هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
پروف!
منم نقد!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۵۴ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۹ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۷:۲۴ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 48
آفلاین
نقد پست شماره 250 تاپیک بحث‌های سر میز غذا نوشته پروتی پاتیل:





قبل از اینکه نقد رو شروع کنیم عذرخواهی می کنم بابت این تاخیر طولانی مدت. زمانی که شما درخواست دادین دقیقا زمان امتحانات بوده و من متوجه نشده بودم.

اولین اشکالی که در پست شما دیده میشه عدم استفاده از ویرگوله. ویرگول خیلی مهمه در نوشتن. باعث میشه راحت تر پست خونده بشه.

نقل قول:
_پروفسور ببخشید شما خودتون متوجه نیستید ممکن بود همسرمو تاج سرمو از دست بدم.

بین همسرم و تاج سرم ویرگول لازمه اینجا.

نقل قول:
دامبلدمورت با شنیدن کلمه ی پروفسور بهت زده نگاهی به مالی که کودکش را در آغوش گرفته بود انداخت


و یا اینجا اگه بعد از بهت زده ویرگول بذارین، به نظرم راحت تر خونده میشه.

.نقل قول:
در بین داد های دامبلدمورت پروتی در گوش رز زلر که به خاطر تعجب ویبره رفتنش از بین رفته بود


اینجا هم بعد از تعجب بهتره ویرگول بذاریم. بهتره که توصیفات حالت گفتاری و محاوره ای نداشته باشن. برای همین اگر به جای داد از فریاد استفاده می کردین بهتر بود.

نقل قول:
محفلی ها تا دقایقی بر اثر شکه حادثه قدر تکلم خود را از دست داده بودند با شنیدن صدای دامبلدمورت به عمق فاجعه پی بردند.


شوک درسته دخترم.

نقل قول:
دامبلدمورت خواست آواداکداوایی نثار مالی بچه به بغل کند که آرتور با یک لانچیکوی ویزلی وار چوب دستی او را به چند متر آنطرف تر پرت کرد و گفت:


"لانچیکوی ویزلی وار" دقیقا چیه دخترم ؟ یه لانچیکو که ازش ویزلی میریزه بیرون!؟

نقل قول:
_دقیقا منظورت چیه پروتی؟
_باید مرگخوار بشیم اما مرگخوارهایی به سبک سفید!

چالش خیلی جالب و خنده داری می تونه باشه. تلاش محفلی ها برای تظاهر به سیاه بودن در حالی که نیستن! میشه کلی سوژه خنده دار برای نوشتن پیدا کرد.

موفق باشی دخترم!




پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
سلام روز بخیر پروفسور.
میشه لطفا پست 250 رو نقد کنید؟


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۹ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۷:۲۴ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 48
آفلاین
نقد پست شماره 59 تاپیک شوالیه های سپید، نوشته پروتی پاتیل:


نقل قول:
- کنت خبر جدید چی داری برامون؟


پست قبلی دقیقا با همین دیالوگ تموم شده بود. وقتی میخواین پست رو از جایی که نفر قبلی تموم کرده شروع کنین، احتیاجی به تکرار دوباره دیالوگ، جمله یا اون پاراگراف نیست.

نقل قول:
- صدای ما رو نشنیدی؟زمزمه های عجیبی به گوشمون رسیده چه اتفاقی افتاده؟

- خب سرورم باید بگم گروهی به اینجا اومدن که رفتارهای عجیب غریبی دارن... البته قربان اصلا خاطرتونو مکدر نکنید فردا بیرونشون می‌کنم.


وقتی دو دیالوگ رو پشت سرهم می نویسید، یک اینتر کافیه.


نقل قول:
شبح خلیفه که ذهنش معطوف به عجیب بودن رفتار مردمان تازه وارد شده بود پرسید:
چه رفتاری؟چطور اجازه دادی تا الآن در بیمارستان تحت حکومت ما بمانند؟به چه جرأتی؟


قبل از دیالوگ - رو بذارین.
حتما قبل از ارسال پست چند دور بخونیدش. این کار باعث میشه غلط های املایی و نگارشی رفع بشن. مثلا اینجا:


نقل قول:
شبح کنت که سرش اومد آنچه که میترسید بیاید

کنت با تعجب به صورت خلیفه که لبخندی مرموز به لب داشت نگاه کرد و سعی کرد آخرین باری کقه او به بیمارستان سرکشی کرد رو به یاد بیاره

نقل قول:
با ویبره ی ضعیفی در صداش گفت:


ویبره کلمه قشنگی برای توصیف این حالت نیست بهتره به جاش از لرزش استفاده کنیم.

