یاهو
* نگاهی از اون زاویه به جنگ *تِـر تِـر تِـر ...(افکت هلی کوپتر )
- خش خش ...بعله ما الان بر فراز جنگل ممنوعه هستیم . وای چه منظره ای ...واقعاً باید از اینجا صحنه رو تماشا کرد... خش خش....چه نور افشانی از این بالا دیده می شه..احتمالاً پایین دارند یه مراسم برگزار می کنند. واقعاً چه صحنه هایی ...واقعاً سخته که اشکامو کنترل کنم!
کمی پایین تر ...- این تله ی انفجاری رو پرتاب کن به سمت کمپ اونا!
-ولی گودی ، این خلاف مقررات که توی اینجا نوشته!تازه هنوز جنگ واقعی شروع نشده!
-روی حرف ناظر تالارت حرف می زنی؟!
....- لینی، به نظرت زیادی بمب کود حیوانی نیاوردی؟
-نگران نباش! اگه کم آوردیم ، می تونیم از نیش های نجینی هم کمک بگیریم!
-ولی این خلاف پستِ جوانمردانه هست!
-هان چی؟!میخوای از انجمن اخراج بشی؟!
-
....- خش خش...خب من دارم زیباترین صحنه های عمرم رو می بینم از این بالا...باید یه بار با آقامون بچه ها بیایم این بالا... خیلی باصفاست.انگار یه چیزایی داره به سمت ما میاد...وای چقدر جالب...فکرکنم شبیه بمب یا یه چیزی شبیهش نباشی..احتمالاً شبیه سازی یک بمبه تا به گزارشگر خوش آمد بگن...چقدر مهمون نواز...واقعاً که منو متاثر کردند!!
بــــــوووووووووووووووم ...تیکه های هلی کوپتر توی فضا پخش می شه!
ملت:خیلی حرف میزد، روی اعصاب بود. راحت شدیم!
لرد گرد و خاک رو از لباساش می تکونه و به همراه یارانش به سمتِ مرلینگاه حرکت میکنه!
ناگهان سنگ به گوی زرین زیبایی تبدیل شد و به هوا برخاست!
من و تو و عوامل پست صحنه: مــــــآآآآ !!!
.:. زمین خاکی وسط جنگل .:.همه چیز در عرض چند ثانیه تغییر کرد، جنگی ورزشی-ارزشی بین محفلی ها و مرگخوارا بوجود آمده بود!
دامبلدور که برانکاردش توسط دو فروند ممد به این طرف و آنطرف برده میشد، با تماسهای مکرر توانست مادام هوچ و دابی را در نقش میرتل گریان ظاهر کند و برای چند روزی از ریاست محیط زیست برای بازجویی اجازه بخواهد!
مادام هوچ با ترس و لرز بازدارنده ها و اسنیچ و کوافلو رها میکنه! کوافل به دست گودریک می افته و به همراه گلرت و فرد به سمت دروازه ی سیاه ها! حرکت میکنند.
دابی : وای دابی ترسید.. دابی نتوانست از دروزاه دفاع کرد... دامبل چه خواهد گفت اگر فهمید دابی نتوانست از دروازه دفاع کرد... عررر عرررر
و اشکاشو با روبالشیش پاک میکنه. ایوان از این صحنه متاثر می شه و یک بمب کوچیک از جیباش در میاره و با روبان قرمز شبیه گل می بنده و توی هوا پرتاب می کنه و ریگولوس با چماق اونو به سمت گلرت پرتاب میکنه .
گلرت: وای بچه ها ، نگاه کنید باز یکی از طرفدارام واسم کادو فرستاده، نگاه کنید صدای تیک تیکم می ده! بذارید بازش کنم!
مغز گلرت توی صورت فرد و گودریک می پاچه و کوافل به دست مهاجمای مرگخوار می افته!
ایوان با انگشت شماره ی چهار رو به لینی و ریگولوس نشون میده و هر سه تایی تریپ سوباسا اینا با هم فریاد می زنند :
حمله ی مثلث! جسی که در حال سوهان کشیدن ناخناشه ، گوشی همراهشو از جیبش در میاره و شماره ی جی . کی رولینگ رو می گیره!
-الو جی .کی!؟ منم جسی، دخترعموی هری پاتر..لطفاً یه سری نیروی خفنز بده من بهش نیاز دارم الان.مرسی قربونت !
جسیکا گوشیشو توی جیبش می ذاره و یک بشکن می زنه و همزمان ریگولوس و ایوان و لینی پودر می شن!
دامبلدور و مالی هم در حال بازی کردن مار پله ،با بی اعتنایی پودر ها رو از صفحه ی بازی کنار می زنند!
لودو و هری پشت بهم وایسادن و هر کدوم یک کلت کمری توی دستاشونه.
10...9...8......3...2...1
هر دوشون به سمت هم برمی گردن و شلیک میکنند. گلوله ی هری می خوره به قلب لودو و در عوض هری خیس می شه!
لودو : آخ قلبم!! آخرش نتونستم فرق کلت کمری رو با تفنگ آب پاش به دامبل حالی کنم!
وبعد تالاپی می افته می میره و هری سنگِ زرینِ بالدار رو می گیره !!
صدای سوت مادام هوچ از زیر آوار به نفع محفلی ها شنیده می شه!
.:. بعد از بازی، درب ورودی .:.گودریک سرش رو كمي به طرف ولدي مي چرخونه و انگشت اشارشو در حد توان به سمت اون حركت مي ده !
-اون شما رو تهديد كرد ارباب !!
چشم غره اي به بليز رفت .
-خودم مي فهمم چي مي گه زابيني !
سپس چوبدستيش را درآورد و به سمت گودریک گرفت ؛
- حرف حسابت چيه پیرمرد؟ تو واقعا خجالت نمي كشي ؟!
و پوزخندي زد .
- بهتره ادبت كنم بچه محفلي ... آوداكداورا !!
پرتوي سبز رنگ از چوب دستي خارج شد و به سمت گودریک رفت !
در همين موقع فرد فريادي كشيد كه در باند پيچيش به صداي نامفهومي تبديل شد و در نهايت نيروي عشق اين دو كبوتر باعث شد كه انفجار عظيمي تو محوطه رخ بده !
ملت در حال تخمه شيكوندن !!
در همين لحظه بليز در صفحه تلويزيون ظاهر مي شه :
" تمام ملت تحت تاثير اين موج قرار گرفتند و بچه هاي اون ها در نسل هاي آينده دچار سرطان شدند . هدف فقط استفاده صلح آميز از اين نيرو ها بود كه با رفتار غلط اين دوستان از بين رفت ، واقعا جاي افسوس داره !
من، تو و عوامل پشت صحنه: نچ نچ نچ!