نه دخترا شما هنوز خيلي جوونيد ..شما نمي تونيد با ما بيايد!
-: البته نمي تونيد با ادوارد بريد ...چون من نمي تونم همراه ادوارد بيام...چون محفل در خطره و ما كمتر از اون مرگخوارها هستيم ..براي همين كار عاقلانه اي نيست كه اعضاي باتجربه و قديمي ما ر تنها بذارن ..اينو به تو هم دارم مي گم ادوارد...گزارش كارتو به خودمون بدي بهتره ..چون بعيد نيست وقتي برگشتي ببيني كه من و مينروا هم مرديم ..فهميدي؟
-: اگه اين ماموريت انجام بشه و من گزارشمو به دامبلدور بدم ..هرچه سريعتر مي تونيم كه از شر لردتاريكي خلاص بشيم ..مي فهمي؟ بحث سر مرگ لرد!!
-: اوه...چه قدر جالب شد ..مرگ لرد..يه عضو پير و قديمي مي خواد لرد رو بكشه...كسي كه دامبلدور نتونست كاريش بكنه!! نمي تونم بگم كه از ديدن دوبارت خوشحال نيستم ..ادوارد ولي اين درست نيست كه الان كه تو اين وضع بحراني اومدي ما رو دوباره تنها بذاري و بري...من به عنوان جانشين دامبلدور اين اجازه رو بهت نمي دم!!!
-: ببين مينروا اين يه عمر خيلي مهمه ..اينطوري مي تونيم كه از شر لرد خلاص بشيم..من بايد دامبلدورو ببينم..چون هيچ كس جز اون نمي تونه مشكل مارو حل كنه..مي فهمي؟
-: خب مي توني از دفتر من تو هاگوارتز ببينيش!
-: مينروا اين واقعا از تو بعيده كه اين حرف رو بزني ..تابلوئه دامبلدور به درد من نمي خوره..
-: مي خواي بگي كه روحش بدردت مي خوره؟
-: آره ..طبق تحقيقات من در اين 17 سال آره ..مي تونه!!
مينروا هوا رو با شدت از بيني اش خارج كرد و در طول راهروي طولاني خانه قدم زد و با كوبين هرچه بيشتر كفشهايش به زمين نارضايتي خودش رو بيشتر اعلام مي كرد. در اين بين ادوارد كه چوبدستي اس را به سمت سر و صورت خودش مي گرفت در حال گرفتن يك حمام جادويي بود به مينروا رو كرد و گفت:
-: مينروا من وقت اضافي براي تلف كردن تو اين خونه ي متروكه ندارم.
آليشيا كه حس مي كرد كه بهش توهين شده با عصبانيت گفت:
چي اينجا قرارگاه جديد ماست ..خونه ي متروكه؟؟!!
با نگاه سهمناك پرفسور مك گونگال به آليشيا ..او بقيه ي حرفش را قورت داد و گفت:
ببخشيد پرفسور !!
سپس ادوارد كه حالا كارش با موها و صورتش تمام شده بود چوبدستي را به سمت دستها و لباسش گرفته بود دوباره تكرار كرد و گفت:
مينروا همونطور كه گفتم من وقت اضافي براي تلف كردن ندارم!!
پرفسور مك گونگال هم كه ه شدت عصبي بود گفت:
-: اوه ..بله ..بله ..واضحه كه وقت نداري و داري به يك حموم جادويي خشك مي پردازي..
-: اين به نظرت مشكا داره كه دارم از وقت استفاده ي بهينه مي كنم؟
-: بس كن ادوارد ..باش ..قبوله ..واضحه كه من از پس تو برنميام ..مي توني دوتا از اعضاي جديدو با خودت ببيري البته اگه فكر مي كني كه خطرناك نيست..
-: خب ..فكر كنم اولين كانديدم اين دختر جوون ريونكلايي باشه..
او به سمت ويولت اشاره كرد و سپس با لحني كه شوخ طبعي از آن مي باريد گفت:
آيا به من افتخار مي ديد؟..خب نفر دومم كيه؟
ريموس گفت:
عجله نكن ..وقتي بريم به قرارگاه محفل كانديدهاي زيادي پيدا مي شه ..فعلا مي توني يه ذره استراحت كني تا ما امكانات سفرتو به اون دنيا فراهم كنيم!!!
سپس همگي با هم خنديدند پس از اتمام خنده شان ادوارد گفت:
ولي من چه طوري مي تونم بيام تو قرارگاه اونجا مگه نمودار ناپذير نيست؟ رازدارش هم احتمالا دامبلدور بوده ديگه نه؟
مينروا در حالي كه به سختي بر احساساتش غلبه مي كرد گفت:
اون خيلي مرد دور انديشي بوده ..براي اين موقع ها هم راه حل گذاشته بيا اين نوشته رو بخون!!