نقل قول:
خلیفه تکیه اشو از پشتی تخت شکسته ای که تخت پادشاهی خودش میدونست گرفت و گفت:

"تکیه اشو" اینجا کمی برای خواننده نامفهومه و به سختی میخونه اش تا متوجه بشه. بهتره بنویسیم: "تکیه اش رو"

پایان پست شما جالب بود. این که دقیقا بیست و پنج سال قبل چه اتفاقی افتاده...این می تونه برای خواننده انگیزه ادامه دادن سوژه رو بوجود بیاره.

شما صحنه ها رو به خوبی توصیف می کنید. توصیفاتون ساده و روانه. و در عین ساده بودنش کاملا به خواننده نشون میده که چی توی ذهن شما بوده. یکی از نکات خوب پست شما، لحن خلیفه بود. کاملا آمرانه بود. مثل یک فرمانروای مستبد.

ایرادات پست شما بیشتر نگارشی هستن که این اصلا مشکل بزرگی نیست. اگه قبل از ارسال پست تون چندبار بخونیدش کاملا درست میشه.

موفق باشین.



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
سلام.
این تاپیک قابل استفاده هست هنوز؟اگر پست ها رو نقد میکنید میشه پست ۵۹ این رو نقد کنید؟
پیشاپیش ممنون.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست شماره ی 44 زندگی و نیرنگ های آلبوس دامبلدور - جینی ویزلی

سلام دخترم. احوالات؟

خب خب جینی ویزلی،اول بگم که نسبت به دفعه قبل که اومدی اینجاو درخواست نقد دادی پیشرفت کردی و کم کم داری از اون حالت خام اولت فاصله میگیری و میبینم که رول میزنی و درخواست نقد میدی و فعالیت میکنی، آفرین! همین فرمون ادامه بده. حالا که بهنکات قبلی تقریبا عمل کردی یکم میریم جلوتر و نکات بیش تری میگیم، پس، بریم سر نقدت.

نقل قول:
شايد واقعا آرتور بايد به حرف هاي مالي گوش ميداد. او خود را ملامت ميكرد كه:
- چرا به حرف هاي مالي گوش ندادم؟ چرا او را به ميان مرگخواران فرستادم؟
چرا هاي بسياري در ذهن او وجود داشت اما براي هيچ كدام از آنها پاسخي نداشت. اگر به حرف هاي مالي گوش ميداد الان نه او را از دست داده بود، نه تازه وارد و يا حتي ميتوانستند با نقشه اي كه مالي كشيده بود دامبلدور را برگردانند. چقدر سهل انگار كرده بود.


اول بگم که وقتی رول هری رو خوندم برام عجیب بود که آرتور ویزلی حاضر بشه همسرشو که هیچ نشونه نفرتی ازش تو کتاب نبود رو به مرگخوار ها بفروشه، اینکه شما اینجا نشون دادین آرتور پشیمونه نشون میده شما خوب شخصیت هارو میشناسی، آفرین. اما این پاراگراف چند تا اشکال داره:

1- جمله اولت میتونست بهتر نوشته بشه، مثلا به جای " او خود را ملامت میکرد که: " که شروع خوبی برای یک دیالوگ نیست، میتونستی بنویسی " او با خودش گفت: " هم کوتاه تر و ساده تره و هم دلنشین تر.

2- جینی، تو دوست داری رولات خونده بشه، نه؟ اولین چیزی که هرکس موقع خوندن رولت بهش توجه میکنه ظاهر پسته ( چه قدر من از این جمله کلیشه ای بدم میاد. ) ظاهر پستت تقریبا درسته اما اشکالاتی داره، بعد از دیالوگ آرتور شما یک اینتر زدی که قانون ظاهر پست میگه اگه بعد دیالوگ متنه باید دو تا اینتر زده بشه، از طرفی، نباید بعد هر جمله اینتر بزنی که پدرجان، جمله هایی که به هم مربوطن باید یک پاراگراف بشن بعد... تق تق ... دو تا اینتر میزنی، میری سر پاراگراف بعدی، آخر نقد کل پستتو ظاهرشو درست میکنم تا متوجه بشی.

