت های اسنیپ و دامبلدورو می شنویده اسنیپ می گفته :( دیگه خسته شدم و دیگه نمی توان این کارو انجام بدم.) شاید اون کار کشتن دامبلدور بوده اما این طوری دامبلدور خیلی احمق به نظر می رسه که دلیلشم معلوم نیست.....

خب باید بگم که:
پیدا کردن معلم در برابر جادوی سیاه اونم با توجه به حوادث اخیر کمی مشکل بود.
همه می دونیم که خیلی از جادوگرها فکر می کنن این درس طلسم شده است و من فکر می کنم که داوطلبی جز اسنیپ وجود نداشته و این که دامبلدور می دونست که چه قدر این درس اهمیت داره و حاضر نبود که معلم از وزارت بیاره(چون مثل آمبریج می شد.)
و هممون می دونیم که اسنیپ واقعا این درس رو می خواست و من فکرمی کنم دامبلدور برای این اسنیپ رو معلم کرد تا به همه نشون بده که به اسنیپ اعتماد داره.
گرچه در آخر فهمیدم که...

من فكر ميكنم دامبلدور فقط و فقط يك منظور داشت از اين كارش...اونم:
چون با برگشت ولدمورت فكر ميكرد امكانش هست كه اون به سمت سياهي و لرد بره به همين دليل اين شغل رو به اون داد تا اعتماد خودشو به همه و اسنيپ ثابت كنه ... رد ضمن اسنيپ رو هميشه زير نظر خودش نگه داره

من فكر ميكنم همين يك دليل وجود داشت!!!

موفق باشين

به نام یگانه خالق عشق
2 مورد میشه راجع بهش بحث کرد :
اولین مورد بر میگرده به همون پایان کتاب هفت به سبک هندی.
در این صورت با زنده شدن دامبلدور مشخص میشود مرگ او یک نقشه بیش نبوده و اسنیپ بیگناه است و ما را بس از خوشحالی رستگار میکند.
ولی پایان تراژدی بیانگر جمله ی دامبلدور است که دقیقآ یادم نیست چه بود ولی حدودآ این بود : افراد باهوش اشتباهات بزرگ میکنند. ممکن است اشتباه بزرگی کرده باشد.
ولی ممکن است از سر ناچاری او نیز شده باشد هیچ کس خواستار این شغل نبوده چون طلسم شده است و برای تنها کسی که سالها در انتظار این شغل بوده است بهترین فرصت پیش می آید.