مينروا كاغذي را كه بر روي ان دست خط مايل دامبلدور به چشم مي خورد را به ادوارد داد.
هر پنج نفر در هواي سرد صبح آپارات كردند و به سمت كانديد چهارم پيش رفتند.
پستت با پست قبل اصلا هماهنگی نبود.
در پست قبل تنها کسی که با آلیشیا اومده بود ریموس لوپین بود، اما شما در پستت مینروا رو نوشتی. خواهشا قبل از نوشتن پست قبل رو با دقت بخون
دیالوگ لوپین هم هماهنگ نبود. همونطور که در پست قبل ذکر شده لوپین قبول کرده که با ادوار دبره اما در این پست میخونیم، که گفته نمیتونه همراه ادوارد بره
این تکه از پستت هم با اواسط پستت همخونی نداره. در یه تکه کاندید اول ویولت انتخاب شده و ادوارد گفته نفر دوم کیه اما در پایان پستت نوشته شده به سمت کاندید چهارم پیش رفتند. البته اگه منظورت از 2 نفر دیگه لوپین و مینروا بود که هیچی
این چون اصلا داستان رو پیش نبرده و با پست قبل هم هماهنگ نیست نادیده گرفته میشه
اعضا از پست قبل ادامه بدنبه نظر من كه شما بهتره يه بار ديگه ..از اول تا آخرشو بخوني ...چون اين اولين بار نيست كه شما به من ميگي كه به پست قبل توجه نكردم..دفعه ي قبل توي پادگان نظامي هم يه همچين مشكلي رو به وجود آوردي .كه دامبلدور مجبور به مداخله شد اگه شما از همون اول كري كه دامبلدور كرد رو مي كردي ..ايشون هم به زحمت نمي افتاد..در مورد مينروا بايد بگم كه مينروا همراه ريموس نيومد ..بلكه به طور ناگهاني از در وارد ميشه و اينو مي تونيد از جملاتش درك كنيد..
در مورد رفتن ريموس هم ..فكر كنم دليل خوبي آوردم كه چرا نبايد بره ...شما اصل مطلب رو بگو ..مي خواي ريموس همرا تو اين سوژه باشه .خب بگو دفعه ي بعد ريموس رو بيارن
در مورد كانديد چهارم هم بايد بگم كه مينروا و ريموس هم جزو كانديدا هستن ولي قرار نيست بيان..طبق همون دليل و كانديد با همسفر فرق مي كنه!!!
در مورد اينكه داستان پيش نرفته هم مي تونم بگم كه بعضي اوقات لازمه كه يك توضيحاتي داده بشه و اين توضيحات لازمه كه از زبان شخصيتها باشه ..بدون اين توضيحات داستان ناقص خواهد بود و شما هيچ وقت به توضيحات در پست توجه نداشتي ..همونطور كه تو دره ي گودريك ديدم سوژه بدون هيچ توضيحي جلو مي ره و بقيه رو سردرگم مي كنه..
ديگه چيزي ندارم كه بهتون بگم..فقط يه بار ديگه مي گم پستها رو در مقام يك ويرايشگر بايد دقيق تر بخوني و در اين مقام بايد از خواسته ها و تفكرات خودت فاصله بگيري و براي انجام اين كار به بهترين وجه بايد به معيارها توجه كني..نه به علايق شخصي..
در اين مورد اگه حرف ديگه اي داشتي با پيام شخصي بگو
با احترام ممنون
ادوارد عزیز من پست شما را خواندم ، خوب تا حدودی هم حرف شما بود و هم حرف لوپین . در کل ویرایش من برای عیب یابی نبود ، ولی در کل با توجه به اینکه دو پست از پست شما گذشته دیگر امکان شرکت این پست در داستان نیست ، ولی بنده با توجه به نقدی که در زیر می آورم ، به آن امتیار دهی می کنم.موفق باشی.
و اما نقد:
پست متوسطی بود به نظر من بهتر بود دو دیالوگ اضافه تر برای مک گونگال می نوشتی تا بیشتر حضور ناگهانی اش به چشم آید ، گرچه الان هم خیلی خوب این کار را انجام دادی.پست دیالوگ زیادی داشت ولی با اینکه فضاسازی کمی داشت ، زیاد کمبود فضاسازی به چشم نمی خورد.موفق باشی.
3 امتیاز به همراه C در کل 6 امتیاز.