3- " چقدر سهل انگار كرده بود. " ؟ تو با من چه کردی دخترم؟ منظورت چی بود الان؟ چه قدر سهل انگاری کرده بود؟ چه قدر سهل انگار بود؟ پیشنهاد من به تو دخترم، شامپو سیر پرژک نیست! بلکه اینه یه بار پستت رو قبل از اینکه دکمه ارسالو بزنی از اول تا آخر بخون. هم ایراد های تایپی، هم اشکالات تو جمله بندیو متوجه میشی.

نقل قول:
- راستش ميدونم كه همه ي اين مشكلات به خاطر منه. ميدونم كه ديگه هيچي مثل اولش نيست اما... اما نبايد نااميد بشيم. بايد تلاش خودمون رو بكنيم. مطمئنا موفق ميشيم.


خب اینجا بازم مشکل نگارشیه یه جورایی، گفته بودم کاربرد ویرگول ایجاد مکثه، اینجا هم بهتر بود به جای اینکه آخر همه جمله ها نقطه بذاری، با ویرگول جمله هاتو به هم وصل کنی، اینطوری:

نقل قول:
- راستش ميدونم كه همه ي اين مشكلات به خاطر منه، ميدونم كه ديگه هيچي مثل اولش نيست، اما... اما نبايد نااميد بشيم، بايد تلاش خودمون رو بكنيم، مطمئنا موفق ميشيم!


جمله آخر هم چون حالت هیجانی و حماسی داره بهتره علامت تعجب باشه.

نکته پایانی:

حواست به زمان و مکان و موقعیت سوژه ها باشه، رولای قبل خودتو همیشه دقیق بخون ببین چی به چیه، به این رولت ربطی نداره اما توی رول قبلیت تو همین تایپک به فراری دادن دامبلدور توسط تازه وارد اشاره کردی، اگه دقت کنی تازه وارد نمیدونه آرتور دامبلدور واقعی نیست و اعضای محفل هم نمیدونن دامبلدور کجاست و چیکار میکنه، فقط میدونن نمیتونه محفل رو رهبری کنه.

موفق باشی جینی ویزلی!

نقل قول:
شايد واقعا آرتور بايد به حرف هاي مالي گوش ميداد. او خود را ملامت ميكرد كه:
- چرا به حرف هاي مالي گوش ندادم؟ چرا او را به ميان مرگخواران فرستادم؟

چرا هاي بسياري در ذهن او وجود داشت اما براي هيچ كدام از آنها پاسخي نداشت. اگر به حرف هاي مالي گوش ميداد الان نه او را از دست داده بود، نه تازه وارد و يا حتي ميتوانستند با نقشه اي كه مالي كشيده بود دامبلدور را برگردانند. چقدر سهل انگار كرده بود.

به اطراف نگاه كرد. محفلي ها هركدام از شدت گشنگي به گوشه اي از سالن افتاده بودند. او خود را مقصر اين جريانات ميدانست. پس تصميم گرفت كه خودش هم اوضاع را به حالت اول بازگرداند.
- راستش ميدونم كه همه ي اين مشكلات به خاطر منه. ميدونم كه ديگه هيچي مثل اولش نيست اما... اما نبايد نااميد بشيم. بايد تلاش خودمون رو بكنيم. مطمئنا موفق ميشيم.

با حرف هاي آرتور، محفلي ها جان تازه اي گرفتند. به اينكه وضعيت رو به حالت اول برگردانند اميدوار شدند. يكي از محفلي ها گفت:
- ما براي برگردوندن اوضاع به حالت قبل آماده ايم هركاري انجام بديم. فقط تو بگو بايد چيكار كنيم؟

آرتور با ديدن اين همه مهرباني خيلي خوشحال شد.
- به نظر من اولين كاري كه بايد انجام بديم اينه كه مالي رو دوباره برگردونيم.

محل مرگخواران:

- واي... چقدر گرمه. اينا چقدر كله پاچه ميخورن! هرچي درست ميكنم بازم ميخوان. انگار سيري ندارن. معلوم نيست چند روزه كه گشنگي كشيدن! :vay:
- آهاي... مالي ويزلي. پس اين كله پاچه ي ما چيشد. از گشنگي مرديم.

مالي زير لب زمزمه كرد:
- كارد بخوره به اون شيكمت! :vay:

و با صداي بلندي گفت:
- اومدم.



