خلاصه اینکه آقای دامبلدور شما مثلا ریش سفید این سایتی!اسطوره ی ملت جادوگری!این چه اعمال خشنیه که اجرا کردی ؟
زیر چشمانش کبود بود و آثار زخم روی صورتش و پشت دستانش دیده میشد! آهی از نهادش برخاست و در حالی که با چهره ای بیروح به مسئول ثبت نام نگاه می کرد گفت:
- واسه عضویت کجا باید اسممو بنویسم؟
مسئول ثبت نام سر تا پای او را بر انداز کرد و به جای جواب دادن، از او پرسید:
- این چه سر و وضعیه؟ تو که اهل دعوا نبودی!
- از دامبلدور بپرس! این نتیجه ی جواب منفی دادن اولیه به عضویت توی تیمه.
شق ! شق ! شق !
ضربات دردناک شلاق همچون صاعقه بر سینه ی جیمز می کوفت .
- نه ... نه ، نـــــــــــه !
- تو باید درخواست بدی ! باید بدی ! باید !!!
عرق از سر و روی جیمز و شکنجه گر می بارید . نفس های جیمز به شمارش افتاده بود ، سرش را بالا گرفت و صورت خون آلودش را با پیراهن خون آلودش پاک کرد . ()
آنگاه دهانش را برای سخنی دیگر باز کرد که دوباره ریش دامبلدور همچون تازیانه ای بر صورتش فرود آمد :
- تو . باید . در خواست . بدی ! بدی ! بدیییی !
شق !
جیمز با دهانی نیمه باز به دامبلدور خیره شد ، ناچار لبان خشکیده و خون آلودش را گشود و خس خس کنان گفت :
- من درخواست میدم ، من برای عضویت توی تیم کوییدیچ درخواست ... میدم !
موهاهاهاهاهاهاته !!
و خنده های شیطانی دامبلدور و صدای تازیانه های بی رحمانه اش ، بار دیگر فضای شکنجه گاه را پر کرد ...