به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۴۲ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
سلام پروفسور.
در خواست نقد اين پستو دارم.

مرسي.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست شماره ی 39 زندگی و نیرنگ های آلبوس دامبلدور ( با این اسمش ) - جینی ویزلی

سلام دخترم، خوبی؟

خب بدون حرف اضافه بریم سر نقدت.

نقل قول:
با اين حرف تازه وارد همگي شك زده شدن و تصميم گرفتن كه تمام سعي و تلاششون رو براي حفظ كردن تازه وارد انجام بدن. براي همين هر كدوم شروع به حرف زدن كردن و از خوبي هاي آلبوس و محفل گفتند . اين قدر گفتن و گفتن و گفتن كه تازه وارد با يك صداي بلند همشونو به سكوت دعوت كرد و فرياد زد :vay: :


جینی وسط تعریفات، چه تو رول طنز، چه تو رول جدی، شکلک نزن. میدونم خیلی جذاب و اینا به نظر میان خودم یه مدت همچین عادتی داشتم و یه صفحه رو با شکلک پر میکردم. ولی ظاهر رولتو بهم میریزه، تنها جایی که توش شکلک به کار میره دیالوگه، فقط هم یدونه شکلک میتونی بذاری.

نقل قول:
- بسه ديگهههه ... بابا ديووونم كردين ... اينجا محفله يا ديوونه خونست؟؟؟!! ... اون از پذيرايي تون و اينم از پرحرفي هاتون . :vay:


حروف رو چند بار تکرار نکن به جاش بکش کلمه رو. برای اینکار از شیفت + J استفاده کن. از سه نقطه هم فقط در مواقعی که بخوای مکثی بیش تر از ویرگول داشته باشی استفاده کن که اینجا برای عصبانیت لازم نبود و آخرین نکته، گذاشتن تعداد زیادی علامت سوال یا تعجب تاثیرشو بیش تر نمیکنه، همون یدونه کافیه دخترم.

نقل قول:
اين بار آرتور - آلبوس براي ماست مالي كردن پا پيش گذاشت و گفت :

- پسركم!! دليل اين اصرار تو براي چيه؟؟!
مگه چيز بدي توي محفل ديدي كه اينقدر اصرار به رفتن داري؟؟!


سه تا نکته داریم اینجا:

1- فاصله ی بین " گفت " و دیالوگ فقط یه اینتره. فقط وقتی فاصله توضیح و دیالوگ میشه دو اینتر که این توضیح با گوینده دیالوگ یکی نباشه. ینی اگه داری راجب ماس مالی کردن ارتور مینویسی و دیالوگ مال آرتوره یه اینتر میزنی ولی اگه توضیح راجب عصبانیت مالیه و دیالوگ مال آرتوره میشه دو اینتر.

2- دو تا علامت تعجب برای " پسرکم " ؟ اینکارارو با من نکن دخترم من گلبم ضعیفه. علامت تعجب فقط مال وقتیه که بخوایم عصبانیت، شادی یا هیجان یه چیزیو نشون بدیم. اینجا ویرگول کافی بود که به معنی مکث کوتاهه.

3- وسط دیالوگ اینتر؟ تو منو کشتی که. اینتر فقط برای جدا کردن پاراگراف از پاراگراف یا پاراگراف از دیالوگه. کاربرد دیگه ای نداره بچه. این میشه اصلاح شده ی این یه تیکه از رولت:

نقل قول:
اين بار آرتور - آلبوس براي ماست مالي كردن پا پيش گذاشت و گفت :
- پسركم، دليل اين اصرار تو براي چيه؟ مگه چيز بدي توي محفل ديدي كه اينقدر اصرار به رفتن داري؟


نقل قول:
تازه وارد خواست دهنش رو باز كنه كه يكدفعه كلّه پا شد و افتاد رو زمين . همگي با دهن باز داشتند اطراف نگاه ميكردند


خب دو تا نکته:

1- همیشه فعل رو آخر جملت بیار، بذار ساختار جملت درست باشه، رول نویسی با خاطره تعریف کردن فرق داره، من خودم تو گفتارم بیش تر اوقات فعل رو عقب جلو میکنم اما تو رولم همیشه مجبورم درست بذارم، پس چی شد؟ فعل آخر جمله نباشه، فحشه!

2- ما دو نوع رول داریم، رولی که به زبان محاوره ای نوشته شده باشه و رولی که کتابی نوشته شده باشه. قبول دارم زبان محاوره ای ساده تره نوشتنش چون ما خودمون تو تلگرام و اینا از زبان محاوره ای استفاده میکنیم ولی زبان کتابی برای شما بهتره که راه بیفتی و بعدا که قوی تر شدی میتونی محاوره ای بنویسی حالا باز هم این یه پیشنهاده و اول و آخر نظر خودته.

خب طبیعتا رول کوتاه، نقد کوتاهی هم میطلبه. رولت در کل در سطح خوبیه اگه نکات نگارشی که بهت گفتم رو رعایت کنی و یه توصیه دیگه، همزمان دو تا درخواست نقد نکن، اول یه رول بنویس، نقد بشه بعد با توجه به اون نقد یکی دیگه بنویس و دوباره درخواست نقد بده تا حرفای جدید و نکات جدیدی بگیری.

موفق باشی جینی ویزلی!


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
سلام پروفسور ...
ميشه اين پستو واسم نقد كنين؟؟؟
ممنون.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست شماره 67 ویلای صدفی - برودریک بود

سلام فرزندم.

بله درست اومدی، خب خب، اینجا یه تازه وارد مستعد داریم. برودریک وقتی پستتو خوندم باورم نشد اولین پست ایفاییته چون راستش کمتر تازه واردی رو دیدم که ان قدر مسلط باشه و لازم نباشه ظاهر رول و محتوای رولشو یکم اصلاح کنیم. بهتر! میشه تخصصی تر نقد کرد. بریم سر نقدت.

نقل قول:
شاید در دهکده های کوچک و مشنگ نشین آن اطراف هم توجه مردم به نور بیش از حد مهتاب که شب را روشن کرده بود جلب شده بود. در این نور زیاد هر کسی را از فاصله ی دور می شد به راحتی دید. پیرمردی که با لباس های قدیمی خودش در کوچه پس کوچه ها پرسه می زد، مرد چاق و کچلی که تازه مغازه ی خود را بسته بود و سوار بر دوچرخه ی قدیمی اش که صدای جیر جیر زنجیرش به گوش می رسید به سمت خانه اش حرکت می کرد، سگ ولگرد سیاهی که روی چمن های کنار پیاده رو خوابیده بود و حتی دو پسرک جوان که قدم زنان از جلوی دروازه ی دهکده عبور می کردند و از سراشیبی جاده بالا می رفتند.


خب شروعت خوبه، اما یه موضوع رو در نظر بگیر، شروع پست همیشه نصف راهه، اگه بتونی خواننده رو جذب کنی میتونی تا آخر نگهش داری اما اگه از دستش بدی کمتر کسی پیدا میشه تا تهش بره، شروعت الان نسبتا خوبه و خیلی هم طولانی نشده که حالت خسته کننده به خودش بگیره، این موضوع رو کنار شروعات داشته باش که همیشه ذهن خوانندت رو کنجکاو کنی که از خودش بپرسه: " کی؟ چرا؟ چطور؟ " و همین سوالا باعث شه خوندش رو ادامه بده.

نقل قول:
- ولی یوآن باور کن این احمقانه ترین کاریه که تا حالا توی عمر مفید محفل کسی انجام داده. آخه برای چی ما باید بریم توی خونه ی ریدل؟

یوآن دستی به صورتش کشید و جواب داد:
- مطمئنم پروفسور دامبلدور هیچوقت مأموریتی نمیده که بدونه شکست می خوره. حتماً یه راهی هست برای وارد شدن و مذاکره با مرگخوار ها. بالاخره اون ها هم دلشون نمیخواد مشکل براشون پیش بیاد.


خب اینجا یه موضوع پیش میاد، یوآن و جیمزت شبیه یوآن و جیمز واقعی نیستن. میدونی میخوام چی بگم؟ یوآن یه شخصیت خاصی داره، نمیدونم تو رول هایی که توشون یوآن داره دقت کردی یا نه، اگر ندیدی برخوردشون تو چت باکس، یوآن یه شخصیتیه که تو بدترین وضعیت هم دنبال یه چیزیه که ازش نکته طنز دربیاره، نمیتونه ان قدر جدی باشه، یا جیمز نمیتونه ان قدر تو دلش ترس راه بده، به باباش رفته. البته شما اولین پست ایفاییته ایرادی بهش وارد نیست ولی این موضوع بهت کمک میکنه بهتر و طبیعی تر بنویسی.

نقل قول:
جیمز مشخص بود با این که آرام تر از زمانی که راه افتاده بودند شده ولی همچنان نتوانسته این درخواست پروفسور دامبلدور رو هضم کند.

- خب حالا این یه چیزی. برای چی دیگه تدی رو با اون یارو فرستاد توی دل گرگینه ها؟ این احمقانه ترین کاریه که...


اینجاها که متن و دیالوگ مال یک نفره یه اینتر کافیه مثال:

نقل قول:
دامبلدور بار دیگر درباره اینکه جوراب پشمی اش را کجا گذاشته است اندیشید.
- پس کجاست؟

مک گوناگال با نگاه معنا داری به وی نگاه کرد.

- تو جوراب پشمیمو ندیدی؟


اینجا فکر کردن دامبلدور و دیالوگ چون جفتش مال دامبلدوره یه اینتر میخوره اما چون متن دوم مال مک گوناگاله و دیالوگ مال آلبوس پس دو تا اینتر میخوره.

نقل قول:
- جیمز من میفهمم تو ناراحتی از این که خودت باید با مرگخوار ها مذاکره کنی و تدی هم رفته وسط گرگینه ها. اما فکر کن. تا حالا شده دامبلدور کاری رو بی دلیل بکنه؟ فکر می کنی همینجوری روی هوا ما رو انتخاب کرده برای این مأموریت ها؟ قطعاً نه. قطعاً خیلی جادوگر ها و ساحره های با تجربه تر از ما هم توی محفل بودن که می تونستن این کار را بکنن.


اینجا یه گذر به ناراحتی و نگرانی جیمز بخاطر تدی زدی که معلومه شخصیت پردازی هارو خوب میشناسی، خیلی خوبه.

نقل قول:
- اما چروفسور توی ما چیزی دیده که فکر کرده ما دو تا بهترین گزینه برای این کار هستیم.

- دقیقاً درسته پسر! پس حالا بیا به جای غر زدن و آه و ناله کردن بگردیم دنبال یه راه مناسب برای انجام مأموریتمون. تقریباً رسیدیم.


بین دیالوگ ها فقط یه اینتر بزن. خیلی گسستگی پیدا میکنه پست، بهتره انسجامش حفظ بشه.

نقل قول:
جیمز مشخص بود با این که آرام تر از زمانی که راه افتاده بودند شده ولی همچنان نتوانسته این درخواست پروفسور دامبلدور رو هضم کند.


اینجا یه جورایی بین لحن محاوره ای و کتابی گیر کرد جمله. این " شده " باعث شد اینجا یکم حالت محاوره ای پیدا کنه، پست باید یا کامل متن کتابی باشه یا کامل متن محاوره ای. حالا بسته به توانایی و سلیقت میتونی انتخاب کنی، اینجا هم میتونست یه جور دیگه نوشته بشه.

نقل قول:
جیمز بعد از آغاز حرکتشان آرام تر شده بود، اما هنوز هم نمی توانست درخواست پروفسور دامبلدور را هضم کند.


بهتر نشد؟

نقل قول:
یوآن از جلوی جیمز کنار رفت و با همدیگر به بالای سراشیبی جاده نگاه کردند و کنار درخت هایی که سر به آسمان کشیده بودند، خانه ی قدیمی ولی پر ابهتی را دیدند. نور زیبای مهتاب غیر طبیعی آن شب، روی برگ های درختان بلند رقص زیبایی از شاخه ها درست کرده بود و دو یار جوان محفل ققنوس را مبهوت خودش کرده بود.


چرا ان قدر تکرار فعل؟ این تکرار ها ممکنه باعث خسته شدن خواننده بشه، سعی کن فعل های دیگه ای رو جایگزین کنی یا جمله رو طوری عوض کنی که معنیش همون بشه ولی فعل تکرار نشه.

پایانت رو دوست داشتم، خوب بسته شد میتونستی بیش تر از این هم مانور بدی اما طبق سرعت سوژه پیش رفتی که بازم مشکلی رو پیش نمیاره. در کل به عنوان تازه واردی که اولین پست ایفاییش رو میزنه عملکرد خیلی خوبی داشتین و مطمئنا میتونید با بیش تر نوشتن، بهتر از این هم بشید.

موفق باشی برودریک بود.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.